یک پژوهش کمی بر روی نظام پارلمانی ایالات متحده با بررسی آماری دقیق بر روی آرای نمایندگان در کمیتههای تخصصی مجلس اول در راستای تصویب قوانین، نشان میدهد که چگونه قواعد جزئی در نظامات دومجلسی منجر به شکل دادن الگوهای رفتاری در نسبت بین حزب غالب و حزب اقلیت و تقویت نقش آفرینی احزاب اقلیت میشود.
جلوگیری از قطبیدگی تصمیمات و سیاستها در نظام حکمرانی یکی از دغدغه های دیرینه حوزه مطالعات حکمرانی بوده است. معمولا در ساختارهایی که امکان ایجاد تغییرات سریع به احزاب سیاسی غالب داده میشود، نوسانات زیادی در سیاست ها رخ میدهد؛ چرا که حزب سیاسی غالب بدون در نظر گرفتن احزاب دیگر و بدون توجه به سیاست ها و برنامه های پیشین صرفا بر اساس نگرش و اهداف خود میتواند تغییرات سیاستی ناگهانی را در حاکمیت رقم بزند. این امر میتواند آسیب های مهمی در پی داشته باشد. اولا ممکن است منافع و مصالح عمومی بلند مدت قربانی منافع حزبی و جناحی زودگذر شود و ثانیا امکان برنامه ریزی بلند مدت و ثبات در تصمیم ها که شرط موفقیت در بسیاری از حوزه های سیاستی است، از بین برود.
نظامات پارلمانی دو مجلسی (Bicameral Parliaments) یکی از مدل هایی است که در ساختار حکمرانی برای تقویت پایداری سیاستی و کاهش نوسانات سیاستی بر اساس تغییرات دوره ای احزاب سیاسی حاکم، به کار گرفته میشود. یک پژوهش کمی (Josh M. Ryan, “Bicameralism and Minority-Party Influence on Legislative Development: Evidence from House Standing committee Votes”) بر روی نظام پارلمانی ایالات متحده با بررسی آماری دقیق بر روی آرای نمایندگان در کمیتههای تخصصی مجلس اول در راستای تصویب قوانین، نشان میدهد که چگونه قواعد جزئی در نظامات دومجلسی منجر به شکل دادن الگوهای رفتاری در نسبت بین حزب غالب و حزب اقلیت و تقویت نقش آفرینی احزاب اقلیت میشود.
طی فرآیند قانونگذاری (The Legislative Process) در پارلمان ایالت متحده (United States Congress) (کنگره)، پس از تصویب یک قانون در مجلس نمایندگان (House of Representatives) ، مصوبه مذکور برای تصویب نهایی به مجلس سنا(Senate) ارسال میگردد. قاعده مهمی که در مجلس سنا (Senate rules) وجود دارد این است که برای اعلام کفایت مذاکرات (cloture) و آغاز رای گیری در خصوص قانونی که از مجلس نمایندگان آمده است، نیاز به تصویب اکثریت مطلق اعضا وجود دارد (بیش از ۶۰ رای از ۱۰۰ عضو مجلس سنا). از آنجایی که یک حزب حتی اگر اکثریت مجلس سنا را هم در اختیار داشته باشد، بسیار بعید و تقریبا غیر ممکن است که اکثریت مطلق (بیش از ۶۰ کرسی) را نیز در اختیار بگیرد، لذا حزب اقلیت میتواند از طریق رای ندادن به کفایت مذاکرات و فرسایشی کردن وکش دادن فرآیند (Filibuster)، در تصویب قوانین بن بست ایجاد کند.
در این پژوهش نشان داده میشود که این قاعده جزئی تاثیرات مهمی در الگوی رفتار حزب غالب در راستای میزان لحاظ کردن و اهمیت دادن به نظر حزب اقلیت برای نگارش قوانین دارد. بر اساس یافته های این پژوهش دو حالت در نسبت حزب اکثریت مجلس نمایندگان و حزب اکثریت مجلس سنا وجود دارد:
۱- اگر اکثریت مجلس نمایندگان و مجلس سنا در اختیار یک حزب باشد (unified party control of Congress): از آنجایی که حزب غالب هر دو مجلس را در اختیار دارد، دغدغه واقعی و عزم جدی برای تصویب قوانین جدید را خواهد داشت. اما از آنجایی که برای گذر از مرحله کفایت مذاکرات نیاز به رای اکثریت مطلق اعضا را دارد (و همانطور که بیان شد تقریبا غیر ممکن است خود حزب غالب این میزان کرسی در اختیار داشته باشد) منجر میشود که در همان مراحل ابتدایی نگارش قانون (یعنی نگارش قوانین در کمیته های مجلس نمایندگان) نظر حزب اقلیت را در نگارش قوانین بیشتر لحاظ کند. بررسی آماری نشان میدهد که هر حزب غالب دومجلس به تعداد آرای بیشتری از حزب اقلیت (برای رسیدن به ۶۰ رای در مجلس سنا) نیاز داشه باشد، بیشتر تلاش میکند تا در مراحل ابتدایی و در کمیسیون های مجلس نمایندگان از نظرات حزب اقلیت استفاده کند.
۲- اگر اکثریت مجلس نمایندگان و اکثریت مجلس سنا در اختیار دو حزب مختلف باشد(divided party control of Congress) : با وجود اینکه ابتدائا به نظر میرسد که در این حالت حزب غالب مجلس نمایندگان در مرحله نگارش قوانین باید بیشتر اقدام به تعامل و همکاری با حزب اقلیت داشته باشد چرا که در مجلس سنا و برای تصویب نهایی قوانین نیاز بیشتری به همراهی آنها دارد، اما نتایج پژوهش رفتاری کاملا معکوس را نشان میدهد. از آنجایی که در این حالت حزب غالب مجلس نمایندگان از به ثمر رسیدن مصوبات مجلس نمایندگان ناامید میشود، اتفاقا اقدام به نگارش و تصویب قوانین افراطی و قطبیده در راستای نگرش حزبی خود میکند چرا که از این طریق حداقل میتواند در فضای افکار عمومی در قبال رای دهندگان از عملکرد خود دفاع کند. در این حالت عملا حزب غالب مجلس نمایندگان دغدغه قانون گذاری واقعی ندارد و عمدتا مصوبات جنبه نمادین و انتقال پیام سیاسی دارد.
البته قاعده الزام تصویب اکثریت مطلق برای اعلام کفایت مذاکرات در سنا مورد انتقاد برخی گروه ها نیز قرار گرفته است. مهمترین استدلال منتقدین این است که قاعده مذکور سرعت قانون گذاری و تصمیمگیری را کاهش داده است اما موافقان بر این باورند که با وجود کاهش سرعت و فرسایشی شدن تصویب قوانین، این قاعده منجر به افزایش کیفیت مصوبات و عدم قطبیدگی آن ها میشود. این مثال نشان میدهد که طراحی قواعد جزئی حاکم بر فرآیند های قانونگذاری تا چه حد میتواند در تغیر الگو های رفتاری احزاب و سیاستمداران موثر باشد.
منتشر شده در خبرگزاری اعتماد در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰