کارکردهای مطلوب احزاب در نظام سیاسی  مبتنی بر ادبیات و تجربه دول غربی

کارکردهای مطلوب احزاب در نظام سیاسی مبتنی بر ادبیات و تجربه دول غربی


یادداشت
حوزه سیاستی : مطالعات دولت و بخش عمومی
سال نشر : 1395/02/06



برنامه‌های انجام شده, حوزه های تخصصی, خلاصه سیاستی, محصولات, مشروعیت سیاسی, مطالعات سیاسی و بین‌الملل

کارکردهای مطلوب احزاب در نظام سیاسی مبتنی بر ادبیات و تجربه دول غربی  پیش در آمد

در ادبیات تئوریک برای احزاب چه کارویژه هایی تعریف شده و در عرصه عمل احزاب در کشورهای غربی چه نقشی را در عرصه سیاست ایفا می کنند؟ ظهور و بروز احزاب در عرصه سیاسی کشورهای غربی چگونه است و بازتاب فعالیت آنها بر پایدارسازی نظام سیاسی چگونه قابل تحلیل است؟ برای پاسخ به این پرسش ها در قالب مطالعه ای کتابخانه ای تلاش شده با واکاوی ادبیات تئوریک موجود در خصوص کیفیت نقش آفرینی احزاب و مهمترین کارویژه های مثبت آنها مطالعه و بررسی صورت گیرد. همچنین با بررسی عرصه سیاست عملی در چند نمونه از کشورهای غربی که از ساختار حزبی توسعه یافته و نهادینه برخوردارند کارویژه های عینی و عملی آنها احصا شده تا در نهایت جمع بندی روشنی از کارکردهای احزاب در جوامع غربی بدست آید. این مطالعه مقدمه است برای ورود به بحث آسیب شناسی عملکرد احزاب ایرانی و ترسیم یک چشم انداز مطلوب از فعالیت احزاب در راستای پایدارسازی و ثبات بخشی به سیاست در نظام جمهوری اسلامی ایران.

تعریف حزب در ادبیات تحزب

اندیشمندان علوم سیاسی تعاریف گوناگونی از مفهوم «حزب» ارائه کرده اند. از تعریف کلاسیک «ادموند برک» فیلسوف انگلیسی قرن ۱۸، که حزب سیاسی را «هیئتی از مردم که به خاطر پیشینه و منافع ملی با کوشش مشترک، براساس برخی اصول سیاسی مورد توافق، متحد شده‌اند» تعریف می‌کند تا تعریف «جوزف لاپالومبار» و «مایرون وینر» که در تعریف خود از حزب چهار شرط اساسی برای تمایز حزب از سایر گروه های سیاسی برمی‌شمرند:

وجود تشکیلات پایدار مرکزی ۲) وجود شعبه‌هایی که مرکز پیوند و ارتباط داشته باشند ۳) پشتیبانی مردم ۴) کوشش برای دستیابی به قدرت سیاسی. در نهایت به نظر می رسد وجه مشترک همه تعاریف از مفهوم حزب، تلاش و کوشش برای بدست آوردن قدرت باشد که به عنوان وجه ممیزه حزب از سایر گروه های اجتماعی قابل تحلیل است.

کارویژه های حزب در ادبیات تحزب

در مطالعات جامعه شناسانه بر نقش و کارکرد احزاب در جوامع امروزی تاکید ویژه ای شده و ادبیات قابل توجهی در خصوص کارویژه های احزاب در ساختار جوامع مردمسالار تولید شده است. با مطالعه این ادبیات می توان به برخی از کارکردهای اصلی احزاب در قالب های زیر اشاره کرد:

 رابط و عامل پیوند میان مردم و حکومت و نقش آفرینی در مقام ضربه گیر: در ادبیات سیاسی امروز احزاب و گروه‌های سیاسی در کنار سایر گروه‌های جامعه مدنی به صورت حائل و واسط میان بدنه جامعه و مردم با دولت به حساب می‌آیند. در یک تحلیل سیستمی احزاب ضمن انتقال مطالبات و نیازها و خواست‌های جامعه از طریق تنظیم برنامه و دستور کار حزبی و مطرح کردن و اجرایی کردن آن در درون دستگاههای تقنینی و اجرایی مدیریت مطالبات عمومی را بر عهده دارند. از سوی دیگر انگاره‌های ارزشی و عقیدتی و مباحث ملی و روندهای جامعه پذیری سیاسی از طریق احزاب و گروه‌های سیاسی به واسطه از دولت و کلیت نظام سیاسی در بطن جامعه نهادینه می‌شود.

تدوین سیاست‌های عمومی و ارائه برنامه: بخشی از برنامه‌های احزاب متوجه احصاء و انتقال مطالبات عمومی در ساختار تصمیم گیری نظام سیاسی است. این کارویژه به واقع ایفای نقش احزاب سیاسی در تدوین سیاست‌های عمومی و مشارکت در برنامه ریزی جهت اداره کشور را برآورده می‌سازد. با وجود مشارکت احزاب در نظام‌های پارلمانی و دستگاه‌های اجرایی این کارویژه شکلی عینی و عملیاتی می‌یابد.

جهت دهی و شکل‌دادن به افکار عمومی: پیروزی احزاب سیاسی در یک رقابت آزاد و عادلانه به میزان زیادی بستگی به حمایت مردمی‌دارد. برای کسب و حفظ حمایت مردمی، احزاب سیاسی تلاش می‌کند با ارائه اطلاعات و شکل‌دادن به افکار عمومی، حمایت مردمی‌از خود را بالا ببرد. احزاب سیاسی تنها زمانی می‌توانند آراء مردم را جلب کند که در افکار مردم رخنه کنند. این مهم نیازمند «ارائه موضوعات، دکترین‌ها، ایدئولوژی‌ها و به دنبال آن تبیین و توجیه این کالاهای سیاسی است.»‌

فراهم ساختن فرصت برای ظهور استعدادها در ساختار سیاسی و بسترسازی برای رشد افراد: فرآیند رشد و ارتقای سیاسی افراد در نظام‌های سیاسی توسعه یافته در قالب احزاب سامان داده می‌شود. بسیاری از نیروهای سیاسی آموزش‌های لازم را در داخل احزاب تجربه می‌کنند و روند رشد و گسترش دامنه فعالیت خود را در سازمان‌های حزبی پشت سر می‌گذارند. بدین ترتیب فرصت ظهور استعدادها در ساختار سیاسی برای غالب افراد جامعه فراهم شده و افراد برخاسته از گروه‌های اجتماعی و طبقاتی مختلف بر اساس نوع باور و تعلق خاطر حزبیشان می‌توانند امیدوار باشند که روند رشد سیاسی خود را در درون حزب موردنظر خود پشت سر گذارند.

نظم بخشیدن و نهادینه سازی رقابت‌های انتخاباتی در قالب بازی درون نظام سیاسی: در کشورهایی که رقابت‌های سیاسی به صورت فردی و شخصی و یا به صورت رقابت‌های قومی و قبیله‌ای دنبال می‌شود هر انتخاباتی می‌تواند مبنایی برای تعمیق گسست‌های سیاسی و بروز اختلافات اساسی در کشور شود. یکی از کارویژه های اصلی نهادها، حل و فصل اختلافات و نهادینه ساختن منطق رقابت است که در بستر سیاسی این کارویژه بر دوش احزاب سیاسی گذارده می‌شود. به عبارت دقیق‌تر فعالیت‌های احزاب سیاسی به نوعی به نهادینه شدن رقابت‌های سیاسی در قالب ساختار سیاسی کمک می‌کند و منطق بازی در قالب نظام و نه بر علیه ساختار را تعمیق می‌بخشد.

کارویژه عملی احزاب در جوامع غربی  نظام سیاسی آمریکا

مدیریت فضای سیاست و چهارچوب بخشیدن به آن: سیاست در آمریکا به شکل عمده ای  به احزاب وابسته است و به یک معنا تحت تسلط نظام حزبی است. از همین رو سیاست در حزب به معنی تلاشی برای کسب قدرت است و اصولاً مفهوم فعالیت سیاسی چیزی جز این نیست. انتخابات نیز دروازه‌ای برای ورود به این کسب قدرت است و از این منظر سیاست آمریکایی کاملاً تحت سلطه احزاب دوگانه آمریکا شکل می گیرد.

مدیریت فرآیندهای انتخاباتی از قبیل گزینش افراد و …: گزینش افراد برای نامزدی در انتخابات یکی از مهمترین کارویژه های احزاب آمریکایی است. از نامزدهای ریاست جمهوری گرفته تا نامزدهای رقابت های سطح پایین تر انتخاب خود را در چهارچوب های حزبی دنبال می کنند و مردم هم به نامزدهای معرفی شده از سوی حزب رای می دهند. رشد و پیشرفت در ساختار حزبی به معنای مهیا شدن برای بازی نقش‌های رسمی سیاسی در آینده است. در فرآیند انتخاب نامزدها حتی بسیاری از افراد خود حزب هم نقشی در انتخاب آن‌ها به نامزدی ندارند بلکه کاملاً تحت کنترل هسته مرکزی حزب هستند که عملاً مفهوم انتخابات را انتخاب در چارچوب انتخاب حلقه مذکور تعبیر می‌نماید. نقش مردم در اینجا در همین فعالیت خلاصه می‌شود که به نماینده حزب رأی بدهند.

حزب به عنوان نهادی برای جامعه پذیری: نسل نخست رهبران آمریکا قبل از اعلام استقلال در ۱۷۷۶، برای رسیدن به شرایط باثبات جهت تحقق زندگی بهتر و آرمان­ها و اعتقادات مذهبی خود، شروع به نهادسازی کردند. چنین اقدامی، منجر به ایجاد ثبات‌ در جامعه آمریکایی شد. پیدایش حزب در آمریکا نیز از این حیث مورد توجه نخبگان قرار گرفت. حزب در واقع یکی از نهادهای مؤثر در فرایند جامعه‌پذیری محسوب شد. پس آمریکایی‌ها با عضویت در چنین نهادی هنجارهای جامعه را فرا می‌گرفتند و آن‌ها را مورد پذیرش قرار می‌دادند. در واقع این حداکثر انتظاری بود که آمریکایی‌های اولیه از حزب و فعالیت‌های حزبی داشتند. این میراث تاریخی، امروز کم و بیش پایدار مانده است و امروز هم بیش از کارکردهای سیاسی به کارکردهای ثبات بخش آن برای جامعه توجه می شود.

حزب به مثابه کلوپ نخبگان: دموکراسی آمریکا دموکراسی نخبگان است؛ در صورتی که در اروپا به‌خاطر نوع تحزب و حتی بیش‌تر از آن به‌خاطر وجود نهادهای مدنی، از اتحادیه‌های کارگری گرفته تا دیگر نهادهای محیط زیستی، حقوق زنان و… دموکراسی‌ها و نوع حکومت‌های پارلمانی، درها به مقدار زیادی به‌روی عوام و مردم باز است و کم‌تر در انحصار نخبگان می‌ماند.آمریکایی ها بیش از آنکه به حزب به عنوان مرکز جدال‌ها و رقابت‌های سیاسی توجه کنند و ماهیت سیاسی آن را برجسته سازند، از آن به عنوان یک کلوپ نخبگان یاد می کنندکه مجموعه‌ای از افراد با انگیزه‌های متنوع در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند و بخشی از اوقات فراغت خود را برای همفکری با یکدیگر در مورد مسائل عمومی پر می‌کنند و به نوعی بر فرآیندهای سیاست گذاری و تصمیم سازی تاثیر می گذارند

تعدیل گرایش ها و اندیشه های مخالف و ادغام تمایلات گریز از مرکز در قالب احزاب دوگانه: یکی از  کارویژه های احزاب  آمریکایی حل کردن و هضم کردن کلیه گرایش ها و تمایلات سیاسی اجتماعی و فرهنگی در چهارچوب های حزبی خود است.  بی دلیل نیست که دامنه احزاب دمکرات و جمهوری‌خواه در ایالات‌متحده آن قدر گسترش می‌یابد که در درون خود می‌توانند کلکسیونی از اندیشه‌ها و آراء را جمع‌آوری نمایند که در نوع خود این امر به معنای منفعل کردن آن‌هاست؛

نظام سیاسی آلمان

شکل دادن به خواست های سیاسی ملت و ترغیب جامعه به مشارکت سیاسی: بر اساس اصل بیستم قانون اساسی آلمان «تمام تصمیم های کشور توسط مردم گرفته می شود». بر اساس  اصل ۲۱ این  قانون هم «احزاب‏ سیاسی‏ در تکوین‏ اراده‏ سیاسی‏ مردم‏ سهیم‏ خواهند بود. این‏ احزاب‏ ممکن‏ است‏ آزادانه‏ تاسیس‏ شوند. سازمان‏ داخلی‏ آنها باید منطبق‏ با اصول‏ دموکراتیک‏ باشد و بایستی‏ منابع درآمد خود را در معرض‏ اطلاع‏ عامه‏ بگذارند.»  به عبارتی بر اساس قانون اساسی آلمان ، احزاب سیاسی وظیفه دارند در شکل دادن به خواست های سیاسی ملت بکوشند از همین رو به اعتقاد قانونگذاران آلمانی دموکراسی در این کشور با کمک احزاب سیاسی و کارویژه تکوین اراده سیاسی مردم شکل می گیرد. این کارویژه را در قالب کارکرد احزاب در راستای ترغیب مردم به رای دادن می توان ارزیابی کرد. احزاب با فعالیت برای کاندیداها حمایت رأی دهندگان را به سوی خود جلب کرده و با بسیج رای دهندگان آنها را به حضور در انتخابات تشویق می کنند. در حقیقت آگاهی های حزبی باعث توجه مردم به انتخابات و حضور آنها در صحنه می شود.

گزینش مستقیم و غیر مستقیم تصمیم گیران سیاسی: در آلمان کاندیداها تنها ممکن است به وسیله احزاب سیاسی و افرادی که حق شرکت در انتخابات را دارند معرفی شوند. افرادی که عضو حزب نیستند نمی توانند در فهرست ‏نواحی مختلف قرار بگیرند. ‏تنها احزاب از چنین حقی برخورداند و در عمل تنها احزاب هستند که کاندیداها را در انتخابات فدرال و ایالتی معرفی می‌کنند‎.‎ از این رو تعیین داوطلب برای به عهده گرفتن منصب های سیاسی و سازمان دهی مبارزات انتخاباتی وظیفه ای است که در قانون اساسی برای احزاب تعیین شده است و  به همین دلیل احزاب برای تأمین هزینه های خود در مبارزات انتخاباتی از کمک های دولت استفاده می کنند. رویه ای که برای جبران هزینه های مبارزات انتخاباتی برای نخستین بار در آلمان به اجرا درآمد و امروزه در بسیاری از حکومت های دموکراتیک هم مرسوم شده است.

کمک به ایجاد ثبات سیاسی: با توجه به اینکه نظام سیاسی آلمان فدرالی است احزاب این کشور همچون سیمانی به پیوستن و کنار هم قرار داشتن ایالت های گوناگون در کنار هم و حفظ ثبات نظام سیاسی آلمان کمک می کنند. به عبارت دقیق تر تعلق نمایندگان ایالات گوناگون به احزاب بزرگ و شناخته شده این کشور و فعالیت در چهارچوب های اصولی این احزاب باعث پیوستگی کلیه ایالات به یکدیگر و سمت گیری آن در چهارچوب های کلان ملی می شود. در عین حال احزاب بزرگ این کشور برای بیش از نیم قرن قدمت دارند و ثبات و پایداری آنها به ثبات و پایداری دولت فدرال کمک کرده است.

نظارت بر دولت: گفته شد که یکی از وظایف مهم مجلس فدرال آلمان کنترل فعالیت دولت است. بخش علنی این کنترل را از چشم ‌انداز افکار عمومی‌ احزاب مخالف انجام می ‌دهند. بخش غیرآشکار این کنترل را، که البته تأثیر آن به‌ هیچ‌ وجه کم‌ تر نیست، نمایندگان احزاب تشکیل ‌دهنده ‌ی دولت انجام می ‌دهند‌، که پشت درهای بسته انتقادات خود را از نمایندگان ‌شان در دولت مطرح می ‌کنند. بدین ترتیب احزاب و شخصیت های حزبی، اعم از موافق و مخالف دولت مهمترین ناظران فعالیت دولت آلمان هستند و در خفا و به صورت علنی فعالیت های دولت را مورد نظارت و پایش قرار می دهند.

نظام سیاسی فرانسه

بسیج رأی دهندگان : بر اساس اصل‏ چهارم قانون اساسی فرانسه «تشکیل‏ احزاب‏ و گروه‏ های‏ سیاسی‏ آزاد است‏ و می‏ توانند آزادانه‏ به‏ فعالیت‏ بپردازند و در انجام‏ اخذ رای‏ نقش‏ مئثری‏ داشته‏ باشند و نیز موظفند به‏ اصول‏ حاکمیت‏ ملی‏ و دمکراسی‏ احترام‏ بگذارند.»  بدین ترتیب تشویق مردم به رأی دادن و بسیج آنها برای حضور در پای صندوق ها کارکردی تعریف شده برای احزاب فرانسوی آن هم در میثاق ملی این کشور است .

نهادهایی برای تسهیل فرآیند ادغام سیاسی یا جامعه‌پذیری سیاسی: در جوامع مدرن امروزی احزاب بهترین وسیله ادغام سیاسی یا جامعه‌پذیری سیاسی و هضم در نظام سیاسی حاکم هستند. حزب با حذف ملاحظات اجتماعی، نژادی و… که در بین مردم مرسوم است، به دلیل نیازش به رأی، شکاف‌های اقتصادی، نژادی و اجتماعی را باید کم‌رنگ کند و تضادها را تخفیف دهد. در فرانسه این مسأ‌له تا حدودی دچار مشکل است.

ایفای نقش دریچه اطمینان: تحلیل گران مسائل سیاسی امروزه حتی احزاب مخالف را نیز به نحوی در تثبیت و حفظ سیستم سیاسی سهیم می‏دانند؛ قرائن نشان از آن دارند که چنان چه تمامی درها به روی برخی از اقشار یا نیروهای اجتماعی یا طیفهای عقیدتی بسته شود، در واقع راه برای گروه های برانداز و در نتیجه بی ثباتی برای سیستم بازمی‏گردد؛ از این نظرگاه، وجود یک حزب انقلابی و ضدنظام از یک سو به ایفای چنین نقش اطمینان‏بخشی می‏پردازد که باعث تثبیت نظام سیاسی است و از سوی دیگر بر مشروعیت آن می‏افزاید، زیرا نظامی که بتواند به مخالفان خود نیز اجازه فعالیت بدهد در واقع قدرت خود را به نمایش گذاشته و میزان پایبندی خود به دموکراسی را نشان می‏دهد.  در جامعه امروز فرانسه علاوه بر حزب کمونیست، حزب جبهه ملی هم نقشی تقریبا در قالب دریچه اطمینان بازی می کند چه آنکه تنها تریبونی برای حامیان اندیشه های افراطی حزب است و اگر موقعیتی برای قدرت گیری این حزب همچون انتخابات سال ۲۰۰۲ این کشور هم فراهم شود نوعی اتحاد در کلیت این سیستم مانع از موفقیت این احزاب رادیکال می شود.

احزاب به عنوان محل آموزش و ارتقای سیاسی افراد: آموزش فردی یا گروهی اعضاء یا تربیت یک هیئت سیاسی و معرفی آنان به عنوان نامزدهای وکالت برای پارلمان یا هر کرسی دیگر انتخاباتی است این کارویژه در پایداری حزب نیز تأثیر بسزایی دارد. در فرانسه به ویژه با وجود قوت و قدرت احزاب چپ گرا سنت ارتقا در قالب حزب از سابقه بسیاری برخوردار است و می توان به نمونه های متعددی از آن اشاره کرد. مثلا ژرژمارشه رهبر حزب کمونیست فرانسه در سال ۱۹۸۲ کارگری ساده بود که حزب وی را آموزش داد و توانست مقام دبیر کلی حزب را بدست آورد. یا پى‏یربره گورا نخست وزیر اسبق فرانسه در دولت سوسیالیست میتران بود که از زمان کارگرى به عضو حزب سوسیالیست در آمد و تا آنجا پیش رفت که به نخست وزیرى فرانسه رسید.

  • جمع بندی: کارکردهای مطلوب احزاب در نظام سیاسی  مبتنی بر ادبیات و تجربه دول غربی

بر اساس مطالعه انجام شده در ادبیات تئوریک موجود برخی از کارکردهای مطلوب احزاب در جوامع مردمسالار امروزی احصاء گردید. این کارکردها مورد تاکید نظریه پردازان جامعه شناسی و علوم سیاسی قرار داشته و در کتب و مقالات علمی در مورد آنها تصریح بیشتری وجود داشته است. در گام بعد از رهگذر بررسی وضعیت نظام حزبی در کشورهای ایالات متحده آمریکا، آلمان و فرانسه که برخوردار از نظام حزبی نهادینه بوده و سیاست در این کشورها در قالب رقابت های حزبی دنبال می شود تلاش شد تجربه تحزب در این نمونه های مطالعاتی مورد تجزیه و تحلیل قرار گفته و کارکردها و کارویژه های موفق احزاب در این کشورها برجسته شود. بر این اساس و در مجموع با توجه به بررسی های یاد شده گزاره های زیر به عنوان کارویژه های مطلوب تئوریک و عملی احزاب در جوامع غربی قابل اشاره هستند:

  • احزاب به عنوان مجرای جامعه پذیری سیاسی و تسهیل فرآیند ادغام سیاسی: در جوامع مدرن امروز بیش از کارکردهای سیاسی احزاب به کارکردهای ثبات بخش آن برای جامعه توجه می شود. از جمله این کارکردهای ثبات بخش آشنایی شهروندان با وظایف، حقوق و نقشهای سیاسی خود در جامعه در قالب حضور و فعالیت در احزاب سیاسی است. احزاب به عنوان نهادهای اصلی جامعه پذیری سیاسی، با انتقال «فرهنگ سیاسی»، هم شرایط تداوم حیات سیاسی و نظام ارزشی آن را فراهم می کنند و هم سبب ثبات فرهنگ سیاسی، اجتماعی و سنتها می شوند. احزاب با حذف ملاحظات اجتماعی، نژادی و… که در بین مردم مرسوم است، برای جلب نظر رای دهندگان شکاف‌های اقتصادی، نژادی و اجتماعی را باید کم‌رنگ کند و تضادها را تخفیف دهد.
  • نقش آفرینی در قالب سوپاپ یا دریچه اطمینان: احزاب در کشورهای غربی از طریق تعدیل گرایش ها و اندیشه های مخالف و ادغام تمایلات گریز از مرکز در قالب احزاب رسمی موجود، کلیه گرایش ها و تمایلات سیاسی اجتماعی و فرهنگی را در چهارچوب های رسمی جامعه حفظ کرده و مانع از تبدیل آنها به گرایش های برانداز و ضد نظام رسمی می شوند. این مهم در ایالات متحده آمریکا از طریق ادغام گرایش ها در قالب احزاب دوگانه موجود و در فرانسه از طریق به رسمیت شناختن گرایش های مختلف در قالب احزاب رسمی میسر می شود.
  • احزاب به عنوان مجرای ارتقای سیاسی: در کشورهای غربی فرآیند ارتقا و رشد سیاسی افراد و بر عهده گیری مناصب و مسئولیت ها در قالب عضویت و فعالیت افراد در حزب دنبال می شود. افراد از طریق فعالیت های حزبی با مناسبات سیاسی آشنا می شوند و ضمن کسب آمادگی لازم برای به عهده گیری سمت های سیاسی رشد مرحله به مرحله سیاسی را بر اساس بروز شایستگی در فرآیندهای داخلی حزب تجربه می کنند. گزینش مستقیم و غیر مستقیم تصمیم گیران سیاسی تا بدانجاست که در کشوری همچون آلمان اساسا حضور انتخاباتی افراد منوط به عضویت حزبی شده است. در حقیقت بخشی از فرآیند تایید صلاحیت افراد در درون چهارچوب های حزبی صورت می گیرد.
  • بسیج سیاسی و افزایش مشارکت رای دهندگان: رقابت های سیاسی امروز از رهگذر رقابت های بین حزبی شکل می گیرد و احزاب سیاسی برای پیروزی بر رقیب تشویق رای دهندگان برای حضور در صحنه و مشارکت در تعیین سرنوشتشان را رقم می زنند.
  • ضربه گیر نظام سیاسی و حامل مطالبات جامعه: از کارویژه های ثبات بخش احزاب یکی اینکه در مقام حائل میان مردم و نظام سیاسی مطالبات جامعه را نمایندگی کرده و افکار عمومی هم بسته به عملکرد احزاب در انتخابات نسبت به عملکرد آنها موضع گیری می کنند. بدین ترتیب بار ناکارآمدی های احتمالی بر دوش احزاب است و در مقام ضربه گیر نظام سیاسی عمل می کنند و مانع از سمت گیری انتقادات نسبت به وضع موجود به سوی نظام سیاسی می شوند.
  • سیاست گذاری و نظارت: احزاب با توجه به وظیفه نمایندگی مطالبات عمومی و در عین حال حضور در مناصب تصمیم گیری بخشی از برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های اجرایی کشور را در درون چهارچوب های حزبی سامان می دهند. در عین حال نظارت بر دولت از طریق احزاب موافق و ممخالف دولت در جریان است.
  • جهت دهی افکار عمومی: احزاب سیاسی برای پیروزی در رقابت های سیاسی و انتخاباتی نیازمند رخنه در افکار عمومی هستند.به عبارت دقیق تر سمت دهی به افکار عمومی برای ترغیب مشارکت و همراهی جامعه از ضروریات حرکت حزبی است. این مهم نیازمند «ارائه موضوعات، دکترین‌ها، ایدئولوژی‌ها و به دنبال آن تبیین و توجیه این کالاهای سیاسی است.»‌ از این طریق احزاب افکار عمومی را به چهارچوب های مدنظر خود ترغیب می کنند که البته در چهارچوب سیاست رسمی است و به ثبات نظام سیاسی کمک می کند.