تفاوت عمده توصیههای سیاستگذاری مبتنی بر یافتههای اقتصاد رفتاری در مقایسه با توصیههای سیاستگذاری معمول در آن است که اقتصاد رفتاری تلاش میکند بر مکانیسمهای روانشناختیای اثرگذاری داشته باشد که غالباً ناخودآگاه و در سیستم ۱ تفکر انسان رخ میدهد؛ روشی که با عنوان «معماری انتخاب» شناخته میشود.
معماری انتخاب نیازی ندارد تا از ذهن یک استاد اهل کتاب و یک الگوریتم کامپیوتری قدرتمند سرچشمه بگیرد، بلکه میتواند زاییده افکار یک یا دو مسئول مدرسه باشد؛ برای مثال تالر در کتاب تلنگر مینویسد: «در سن مارکوس، تگزاس، مدیر مدرسه و یک مسئول اجرائی در کالج محلی آستین در جستوجوی راهی برای جذب هرچه بیشتر جمعیت دانشآموزی عمدتاً لاتین سن مارکوس به کالج بودند. آنها تلنگر بسیار ساده و مؤثری را یافتند که سریعتر از یک فیلم در یوتیوب در سطح شهر پخش شد. آن تلنگر این بود که برای فارغالتحصیلی از دبیرستانهای سن مارکوس، دانشآموزان باید یک فرم درخواست پذیرش کالج محلی آستین را تکمیل کنند. ازآنجاکه تمام آن چیزی که پذیرفته شدن در کالج محلی نیاز دارد مدرک دبیرستانی و نتیجه آزمون دانشآموز است، تکمیل فرم درخواست دقیقاً بهمثابه پذیرش بود. این تلنگر نتایج بزرگی ایجاد کرد.
از سال ۲۰۰۴ تا سال ۲۰۰۵، تعداد دانشآموزان دبیرستانی سن مارکوس که به کالج تگزاس رفتند با افزایش ۱۱ درصدی، به ۴۵ درصد رسید. در حال حاضر بیش از ۴۵ دبیرستان در تگزاس برنامههای مشابهی دارند و مدارس در فلوریدا و کالیفرنیا برنامههایی را از روی مدل سن مارکوس ایجاد کردهاند.
نویسنده: آقای امیرمحمد تهمتن
منتشرشده در روزنامه شرق به تاریخ شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶، صفحه ۹.