برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, حکمرانی در عمل, حکمرانی در عمل گزارش, رویدادها, مشروعیت سیاسی, مطالعات سیاسی و بینالملل
گزارش حکمرانی در عمل ۲: آسیب شناسی سیاستگذاری فرهنگی در ایراندومین نشست تخصصی«حکمرانی در عمل» با عنوان آسیب شناسی سیاستگذاری فرهنگی در ایران روز سه شنبه، مورخ ۱۳ بهمن ماه در اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاستگذاری با حضور دکتر بنیانیان، برگزار شد.
روند جلسه بدین صورت بود که ابتدا دکتر بنیانیان توضیحاتی کلی درباره اهداف پیشرفت و توسعه کشور، سیاستگذاری فرهنگی، مسئولیت فرهنگی، مهندسی فرهنگی، پیوستنویسی فرهنگ ارائه کرد و در ادامه نمونههایی ملموس و عملیاتی در راستای چارچوب مفهومی مدنظرش به دست داد. وی همچنین در طول جلسه تلاش کرد با آوردن مثالهای بسیاری از جامعه ایران، عمق مشکلات جامعه را آشکار و دستآخر راهکارهایی برای این مشکلات پیشنهاد کند.
هدف توسعه و پیشرفت در ایران ازنظر دکتر بنیانیان عبارت است از رشد اخلاق و معنویت، رشد عدالت و بهبود رفاه و معیشت. بنابراین، رشد فرهنگی از رسالتهای اصلی انقلاب اسلامی است. منتها فرهنگ مسئول مشخصی ندارد؛ چراکه همه افراد جامعه مسئول فرهنگاند. نهادهای سیاستی و اجتماعی در حال حاضر از کارکردهای فرهنگیشان غافلاند؛ بنابراین، به نسل تازهای از مدیران نیاز داریم تا نهادهای اجتماعی، نهادهای پالایش فرهنگ شوند. بحث مهندسی فرهنگی که رهبری بر آن تاکید کرده است، همین هدف را دنبال میکند (حاکمیت بهمثابه پالایشگر فرهنگی).
اضلاع مفهومی دیگری که در حوزه فرهنگ بر آن تاکید شده است عبارت است از طراحی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت و نظام پیوستنگاری فرهنگی. فرآیند جهانیسازی، بسط نظام فرهنگی غربی را پیگیری میکند که الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت بهمنظور مقابله با این بسط پیشنهاد شده است. نظام پیوستنگاری فرهنگی نیز در پی اصلاح پیامدهای فرهنگی نظامات اداری، اجرایی و سیاسی است. برای نمونه، آقای کرباسچی در مقام شهردار تهران در دهه هفتاد، پس از بازدید از فرانسه فرهنگسراها را توسعه داد؛ فرهنگسرا در مقابل مسجد، شد جایی برای شادی و باهمبودنهای دوستانه خارج از روبط مشروع و مسجد شد جایی برای مراسم عزا و فاتحه. درحالیکه، درستتر آن بود که نخست بررسی میکردیم آیا نمیتوان کارکردهای مثبت فرهنگسراها را از طریق مسجد دنبال کرد و کارکردهای منفیاش را کنترل کرد؟ نداشتن الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، پیوستنگاری فرهنگی و مهندسی فرهنگی و درنتیجه نداشتن مدیرانی که فهم فرهنگی و بومی ژرفی داشته باشند، به آسیبزا بودن واردات فرهنگی از غرب منجر شده است.
نمونه دیگر اداره مالیات است که فرهنگ دروغگویی را ترویج میکند. هرچه فرد دروغگوتر باشد، پاداش بیشتری از اداره مالیات (و البته دیگر ادارات جمهوری اسلامی) دریافت میکند(مالیات کمتری می دهد). درنهایت، سازمان تبلیغات اسلامی پول میگیرد تا فرهنگ راستگوی را در جامعه ترویج کند. منتها کار سازمان تبلیغات تا زمانی که در این چرخه معیوب قرار دارد، ابتر میماند.
طراحی فرهنگی غربی، توسعه رفاه مادی بدون مداخله ارزشها است؛ این طرح فرهنگی برای هدفهای جمهوری اسلامی ناکاراست. نظامات اداری، سیاسی، اقتصادی، قضایی و… یک هدف اولیه دارد که همان توسعه زیست مادی است. منتها باید در پی رشد اخلاق و معنویت بهعنوان هدف نهایی باشیم و در سطح هدف اولیه باقی نمانیم. در یک شمای کلی فرهنگ ریشه است، نظریههای سیاسی و اقتصادی ساقه، نهادها و سازمانها شاخه و افراد میوه. باید ریشه محکم و سالمی وجود داشته باشد تا میوه رسیدهای به دست آید.
کشور به یک مرکز مدیریت راهبردی فرهنگی نیاز دارد تا همه فرآیندهای فرهنگی را نظم و نسق دهد و مغز متفکر فرهنگی کشور باشد. این مرکز باید هم سازمانها و نهادهای فرهنگی را سازماندهی کند و هم حتی نهادها و سازمانهای سیاسی، قضایی و اقتصادی را. برای اصلاح فرهنگی باید دو راهبرد کوتاهمدت و درازمدت داشته باشیم. در کوتاهمدت باید سازمانها و نهادها را به رویکرد فرهنگی مجهز کرد و در درازمدت باید به سمت نظامسازی فرهنگی حرکت کرد. بدینصورت میتوانیم ۶۰ تا ۷۰درصد آثار کارهایمان را پیشبینی و اصلاح کنیم.
نهاد روحانیت، بهصورت تاریخی، وظیفهاش را صرف ابلاغ میدانسته است. از منظر این نهاد، مردم همین که با وظایفشان آشنا شوند، کارشان را انجام میدهند. دستگاه کنونی رهبری فرهنگی ایران (بسیج، صداوسیما و ائمه جمعه) نیز وظیفهاش را صرف ابلاغ و حرفزدن میداند؛ درحالیکه باید به اجرا، نظارت و ارزیابی فرآیندهای فرهنگی نیز فکر کرد. ازیکسو، آموزههای دانشگاه و آموزشوپرورش سکولار است و به مخزن علم التقاطی جهان وصل است؛ ازطرفدیگر نظام حوزه طلبههایی تربیت میکند که در ساختارهای ما جاری و ساری نمیشود. نتیجه آنکه زندگی ما شکل التقاطی پیدا کرده است. میتوان نتیجه این زندگی التقاطی را اینگونه توصیف کرد که هرچهقدر از سطح باورها به سطح رفتارها و نمادها میرویم، تاثیرگذاری فرهنگ اسلامی کمتر میشود.
پیوت
در شرایط کنونی مخاطبان نهادهای دینی، دینداران هستند و مخاطبان نهادهای غیردینی هم غیردینداران؛ درنتیجه، جامعه به سمت دوقطبی و دوکوهانه شدن حرکت میکند و دو قطب جامعه، مرتبا، گارد بستهتری نسبت به یکدیگر پیدا میکنند.
مشکل دیگر آن است که به دلیل روحیه استبدادزده مدیریت دولتی برخوردهای فرمایشی و نادرستی شکل میگیرد که مردم و فضای اجتماعی را همراه نمیکند. برای نمونه، در هیچ کشوری زمانی که بخش قابل توجه ای از مردم ماهواره میبینند، حکومت دیدن ماهواره را غیرقانونی نمیکند.
همچنین باید به بیتوازنی علم در ایران اشاره کنیم. نتیجه این بیتوازنی آن است که در پزشکی فوقتخصص کلیه داریم ولی در فرهنگ صرفا کارشناسان عام وجود دارد.
نمونههایی از وضعیت بغرنج و بیبرنامه فضای فرهنگی:
· رابطهٔ بلندمربتهنشینها و برجنشینها با عامه مردم قطع شده است.
· در حال ازدستدادن زبانمان بهعنوان نماد هویتیماه هستیم.
· با ساختن مناطق آزاد ناخودآگاه به مردم القا میکنیم که هرچه آزادترشدن مناطق از دست حکومت، به آبادانی آنها میانجامد.
· سال گذشته ۳درصد قتل افزایش یافته است و ۱۷درصد کاربرد سلاح.
· در نظرسنجیها بیشتر مردم حس میکنند که اخلاق در ۵ سال آینده بدتر میشود.
· در نظام فرهنگی ما خلاقیت کشته میشود؛ نمره انضباط ۲۰ از آنِ بچههای بیسوال و منفعل است.
پیشنهادهای اجرایی برای سیاستگذاری:
· ورود در عرصه سیاستگذاری بدون تجربه اجرایی کاری عبث است؛ به همین دلیل هر سیاستگذار باید کارهای میدانی انجام دهد
· در هر عرصهای باید تجربه خُردِ اجرایی داشته باشیم؛
· باید مسایلی مورد توجه برای سیاستگذاری قرار گیرد که ما را مجبور کند وارد صحنه اجرا شویم؛
· صورتمسئله را باید تا جایی که میشود کوچک کرد.