کارنامه ترامپ در نخستین سال ریاست جمهوری

کارنامه ترامپ در نخستین سال ریاست جمهوری


باشگاه سیاست پژوهی



برنامه‌های در حال انجام, حوزه های تخصصی, محصولات, مطالعات سیاسی و بین‌الملل, میزهای منطقه‌ای, گزارش

فایل PDF گزارش 

خلاصه گزارش

با گذشت یک سال از زمامداری دونالد ترامپ در کاخ سفید، این روزها گزارش‌هایی از عملکرد یک‌ساله او در محافل رسانه‌ای و آکادمیک ارائه می‌شود. موضوعی که به‌طورمعمول در پایان سال اول حکومت‌داری رؤسای جمهور آمریکا انجام می‌شود. در ارزیابی عملکرد یک‌ساله ترامپ بسیاری عملکرد او را با توجه به تحقق وعده‌های انتخاباتی می‌سنجند. برخی نیز به جنبه‌ای خاص از عملکرد او مثل سیاست خارجی، اقتصاد و … توجه می‌کنند. بااین‌حال، در ایران موضوع عملکرد یک‌ساله رؤسای جمهوری آمریکا تنها در حد اخبار و گزارش‌های چندصفحه‌ای ارائه می‌شود که اغلب نمی‌تواند معیار مناسبی برای شناسایی و ارزیابی محسوب شود. در همین راستا گروه مطالعات بین‌الملل اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاست‌گذاری به‌منظور رفع محدودیت‌های مزبور و ارزیابی مناسب از عملکرد دونالد ترامپ، گزارشی جامع از عملکرد یک‌ساله او در حوزه داخلی و خارجی منتشر کرده است تا بتواند دورنمای روشنی از اقدامات ایالات‌متحده در سال‌های آتی ارائه کند.

گزارش حاضر از سه بخش کلی تشکیل شده است. در بخش اول به عوامل و چگونگی انتخاب دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور پرداخته شده است. اهمیت این موضوع ازآن‌جهت است که موجب تعجب و شگفتی بسیاری از کارشناسان شد. اینکه چگونه در این انتخابات شخصی خارج از نظام سیاسی به ریاست جمهوری رسید درحالی‌که پیش‌ازاین هیچ تجربهٔ کار سیاسی و دولتی نداشت و کمپین انتخاباتی او مستقیماً در تقابل با وضعیت سیاسی موجود بود، مسئله‌ای است که در متون فارسی کمتر به آن اشاره شده است. در بررسی عوامل پیروزی ترامپ به چند عامل اشاره شده است. اولین عامل پیروزی ترامپ را باید در حمایت گسترده سفیدپوستان طبقه کارگر جستجو کرد که اغلب توسط سیاست‌مداران نادیده گرفته می‌شوند و از تأثیرگذاری آن‌ها غفلت می‌شود. عامل دوم در پیروزی ترامپ، وضعیت اقتصادی موجود در آمریکا در زمان انتخابات بود. ترامپ با استفاده از شرایط نامناسب اقتصادی آمریکا و به چالش کشیدن آن از طریق شعارهایی در مورد رشد اقتصادی و افزایش اشتغال، رأی بسیاری از بدنه پایین جامعه را به خود جلب کند. عامل سوم برخورداری از تیم رسانه‌ای قوی‌تر در مقایسه با رقیب بود. آن‌ها با شناسایی پتانسیل شبکه‌های اجتماعی مثل توییتر در تغییر نتایج انتخابات، به‌خوبی توانستند از رسانه‌ها بهتر از رقیب دموکرات بهره ببرند. شعار احیای عظمت آمریکا برای بسیاری از مردم آمریکا که احساس می‌کردند در وضعیت نامناسبی هستند شعاری جذاب بود که توانست بخش زیادی از بدنه جامعه آمریکا را مجذوب خود کند.

در بخش دوم عملکرد دستگاه حکومتی ترامپ در دو حوزه داخلی و خارجی ارزیابی و تحلیل شده است. در حوزه داخلی دونالد ترامپ در مقایسه با دیگر رؤسای جمهور آمریکا در پایان سال اول کاری از پایین‌ترین میزان محبوبیت برخوردار است. بااین‌حال بسیاری عملکرد او را در حوزه اقتصاد تا حدودی موفق می‌دانند. اظهارات او در حمایت از رشد اقتصادی سبب شده تا ارزش سهام ایالات‌متحده در سال اول ریاست جمهوری پیشرفت قابل‌توجهی داشته باشد. او در یک سال گذشته توانسته است میزان نرخ بیکاری را اندکی کاهش دهد و رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا را در پایان سال ۲۰۱۷ به میزان ۲٫۳ درصد برساند که در مقایسه سال‌های گذشته روند رو به رشدی داشته است. بااین‌حال درزمینهٔ کسری تجاری، ترامپ عملکرد ناموفقی داشته است. میزان کسری تجاری دولت او در پایان سال ۲۰۱۷ به میزان ۵۵۸ میلیارد دلار اعلام شده است که بیشترین میزان کسری تجاری آمریکا از سال ۲۰۰۸ تاکنون بوده است.

علاوه بر این، ترامپ در راستای تحقق وعده‌های خود در ایام انتخابات، مجموعه‌ای از قوانین آمریکا را به عقب بازگرداند که می‌توان آن را بزرگ‌ترین تحول قانونی در تاریخ آمریکا توصیف کرد. لغو قانون بیمه درمانی اوباما موسوم به «اوباما کر[۱]»، لغو مقررات اعلام شده توسط آژانس حفاظت محیط‌زیست و وزارت کشور، برداشتن ممنوعیت‌های مربوط به استخراج زغال‌سنگ که در دولت اوباما وضع شده بود و ازسرگیری اکتشافات نفتی، تغییر قوانین مؤثر بر فعالیت‌های بخش بانکداری و لغو قانون «داکا[۲]» ازجمله اقدامات بی‌سابقه او در این یک سال محسوب می‌شود.

در حوزه سیاست خارجی، ترامپ رویکرد «اول آمریکا» را پیش از هر چیز، مدنظر قرار داده است. ترامپ با پیگیری، اصولی چون ناسیونالیسم اقتصادی، یک‌جانبه‌گرایی، دستیابی به صلح از طریق اعمال قدرت، افزایش نفوذ آمریکا در جهان از طریق بازتعریف روابط با قدرت‌های بزرگ، تغییراتی اساسی در سیاست خارجی آمریکا به وجود آورده است. سخت‌گیری و اعمال محدودیت برای ورود مهاجران به خاک آمریکا، خروج از موافقت‌نامه پاریس، سازمان یونسکو، لغو قانون داکا، کاهش روابط با کوبا، مشروط کردن حمایت از متحدان اروپایی در سازمان ناتو، ازجمله اقدامات جنجال‌برانگیز او در یک سال گذشته محسوب می‌شود که می‌توان همه آن‌ها را در راستای رویکرد اول آمریکای او مورد تحلیل قرار داد.

در ارتباط با ایران که موضوع بخش سوم گزارش است، ترامپ با احیای گفتمان ایران هراسی، تلاش زیادی را برای مهار ایران در حوزه‌های مختلف انجام داده است. اگرچه در نگاه اول به نظر می‌رسد که سیاست‌های ترامپ در قبال ایران از همان زمان کارزار انتخاباتی شکل گرفته بود، اما واقعیت این است دونالد ترامپ تا زمان اعلام راهبرد جدید خود علیه ایران در ماه اکتبر راهبرد مدونی در قبال ایران نداشت و عمده اقدامات او در ارتباط با ایران به انتقاد از موافقت‌نامه برجام و تلاش محدود کردن فعالیت‌های موشکی جمهوری اسلامی ایران محدود می‌شد. بااین‌حال، با توجه به متون «استراتژی جدید علیه ایران» و سند «راهبرد امنیت ملی»، می‌توان سیاست‌های دونالد ترامپ در قبال ایران را در چند محور ذیل خلاصه کرد: اولین محور احیای گفتمان ایران هراسی است که درنتیجه موافقت‌نامه هسته‌ای (برجام) به میزان قابل‌توجهی به حاشیه رفته بود. دونالد ترامپ که از زمان رقابت‌های انتخاباتی بر تهدید ناشی از جانب ایران تأکید داشت و اصلی‌ترین مخالف توافق هسته‌ای بود، در یک سال گذشته به شیوه‌های مختلف تلاش کرده است تا با احیای سیاست ایران هراسی این بار به شکلی جدی‌تر و هدفمندتر آن را دنبال کند. در این راستا او در یک سال گذشته با بزرگنمایی تهدیدات ناشی از توافق هسته‌ای (برجام)، در تلاش برای مشروط کردن این توافق برآمده است.

دولت ترامپ معتقد است ایران با برجام توانسته نفوذی گسترده‌تر از گذشته کسب کرده و بسیار قدرتمندتر و آزادتر از گذشته به فعالیت‌های ایذایی علیه منافع آمریکا اقدام کند. او با آگاهی از چالش‌های موجود بر سر راه لغو برجام، با همکاری کنگره به تاکتیک «نقض روح برجام» توسل جسته و سیاست مهار ایران را فراتر از سازوکار برجام جستجو کرده است. ترامپ به‌موازات سیاست ایران ستیزی و مشروط کردن توافق هسته‌ای، با تمرکز بر توان موشکی و تضعیف ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سیاست مقابله با نفوذ منطقه‌ای ایران را در پیش گرفته است. در قالب این راهبرد، او توانست با همکاری کنگره در مردادماه ۱۳۹۶ قانون «مبارزه با دشمنان ایالات‌متحده آمریکا از طریق تحریم‌ها[۳]» موسوم به قانون کاتسا را به تصویب برساند. مقامات دستگاه سیاست خارجی ترامپ معتقدند با تشدید تحریم‌ها و درنتیجه کاهش و محدودسازی منابع مالی ایران، می‌توانند مانع مهمی بر سر راه اقدامات به‌اصطلاح بی‌ثبات کننده آن در منطقه و حمایت از گروه‌هایی نظیر حزب‌الله و انصار الله ایجاد نمایند.

درنهایت اینکه، ترامپ با در پیش گرفتن راهبرد «احاله مسئولیت» در تلاش است با تشکیل ائتلافی از کشورهای منطقه، آن‌ها را جهت کنترل  و مهار ایران به کار گیرد. به همین منظور در تلاش است اتحاد خود با متحدان سنتی و شرکای منطقه‌ای و توازن قدرت را در منطقه احیا کند. موضوعی که در سند راهبرد امنیت ملی نیز به آن به‌صراحت اشاره شده است. راهبرد ائتلاف منطقه‌ای علیه ایران در دو جبهه هم‌زمان پیگیری می‌شود. جبهه اول ائتلاف کشورهای عربی به رهبری عربستان علیه ایران و جبهه دوم تشکیل ائتلاف کشورهای عربی با اسرائیل علیه ایران است که در ماه‌های اخیر جدی‌تر از گذشته پیگیری می‌شود.

گزارش در انتها با پرداختن به مهم‌ترین افراد تأثیرگذار در سیاست تهاجمی ترامپ علیه ایران و ارائه پیشنهادهای سیاستی، امیدوار است که ضمن آشنایی با افراد کلیدی سیاست خارجی ترامپ و وضعیت عملکرد دستگاه حکومتی دونالد ترامپ در یک سال گذشته، دورنمای روشنی از اقدامات او در قبال ایران ارائه کند.

مقدمه

سال ۲۰۱۷ یکی از شگفت‌آورترین و درعین‌حال جنجال‌برانگیزترین سال‌های حیات سیاسی ایالات‌متحده آمریکا بود. غیرمنتظره بودن انتخاب دونالد ترامپ از سوی مردم آمریکا به‌عنوان ریاست جمهوری و بی‌تجربگی سیاسی او از همان ابتدا خبر از رفتارهای عجیب و جنجال‌آفرین او در دستگاه حکومتی آمریکا می‌داد. توییت‌های بحث‌برانگیز، اتهام اذیت و آزار جنسی وی در سال‌های پیش از ریاست جمهوری از سوی برخی افراد، نظرات ناخوشایند در مورد ناسیونالیست‌های سفیدپوست، تصمیمات شخصی در مورد افراد کابینه، دخالت در تحقیقات جنایی و ارتباط چندین عضو از کمپین انتخاباتی او با روسیه، همگی از مسائل جنجال‌آفرین سال اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ محسوب می‌شوند. علاوه بر این، مواضع تهاجمی دونالد ترامپ نسبت به پاره‌ای مسائل بین‌المللی چون موافقت‌نامه‌ها و نهادها و سازمان‌های بین‌المللی نیز موجب شگفتی‌های زیادی در یک سال گذشته بوده است. همین مسئله، تحلیل سیاست‌های او را در ابعاد داخلی و خارجی با پیچیدگی‌های خاصی روبرو کرده است.

ژانویه ۲۰۱۷ دونالد ترامپ در حالی سوگند ریاست جمهوری را ادا کرد که اقتصاد آمریکا از یکسو دارای نشانه‌های از بهبود بود و از سوی دیگر آمریکا می‌بایست در مورد حل بسیاری از تنش‌های بین‌المللی تصمیمات مهمی می‌گرفت. در چنین بستری ترامپ با شعار اول آمریکا کار خویش را آغاز کرد. گزارش حاضر پس از نگاهی کلی به چگونگی انتخاب دونالد ترامپ به‌عنوان ریاست جمهوری، به عملکرد یک‌ساله او در دو حوزه داخلی و خارجی خواهد پرداخت.

بخش اول: نگاهی بر انتخابات ریاست جمهوری

انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ در ایالات‌متحده از جهاتی جالب‌توجه بود. در این انتخابات شخصی از خارج از نظام سیاسی به ریاست جمهوری رسید که پیش‌ازاین هیچ تجربهٔ کار سیاسی و دولتی نداشت و کمپین انتخاباتی او مستقیماً در تقابل با وضعیت سیاسی موجود بود. پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا در حالی اتفاق افتاد که بیشتر نظرسنجی‌ها و تحلیل‌های قبل از انتخابات، خانم کلینتون را پیروز رقابت‌ها پیش‌بینی می‌کردند. سؤال اینجاست که چگونه دونالد ترامپ باوجود پیش‌بینی نظرسنجی‌ها مبنی بر پیروزی هیلاری کلینتون، توانست به کاخ سفید راه یابد؟ برای پاسخگویی به این سؤال می‌توان به چند عامل ذیل اشاره کرد.

۱- اولین عامل مربوط به خطای نظرسنجی‌ها است. گفته می‌شود که نظرسنجی‌های ملی درواقع کاملاً دقیق بوده است. اما در سطح ایالتی، خطای نظرسنجی‌ها بزرگ و قابل‌ملاحظه است. نظرسنجی‌های انجام‌شده در سطح ملی پیش‌بینی می‌کرد که کلینتون با اختلاف سه‌درصدی از ترامپ در رأی مردمی پیش خواهد افتاد و این پیش‌بینی تقریباً درست از آب درآمد و نهایتاً کلینتون با اختلاف دو درصد از ترامپ در رأی مردمی جلو افتاد. اما، نظرسنجی‌های ایالتی نشان‌دهندهٔ رقابتی شدید و با نتیجهٔ نامشخص بودند و میزان حمایت از ترامپ را در ایالت‌های میانهٔ غربی و شمالی دست‌کم گرفتند.

دو دلیل عمده در خطای نظرسنجی‌های ایالتی انتخابات سال ۲۰۱۶ نقش داشته است. اول تغییر عقیدهٔ رأی‌دهندگان به فاصله کوتاه قبل از انتخابات بود و دلیل دوم این است که در بسیاری از نظرسنجی‌ها تعداد رأی‌دهندگان با تحصیلات دانشگاهی که حامی کلینتون در ایالت‌های کلیدی بودند، بیشتر از تعداد افراد با تحصیلات پایین‌تر بود و تدبیری برای تعدیل حضور بیش‌ازحد آن‌ها در نظرسنجی‌ها اندیشیده نشده بود. به این معنا که بسیاری از نظرسنجی‌ها تعداد رأی‌دهندگان با تحصیلات بالا را خیلی بیشتر از میزان واقعی تخمین زدند و تأثیر آن‌ها درنتیجهٔ نهایی را بیش‌ازحد دست بالا گرفتند. در سال ۲۰۱۶، ارتباط معناداری بین تحصیلات و انتخاب رئیس‌جمهور در ایالت‌های کلیدی وجود داشت. رأی‌دهندگان با تحصیلات بالاتر بیشتر تمایل داشتند به کلینتون رأی بدهند. به‌علاوه، تحقیقات نشان می‌دهد که افراد تحصیل‌کرده در مقایسه با افرادی که تحصیلات کمی دارند، بیشتر تمایل دارند در نظرسنجی‌ها شرکت کنند. بسیاری از نظرسنجی‌ها به‌ویژه در سطح ایالتی، به این موضوع بی‌توجه بودند و به همین دلیل در نتایج آن‌ها میزان حمایت از کلینتون بیش از میزان واقعی تخمین زده شده بود.

۲- دومین عامل پیروزی ترامپ را باید در حمایت گسترده سفیدپوستان طبقه کارگر جستجو کرد که اغلب توسط سیاست‌مداران نادیده گرفته می‌شوند و از تأثیرگذاری آن‌ها غفلت می‌شود. با توجه به سنت موجود، کارگران سفید پوست همواره از دموکراتها حمایت می‌کردند. لذا پیش‌بینی می‌شد که این بار نیز آراء خود را به نفع خانم کلینتون به صندوق بریزند. این پیش‌بینی‌ها با توجه به سنت حاکم بر رقابت‌های انتخاباتی در سال‌های اخیر کاملاً منطقی به نظر می‌رسید. و لذا این طور تفسیر می‌شد که دموکرات‌ها رأی زیادی از دست نخواهند داد، به‌ویژه وقتی که یک نامزد سفیدپوست مثل خانم کلینتون جایگزین اوباما شده بود. نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که رئیس‌جمهور اوباما در سال ۲۰۱۲ علی رغم عملکرد به مراتب ضعیفش در بین سفیدپوستان، از بسیاری از نامزدهای دموکرات ریاست جمهوری در طول تاریخ بهتر عمل کرده بود. آن نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که تعداد رأی‌دهندگان سفید پوست بدون مدرک دانشگاهی، تنها یک سوم بدنهٔ رأی‌دهندگان است و لذا این طور تفسیر می‌شد که دموکرات‌ها رأی زیادی از دست نخواهند داد، به‌ویژه وقتی که یک نامزد سفیدپوست مثل خانم کلینتون جایگزین اوباما شده بود. اما واقعیت تلخ برای دموکرات‌ها این بود که آن‌ها بیش از آنچه تصور می‌کردند به آرای سفیدپوستان طبقهٔ کارگر نیاز داشتند. علی رغم اهمیت رأی‌دهندگان سفیدپوست طبقهٔ کارگر برای دموکرات‌ها، در سال ۲۰۱۲ نظرسنجی‌ها اساساً اهمیت و وزن رأی‌دهندگان سفیدپوست طبقهٔ کارگر را در پیروزی دموکرات‌ها دست‌کم گرفته بودند و تعداد رأی‌دهندگان با تحصیلات بالا و غیرسفید پوست را دست بالا گرفته بودند. درنتیجه بسیاری از تحلیل‌های پس از انتخابات ۲۰۱۲ تعداد رأی‌دهندگان سفیدپوست طبقهٔ کارگر با سن بالای ۴۵ سال را حدود ۱۰ میلیون تخمین زدند.

توجه ترامپ و سرمایه گذاری او بر روی این افراد و مخاطب قرار دادن آن‌ها در سخنرانی‌های انتخاباتی‌اش، و تأکیدش مبنی بر اینکه او از دنیای سیاست به دور است و سیاستمدار نیست، یکی از دلایل اصلی پیروزی او در این انتخابات بود. او موفق شد خود را به مردم عادی آمریکا و گروه‌هایی که نادیده گرفته می‌شدند، به‌عنوان رقیب سیاست مداران واشنگتنی فاسد و ناجی مردم معرفی کند. او از فشارهای اقتصادی و اجتماعی تحمیل شده بر این دسته در دهه‌های اخیر حرف می‌زد و به آن‌ها وعده می‌داد که آمریکای خارج شده از مسیر اصلی را به مسیر اصلی باز می‌گرداند و عظمت از دست رفته را به آن برمی گرداند.

۳- عامل مهم سوم در پیروزی ترامپ، وضعیت اقتصادی موجود در آمریکا در زمان انتخابات بود. بر کسی پوشیده نیست که وضعیت اقتصادی موجود و هویت حزبی در بسیاری از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا اهمیت دارند. نامزدها به این امر واقف‌اند، مشاوران و دانشمندان علوم سیاسی از این موضوع استفاده می‌کنند، و رأی‌دهندگان نیز از این موضوع اطلاع دارند. در زمانی که وضعیت اقتصادی رو به بهبود است و شاهد رشد اقتصادی هستیم، حزبی که بر سر کار است معمولاً در انتخابات بعدی نیز پیروز می‌شود. و در زمان‌هایی که وضعیت اقتصادی موجب نارضایتی مردم شده و اوضاع مناسب نیست، حزب رقیب به پیروزی نزدیک‌تر است. در مورد هویت حزبی نیز به همین صورت و حتی ساده‌تر است. افراد هر حزب به نامزد حزب خودشان تمایل بیشتری دارند، حتی در زمانی که نامزد غیرمعمولی مثل ترامپ نامزد حزب باشد.

به‌عنوان نمونهٔ تاریخی، در سال ۱۹۸۴، در بحبوحهٔ خروج آمریکا از رکود و تورم، با توجه به وضعیت اقتصادی پیش‌بینی می‌شد که ریگان با اختلاف زیادی پیروز میدان رقابت‌ها می‌شود. به همین شیوه، نظرسنجی‌های متعددی با استفاده از این رویکرد در سال ۲۰۰۸ شکست سختی را به دلیل بحران مالی برای حزب جمهوری خواه در کاخ سفید پیش‌بینی کردند. در سال‌های دیگر، پیش‌بینی‌ها به این شدت متمایل به یک سمت مشخص نیست و بسته به عوامل متعددی که در مدل‌های پیش‌بینی استفاده می‌شود، پیش‌بینی مختلفی اتفاق می افتد. مثلاً در سال ۲۰۱۲، با اینکه وضعیت اقتصادی رشد خیلی بالایی نداشت و به آرامی در حال رشد بود، اوباما و حزب دموکرات موفق شدند، مجدداً پیروز شوند. در سال ۲۰۱۶ نیز، با توجه به اینکه وضعیت اقتصادی رو به بهبود بود و شاهد رشد اقتصادی با شیب ملایم بودیم، رقابت خیلی نزدیکی پیش‌بینی می‌شد، رقابتی که در آن هر یک از دو حزب احتمال پیروزی داشت.

۴- عامل چهارم در پیروزی ترامپ، نقش رسانه بود. دونالد ترامپ بر خلاف هیلاری کلینتون از تیم رسانه‌ای قویتری برخوردار بود. حضور فرد برجسته‌ای چون «کلی آن کانوِی[۴]» مشاور ارشد و مدیر کمپین دونالد ترامپ که تجربه غنی در حوزه رسانه و نظرسنجی دارد، نقش زیادی در پیروزی ترامپ در انتخابات ایفا کرد. آن‌ها با شناسایی پتانسیل شبکه‌های اجتماعی مثل توییتر در تغییر نتایج انتخابات، به‌خوبی توانستند از رسانه‌ها بهتر از رقیب دموکرات بهره ببرند. ترامپ در ایام انتخابات از شبکهٔ احتماعی توییتر برای حمله به رسانه‌های خبری و مخالفانش استفاده کرد و توانست با صحبت کردن مستقیم از طریق توییتر، پوشش غیر واقعی رویدادها توسط رسانه‌های خبری را کنار بگذارد. علاوه بر این، تبلیغات خانم کلینتون چیزی به جز تخریب ترامپ نداشت. بیش از ¾ محتوای تبلیغات کلینتون و نیمی از محتوای تبلیغات ترامپ در مورد ویژگی‌های شخصیتی و روحی طرف مقابل بود. تنها ۹ درصد از محتوای پیام‌های کلینتون ارتباطی با اقتصاد و اشتغال داشت. اما در عوض، ۳۴ درصد از پیام‌های ترامپ روی اقتصاد، اشتغال، مالیات و تجارت تمرکز داشت.

هیلاری کلینتون در حوزهٔ تعداد پیام‌های تبلیغاتی و تعداد دفعات پخش آن‌ها از رادیو و تلویزیون به مراتب بیشتر از ترامپ هزینه کرد. تعداد کل پیام‌های انگلیسی زبان ترامپ ۲۷ عدد بود و تعداد کل دفعات پخش آن‌ها ۸۵۳۰۸ بود. اما کلینتون ۵۵ پیام تلویزیونی داشت که ۲۸۴۵۸۰ بار در ایالت‌های مختلف پخش شد. اما آنچه حائز اهمیت است این است که تنها ۸ درصد از محتوای پیام‌های کلینتون به موضوع اقتصاد مربوط بود و بیش از ۷۵ درصد مربوط به ویژگی‌های شخصیتی ترامپ بود. درحالی‌که تمرکز ترامپ در پیام‌های بسیار اندکش در مقایسه با کلینتون روی اقتصاد بود و ۳۴ درصد از محتوای پیام‌ها اقتصادی بود.

ترامپ در پیام‌های خود از دو آمریکا صحبت می‌کند و مردم را به دو گروه تقسیم می‌کند: «ما» در مقابل «آن‌ها». او در تمام سخنرانی‌های انتخاباتی این تقسیم بندی را تکرار و بر آن تأکید می‌کند. او بر ایجاد میلیون‌ها شغل برای مردم آمریکا تأکید می‌کند و وعده می‌دهد شغل‌هایی که به خارج از مرزهای آمریکا منتقل شده را به آمریکا برگرداند. این موضوع به در ایالت‌هایی مانند ویسکانسین، میشیگان و پنسیلوانیا که به صورت سنتی صنعتی بودند و بخش زیادی از شغل‌های صنعتی را از دست دادند اهمیت می‌یابد.

اهمیت پیام‌های انتخابی هر یک از نامزدها وقتی پر رنگ‌تر می‌شود که تغییرات جمعیتی در این برهه از زمان در آمریکا را در نظر بگیریم، تأثیر ریاست جمهوری اوباما به‌عنوان اولین رئیس‌جمهور سیاه پوست را لحاظ کنیم و تقسیم بندی مردم به دو حزب جمهوری خواه و دموکرات را نیز در نظر بگیریم، به عبارتی جنوب آمریکا دیگر همچون سابق به صورت یکدست دموکرات نیست و گروه‌های خاصی از مردم به‌ویژه سفیدپوستان بدون تحصیلات دانشگاهی با تغییر حزب سیاسی خود تأثیر عمیقی بر نتیجهٔ انتخابات داشتند. نگرش‌های نژادی این دسته از مردم که شاهد هشت سال ریاست جمهوری یک سیاهپوست از حزب دموکرات بودند، تغییر کرد و در این انتخابات به فردی از حزب مخالف رأی دادند. دونالد ترامپ با استفاده از تأکید بر اختلافات نژادی و وضعیت اسف بار زندگی سفیدپوستان بدون مدرک دانشگاهی، رأی آن‌ها را از آن خود کرد.

بخش دوم: عملکرد یک‌ساله دونالد ترامپ

دونالد ترامپ در ژانویه ۲۰۱۷ در حالی به‌عنوان چهل و پنجمین رئیس‌جمهور آمریکا سوگند یاد کرد که ازیک سو اقتصاد آمریکا نشانه‌هایی از بهبود را دارا بود و از سویی دیگر آمریکا می‌بایست در مورد حل بسیاری از تنش‌های بین المللی که خود در ایجاد آن‌ها بی تأثیر نبود تصمیمات قاطعانه‌ای می‌گرفت. او طی مراسمی که از ۱۷ تا ۲۱ ژانویه در «واشنگتن دی سی» برگزار شد در سخنرانی مراسم تحلیف خود با این شعار که «ما عظمت را به آمریکا بازخواهیم گرداند[۵]» کار خود را آغاز کرد. حالا با گذشت یک سال از ریاست جمهوری دونالد ترامپ، ارزیابی عملکرد یک ساله او در راستای تحقق شعارهای انتخاباتی مورد توجه برخی نهادها و رسانه‌ها قرار گرفته است.

براساس نظر سنجی به عمل آمده از سوی موسسه گالوپ او از پایین‌ترین میزان محبوبیت در مقایسه با دیگر رؤسای جمهور آمریکا در پایان سال اول کاری برخوردار است. بر اساس این نظر سنجی، میزان محبوبیت دونالد ترامپ در دسامبر ۲۰۱۷، ۳۵ درصد بوده است که در تاریخ ریاست جمهوری آمریکا پایینترین حد بوده است. پیش‌ازاین رونالد ریگان پایینترین میزان محبوبیت را با ۴۹ درصد در اختیار داشت. در مقابل جورج بوش با ۸۶ درصد بیشترین میزان محبوبیت را در بین جامعه آمریکا در اختیار داشت (Kirby,2017). درحالی‌که آمار و نظرسنجی‌ها حکایت از آن دارند که وی نامحبوب‌ترین رئیس‌جمهور آمریکا در پایان سال نخست رئیس‌جمهوری بوده است، برخی کارشناسان عملکرد رئیس‌جمهوری آمریکا را در حوزه داخلی تاحدودی موفق می‌دانند.

دونالد ترامپ با وعده «تقدم آمریکا[۶]» در مراسم تحلیف ریاست جمهوری شرکت کرد. شعاری که مبنای رویکرد او در حوزه سیاست داخلی و خارجی بود. در راستای تحقق بخشیدن به شعار مزبور، حقایق، هنجارها، اخلاق و سنت‌ها برای او هیچ اهمیتی نداشت. نادیده گرفتن قوانین و موافقت‌نامه های بین المللی پیشین، مخالفت با روند جهانی سازی، تنش با برخی کشورها ازجمله کره شمالی، خروج از سازمانها و موافقت‌نامه‌ها و… همگی در راستای تحقق بخشیدن به شعار مزبور بوده است. بااین‌حال، به‌منظور قضاوتی درست از میزان موفقیت ترامپ در یک سال گذشته، عملکرد او را می‌توان در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی مورد بررسی قرار داد.

حوزه سیاست داخلی

عملکرد دونالد ترامپ در حوزه سیاست داخلی را می‌توان با توجه به شعارهای («دوباره عظمت را به آمریکا بر می‌گردانیم» و «تقدم آمریکا») او از یک طرف و ویژگیهای شخصیتی مثل عملگرایی اقتصادی و بی‌تجربگی او در عرصه سیاسی تحلیل کرد. در ذیل به مهم‌ترین شاخص‌های کارنامه دونالد ترامپ در حوزهٔ سیاست داخلی می‌پردازیم.

۱-۱ اقتصاد

دونالد ترامپ، در مراسم افتتاحیه ریاست جمهوری خود در کاخ سفید اعلام کرد «حمایت گرایی به رفاه و قدرت بزرگ منجر خواهد شد». این جمله درون مایه سیاست‌های اقتصادی ترامپ در یک سال گذشته است. حمایت گرایی دونالد ترامپ در راستای همان شعار احیای عظمت آمریکا است که در ایام کارزار انتخاباتی به کار برده می‌شد. در این رویکرد حمایت از صنایع داخلی و اشتغال زایی مرکز توجه سیاست‌های او در حوزه اقتصاد است. ترامپ در ایام کارزار انتخاباتی تأکید کرده بود که تعرفه زیادی بر کالاهای وارداتی به‌ویژه کالاهای وارد شده از چین اعمال خواهد کرد و نیز در راستای افزایش انگیزه تولید داخلی، مالیات بر شرکتهای بزرگ داخلی را به میزان زیادی کاهش خواهد داد. حال با توجه به رویکرد حمایت گرایی اقتصادی، به مهم‌ترین دستاوردهای اقتصادی ترامپ در یک سال گذشته می‌پردازیم.

در حوزه بازار سهام، اظهارات او در حمایت از رشد اقتصادی سبب شده تا ارزش سهام ایالات‌متحده در سال اول ریاست جمهوری ترامپ پیشرفت قابل‌توجهی داشته است. بر اساس شاخص میانگین صنعتی داو جونز[۷] میزان رشد بازار سهام ایالات‌متحده رشد قابل‌توجهی داشته است. براساس یافته منتشر شده از سوی گروه سرمایه گذاری بسپوک[۸]، شاخص داوجونز ترامپ در سال اول حدود ۲۳ درصد است.

نمودار شماره ۱- شاخص داوجونز در دوره ترامپ

Gptt-Is-Re-TrumpRecordInTheFirstYear-Shokri-961030-V01-1

منبع: (Independent, 2017)

این رقم در تاریخ ریاست جمهوری جمهوری خواهان در آمریکا از سال ۱۹۰۰ به بعد بی‌سابقه بوده است. از این منظر می‌توان گفت ترامپ کارنامه موفقی داشته است. تنها جورج واکر بوش بوده است که توانسته است رقمی ۲۲٫۰۵ درصد را به ثبت برساند. نمودار شماره ۲ به‌خوبی این موضوع را نشان می‌دهد.

نمودار شماره ۲: شاخص داوجونز به درصد- جمهوری خواهان از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۱۷ در پایان سال اول

Gptt-Is-Re-TrumpRecordInTheFirstYear-Shokri-961030-V01-2

منبع: (Independent, 2017)

بازار کار قوی، بهبود سود شرکتها و داده‌های اقتصادی قوی در برخی از شاخص‌ها، ازجمله عوامل افزایش قیمت سهام آمریکا در سال ۲۰۱۷ بوده‌اند. حمایت ترامپ از رشد اقتصادی نه تنها بازار بورس ایالات‌متحده بلکه بازار بورس کشورهای اروپایی را نیز متأثر ساخته است. به گونه‌ای که سیاست‌های او سبب شده تا ارزش سهام در اکثر بازارهای سهام اروپا روندی صعودی داشته باشد.

اگرچه رشد قیمت داوجونز ترامپ در میان جمهوری خواهان مقام اول را دارد، اما او به‌طور کلی از این حیث در مقام چهارم کل رؤسای جمهوری آمریکا قرار دارد. سه رئیس‌جمهور دموکرات، فرانکلین روزولت، باراک اوباما و لیندون جانسون، عملکردی قوی‌تر در طول مدت مشابه داشته‌اند (Marketwatch,2017).

همچنین شاخص «۵۰۰[۹] S&P» نسبت به سال ۲۰۱۶، به میزان ۲۰٫۴ درصد افزایش داشته است. (نمودار شماره ۳)

نمودار شماره ۳- شاخص سهام ۵۰۰S&D در پایان سال اول رئیس‌جمهوری ترامپ

Gptt-Is-Re-TrumpRecordInTheFirstYear-Shokri-961030-V01-3

درزمینهٔ اشتغال و بیکاری، ترامپ توانسته است به‌طور متوسط ۱۷۴،۰۰۰ در ماه فرصت شغلی ایجاد کند. اگرچه این مقدار به نسبت سال قبل اندکی کمتر (۱۸۷،۰۰۰ در هر ماه) بوده است (Economic Research.a,2017). اما نرخ بیکاری از ۴٫۹% در ماه ژانویه ۲۰۱۷ به ۴٫۱% در نوامبر ۲۰۱۷ رسیده است (Jones ,۲۰۱۷).

نمودار شماره ۴- نرخ بیکاری ایالات‌متحده تا پایان سال ۲۰۱۷

Gptt-Is-Re-TrumpRecordInTheFirstYear-Shokri-961030-V01-4

درزمینه رشد اقتصادی نیز، ترامپ کارنامه به نسبت موفقی داشته است. رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا در پایان سال ۲۰۱۷ به میزان ۲٫۳ درصد بوده است که در مقایسه با میزان ۲ درصد در سال ۲۰۱۵ و ۱٫۹ درصد در سال ۲۰۱۶ روند رو به رشدی داشته است (Jones ,۲۰۱۷).

نمودار شماره ۵- روند رشد تولید ناخالص داخلی ایالات‌متحده در سال ۲۰۱۷

Gptt-Is-Re-TrumpRecordInTheFirstYear-Shokri-961030-V01-5

درزمینهٔ موازنه تجاری، عملکرد ترامپ به نسبت سال‌های گذشته موفقیت آمیز نبوده است. موازنه تجاری آمریکا در چند دهه اخیر همواره منفی بوده است. کسری تجاری در سال ۲۰۱۵ بالغ بر ۵۰۰ میلیارد دلار و در سال ۲۰۱۶ حدود ۵۰۵ میلیارد دلار بود. این رقم در پایان سال ۲۰۱۷، به میزان ۵۵۸ میلیارد دلار اعلام شده است که بیشترین میزان کسری تجاری آمریکا از سال ۲۰۰۸ تاکنون بوده است.. بیشترین میزان کسری در رابطه تجاری با چین است.

نمودار شماره ۶- موازنه تجاری آمریکا- سال‌های ۲۰۱۷-۲۰۰۸- به دلار

Gptt-Is-Re-TrumpRecordInTheFirstYear-Shokri-961030-V01-6

 در حوزه انرژی نیز ساخت خط لوله کیستون باعث ایجاد ۴۲ هزار شغل شد. ضمن اینکه اقدامات وی موجب شد تا منابع نفتی آمریکا ۱٫۲ میلیارد بشکه افزایش یابد. ترامپ صنعت انرژی آمریکا را در آستانه شکوفایی قرار داد.

به‌طور کلی درزمینهٔ عملکرد اقتصادی ترامپ باید گفت، در حالیکه بسیاری عملکرد او را به دلیل بی برنامگی مورد انتقاد قرار می‌دهند، آمارها حاکی از موفقیت نسبی او در برخی حوزه‌ها است. نرخ رشد اقتصادی مثبت، رشد اشتغال، رشد شاخص سهام از شاخصه‌های موفقیت نسبی او در یک سال گذشته است. بااین‌حال ترامپ در حوزه تراز تجاری، بیشترین کاهش تراز تجاری را در ده سال اخیر داشته است.

۲-۱ -تغییرات گسترده در قوانین

یکی از دیگر از اقدامات قابل توجه دونالد ترامپ را می‌توان بازگشت به قوانین گذشته دانست. ترامپ در راستای تحقق وعده‌های خود در ایام انتخابات، مجموعه‌ای از قوانین آمریکا را به عقب بازگرداند که می‌توان آن را بزرگ‌ترین تحول قانونی در تاریخ آمریکا توصیف کرد. لغو قانون بیمه درمانی اوباما موسوم به «اوباما کر[۱۰]»، لغو مقررات اعلام شده توسط آژانس حفاظت محیط‌زیست و وزارت کشور، دو نهاد بزرگی که فعالیت و قوانین آن‌ها به‌ویژه بر فعالیت‌های بخش املاک تأثیر قابل‌توجهی دارد، تغییر قوانین مؤثر بر فعالیت‌های بخش بانکداری و لغو قانون «داکا[۱۱]» ازجمله اقدامات بی سابقه او در این یک سال محسوب می‌شود. برداشتن ممنوعیت‌های مربوط به استخراج زغال‌سنگ که در دولت اوباما وضع شده بود و ازسرگیری اکتشافات نفتی مثل حفاری‌های دریایی در بخش‌هایی از قطب شمال، اقیانوس آرام و اقیانوس اطلس نیز یکی دیگر از اقدامات ترامپ بود که پیش‌ازاین وعده آن را داده بود. بر این اساس دولت او ممنوعیت‌هایی که در زمان اوباما برای استخراج معادن زغال‌سنگ وضع شده بود را لغو کرد. درنهایت تصویب لایحه مالیاتی ازجمله تحولاتی است که دوران ریاست جمهوری او را با رؤسای پیشین جمهور متمایز می‌کند. علاوه براین، رئیس‌جمهوری آمریکا در یک سال گذشته بیش از ۷۰ لایحه را به قانون تبدیل کرد که بسیاری از آن‌ها تأثیر مثبتی بر خط مشی‌های آمریکا نداشتند.

۳-۱- ریزش حلقه یاران اولیه و اختلاف با جمهوری خواهان

یکی دیگر از پدیده قابل توجه در دولت دونالد ترامپ، موج اخراج یا استعفای افراد از کاخ سفید است. از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ به‌عنوان رییس جمهور آمریکا موج بی‌سابقه‌ای از اخراج شدن‌ها در کاخ سفید راه افتاده است. بعد از گذشت یک سال از شروع ریاست جمهوری دونالد ترامپ بسیاری از حلقهٔ مشاوران تراز اول او اخراج شده و یا خود کناره گیری کرده‌اند. اولین فرد اخراج شده از حلقه نزدیکان ترامپ، «سالی ییتس»[۱۲]، وزیر موقت دادگستری بود که منتقد مواضع نژادپرستانه و سیاست‌های ضد مهاجرتی ترامپ بود. او در زمان اعلام دستور ترامپ برای تعلیق ورود مهاجران هفت کشور اسلامی به ایالات‌متحده، از وکلای دولتی آمریکا خواست تا از این فرمان دفاع نکنند. درنتیجه این مخالفت صریح، وزیر موقت دادگستری، تنها ۱۰ روز پس از تصدی پست از مقامش برکنار شد.

با استعفای مایکل فلین[۱۳] مشاور امنیت ملی کاخ سفید در ۱۳ فوریه که به دنبال افشای تماسهایش با مقامات روسی قبل از مراسم تحلیف رئیس‌جمهور رخ داد، موضوع تغییر در حلقه یاران اولیه ترامپ و اختلاف با جمهوری خواهان شکل دیگری به خود گرفت. فلین در جریان مبارزات انتخاباتی از حامیان سفت و سخت دونالد ترامپ و از متحدان نزدیک او بود. چند روز پس از استعفای فلین، کریگ دیر[۱۴]، رئیس امور کشورهای نیمکره غربی در شورای امنیت ملی آمریکا نیز به دلیل انتقاد از رئیس‌جمهور از کار کنار گذاشته شد.

یک ماه پس از این تحولات، پریت بهارارا[۱۵] دادستان فدرال نیویورک آمریکا که از سال ۲۰۰۹ در این مسند قرار داشت به دلیل مخالفت با کنار گذاشتن تمام دادستان‌های منصوب دولت اوباما، از سمت خود به‌عنوان دادستان منتهن توسط دولت ترامپ عزل شد.

برکناری غیرمنتظره جیمز کومی[۱۶] رئیس اف بی آی در ماه می یکی از مهم‌ترین تغییرات در دستگاه سیاسی ترامپ بود. اگرچه رئیس‌جمهور دلیل این تصمیم را به رفتارهای کومی در تحقیقات از هیلاری کلینتون نسبت داد اما اندکی بعد در سخنانی دیگر اظهار داشت تحقیقات کومی درباره دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا علت عزل وی از مقامش بود.

شاید مهم‌ترین تغییر در دستگاه حکومتی ترامپ را بتوان در اخراج استیو بنن[۱۷] استراتژیست ارشد دونالد ترامپ دید. بنن که نقش مهمی در پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری داشت از اواخر ژانویه سال جاری میلادی به‌عنوان «راهبردست ارشد کاخ سفید» و «مشاور ارشد رئیس‌جمهور ایالات‌متحده آمریکا» منصوب شده بود. در چند ماه خدمت در کاخ سفید، بنن بارها با دیگر افراد دولتی مانند  مک مستر (مشاور امنیت ملی) و دیگر مشاوران دونالد ترامپ مانند جرد کوشنر (داماد رئیس‌جمهور) دچار اختلاف شدید شد و سرانجام در ۱۸ آوت ۲۰۱۷ از سوی دونالد ترامپ از هر دو سمت سیاسی خود اخراج شد.

اخراج افرادی شاخصی چون مایکل فلین، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، استیو بنن راهبردست ارشد کاخ سفید، جیمز کومی رئیس اف بی آی و پریت بهارارا از دادستان‌های عالیرتبه آمریکا، همگی نشان دهنده عدم ثبات سیاسی در دستگاه حکومتی ترامپ است.

 علاوه بر تغییرات در حلقه افراد دستگاه حکومتی، در یک سال گذشته دونالد ترامپ از سوی جمهوری خواهان به شدت مورد انتقاد واقع شده است. خط مشی و سخنان ترامپ در یک سال گذشته موجب ناراحتی و اعتراض برخی از جمهوریخواهان شده است به گونه‌ای که برخی سیاستمداران این حزب نسبت به ادامه فعالیت ترامپ ابراز تردید می‌کنند. حاشیه‌های ترامپ از همان ایام کارزار انتخاباتی و سخنان و سیاست‌های جنجالی او باعث شده بود که بسیاری از اعضای برجسته حزب جمهوری خواه همچون پل رایان، میت رامنی، مارکو روبیو، تد کروز و حتی جورج بوش پدر و پسر هم با نامزدی وی در انتخابات مخالفت کنند.

برخی از سیاست‌های دونالد ترامپ ازجمله نوع واکنش به وقایع شارلوتزویل و رفتار نژادپرستان، لغو قانون اوباما کر، با واکنش منفی جمهوری خواهان روبرو شده است. نمایندگان جمهوریخواه از آنچه که فقدان نظم و روش هرج و مرج گونه شیوه رهبری ترامپ یاد می‌کنند خسته و آزرده خاطر هستند و بعضی از آن‌ها نسبت به قبل با صراحت بیشتری از وی انتقاد می‌کنند. تندترین انتقادات از سوی باب کورکر رئیس کمیته روابط خارجی سنا مطرح شده است که معتقد است سیاست‌های ترامپ آمریکا را به سوی جنگ جهانی سوم می‌کشاند (New York times, 2017).

 اختلافات ترامپ با جمهوری خواهان در ماه‌های اخیر به حدی بالا گرفته است که بسیاری از جمهوری خواهان ازجمله جف فلیک سناتور جمهوری خواه هشدار داده‌اند که اگر ترامپ رویه کنونی را اادامه دهد ممکن است آن‌ها فرد دیگری را برای انتخابات سال ۲۰۲۰ معرفی کنند.

 حوزه سیاست خارجی؛ مبانی، اصول و محورها

سیاست خارجی دونالد ترامپ، موضوعی است که به بحث بسیار چالش برانگیز در مورد او تبدیل شده است. اکثر تحلیل‌گران، به عدم وجود خط مشی ثابت در حوزه سیاست خارجی وی و فقدان وجود مشاوران زبده این حوزه در کنار او نظر دارند. اظهارات تند و انتقادی ترامپ نسبت به سیاست‌خارجی دولت‌های پیشین از یک سو و طرح دیدگاه‌های خاص و خارج از عرف او در مورد ساختارهای موجود در نظام بین‌الملل، باعث شده نتوان اصول و مبانی مشخصی را برای سیاست خارجی او قائل شد. بااین‌حال، واکاوی جهت گیری سیاست خارجی ترامپ و شعار انتخاباتی «عظمت آمریکا را برگردانیم[۱۸]» و نیز رویکرد «تقدم آمریکا[۱۹]» ی او حاوی نوعی مبانی و اصول خاصی است که ریشه در ایده‌های تاریخی دارد.

دونالد ترامپ از جناح سنتی حزب جمهوری‌خواه موسوم به «جناح محافظه‌کار» است که به جریان پروتستانی- اونجلیکیِ راست افراطی[۲۰] آمریکا تعلق دارد. این جریان بر عوامل داخلی تأثیرگذار بر سیاست خارجی آمریکا تأکید دارد و معتقد به بازگشت آمریکا به دوران عظمت گذشته و استثناگرایی آمریکایی است. ایده احیای عظمت آمریکای او در نسبتی مشخص با ایده «قرن آمریکایی» قرار می‌گیرد که در آستانهٔ جنگ جهانی دوم و از دل مجادلات دوران ویلسون بیرون آمد. مقالهٔ هنری لوس با عنوان «قرن آمریکایی» که به سال ۱۹۴۱ در مجلهٔ لایف منتشر شد، سرآغاز نظریه‌پردازی این ایده به مثابهٔ دکترین سیاست خارجی است. لوس با زبانی تهییج کننده آیندهٔ آمریکا در عرصهٔ جهانی را با گسترش فعالانهٔ ارزش‌های بنیادین آمریکایی در سراسر جهان پیوند زد (Luce,1941:65). از آن زمان این ایده با سیاست و فرهنگ آمریکایی از نیمهٔ قرن گذشته تا کنون عجین شده است.

با پذیرش گفتمان «قرن آمریکایی»، ایالات‌متحده به ابرقدرت بلامنازع جهانی در اواخر نیمهٔ دوم قرن بیستم بدل شد و ایدهٔ رهبری جهانی آمریکا، در مرکز سیاست‌گذاری‌های کلان تمامی دولت‌های گذشتهٔ این کشور، فارغ از اختلافات جناحی، باقی ماند و به بنیان مشروعیت بخشی برای توسعه‌طلبی و مداخله‌گرایی‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی ایالات‌متحده بدل شد. رؤسای جمهور آمریکا ایده قرن آمریکایی را از طریق رویکرد چندجانبه گرایی و انترناسیونالیسم لیبرال پیگیری می‌کردند. حال آنکه ترامپ یک‌جانبه‌گرایی را برای تحقق این ایده برگزیده است. برگزیدن شعار «تقدم آمریکا» از همان روز اول کاری و بی اعتمادی کامل ترامپ به تجارت آزاد و سازمان‌ها و پیمان‌های کلیدی برای پروژهٔ جهانی‌سازی، در کنار تأکید مفرط بر تولید داخلی و اقتصاد ملی حاکی از راهبرد او برای تحقق ایده عظمت آمریکایی است.

در سند راهبرد امنیت ملی نیز در راستای احیای عظمت آمریکا، بر افزایش توانایی‌های نظامی آمریکا تأکید شده است. در این سند بر احیا و گسترش استفاده از تسلیحات هسته‌ای-نظامی و افزایش تکروی های بین المللی بر اساس منافع ملی واشنگتن تأکید شده است (NSS,2017).

دکترین «احیای عظمت آمریکا» ی ترامپ رفتار سیاست خارجی او را در یک سال گذشته شکل داده است که می‌توان آن‌ها را به اصول و محورهای ذیل تقسیم کرد.

۱-۲- اصول سیاست خارجی ترامپ

در چارچوب دکترین «احیای عظمت آمریکا»، اصول و محورهایی در سیاست خارجی آمریکا تعریف می‌شود که راهنمای سیاست خارجی این کشور در یک سال گذشته بوده است. منظور از اصول آن دسته راهبردهایی است که بر اساس ارزشهای خاص تعیین شده‌اند و راهنمای رفتار سیاست خارجی قرار می‌گیرند. درواقع اصول شالوده و پایه‌های بنیادین خط مشی و جهت گیری دیپلماسی هر کشوری را تعیین می‌کند و راهنمای مجریان و سیاستگذاران دستگاه سیاست خارجی آن کشور هستند.

 حمایت گرایی[۲۱] (ناسیونالیسم اقتصادی):

رکن اول سیاست خارجی ترامپ را می‌توان در شعار «تقدم آمریکا» ی او جست که در ایام کارزار انتخاباتی بر آن تأکید می‌کرد. این شعار ترامپ اگرچه یاد آور دیدگاه انزواگرایان پیش از جنگ جهانی دوم است اما باید توجه داشت که او یک انزواگرا نیست بلکه خواستار تعدیل در مناسبات نظام جهانی است که به زعم او در تضاد با منافع آمریکا شکل گرفته است. ترامپ به‌منظور حصول اطمینان از اینکه آمریکا در صدر کشورهای جهان به‌عنوان تنها ابرقدرت نظامی باشد خواستار افزایش بودجه دفاعی آمریکا شد. او به تجارت آزاد و سازمان‌ها و پیمان‌های کلیدی برای پروژهٔ جهانی‌سازی کاملاً بی اعتماد است و به همین دلیل به اتخاذ راهبرد جهانی شدن در ساختار موجود آمریکا اعتراض می‌کند. زلمای خلیل‌زاد در این باره معتقد است ترامپ جهانی شدن را بیشتر از منظر اقتصاد بین الملل مورد انتقاد قرار می‌دهد. برخلاف تمامی رؤسای جمهور آمریکا که همواره معتقد بوده‌اند تجارت آزاد یک بازی برد- برد است و موجب افزایش امنیت جهانی و تأمین منافع آمریکا در داخل و خارج خواهد شد، دیدگاه «تقدم آمریکا» ی ترامپ، بازی را برد- باخت دانسته و مبتنی بر گرایش ملی‌گرایانه است. ترامپ بر این باور است که ایالات‌متحده ساده‌لوحانه تجارت آزاد را دنبال می‌کند و این روند، سودهای بادآورده‌ای را نصیب دیگر کشورها می‌کند (Khalilzad,2016). برپایهٔ چنین دیدگاهی، ترامپ معتقد است بیشتر توافقنامه‌های تجاری با ایجاد شغل برای کشورهای دیگری چون چین و مکزیک و به کارگیری کارگران ارزان این کشورها، اقتصاد آمریکا