اقتصاد سیاسی, برنامههای در حال انجام, حوزه های تخصصی, خلاصه سیاستی, سیاستهای حمایتی و قیمت حاملها, محصولات
طرح موضوعمسئله اول: تورم در ماههای گذشته بخش قابلتوجهی از دهکهای درآمدی جامعه را تحتفشار شدید قرار داده و علاوه بر تشدید فقر، فضای روانی و امنیتی جامعه را با چالشهای جدی مواجه ساخته است. به نظر میرسد با توجه به شرایط نظام بانکی که بهتفصیل در مورد آن صحبت شده است، یکی از اصلیترین دلایل تورم کنونی حجم بالای نقدینگی خلقشده در شبکه بانکی است که بنابر پیش بنی مرکز پژوهشهای مجلس در سال ۱۳۹۷ بهطور متوسط روزانه ۱۰۰۰ میلیارد تومان به حجم نقدینگی کشور افزوده خواهد شد؛ حجم نقدینگی موجود نیز بنابر گزارشهای موجود از عدد ۱۶۰۰ هزار میلیارد تومان تجاوز کرده است. ازاینرو اولاً ادامه وضع موجود به معنای ادامه وضعیت تورمی در کشور خواهد بود. کنترل تورم بدون توقف فرایند خلق نقدینگی میسر نیست که در این راستا نیز عموم راهکارهای پیشنهادی برای کنترل نقدینگی، در کوتاهمدت و میانمدت به دلایل مختلفی چون آزادسازی سپردههای رسوبکرده در شبکه بانکی و یا ضرورت تزریق پایه پولی برای ممانعت از ورشکستگی بانکها عملاً با یک دوره توأم با تشدید تورم همراه خواهد بود. ازاینرو به نظر میرسد اقتصاد تورمی عملاً در دروان پیش رو در کشور تا حد زیادی اجتنابناپذیر خواهد بود[۱].
مسئله دوم: از منظر اجتماعی آنچه بیش از تورم حائز اهمیت به شمار میرود، کاهش قدرت خرید مردم است. درواقع اگر متناسب با تورم قدرت خرید تودههای مردم نیز افزایش یابد، عملاً آثار تورم به مسائلی چون ناپایداری محیط کسبوکار محدود خواهد شد. اما ازآنجاییکه در عمل تورم با کاهش قدرت خرید بخشهای قابلتوجهی از جامعه همراه شده است، ادامه وضعیت تورمی تبعات نگرانکنندهای ازجمله چالش تأمین کالری برای دهکهای پایین، و تبعات احتمالی در قالب ناآرامیهای اجتماعی به همراه خواهد داشت. لازم به توجه است که برخلاف آشوبهایی که بر مبنای مطالبات سیاسی و اجتماعی شکل میگیرند، آشوبهای معیشتی با روشهای پلیسی یا با به میان آوردن آحاد جامعه قابلکنترل نیستند و آسیبهای جدی و طولانیمدت به کشور وارد میکنند.
نتیجه اول: با توجه به اینکه در کوتاهمدت به نظر میرسد امکان کنترل تورم و به بیان دقیقتر حفظ قدرت خرید دهکهای ضعیف جامعه وجود ندارد، مواجهه کشور با بحران کالری و ناآرامیهای اجتماعی باید بهعنوان یک خطر احتمالی جدی موردتوجه قرار گیرد. یکی از الزامات فعلی سیاستهای باز توزیعی بهمنظور حفظ ضعف قدرت خرید این بخش از جامعه است. لازم به توجه است که سیاستهای توسعهای که عموماً بهمنظور توانمندسازی اقشار ضعیف جامعه توسط دولتها پیادهسازی میشود در شرایط فعلی و در کوتاهمدت راه حال مشکل فعلی نخواهد بود.
نباید فراموش کرد در این شرایط سخت فرصتی تاریخی نهفته است: اصلاح اموری که در شرایط عادی به دلیل منافع سیاسی و جناحی و اقتصاد سیاسی پیچیده در شصت سال گذشته ممکن نبوده است و اقتصاد ایران را با توزیع نادرست مشوقها علیل نگاه داشته است.
الزامات سیاستهای باز توزیعی- سیاست باز توزیعی نباید مبتنی بر منابع پرقدرت بانک مرکزی باشد؛ به دلیل تبعات تورمی.
- سیاستهای باز توزیعی نباید به کسری بودجه دولتی منجر شود زیرا ممکن است درنهایت منجر به فشار به منابع بانکی و حرکت به سمت ابرتورم منجر شود.
- در شرایط فعلی که هدف اول سیاستگذاری باید حفظ واقعی قدرت خرید و بازگرداندن آرامش و جلوگیری از آشوب فراگیر باشد، سیاستگذاران باید هوشیار باشند و متغیرهای واقعی اقتصاد را هدف بگیرند و از تالش بیحاصل برای هدفگیری متغیرهای اسمی به قیمت فدا کردن متغیرهای واقعی شدیداً پرهیز کنند. برای مردم و بهخصوص برای قشر ضعیف مهم این است که با پولی که به دست میآورند چه میزان توان خرید دارند؛ مهم این است که بتوانند شغلشان را حفظ کنند؛ مهم این است که سرپناه بالای سر داشته باشند؛ اینکه نرخ تورم چه اندازه است یا نرخ ارز چه میزان است و امثال این متغیرها، هرچند در شرایط عادی مهماند، اکنون در درجه اول اهمیت قرار ندارند.
- نظام باز توزیعی مبتنی بر نقدینگی فعلی موجود در جامعه باشد. درواقع باید دولت به دنبال راهکاری باشد که بتواند نقدینگی موجود در جامعه را در قالبهایی هوشمندانه از دهکهای بالا به دهکهای پایین هدایت نماید. این تعبیر از مفهوم هدایت نقدینگی کمتر موردتوجه بوده است[۲].
- منابع باز توزیع شده باید به صورتی باشد که تضمینکننده اصلاح درآمد اقشار مستضعف بهصورت خودکار نسبت به تورم باشد- بهمنظور تضمین قدرت خرید حداقلی مردم با هر سطحی از تورم. تضمین درآمد بر اساس ارزش دلار یا طلا (البته با پرداخت ریالی) از سوی دولت برای مردم، اثرات مخرب تورم و افزایش نرخ ارز بر سرمایه اجتماعی را تا حد زیادی خنثی خواهد کرد. اگر بتوانیم چنین امری را تضمین نماییم، علل اقتصادی اصلی برای ایجاد ناآرامیهای اجتماعی را عقیم نمودهایم.
پیشنهاد: به نظر میرسد تنها محوری که میتواند چنین امکانی را فراهم کند، اصلاح قیمت حاملهای چهارگانه انرژی (بنزین، گازوئیل، برق و گاز) است. بر این اساس، هرگونه بسته پیشنهادی برای برونرفت ایمن از شرایط فعلی و تحول در اقتصاد کشور، باید مشتمل بر جراحی سیاستهای یارانهای نیز باشد. قابلتوجه است که درآمدهای حاصلشده از محل اصلاح سیاستهای یارانهای بهاندازهای است که نهتنها میتواند کاهش درآمدهای نفتی دولت در ماههای آتی را پوشش دهد، بلکه با مازاد آن میتوان درآمد روزانه معادل یک دلار (بر اساس نرخ دلار تعیینشده در بازار) را برای جامعه تعیین نماید.
دو ضرورت دیگر برای اصلاح قیمت حاملهای انرژی:الف) متأسفانه فشار شدید بر دولت در تأمین بنزین و سایر حاملهای انرژی، مصرف بیرویه و کسری بودجه ناشی از یارانههای پرداختی، اصلاحات اقتصادی در بخش انرژی را به یکی از اولویتهای اصلی اقتصادی کشور تبدیل نموده است. تخمین حدود روزانه ۳۰ میلیون لیتر قاچاق بنزین که به دلیل اختلاف قیمت شدید در مرزها رخ میدهد، بخشی از مشکل عیان کنونی است. طرحهای گذشته در سهمیهبندی و اصلاح قیمتها در ابتدای دهه نود نیز پایدار نماند. اصلاح قیمتی ناپایدار، در طی سالها کشور را در دور بیپایان مناقشه بر سر قیمت سوخت درصحنه مجلس و دولت و جامعه قرار داده است.
ب) نظام فعلی توزیع یارانه بسیار ناعادلانه است و بنابر برخی آمارها میزان استفاده دهک بالایی از یارانه حدود ۱۱ برابر دهک پایینی است. بر اساس آمار یکی از مقامات سرانه مصرف آب در منطقه ۱ تهران حدود ۶ برابر متوسط شهر تهران است. البته استفاده بیشتر دهکهای بالا از حاملهای انرژی و خدمات عمومی تنها بخش کوچکی از حمایت یارانهای کشور از اقشار برخوردار است. پرداخت سود بانکی کاملاً غیرمتعارف کنونی به صاحبان سپردههای کلان که به دلیل ورشکستگی بانک از منابع بانک مرکزی تأمین میشود (توجه به خلق نقدینگی روزانه حدود ۱۰۰۰ میلیارد تومان در کشور) که تبعات تورمی آن بیش از همه گریبان گیر اقشار فقیر جامعه است، عملاً بزرگترین نوع حمایت دولتی از اقشار متمول در جامعه است.
بنابراین مشخصاً پیشنهاد میشود که برنامه اصلاح قیمت حاملهای انرژی و باز توزیع منابع حاصل از آن در دستور کار دولت محترم قرار گیرد.
یک گزاره نادرست سیاستی: پیش از ذکر سرفصلهای اصلی طرح پیشنهادی لازم به ذکر است که تصور نادرستی در فضای سیاستی کشور غالب شده است و آنهم عرضه-محور بودن تورم است. دیدگاهی که بر اساس آن سالهای تصور میشد که افزایش قیمت سوخت عامل اصلی تورم در کشور است و هماکنون نیز بر اساس آن تصور میشود که افزایش نرخ ارز عامل اصلی تورم در سایر بخشهای اقتصادی است. این دیدگاه بهویژه در موضوع نرخ ارز دارای خطای همزمانی است زیرا درواقع افزایش نرخ ارز نیز معلول پدیده تورم در کشور است. درواقع در حال حاضر که تورم بهتبع حجم عظیم نقدینگی کشور ایجاد شده است، ارز نیز همانند کلیه کالاهای دیگر تحت شوک تقاضا قرار گرفته و افزایش قیمت یافته است. هرچند نگارنده منکر اثرات افزایش قیمت ارز بر هزینه کالاهای وارداتی نیست، اما حتی اگر قیمت ارز با مداخلات شدید دولت ثابت نگاه داشته شود، عملاً و به بیان غیر فنی، نقدینگی سرگردان به سایر بخشها سرازیر شده و اثرات تورمی خود را بههرحال خواهد گذاشت. هرچند تجربه نشان داد که تلاش برای تثبیت نرخ ارز در شرایطی که تورم ناشی از نقدینگی بروز کرده است، موفق نخواهد بود. همین استدلال در مورد نرخ حاملهای انرژی نیز صائب است. بنابراین این دیدگاه عامهپسند که افزایش نرخ حاملهای انرژی آثار تورمی زیادی به همراه دارد ازنظر نگارنده اساسی دیدگاهی غلط و بدون پشتوانه تجربی و کمی است.
پیشنهادبر این اساس یک برنامه باز توزیعی که منابع آن از محل اصلاح پایدار قیمت حاملهای انرژی مورد پیشنهاد این نوشتار است. سرفصلهای این برنامه بهطور خاص شامل موارد زیر است.
قیمتگذاری شناور و غیردستوری: تاکنون رویه قیمتگذاری از طریق تعیین یک قیمت ثابت برای حاملهای انرژی در کل سال صورت میگرفته است و بعضاً نیز در طول چند سال قیمتهای گذشته تمدید میشده است. به دلیل تورم بالای کشور – بیش از متوسط تورم ارزهای بینالمللی – قیمتهای ثابت در طول سالهای متمادی به معنی کاهش قیمت حقیقی این حاملها بوده است. بیان دیگر این مسئله بار فزاینده هزینه فرصت این کالاها برای دولت و یا افزایش یارانه آنها در طول زمان بوده است. افزایش قیمت این کالاها متناسب با تورم نیز همواره با موانعی جدی از منظر اقتصاد سیاسی همراه بوده است. ازاینرو توصیه میشود یکبار برای همیشه رابطه قیمتی مشخصی بر مبنای قیمتهای بینالمللی و قیمت آزاد ارز مصوب شود تا در طول زمان بهصورت خودکار و بهدوراز انگیزههای اقتصاد سیاسی فرایند اصلاح قیمتی صورت پذیرد؛ یا لااقل در حد اصلاح پارامترهای این رابطه صورت پذیرد. البته این به معنای برابرسازی قیمتها باقیمتهای جهانی نیست و میتواند بهطور مثال برابر ۵۰ درصد قیمت فوب یا خردهفروشی جهانی قرار گیرد، اما بنابر نوسانات قیمت جهانی و یا ارز تغییر کند. ضمن آنکه با قواعد هموارسازی میتوان مانع از نوسانات روزانه آن در داخل کشور شد.
قابلیت مرحلهبندی و یا سهمیهبندی: با توجه به آسیبهای وارده به اعتماد عمومی، میتوان پیشنهاد کرد که این اقدامات بهصورت پلکانی انجام شوند، بهگونهای که در هر مرحله افراد ثمر سیاستهای جدید را به چشم خویش ببینند و با مداومت دولت، اعتماد ازدسترفته به مرورترمیم شود. ضمن آنکه میتوان برای کاهش نگرانیها یکمیزان از کف مصرف را برای خانوارها بهصورت یارانهای حفظ نمود. بههرحال لازم به توجه است که مواردی چون تخصیص سوخت باید برای حفظ عدالت، به خانوارها و نه خودروها تخصیص یابد. در این راستا مطالعات مفصلی انجامگرفته که نتایج آن در صورت نیاز قابلارائه است.
سازوکار اجرایی: در این راستا پیشنهاد میشود که قیمت حاملهای انرژی و بهطور مشخص بنزین بهصورت روزانه و مبتنی بر اساس رابطهای مبتنی بر قیمت جهانی عمدهفروشی، نرخ آزاد دلار و ضریب خردهفروشی محاسبه شود[۳]. این اصلاح میتواند تدریجی باشد و درآمدهای ناشی از آن در قالب یارانه نقدی و بهصورت تابعی از درآمد و ثروت افراد باز توزیع گردد، و بخشی در قالب یارانه حمایتی ویژه در اختیار نهادهای خیریه چون سازمان بهزیستی و کمیته امداد قرار گیرد. نکته بسیار مهم این طرح آن است که افزایش قیمت این کالاها در بازار جهانی و یا افزایش قیمت دلار منجر به تقویت سازوکار باز توزیعی این الگو خواهد شد و عملاً نارضایتی ناشی از این افزایش قیمتها با یک سازوکار انگیزشی به نفع اقشار کممصرف همراه خواهد شد.
تبعات اجتماعی و اقتصادی این پیشنهادهمراه کردن انگیزه تودهها با حفظ نظم اجتماعی موجود: ناآرامیهای اجتماعی به دلیل بر هم زدن نظم اجتماعی با مواجه منفی طبقاتی مواجه میشود که از بر هم خوردن نظم موجود آسیب میبینند. شاید از همین روست که در بسیاری از اوقات صاحبان صنعت و کسبوکار تمایل بیشتری به حفظ وضع موجود دارند. بااینحال درصورتیکه بخش زیادی از اقشار فقیر حس کنند که چیز زیادی برای از دست دادن ندارند، امکان بروز ناآرامی بیشتر خواهد داشت. طرح پیشنهادی ازآنجاییکه منجر به ایجاد یک درآمد پایدار برای چند دهک پایین جامعه خواهد شد، حفظ نظم موجود را برای آنها بااهمیت خواهد کرد. ازاینرو بخشی از این اقشار را در مخالفت با هرگونه ناآرامی که نظم حاصل از برقراری دولت را با مخاطره مواجه سازد قرار خواهد داد. ضمن آنکه در پیشنهاد حاضر اقشار دریافتکننده یارانه بهصورت ملموس درک خواهند کرد که افزایش قیمت حاملهای انرژی و یا ارز در طول زمان منجر به افزایش یارانه آنها میگردد و اثرات منفی اثرات نرخ ارز و تورم در فضای اجتماعی تا حدی تعدیل میگردد. در این شرایط ازآنجاییکه این افزایش قیمت – که ممکن است ناشی از افزایش قیمت آنها در جهان و یا افزایش قیمت ارز باشد – میباید بهصورت مستقیم منجر به افزایش یارانهٔ دریافتی دهکهای پایین شود تا اثرات اجتماعی ناشی از افزایش قیمت بهصورت درونی تعدیل گردد.
درگیر کردن بخشی از نقدینگی: نکته مهم دیگر در این طرح قابلیت جذب بخشی از نقدینگی موجود است. ازآنجاکه نقدینگی آزادشده از شبکه بانکی میتواند موجب تورم بالایی در کشور شود، ایجاد تورم هدفمند در یکی از بخشهای کشور میتواند بهصورت هدفمند جذبکننده بخشی از نقدینگی شبکه بانکی باشد. جالب آنکه در زمان منفک شدن دلار از طلا که همزمان با چاپ بیرویه دلار در زمان جنگ ویتنام همراه بود، تحریم نفتی اسرائیل توسط کشورهای عربی از همین منظر با حمایت ضمنی آمریکا همراه شد. زیرا افزایش قیمت ناشی از این مسئله در بخش انرژی دنیا که حجم عظیمی از مبادلات دلاری در بخشهای مرتبط با آن صورت میپذیرفت، سازوکاری مؤثر برای جذب حجم عظیم دلارهای منتشرشده توسط آمریکا بود[۴] که بنابر شواهد موجود با موفقیت نیز همراه بود[۵].
[۱] به نظر میرسد استفاده از سایر راهکارهای غیرتورمی، ازجمله تخریب نقدینگی و یا سیاستهایی که از آنها بهعنوان جهتدهی به نقدینگی یاد میشود صرفاً امکان کنترل بخشی از نقدینگی موجود را داشته باشند و عملاً بخش دیگری از نقدینگی در قالب تورم خنثی خواهد شد.
[۲] شاید یکی از بهترین قالبها برای این امر صلاح نظام مالیاتی کشور و تصویب و اجرای قانون مالیات بر درآمد افراد باشد که بارها توسط خبرگان اقتصادی مطرح شده است؛ امری که در صورت اجرا میتواند نیاز به بسیاری از برخوردهای قضایی در مقابل آنچه ثروت بادآورده خوانده میشود را مرتفع سازد. بااینحال به توجه به عدم امکانپذیری این امر و مهمتر از آن عدم کفاف منابع حاصل از آن برای نیاز کلان باز توزیعی در شرایط فعلی عملاً نیاز به ایده دیگری خواهیم داشت.
[۳]. ایده این نوشتار توسط نویسندگان دیگری نیز مورداشاره قرار گرفته است که بهعنوان نمونه میتوان به “قیمت شناور: طرحی برای اصلاح قیمت حاملهای انرژی و یارانههای نقدی و غیر نقدی در ایران” نوشته پویا ناظران و علیرضا توکلیکاشی اشاره کرد. در این نوشتار برخی از ابعاد این مسئله از برای توجه بیشتر سیاستگذار مورد تبیین قرار گرفته است.
http://www.tejaratefarda.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-41/26653-%D9%82%DB%8C%D9%85%D8%AA-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%88%D8%B1
[۴]. رجوع شود به:
Engdahl, William, and William Engdahl. “A century of war: Anglo-American oil politics and the new world order.“ London: Pluto Press, 2004.
[۵]. ضمن آنکه آمریکا مطمئن بود با توجه به تولید نفت کشورهایی مانند ایران این تحریم نگرانی زیادی در عرضه نفت به همپیمانان آن ایجاد نمیکرد.