یک الگوی رشد تکرار شونده در تصدی زنان به جایگاه های سیاسی؛فعالیت اجتماعی در کنار تجهیز به تخصص است و از دل همین کنشگری های محلی و فعالیت در نهادهای غیر دولتی؛ سرمایه اجتماعی لازم برای اعتماد به آنها در فضای سیاست شکل گرفته است.
با بررسی تاریخی نقش زنان در ساخت اجتماعی ایران پس از انقلاب اسلامی؛ آنچه به کرات به چشم می خورد؛ سهم متفاوت زنان در میدان سیاست دربحبوحه دوران مبارزه با دوران ثبات جمهوری اسلامی است . هر چه قدر دوران انقلاب؛ شاهد شکوفایی و رسمیت یافتن جایگاه اجتماعی زنان تا سر حد سخت ترین مبارزات انقلابی است؛ دوران پسا انقلاب شاهد ایجاد علامت سوال های متعدد پیرامون محدوده و مرز این کنشگری از سوی پایگاه های سیاسی مختلف هستیم که با برخی ادله شرعی و برداشت های فرهنگی سنتی هم بعضا همراه بوده است.
شاید اگر روشن اندیشی و مکتب فقاهتی ویژه امام خمینی (ره) در همان سالهای اولیه انقلاب نبود؛ همان چند حرکت تحول آفرین زنان سیاستمدار هم ناکام می ماند. همچنانکه حضور بانوی فقیهی همچون منیر گرجی در اولین دوره مجلس خبرگان،علیرغم برخی مخالفت ها با چراغ سبز شخص امام رقم خورد.
همچنین تاسیس اولین تشکل زنانه سیاسی در کشور با عنوان جامعه زنان انقلاب اسلامی که با مجاهدت ها و تلاش های کم نظیر اعظم طالقانی و رقم خورد؛ جرقه اش در همان بازه زندانی شدن وی در توسط ساواک زده شد؛ البته فاصله تشکیل این نهاد تا دریافت مجوز رسمی از وزارت کشور ۱۲ سال طول کشید!
و البته که عظمت اقدامات بانوی مجاهد مرضیه دباغ بر هیچ یک از مردان مبارز پیش و پس از انقلاب پوشیده نیست هرچند که کمتر مردی حاضر به پذیرش این حد از کنشگری از سوی یک بانو می شود و باز تاکیدات رهبران انقلاب بر این نوع کنشگری برخی غائله ها را خوابانده است.
بنابراین به اجمال باید گفت هرچند که زنان دوشادوش مردان در دوران مبارزه حضور فعالی در اجتماعات و تبلیغات و حتی تحمل شکنجه ها و زندانی سیاسی شدن ها داشتند؛ اما آنچه که در فضای ثبات پس از انقلاب اسلامی اتفاق می افتد؛ حضور اقلیتی از زنان در قالب تشکل های دانشجویی؛انجمن های خیریه ای و نهادهای فرهنگی به ویژه در حوزه تدریس و پژوهش در آموزش و پرورش و دانشگاه ها و واگذاری بخش بزرگی از این ظرفیت به ساختارهای مردانه بوده است.
در ادامه مسیر، با وقوع جنگ و شرایط خاص آن دوران؛ باز شاهد کنشگری جدی زنان در عرصه پشتیبانی فضای پشت جبهه و حتی مبارزه در خط مقدم و جانبازی و شهادت چندهزار بانوی ایثارگر هستیم.
اما در فضای پس از جنگ؛ همچنان الگوی سابق تکرار می شود و زنان دوباره به خانه ها برمیگردند و اقلیتی در صحنه کنشگری میدان سیاست و اجتماع باقی می مانند.
قابل تامل است که در همین دوران شاهد سخت گیری سیاستگذار نسبت به حضور زنان در برخی رشته های تحصیلی و حذف این رشته ها برای ثبت نام بانوان، عدم وجود زیرساخت های پشتیبان برای اشتغال زنان در دستگاه های اجرایی و تنگ تر شدن دایره حضور اجتماعی زنان هستیم.
به مرور با تغییر بینش ها و ایجاد قوانین حمایتی خانواده محور؛ شرایط برای حضور زنان متاهل و مادران در سازمان های تخصصی هموار می شود؛ اما همچنان قوانین نانوشته ساختار اداری کشور حاکی از آن است که سقف شیشه ای ارتقای شغلی بانوان تا سطح مدیرکل باقی می ماند و ارتقا به سطوح بالاتر منوط به طی مسیرهای سیاسی و نه تکنوکراتیک است.
مسیر سیاسی اما کم چالش تر از مسیرهای اداری نیست؛ جلب اعتماد سیاسی بزرگان سیاست از مسیر حضور جدی در ستادهای انتخاباتی و عضویت در تشکل های سیاسی، روندی است تحت سایه نگاه های مردسالارانه؛ به گونه ای که ممکن است حتی در برخی جلسات عذر بانوان را بخواهند تا با خیال راحت با هم منازعه کنند و مجبور به کنترل الفاظ خود نباشند!
ضمنا در مسیرکنشگری حزبی، خبری از ساختارهای حمایتی خانوادگی نیست و هزینه هایی که یک زن سیاستمدار برای حضور و اثرگذاری در این نهادها می پردازد به مراتب بالاتر از یک مرد فعال سیاسی است و حمایت خانواده فرد نقش مهمی در غلبه بر چالش های این فضا دارد.
قابل توجه است که در دولت های پس از انقلاب اسلامی بسته به فرهنگ سیاسی حاکم و نوع نگرش شخص رئیس جمهور؛حضور زنان در لایه های مدیریتی و تسهیلگری برای توانمندسازی زنان دستخوش تغییرات بوده است.
در برخی دولت ها بنا به درک ضرورت حضور زنان؛ مرکز آموش دولتی به عنوان نهاد متولی آموزش های ضمن خدمت به کارمندان دولت؛ طرح های متنوعی را برای توانمندسازی زنان مستعد و کمک به ارتقای جایگاه شغلی آنها برگزار کرده است. همچنین انتصابات مدیران ارشد و در استان ها تاحد زیادی به نوع نگاه دولت نسبت به این حضور داشته است.
این گزارش را میتوانید از اینجا مطالعه کنید.
با بررسی تاریخی نقش زنان در ساخت اجتماعی ایران پس از انقلاب اسلامی؛ آنچه به کرات به چشم می خورد؛ سهم متفاوت زنان در میدان سیاست دربحبوحه دوران مبارزه با دوران ثبات جمهوری اسلامی است . هر چه قدر دوران انقلاب؛ شاهد شکوفایی و رسمیت یافتن جایگاه اجتماعی زنان تا سر حد سخت ترین مبارزات انقلابی است؛ دوران پسا انقلاب شاهد ایجاد علامت سوال های متعدد پیرامون محدوده و مرز این کنشگری از سوی پایگاه های سیاسی مختلف هستیم که با برخی ادله شرعی و برداشت های فرهنگی سنتی هم بعضا همراه بوده است.
شاید اگر روشن اندیشی و مکتب فقاهتی ویژه امام خمینی (ره) در همان سالهای اولیه انقلاب نبود؛ همان چند حرکت تحول آفرین زنان سیاستمدار هم ناکام می ماند. همچنانکه حضور بانوی فقیهی همچون منیر گرجی در اولین دوره مجلس خبرگان،علیرغم برخی مخالفت ها با چراغ سبز شخص امام رقم خورد.
همچنین تاسیس اولین تشکل زنانه سیاسی در کشور با عنوان جامعه زنان انقلاب اسلامی که با مجاهدت ها و تلاش های کم نظیر اعظم طالقانی و رقم خورد؛ جرقه اش در همان بازه زندانی شدن وی در توسط ساواک زده شد؛ البته فاصله تشکیل این نهاد تا دریافت مجوز رسمی از وزارت کشور ۱۲ سال طول کشید!
و البته که عظمت اقدامات بانوی مجاهد مرضیه دباغ بر هیچ یک از مردان مبارز پیش و پس از انقلاب پوشیده نیست هرچند که کمتر مردی حاضر به پذیرش این حد از کنشگری از سوی یک بانو می شود و باز تاکیدات رهبران انقلاب بر این نوع کنشگری برخی غائله ها را خوابانده است.
بنابراین به اجمال باید گفت هرچند که زنان دوشادوش مردان در دوران مبارزه حضور فعالی در اجتماعات و تبلیغات و حتی تحمل شکنجه ها و زندانی سیاسی شدن ها داشتند؛ اما آنچه که در فضای ثبات پس از انقلاب اسلامی اتفاق می افتد؛ حضور اقلیتی از زنان در قالب تشکل های دانشجویی؛انجمن های خیریه ای و نهادهای فرهنگی به ویژه در حوزه تدریس و پژوهش در آموزش و پرورش و دانشگاه ها و واگذاری بخش بزرگی از این ظرفیت به ساختارهای مردانه بوده است.
در ادامه مسیر، با وقوع جنگ و شرایط خاص آن دوران؛ باز شاهد کنشگری جدی زنان در عرصه پشتیبانی فضای پشت جبهه و حتی مبارزه در خط مقدم و جانبازی و شهادت چندهزار بانوی ایثارگر هستیم.
اما در فضای پس از جنگ؛ همچنان الگوی سابق تکرار می شود و زنان دوباره به خانه ها برمیگردند و اقلیتی در صحنه کنشگری میدان سیاست و اجتماع باقی می مانند.
قابل تامل است که در همین دوران شاهد سخت گیری سیاستگذار نسبت به حضور زنان در برخی رشته های تحصیلی و حذف این رشته ها برای ثبت نام بانوان، عدم وجود زیرساخت های پشتیبان برای اشتغال زنان در دستگاه های اجرایی و تنگ تر شدن دایره حضور اجتماعی زنان هستیم.
به مرور با تغییر بینش ها و ایجاد قوانین حمایتی خانواده محور؛ شرایط برای حضور زنان متاهل و مادران در سازمان های تخصصی هموار می شود؛ اما همچنان قوانین نانوشته ساختار اداری کشور حاکی از آن است که سقف شیشه ای ارتقای شغلی بانوان تا سطح مدیرکل باقی می ماند و ارتقا به سطوح بالاتر منوط به طی مسیرهای سیاسی و نه تکنوکراتیک است.
مسیر سیاسی اما کم چالش تر از مسیرهای اداری نیست؛ جلب اعتماد سیاسی بزرگان سیاست از مسیر حضور جدی در ستادهای انتخاباتی و عضویت در تشکل های سیاسی، روندی است تحت سایه نگاه های مردسالارانه؛ به گونه ای که ممکن است حتی در برخی جلسات عذر بانوان را بخواهند تا با خیال راحت با هم منازعه کنند و مجبور به کنترل الفاظ خود نباشند!
ضمنا در مسیرکنشگری حزبی، خبری از ساختارهای حمایتی خانوادگی نیست و هزینه هایی که یک زن سیاستمدار برای حضور و اثرگذاری در این نهادها می پردازد به مراتب بالاتر از یک مرد فعال سیاسی است و حمایت خانواده فرد نقش مهمی در غلبه بر چالش های این فضا دارد.
قابل توجه است که در دولت های پس از انقلاب اسلامی بسته به فرهنگ سیاسی حاکم و نوع نگرش شخص رئیس جمهور؛حضور زنان در لایه های مدیریتی و تسهیلگری برای توانمندسازی زنان دستخوش تغییرات بوده است.
در برخی دولت ها بنا به درک ضرورت حضور زنان؛ مرکز آموش دولتی به عنوان نهاد متولی آموزش های ضمن خدمت به کارمندان دولت؛ طرح های متنوعی را برای توانمندسازی زنان مستعد و کمک به ارتقای جایگاه شغلی آنها برگزار کرده است. همچنین انتصابات مدیران ارشد و در استان ها تاحد زیادی به نوع نگاه دولت نسبت به این حضور داشته است.
این گزارش را میتوانید از اینجا مطالعه کنید.