پژوهشکدهها تا چه حد توانستهاند در فرآیند سیاستگذاری در کشور موفق باشند و چه خلأهایی در این زمینه وجود دارد؟
در فضای علوم انسانی کشور پژوهشکدهها به دلایل مختلف نتوانستهاند نقش موثری در حل مسائل سیاستی ایفا کنند. در شیوه مرسوم پژوهشی معمولا مسائل از جانب سیاستگذار مطرح میشود و در قالب پروژههای مطالعاتی طی مدت زمان و مبلغ معینی انجام میشود. در بسیاری از موارد نیز زمان طولانی انجام پروژهها منجر میشود که موضوع از روی میز سیاستگذار خارج شود و عملا اثربخشی فعالیتها نیز کاهش مییابد. مشکل دیگر بسیاری از پژوهشکدهها درگیر بودن اعضای اصلی آنها در فرآیندهای بوروکراتیک (مانند فرآیند ارتقای هیات علمی در دانشگاهها و فرآیند تامین مالی بوروکراتیک) است که عملا مانع از ایفای نقش سیاستی توسط آنها میشود. از این رو در بسیاری کشورها اندیشکدهها بهعنوان نهادهایی مستقل به ایفای نقش در فرآیند سیاستگذاری میپردازند. اندیشکدهها در بسیاری از موارد فارغ از این سنخ قیود و در ساختارهایی بسیار منعطف و چابک در کنار سیاستگذار قرار میگیرند و در قالبهای منعطف نقش مشاور سیاستگذاران را ایفا میکنند.
بعضا این دست نهادها در ادبیات سیاستگذاری policy broker (کارگزاران سیاستگذاری) خوانده میشوند. از ویژگیهای کلیدی این نهادها دسترسیهای سریع و مکرر به میز سیاستگذار، عدمتعریف پروژههای زمانبر و دسترسی به شبکه گستردهای از پژوهشگران است که در مواقع ضروری بتوانند در موضوعات مختلف اقدام به تصمیمسازی کنند بدون آنکه با به کارگیری نیرو در همه تخصصها دچار فربهی ساختار شوند. ارتباط این نهادها با سیاستگذاران هم بیش از رابطه رسمی قراردادی که معمولا در پژوهشکدههای سنتی رخ میدهد، مبتنی بر اعتماد است بهصورتی که در مواقع بحرانی بتوانند نظرات خود را به سیاستمداران برسانند.
متاسفانه برخی گمان میکنند که حل مسائل سیاستی صرفا نیازمند پژوهش و تولید راه حل است، در حالی که حل مسائل سیاستی به جز راه حل، شامل بستهای از اقدامات مانند تبلیغات رسانهای برای متقاعد کردن جامعه و سیاستمداران و رفت و برگشت برای ایجاد تفاهم در ارکان مختلف حاکمیتی است. اما بعضا بیشتر تمرکز روی حلقه اول است و گمان میشود که نتایج تحقیقاتی باید عملیاتی شوند و نیازمند نهادهای واسطهای نیست. بر همین اساس مرکز پژوهشهای مجلس با توجه به نزدیکی و تعامل با سیاستمداران و حضور مداوم در جلسات مجلس، بهرغم تمامی محدودیتهایی که دارد، تا حدی توانسته این نقش را ایفا کند. اما بسیاری از نهادهای مهم پژوهشی بهدلیل این خلأ عملا نقش مهمی در فضای سیاستی کشور ندارند. مورد دیگری از این موارد اندیشکده حکمرانی شریف است که بهرغم وجود پژوهشکده سیاستگذاری شریف بهعنوان یک نهاد مکمل در کنار آن و بهعنوان زیرمجموعه آن شکل گرفت.
در کل بهنظر میرسد همانطور در پاسخ به خلأ ارتباط بین صنعت و دانشگاه در بخش مهندسی کشور دفاتر ارتباط صنعت و دانشگاه شکل گرفته و توانستند حلقه اتصال این دو باشد، در مباحث علوم انسانی نیز این اندیشکدهها هستند که میتوانند تکمیلکننده حلقه مفقوده در این زمینه باشند. بنابراین میتوان گفت لازمه جدی تکمیل فرآیند سیاستگذاری در کشور وجود این اندیشکدهها است که بتوانند حلقه اتصالی بین نظام پژوهشی و حاکمیت باشند تا بتوانند حرف دانشگاهیان را برای سیاستمداران ترجمه کنند.
منتشر شده در روزنامه دنیای اقتصاد در تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۹۸