اقتصاد رفتاری, اقتصاد سیاسی, برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, رویدادها, گزارش جلسات اقتصاد رفتاری, گزارش نشست موضوعی
دومین جلسه از دور دوم سلسله نشستهای تخصصی سیاستگذاری عمومی با رویکرد رفتاری در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ با حضور جمعی از اساتید، پژوهشگران و دانشجویان علاقهمند به این حوزه در محل اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد.
در ابتدای این جلسه خانم زهرا موسوی، دانشجوی روانشناسی دانشگاه تبریز و پژوهشگر در حوزه اقتصاد رفتاری به بیان عوامل روانشناسی مؤثر بر روی فقر پرداختند و گفتند:
بیش از ۱٫۵ میلیارد نفر در دنیا درآمد روزانه کمتر از ۱ دلار دارند. حال سؤال این است که فقر چطور بر نحوه فکر کردن و احساس کردن افراد مؤثر است. مطالعات نشان میدهد که افراد فقیر ریسکگریزتر هستند و نرخ تنزیل زمانی بیشتری را در نظر میگیرند. ازاینرو بهعنوانمثال این نرخ ریسک گریزی باعث میشود تا پذیرش تکنولوژی برای این افراد کمتر صورت گیرد و ازنظر آموزش و بهداشت شرایط بدتری را تجربه کنند که درنتیجه این شرایط خارج شدن از دام فقر با دشواری بیشتری صورت میگیرد. سؤالی که مطرح میشود این است که فقر چگونه میتواند بر روی ریسکپذیری و نرخ تنزیل زمانی افراد مؤثر باشد و چنین پیامدهایی را به وجود بیاورد؟
یکی از پاسخها این است که افراد فقیر شوکهای منفی درآمدی را بیشتر تجربه میکنند و ازآنجاییکه دسترسیشان به بازارهای مالی کمتر است، نسبت به منابع مالی خود حساستر هستند. در یک آزمایش نشان داده شد افرادی که شوک منفی درآمدی بیشتری را تجربه میکنند دارای خطای زمان حال بیشتری هستند به این معنا که پول اندک کنونی را به مبلغ بیشتر آینده ترجیح میدهند.
موضوع جالبتوجه دیگر این است که افراد فقیر به دلیل اینکه ذهنشان بهصورت مرتب مشغول تخصیص منابعی است که در اختیار دارند، درنتیجه در تصمیمگیری خود دارای خودکنترلی کمتری هستند. بهعنوانمثال از پذیرش غذای ناسالم دوری نمیکنند. سؤال دیگری که مطرح میشود این است که آیا اینکه فقرا نرخ تنزیل زمانی بیشتری دارند، موضوعی ذاتی است؟
پاسخ به این سؤال این است که به دلیل عدم دسترسی به منابع مالی معتبر آنها به دست آوردن منابع مالی کمتر در زمان حال را به منابع مالی بیشتر در آینده ترجیح میدهند.
ایشان در ادامه به بیان ارتباط میان شادکامی و اضطراب پرداختند و افزودند: برای دههها ارتباط میان درآمد و شادکامی بهعنوان پارادوکس ایسترلین (Easterlin paradox) شناخته میشد به معنا که ارتباطی میان توسعه اقتصادی و سطح کلی شادکامی جامعه وجود ندارد. اما یافتههای جدید نشان میدهد که این ارتباط تا نقطهای مثبت و پسازآن منفی است (شکل ۱). در ارتباط با این موضوع سؤال این است که آیا رابطه میان درآمد و شادکامی یک رابطه علی است. به این معنا که بیشتر بودن درآمد باعث ایجاد شادکامی میشود.
نتایج آزمایشی که در کشور کنیا انجام گرفت این رابطه را نشان میدهد. در این آزمایش به افراد در دو گروه، مبالغ ۱۵۰۰ دلار، ۴۰۰ دلار پرداخت شد و به دسته سوم پولی پرداخت نگردید. آنها میتوانستند که در طی یک سال این مبلغ را هزینه کنند. بررسیهای انجامشده بر روی این افراد نشان داد که میزان شادکامی ایجادشده برای دو گروه ۱۵۰۰ دلاری و ۴۰۰ دلاری به یک اندازه بود. درحالیکه گروه ۱۵۰۰ دلاری استرس کمتری را در این مدت تحمل کردند (شکل ۱).
شکل ۱: ارتباط میان فقر، شادکامی و استرس
در آزمایش دیگر به دنبال یافتن پاسخ به این سؤال بودند که فقر چقدر بر روی ریسکپذیری افراد مؤثر است. نتایج نشان داد هنگامیکه افراد انتظار دریافت شوک الکتریکی در زمان انجام کاری را دارند، ریسکگریزی بیشتری را از خود نشان میدهند. همچنین در آزمایش دیگری نشان داده شد که اگر افراد تا چند روز متوالی استرس را تجربه کنند، تصمیمات با ریسک کمتری را انتخاب میکنند.
آزمایش دیگر بر روی نرخ تنزیل زمانی که در آن محتوای غمانگیز برای افراد پخش میشد و از آنها خواسته میشد تا انتخاب کنند، نشان داد که در این شرایط افراد آزمایششونده درآمد کمتر کنونی را به مبلغ بیشتر آتی ترجیح میدادند.
ایشان در پایان صحبتهای خود به بیان دلالتهای سیاستگذاری این یافتهها در موضوع مبارزه با فقر پرداختند و گفتند: در پاسخ به این سؤال که چه برنامههای رفاهی میتواند این ارتباطهای که تاکنون موردبحث قرار گرفت را کاهش دهد، میتوان به تجربه جهانی دراینارتباط اشاره کرد که با ایجاد تلنگرهای کوچک توانستند اثرات بزرگی را برجای بگذارند. ازجمله این تلنگرها موضوع ایجاد تعهد برای پسانداز است که توانسته است مقدار پسانداز افراد را تا ۸۱ درصد افزایش دهد. همچنین در یک آزمایش صندوقی به افراد داده شد تا در آن پسانداز کنند که همین موضوع ساده باعث افزایش ۸۷ درصدی پسانداز آنها گردید. ازجمله دیگر تلنگرها میتوان به استفاده از ابزارهای یادآوری اشاره کرد که توانستند ۵۰ درصد میزان پسانداز را افزایش دهند.
در بخش دوم این نشست آقای میثم هاشمخانی، اقتصاددان و مدیر موسسه حامیان فردا، موضوع ریشههای شکست سیاستهای فقرزدایی در خاورمیانه را بیان کردند.
ایشان در ابتدای صحبتهای خود این موضوع را بیان کردند که در کشورهای خاورمیانه موانعی برای تحقق سیاستهای فقرزدایی وجود دارد که این موانع را میتوان یارانههای سیاه نامید که در مقابل یارانههای سپید قرار میگیرند.
بررسی بودجه خانوار سال ۹۵ نشان میدهد که از منظر دهک بندی درآمدی جامعه، ۸ میلیون نفر دهک نخست تنها ۳۸ درصد دارای شغل میباشند، به این معنا که در هفته یک ساعت و بیشتر کار میکنند. همچنین فقیرترین دهک درآمدی دارای نرخ سواد ۳۲ درصد است.
ایشان در ادامه به موانع فقرزدایی اشاره کردند و افزودند:
اولین مانع فقرزدایی ابهام و انحصار آماری است. به این معنا که تنها نهاد تولیدکننده آمار بخش دولتی و آمار بخش خصوصی به رسمیت شناخته نمیشود. ازاینرو بازخورد گرفتن در برنامههای فقرزدایی به دلیل این محدودیت در تولید آمار با دشواری صورت میگیرد. همچنین محدودیت دیگر موضوع نبود حزب سیاسی است. به این معنا که حضور کوتاهمدت گعدههای سیاسی با هدف کسب منافع کوتاهمدت و بیتوجهی به ایدههای خلاقانه امکان برنامهریزی بلندمدت را نمیدهد. حال سؤال این است که یارانه سیاه گفتهشده چیست. درواقع پولهایی است که با هدف کمک به جامعه بخصوص قشر فقیر از طریق سیاستهایی همچون ثبات نرخ ارز خرج میشود اما در عمل شرایط را برای این گروه بدتر میکند. در مقابل یارانه سپید همچون توزیع شیر ازجمله سیاستهای موفق درزمینهٔ کمک به اقشار کمدرآمد است.
حال سؤال این است که باوجود ساختار قانونگذاری و مدیریتی که همچون یک فیل دستوپا بریده کند و غیرکارا است، چگونه میتوان سیاستهای فقرزدایی را اجرا کرد.
ایشان راه انجام چنین کاری را استفاده از طرحهای ساده و خلاقانه و به دور از پیچیدگیهای اجرایی و قانونگذاری بیان کردند که دو نمونه آن هدفمندسازی یارانهها و اضافه کردنید به نمک خوراکی است.