در این جلسه که توسط اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاستگذاری دانشگاه شریف برگزار میشود، آقای مهدی بیگی، متخصص آموزش زبان انگلیسی سازمانی به بررسی کاربرد بینشهای رفتاری در سیاستگذاری حوزه آموزش پرداختند.
مقاله ارائهشده با نام The underutilized potential of teacher-to-parent communication: Evidence from a field experiment در مجله اقتصاد آموزش در سال ۲۰۱۵ به چاپ رسیده و توسط واحدهای مختلف در دانشگاه هاروارد حمایت مالی شده است.
آقای بیگی در ابتدای ارائه به برخی تفاوتها در حوزه آموزش و اقتصاد ایران و امریکا پرداختند و ضمن تأکید توجه به این تفاوتها برای تعمیم نتایج به ایران، افزودند:
جمعیت کشور امریکا ترکیبی از نژادهای مختلف است که طبق آمار سال ۱۳۸۹ این ترکیب بهصورت زیر گزارششده است:
سفیدپوستان ۷۲.۴ درصد، سیاهپوستان ۱۲.۶ درصد، آسیایی ۴.۸ درصد و سایر نژادها ۱۰.۲ درصد.
طبق آماری که در تحقیقات پیشین بهدستآمده است دانشآموزان یکچهارم زمان خود را در مدرسه سپری میکنند و مابقی آن را در ارتباط با خانواده هستند. لذا ارتباط بین والدین و دانشآموز بالاترین درجه اهمیت را در حمایت آموزشی او ایفا میکند. بااینوجود زمانی که از اولیای دانشآموزان پرسیده میشود تماسی از مدرسه درباره فرزندشان در سال تحصیلی گذشته داشتهاند از هر ده نفر صرفاً چهار نفر پاسخ مثبت میدهند. همچنین در مقطع دبیرستان ۶۶ درصد از اولیا اعلام کردهاند که درباره وضعیت تحصیلی فرزند خود از مدرسه اطلاعاتی دریافت نکردهاند. ارتباط و گفتگوی بین اولیا و معلمها از قدرت قابلتوجهی برخوردار است و در پژوهشی از آن بهعنوان جعبه سیاه اشاره شده است. در این جعبه سیاه علل و نتایج مستقیماً به هم نمیرسند ولی نتایج درخشان وسوسهانگیز و اغواکننده هستند و توجه متخصصین حوزه علوم رفتاری و اقتصاد آموزش را به خود جلب کرده است.
ایشان در ادامه به معرفی پژوهشهای انجامشده برای بررسی اثر ایجاد ارتباط میان معلمان و والدین پرداختند و افزودند:
در پژوهشهای مختلف انواع راههای ارتباطی مانند تماس تلفنی، ارسال ایمیل و پیامک و اطلاعرسانی موردبررسی قرارگرفتهاند و تأثیر آنها بر معدل، نمرات آزمونها، موفقیت شغلی و تحصیلی، میزان توجه دانشآموز، مشارکت دانشآموز در کلاس، نحوه انجام تکالیف و موارد دیگر سنجیده شده است.
در تحقیق ارائهشده توسط ایشان، دو متخصص حوزه علوم رفتاری برنامه جبرانی تابستان که باهدف افزایش تعداد فارغالتحصیلان مقطع دبیرستان است را موردمطالعه قرار دادهاند.
در برنامه جبرانی تابستان دانشآموزانی ثبتنام میکنند که کمتر از یک ماه در سال تحصیلی غیبت داشته باشند و نمره F+ گرفته باشند. این گروه از دانشآموزان باراهنمایی مشاور آموزشی در این دوره ثبتنام میکنند و میتوانند تعداد محدودی درس (در این تحقیق دو درس) انتخاب کنند. برای حضور در این دوره انضباط سختی در نظر گرفته شده است و کمترین انعطافپذیری نشان داده میشود. کلاسهای با حدود ۳۳ دانشآموز به مدت پنج هفته و هرروز دو ساعت برای هر درس تشکیل میشود. تعداد هفتهها، میزان حضور در کلاس و نوع دوره که حضوری و یا غیرحضوری باشد در مدارس مختلف است. درسهای ارائهشده شامل علوم، ریاضی، تاریخ و زبان انگلیسی هستند.
تحقیق در مدرسهای اجرا شد که دانشآموزان تعداد ۳۱ مدرسه منطقه در آنجا حضور پیداکرده بودند و نهایتاً ۴۳۵ نفر از مجموع ۱۴۱۷ دانشآموز مقطع متوسطه در تحقیق شرکت کردند. بیش از نیمی از شرکتکنندگان در تحقیق سیاهپوست و نزدیک به یکسوم آنها گویش اسپانیایی داشتند. گفتگوهای صورت گرفته با والدین از طرف معلمهای مدرسه عمدتاً بهصورت تلفنی و در رتبههای بعدی از طریق پیامک و ایمیل بوده است. هشتاد درصد شرکتکنندگان در تحقیق از برنامه تغذیه رایگان مدارس امریکا بهرهمند بودند.
تحقیق انجامشده روی دو نوع گفتگو از سوی معلمها با والدین صورت گرفته است. بنابراین سه گروه در تحقیق شکلگرفتهاند. گروه کنترل که هیچگونه تماس و پیغامی دریافت نکردهاند. گروهی که پیغامهای صرفاً مثبت دریافت کردهاند و نهایتاً گروهی که پیغام قابلبهبود به همراه راهکار دریافت کردهاند.
نتایج تحقیق نشان میدهد که گفتگوی معلمها با والدین توانسته است به میزان ۴۱ درصد روی کاهش تعداد کسانی که مردود میشدند تأثیر بگذارد. ضمناً دریافت پیغام از معلمها گرچه نتوانسته میزان گفتگو و تعداد دفعات گفتگوی بین والدین و فرزندان را افزایش دهد ولی توانسته است موضوع گفتگوی والدین و فرزندان شود. نکته حائز اهمیت این است که پیغامهایی که حاوی یک نکته قابلبهبود به همراه راهکار بودهاند توانستهاند تأثیر معادل دو برابر پیغام مثبت در کاهش تعداد مردودین بگذارد.
در پایان برخی مطالعات انجامشده درزمینهٔ آموزش در ایران بررسی گردید و کارهای مشابه برای انجام گرفتن در ایران پیشنهاد شد.