اقتصاد سیاسی, اقتصاد مقاومتی, برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, خلاصه سیاستی, محصولات
از آغاز مشکلات اخیر اقتصادی در کشور بخشهای تصمیمساز اقدام به تهیه طرحهای مختلف نجات نمودهاند که عموم آنها موضوعات اقتصادی را هدف قرار دادهاند. اما به نظر میرسد آنچه در این میان کمتر موردتوجه قرارگرفته توجه به ابعاد اجتماعی بحرانزا در کشور است. ریشه بخش قابلتوجهی از نارضایتیهای موجود در بین مردم بیش از واقعیتهای اقتصادی کشور، از فضای رسانهای و فکری ناشی شده است. در این راستا یک مؤلفه اصلی نارضایتی مردم، نه محرومیت واقعی اقتصادی بلکه حس محرومیت است. ازآنجاییکه احساس رضایت از وضعیت اقتصادی در مقایسه با وضعیت سایرین (بهخصوص مردم سایر کشورها) شکل میگیرد، ایجاد حس عقبافتادگی در مقابل سایرین بین مردم یک جامعه ابزاری بسیار قدرتمند برای ایجاد نارضایتی است. با کمی دقت میتوان دریافت که یکی از اقدامات هدفمند رسانههای معاند تلاش برای ایجاد یک تصویر بسیار مبالغه شده از رفاه در دنیای خارج از کشور و در مقابل عدم برخورداری و محرومیت در داخل کشور است. انتشار روزانه اخبار و آمارهای دروغین از منابع موهوم مانند قرار داشتن مردم ایران در صدر ملتهای پرخاشگر، فقیر، مواجه با فساد اداری و اقتصادی، دارای ضعف در نظام آموزشی، پزشکی و درمان و توسعه انسانی، گرفتار بحران فرار مغزها، طلاق و مانند آن درحالیکه بسیاری از این آمارها هیچ مبنای مشخصی ندارند، و سانسور هر مؤلفههای مثبت اجتماعی در ایران، باهدف سوق دادن جامعه ایرانی به جامعهای سرخورده و عصبی صورت گرفته است. این مسئله تا جایی ادامه یافته که انتساب هر یک از مؤلفههای عقبافتادگی به مردم ایران در گفتمان برخی تبدیل به ارزش و نشان آزادگی گردیده و عملاً انتقاد افسارگسیخته تعادل فکری و روحی جامعه را بر هم زده است.
بهعنوان یک نمونه مردم ایران هرگز تصور نمیکنند که ازلحاظ برخورداری از مواهب نظامهای رفاهی و تأمین اجتماعی و استفاده از یارانههای دولتی جزء پربهرهترین مردم جهان به شمار میروند. باور بخشی از جامعه چنان شکل گرفته است که مردم ایران حتی از این جهات به نسبت سایر نقاط جهان در اوج ریاضت و دشواری به سر میبرند. نتیجه این روند ایجاد یک حس تحقیر ملی و ایجاد قشری عصبی و مطالبه گر در جامعه ایران است که علیالدوام حق تضییعشدهٔ خود را از حکومت مطالبه میکنند؛ و ازآنجاییکه هرگونه بسته اصلاحی برای زدودن برخی از ناکاراییها در کشور لاجرم با وضع محدودیت بر بخشهایی از جامعه همراه است (بهطور مثال حذف یارانه انرژی برای برخی از اقشار)، نتیجه آن میشود که در این فضا عملاً هر بسته اصلاحی با مقاومتهای شدید اجتماعی و درنتیجه ناکامی مواجه شود. ضمن آنکه امتیازات دادهشده هم به دلیل شدت حس محرومیت در جامعه نمیتواند منجر به ایجاد رضایتمندی اجتماعی گردد.
در این راستا بهطور خاص پیشنهاد میشود که در کنار سایر موضوعات اقتصادی موردتوجه در نهادهای تصمیمساز کشور، موضوعات زیر نیز موردتوجه قرار گیرد.
الف) ارتقای رضایتمندی اجتماعیدر این راستا هدف کلیدی نشان دادن تصویری منصفانه از وضعیت زندگی مردم ایران در مقایسه با سایر کشورها است. ایجاد این تصویر منصفانه نیازمند نشان دادن ضعفهای جدی کشورهای هدفی چون آمریکا و اروپای غربی در کارآمدی حاکمیتهای ایشان است. ناکارآمدی که اثبات منطقی آن سبب محو بسیاری از برتریهای توهم آلود خارج کشور خواهد گردید. انتشار مشکلات مردم این کشورها در سطح زندگی عمومی، اعتماد به حاکمیت، تحصیلات، بیمه، سلامت اقتصادی مدیران، فرهنگ و اخلاق عمومی و دهها مورد مشابه در کنار نمایش موفقیتهای داخلی تنها راهحل از بین رفتن توهم عقبافتادگی مفرط است؛ که خود ایجاد رضایتمندی در مورد داشتههای واقعی جامعه ایرانی را به همراه دارد. این امر با از بین بردن فضای یأس، میتواند بستر لازم برای انجام اصلاحات اقتصادی را هموار سازد. دستیابی به این هدف صرفاً با ترسیم یک تصویر منصفانه از وضعیت واقعی زندگی در ایران و سایر نقاط جهان میسر است و هرگونه افراط یا اغراق در این حوزه میتواند آثار معکوس به همراه داشته باشد.
لازم به توجه است که یکی از اهداف مشخص جنگ رسانهای علیه ایران ایجاد آلترناتیو برای نظام جمهوری اسلامی است. درواقع نشان دادن اینکه صرفاً با گذار از جمهوری اسلامی شرایط آرمانی زندگی در دنیای خارج از ایران برای شهروندان ایران نیز فراهم خواهد شد یکی از برنامههای مشخص رسانهای علیه کشور بوده است. همچنین جریانی موازی برای تطهیر حکومت پهلوی و تصویرسازی از توسعه اقتصادی دوران پهلوی اول و دوم نیز در همین راستا بهنوعی تلاش برای پررنگ کردن آلترناتیوها برای نظام حاکم بر کشور است.
سؤال اینجاست که این تصویرِ نوساخته از جهان و بهویژه دوران پهلوی که هرگز در نوشتههای اقتصاددانان برجستهٔ حتی غیرهمسو با جمهوری اسلامی نیز دیده نمیشود، چرا و چگونه در سالهای اخیر با این شدت موردتوجه برخی رسانهها قرارگرفته است؟ و مسلماً اصلاح این امر در گام نخست باید از تطهیر رسانههای حاکمیتی از این نوع نگاه آغاز گردد.
ب) افزایش توانمندی تشخیص رسانهای مردممؤثرترین راه برای بیاثر کردن هجمههای بالای رسانهای در کشور افزایش سواد رسانهای در بین آحاد جامعه بهمنظور تشخیص محتوای موهوم و کذب از محتوای موثق است. ازآنجاییکه بخش قابلتوجهی از تبلیغات رسانهای از طریق انتشار اخبار کذب و موهوم صورت میگیرد، تقویت توان مردم در اعتبارسنجی محتواها و تفکیک اخبار موثق از غیر موثق یک اولویت مهم به شمار میرود. ضروری است برنامه مشخصی در راستای افزایش سواد رسانهای جامعه تدوین و پیادهسازی شود.
ج) ایجاد مرکز آماری رصد فضای اجتماعی کشوریکی از الزامات فوری بهمنظور مدیریت اوضاع کنونی ایجاد یک مرکز ارزیابی فضای اجتماعی، رضایتمندی اجتماعی، و تولید آمار مداوم و ماهیانه از میزان موفقیت طرحها و برنامههای اجرایی در ارتقای رضایتمندی اجتماعی است. بدون وجود چنین مرکزی مشخص نخواهد شد که اثربخشی اقدامات اجرا شده چه میزان است و چه نیروهایی موتور محرک تغییرات فضای اجتماعی هستند و لاجرم گمانهزنیهای کور و سلیقهای مبنای برنامهریزی قرار خواهد گرفت.
پر واضح است تعیین شاخصهای سنجش رضایتمندی اجتماعی امری بسیار حساس میباشد که باید در اسرع وقت در دستور کار این مرکز قرار گیرد.
د) مقابلهبهمثل و ایجاد امنیت رسانهایلازمه مواجهه با فضای مسموم رسانهای تمرکز صرف برای دفع تهاجمات و رفع شبهات و شایعات نیست. به نظر میرسد چالشهای اجتماعی و مشکلات اقتصادی در بسیاری از کشورهای معاند، دولتهای آنها را بهشدت در برابر جنگ رسانهای متقابل آسیبپذیر نموده است. آگاهی این دولتها از وضعیت اجتماعی شکننده و ناتوانی آنها در مدیریت بحرانهای اجتماعی این فرصت را در اختیار کشور ما قرار میدهد که با یک جنگ رسانهای متقابل، وارد معاملهای ضمنی با این کشورها شود و مانند عرصه جنگ نظامی و با دستیابی به یک توازن قوای تأثیرگذار رسانهای، امنیت رسانهای را چون امنیت نظامی به ارمغان آورد. همانطور که امنیت رسانهای عامل اصلی در عدم نگرانی کشورهای اروپای غربی از تظاهرات و اعتصابها و شکایتهای فزاینده داخلی است.
پیشنهاد میشود که رسانههایی با جذب و محور قرار گرفتن منتقدین بومی عمومی و نخبگانی از کشورهای متخاصم ایجاد شود که هدف آنها تعامل مستقیم با ایشان در این کشورها باشد. این اقدام میتواند در گام اول در شبکههای اجتماعی صورت پذیرد. به نظر میرسد تنها در صورت مقابلهبهمثل و تحمیل هزینه اجتماعی مشابه، ماشین رسانهای دشمن علیه ایران کند یا متوقف خواهد شد.
برخی از شبکههای بینالمللی کنونی در ایران هرچند که تلاشهایی صریح و تند در اعلام مواضع و ارزشهای جمهوری اسلامی داشتند، اما متأسفانه هرگز وارد تأثیرگذاری در جوامع خارجی نشدهاند. این رسانهها با فراموشی توانایی خود و نیاز مردم خارج از ایران در یافتن پناهگاهی استوار و صادق در پیگیری مطالبات انباشتهشده اجتماعی خویش، کمتر موفق به مدیریت موضوعات جالبتوجه برای توده مخاطبان غیر ایرانی و غیرمسلمان گردیدهاند. هرچند که بیان ظریف و البته شفاف ایدئولوژی اسلامی و انقلابی باید در دستور کار ایشان باشد ولی عدم ورود همهجانبه به موضوعات بومی مخاطبین، سبب ضعف جدی در جذب مخاطب خارجی گردیده است. سیاستی که رسانههای فارسیزبان بهخوبی جامعه ایران را با آن تحت تأثیر قرار دادهاند.