چگونه خطاهای شناختی انتخاب‌های سیاسی ما را غیرعقلانی می‌کند؟

چگونه خطاهای شناختی انتخاب‌های سیاسی ما را غیرعقلانی می‌کند؟


سیاست گذاری اقتصاد



خطای دوم، سوگیری خودی/ نا خودی است که مشابه با سوگیری تصدیق است، به دلیل آنکه می‌خواهیم به لحاظ اجتماعی موردپذیرش قرار بگیریم، تمایل داریم عقاید، آرمان‌ها و جهان‌بینی‌های کسانی را بپذیریم که به لحاظ قومی، فرهنگی، دینی و دیگر عواملی که ما را با آن‌ها در یک گروه قرار می‌دهد شباهت‌هایی داشته باشیم.

سومین خطا سوگیری وضع موجود است. ازآنجاکه انسان‌ها اساساً این فرض را دارند که اتفاقات و گزینه‌های جدید نسبت به وضعیت موجود بدتر هستند، از به وجود آمدن تغییرات دل‌نگران هستند. بنابراین ترجیحات انسان‌ها توسط نیرویی شکل می‌گیرد که تمایل دارد وضعیت موجود را حفظ کند.

چهارمین خطا، سوگیری منفی نگری است. مردم تمایل دارند در انتخاب‌ها و قضاوت‌های خود، وزن بیشتری برای تجارب منفی قائل باشند. این موضوع به‌این‌علت است که سیستم شناختی توجه ما به‌صورت دلبخواه به اخبار بد وزن بیشتری می‌دهد، واقعیتی که توسط مطالعات عصب‌شناسی و ثبت سیگنال‌های مغزی به اثبات رسیده است.

خطای پنجم، سوگیری اجماع ساختگی است. ازآنجایی‌که ما تنها قادر به فهم دنیا در چارچوب آگاهی خود هستیم، تمایل داریم که باور کنیم دیگران دقیقاً همان‌طوری فکر می‌کنند که ما فکر می‌کنیم اگرچه هیچ توجیهی برای این فرض وجود ندارد. در ادبیات اقتصاد رفتاری به این سوگیری، اثرات لنگر گفته می‌شود. یعنی شما ابتدا خود را مبنا قرار داده و سپس با جمع شدن اطلاعات بیشتر علیه باور اولیه خود شروع به تعدیل آن می‌کنید، تعدیلی که عموماً ناقص است.

ششمین و آخرین خطا سوگیری زمان حال است. انسان‌ها تمایل دارند که در تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌های خود به منافع کوتاه‌مدت نسبت به منافع بلندمدت وزن بیشتری دهند به‌طوری‌که اگر از آن‌ها خواسته شود بین یک منفعت کوتاه‌مدت اما کوچک و یک منفعت بلندمدت اما بزرگ انتخاب کنند، بیشتر انسان‌ها گزینه اول را انتخاب می‌کنند.

نوشته امیرمحمد تهمتن در روزنامه تعادل