ایشان در ابتدای ارائه خود گفتند:
یک هدف اصلی سیاستگذاری عمومی، افزایش کارایی بازار است و یکی از منابع احتمالی ناکارایی بازار، محدودیتهای شناختی و خطاهای رفتاری افراد است که به سه دسته اصلی تقسیم میشوند:
- بهینهسازی ناکامل؛
- ناتوانی در کنترل خویش؛
- ترجیحات وابسته به محیط.
ازاینرو فهم روانشناختی به ما کمک میکند تا میزان کارآمدی ابزارهای سیاستی سنتی را بشناسیم و ابزارهای سیاستی جدیدی را بسازیم که انگیزهبخشتر یا بهصرفهتر باشند.
در ادامه ایشان ابزارهای سیاستی دانش رفتاری برای کمک به افراد را اینگونه معرفی کردند:
یکی از این ابزارها پیشفرض (Defaults) است که در آن پیشفرضهای موجود را تغییر میدهند. بهعنوانمثال در بحث اهدای عضو قرار دادن پیشفرض فرمها بهعنوان اهداکننده عضو باعث تغییر بسیاری در تعداد اهداکنندگان در برخی کشورهای اروپایی شده است. البته این ابزار برای افراد مثبت میتواند تأثیر منفی داشته باشد.
یکی دیگر از ابزارها انتخاب فعال (Active Choice) است. در شرایط ناهمگنی قابلتوجه در ترجیحات افراد، تعیین گزینه پیشفرض، بهینه نیست. این روش درواقع مداخلهای برای مقابله با تعویق تصمیم و درعینحال، احترام به تنوع ترجیحات است. درخواست اهدای عضو در انگلستان، کالیفرنیا و تگزاس در فرآیند اخذ گواهینامه نمونهای از بهکارگیری این روش است.
ابزار بعدی سادهسازی (Simplification) است. گاهی پیچیدگی، مانع تصمیم درست است. موضوعی که دلیلی برای ناکامی برنامههای تأمین اجتماعی در کتاب (Simpler, 2013) بیانشده است. البته این روش ممکن است تقاضای نادرست را نیز بالا ببرد.
کاهش تعداد گزینهها، کمک برای تصمیم، ارائه اطلاعات، گزینههای استاندارد برای افزایش مقایسه پذیری و بازخورد بهعنوان سایر ابزارهای معماری انتخاب توسط ایشان در این جلسه معرفی شدند. همچنین در ادامه افزودند:
روش دیگر برای کمک به افراد در انجام ترجیحات خود و غلبه بر وسوسه، تعهد (Commitment) است. بهعنوانمثال داشتن دو حساب پسانداز، یکی برای درآمد بازنشستگی و یکی برای سلامت بازنشستگی و همچنین فرصت پیشپرداخت برای کشاورزان برای کود فصل بعد ازجمله استفاده از روش ایجاد تعهد است. ترغیب افراد به تدوین یک برنامه که مثال آن سؤال «حدوداً چه زمانی رأی میدهید؟» یا استفاده از یادآورها که مثال آن نامههای ایمنسازی است ازجمله ابزارهایی به شمار میآید که برای ایجاد تعهد استفاده میشوند.
ایشان در بخش دیگری از صحبتهای خود ابزارهای سیاستی برای تغییر در محاسبات هزینه – منفعت را معرفی کردند و گفتند:
در مواردی که ترجیحات، از مقادیر بهینه اجتماع انحراف دارد معماری تصمیم میتواند کاربرد داشته باشد. بهعنوانمثال در کشور سوئد، جمعآوری مالیات بر اساس محاسبه علیالراس و بازگشت پول در صورت اظهار، بیشتر از روش تنها بهصورت اظهار برای پرداخت مالیات کارآمد است که درواقع استفاده از همان روش پیشفرض (Default) است.
همچنین ترغیب افراد با واژههای اسمی بجای واژههای فعلی و برچسب به پول مانند اعطای کمکهزینه به خانوادهها مشروط به هزینه کردن آن در تحصیل فرزندان و نامگذاری برنامههای سیاستی ازجمله ابزارهایی است که درروش برچسبزنی (Labeling) مورداستفاده قرار میگیرد.
روش دیگر برای تغییر در محاسبات هزینه – منفعت ترتیب بندی (Ordering) ارائه مطالب و گزینهها است که مثال آن پیشنهاد غذاهای سالم در ابتدای منوی رستورانها است.
موضوع بعدی بحث زمینه اجتماعی (Social Context) است و اینکه دیگران چه میکنند و چگونه قضاوت میکنند؟ گزارشهای مصرف انرژی خانگی، وقتی مقایسه اجتماعی را به همراه داشته باشد یا اعلام اینکه چند درصد مردم مالیات خود را بهموقع پرداخت میکنند، ازجمله ابزارهای استفادهشده با توجه به زمینه اجتماعی است.
در بخش دیگر ارائه، مشوقهای رفتاری توسط ایشان معرفی شد. مشوقهای مالی، مشوقهای مبتنی بر بخت و اقبال ازجمله این مشوقهای رفتاری بشمار میآیند. همچنین ایشان افزودند که این مشوقها در صورتی بهدرستی کار میکنند که ساده و متصل به نتایج قابلکنترل باشند.
در پایان ضمن جمعبندی مباحث مطرحشده در این ارائه، این نکته نیز مطرح شد که برخی از ابزارها به خاطر اثرات ناهمگن بر جامعه میتوانند آسیبهایی را نیز به همراه داشته باشند. نکته مهمی که لازم است در هنگام سیاستگذاری به آن توجه کرد.