اقتصاد رفتاری, اقتصاد سیاسی, برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, دیدگاه تخصصی, محصولات, مطالعات موردی سیاستهای تغییر رفتار
تاکنون به ساختارهای کلی در سیاستهای تغییر رفتار پرداختیم. همچنین در گذشته بهطور مفصل به روشهای تحلیل و ارزیابی سیاستها پرداختهایم. در این بخش بهطور خاص به ساختارهای تحلیل سیاستها میپردازیم. اساساً وجود این ساختارهاست که انجام تحلیل و پیادهسازی روشهای گفتهشده را ممکن میسازد و اینطور به نظر میرسد که مسئله اصلی ما در ایران، عدم اطلاع و تسلط به روشهای تحلیل نیست، بلکه عدم وجود زیرساختهای مناسب و موردنیاز برای تحلیل سیاستی است. در این بخش به سه نوع از این ساختارها میپردازیم: ساختارهای ذخیره و پردازش دانش، ساختارهای انتشار دانش و ساختارهای یادگیرنده.
ساختارهای متمرکز و تخصصی ذخیره و پردازش دانشهمانطور که در توضیحات مربوط به سیاستهای شواهدمحور مشاهده کردید و در سند فنی مؤسسه WSIPP نیز کاملاً مشخص بود، برای ارتقای سطح سیاستها، نیاز به بسترهایی برای اشتراک دانش و بینشهای حاصل از اجرای سیاستها وجود دارد. درواقع بدون داشتن داده، هرچقدر در روش مته به خشخاش بگذاریم، فایدهای نخواهد داشت؛ این مشکلی نیست که یک پژوهشگر در یک طرح پژوهشی قادر به حلوفصل آن باشد و باید سیستمهای مناسب آن، طراحی و مستقر شوند.
با توجه به پیچیده و طاقتفرسا بودن تحلیلها پیرامون جامعه، لازم است مراکزی مرتبط با دستگاههای اجرایی به وجود بیایند که بهطور تخصصی به این کار بپردازند. شاید یک دستگاه مجری در ایالت واشنگتن نیز مانند بسیاری از دستگاههای اجرایی کشور ما، نه از نظریهها و روابط علّی پیچیده در مسائل اجتماعی سردربیاورد، نه فرمولهای سخت هزینه-فایده را بداند و نه به تکنیکهای شبیهسازی مسلط باشد. همچنین ممکن است دسترسی به اطلاعات و آمارهای لازم برای تهیه یک برنامه شواهدمحور را نداشته باشد؛ ولی حداقل با استفاده از یک سند فنی که تمامی تحلیلهای پیچیده قبلاً در آن انجام گرفته و تجربیات به شیوه علمی در آن مدوّن شده است، این کار را بهراحتی انجام دهد. متأسفانه بسیاری از تجربیات ما حتی در سیاستهای اجتماعی-فرهنگی و علمی موفق، تاکنون مدونشده و آمار مناسبی از نتایج آنها در دسترس نیست.
۱- دسترسی آزاد به دادههای انگلستان در سایت UK Data Service
وبسایت خدمات داده انگلستان به آدرس www.ukdataservice.ac.uk توسط شورای مطالعات اقتصادی و اجتماعی انگلستان (ESRC[۱]) و با هدف تأمین نیاز همه افراد اعم از دانشجو،
محقق، مراکز خصوصی و… در خصوص دسترسی به دادهها ایجادشده است. در این وبسایت دادههایی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و… در مقیاس جهانی و بهصورت خاصتر و دقیقتر در مقیاس کشور انگلیس قابلدسترس است. خدمات دسترسی، پشتیبانی، راهنمایی، توسعه و تکامل دادهها و اشتراک آنها در این وبسایت فراهم میشود.این سایت بهمنظور گردآوری اطلاعات خود با مراکز مهمی که داده در اختیار دارند در ارتباط است. مجموعههایی مثل وزارت نوآوری و مهارت کسبوکار (BIS)[۲]، وزارت حملونقل، اداره آمار اروپا (Eurostat)[۳]، آژانس بینالمللی انرژی، NatCen [۴]، سازمان همکاری و توسعه اقتصادی[۵]، صندوق بینالمللی پول[۶]، بانک جهانی و بسیاری سازمانهای بینالمللی و داخلی دیگر از همکاران این سایت در ارائه اطلاعات هستند.در کنار دادههای مربوط به فعالیتهای مالی، اقتصادی، مصرف انرژی، جمعیت یا دیگر دادههایی که گردآوری و تحلیل آنها با روشهای روتین انجام میشود، کارویژه این وبسایت فراهم آوردن اطلاعات در حوزههای اجتماعی در قالبهایی مثل پیمایش و دادههای کیفی است. برای مثال پیمایشهای اجتماعی که در این حوزهها در انگلستان صورت میگیرد، در این وبسایت قابلدسترسی است. دیدگاههای اجتماعی انگلیسیها یکی از این پیمایشهاست که از سال ۱۹۸۳ آغاز شده و هنوز هم در حال انجام است و نتایج آن سالانه منتشر میشود. با مراجعه به صفحه این پیمایش[۷]، توضیحاتی در خصوص پیمایش، نحوه دسترسی به اطلاعات آن، پاسخ به سؤالاتی در خصوص پیمایش و نحوه انجام آن، سؤالات پرسشنامه، مطالعات و نمونههای موردی مرتبط با آن وجود دارد که با مراجعه به هر یک از آنها، اطلاعات جزئیتر و بیشتری در خصوص پیمایش قابلدسترسی است.
۲- اداره مرکزی اطلاعات انگلستان (COI)[۸]
اداره مرکزی اطلاعات انگلستان[۹] (COI)، نهادی دولتی در حوزه بازاریابی و ارتباطات، زیر نظر دفتر کابینه نخستوزیری است. این اداره از سال ۱۹۴۶ با هدف کمک به ایجاد کمپینها توسط سازمانهای دولتی و عمومی، در خصوص مسائل تأثیرگذار بر زندگی شهروندان انگلستان تشکیل شد و تا سال ۲۰۱۱ به فعالیت مستقل خود ادامه داد[۱۰].این اداره به نهادهای دولتی کمک میکرد تا اهداف سیاستی خود را با بالاترین حد اثربخشی و با بهصرفهترین روشها محقق کنند. بنابراین در راستای این مأموریت، هدف خود را چنین تعریف کرده بود: ارتقای اثربخشی برنامههای بازاریابی و تبلیغات[۱۱] نهادها و افزایش بازدهی آنها از طریق ارائه خدمات مشاورهای، برونسپاری[۱۲] و مدیریت پروژه در راستای بهبود ارتباطات این نهادها با جامعه.بخشی از خدمات این اداره از طریق سازمان Artemis ارائه میشد. مأموریت این سازمان، ارزیابی آن دسته از کمپینهای دولتی و بخش عمومی بود که بهدنبال تغییر رفتار و گرایشهای مردم در موضوعات خاص هستند. این سازمان با گردآوری و پردازش دادههای حدود ۵۴ کمپین دولتی (که دربردارنده مؤلفههای موفقیت و شکست فعالیتهای کمپینها بود)، دپارتمانهای دولت را قادر به سنجش میزان اثربخشی و کارایی اقدامات و عملکرد آتی کمپینهای خود میکرد.در ادامه بهعنوان نمونه، نحوه فعالیت این سازمان در پیشبینی اثربخشی برنامهریزیهای کمپین Change4life اجمالاً اشاره میشود[۱۳].با پردازش اطلاعات پایگاه داده این سازمان، میزان اثربخشی یکی از اقدامات بازاریابی این کمپین، بهتفکیک کانالهای مختلف (همچون ایمیلهای برنامه «Healthy Start»، صندوق مدارس، مطب پزشکان جراح، رسانه ملی، درب خانهها، پست مستقیم، مجلههای فهرست برنامههای تلویزیونی[۱۴]، بازاریابی میدانی[۱۵] و…) در سال ۲۰۰۹ برآورد شد. مطابق نمودار، بهصرفهترین کانال (بر اساس دو معیار تعداد افرادی که به برنامه پیوستند[۱۶] و هزینه صورت گرفته برای آن)، مربوط به برنامه Healthy Start بود که با هزینه کمتر از یک پوند به ازای هر نفر ([۱۷]CPIC)، حدود ۲۲۶۷۸ پاسخدهنده را پوشش میداد. همچنین موفقترین کانال ارتباطی، مربوطه به برنامه صندوق مدارس بود که تنها با صرف ۲٫۳۴ پوند (به ازای هر نفر) حدود ۵۳ هزار پاسخدهنده را تحت پوشش قرار میداد.
۳- پایگاه رفاه ایرانیان
با توجه به نیاز کشور به داده و اطلاعات برای تصمیمگیری مناسب در حوزه خدمات اجتماعی به شهروندان، پایگاه رفاه ایرانیان ذیل وزارت کار، رفاه و امور اجتماعی در سال ۱۳۹۳ به وجود آمد. این پایگاه در ابتدا، با هدف تکمیل اطلاعات خانوار برای تصمیمگیری در خصوص حذف افراد غیرنیازمند به یارانه آغاز به کار کرد. در این پایگاه، هدف این است که بسیاری از دادههای ثبتی موجود مرتبط با افراد شامل آمار شاغلین، کمکهای بهزیستی، ترددهای مرزی، اصناف، مالیات، املاک، خریدوفروش خودرو و…، در یک جا جمعآوری شود و بر اساس شناسه کد ملی، یک پروفایل برای هر یک از افراد تشکیل شود تا بتوان متناسب با هر فرد، یک تصمیم مناسب گرفت. کنار هم قرار گرفتن این مجموعه وسیع از دادهها، این امکان را فراهم میسازد که شناخت کلی راجع به مسائل اجتماعی به دست آید، سیاستهای تأمین اجتماعی ارزیابی شده و سیاستهای مناسبی طراحی شود. مثلاً در موضوع یارانه، با چند شاخص مانند داراییها، مسافرتهای خارجی و درآمد، میتوان افراد غیرنیازمند را شناسایی نمود و یا حتی متناسب با نیاز آنها یارانه پرداخت کرد. بدیهی است نقص و کاستی دادهها در کشور ما،وجود دارد و همواره باید سازوکاری برای کسب بازخورد مردمی از نتایج این تصمیمات وجود داشته باشد.
بسیاری از سیاستهای خوب، در بخشهای محلی، در تماس مستقیم با جامعه هدف و در حین اجرا نوآوری میشوند؛ چرا که هیچکس بهتر از بخش محلی، ظرفیتها و رفتارهای جامعه هدف را نمیشناسد.[۱۸] همچنین مجریان همواره علاقه دارند از نمونهها و الگوهای شبیه به خود بیاموزند و به بخشنامهها و دستورالعملهایی که از بالا ابلاغ میشود، کمتر اعتماد میکنند. لذا یک منبع دانشی خوب برای بهبود سیاستهای محلی، استفاده از تجربیات موفق و ناموفق سیاستهای اجرا شده قبلی است. یک نظریه مشترک و میانرشتهای در این زمینه، نظریه انتشار[۱۹] است که در یادداشت قبل در بخش «هنجارها» در زمینه انتشار و فراگیر شدن یک رفتار در جامعه بیان شد. این نظریه، فرایند ترویج یک ایده، یک نگرش اجتماعی، یک تکنولوژی یا یک محصول جدید را از هنگام خلق شدن تا فراگیری و بعد، افول آن نشان میدهد. در اینجا میتوان از این نظریه برای تحلیل نحوه انتشار یک سیاست از یک بخش محلی به سایر بخشها استفاده نمود.
این نظریه به ما میگوید که ابتدا باید برای نوآوری و خلق ایده در حین اجرا، سرمایهگذاری شود و در صورت کارآمدی، برای انتشار آن در میان سایرین، تمهیداتی اندیشیده شود. بر اساس این نظریه، پسازاینکه ایده توسط پذیرندگان اولیه جذب شد، خودبهخود فراگیر خواهد شد. چهبسا ایدههای جالبی در دورترین شهرهای این کشور به کار گرفته میشود که بتواند برای سایر شهرها نیز مفید و کارآمد باشد.
بر اساس این نظریه، مدتزمان لازم برای انتشار ایدهها و نوآوریها به چند عامل وابسته است:
- مزیت نسبی نوآوری در مقایسه با ایدهها، روشها و هنجارهای کنونی
- سازگاری نوآوری با ارزشها، عادات و هنجارهای کنونی
- سادگی و قابلفهم بودن نوآوری برای دیگران
- قابلیت آزمون و به کار بردن نوآوری توسط دیگران
همچنین برای انتقالپذیری یک ایده در میان بخشهای محلی، موانعی وجود دارد که باید موردتوجه قرار گیرند، ازجمله:
- مغایرت با سایر اهداف و سیاستها
- عدم تناسب با بافت: اندازه، منابع در دسترس، سنت و…
- محدودیتهای نهادی: ساختارهای تصمیمگیری، مهارتها و…
۱- نظریه انتشار و تحول در آموزشوپرورش
سند تحول آموزشوپرورش، پس از بحث و بررسیهای زیاد در جلسات متعدد، در مهرماه ۱۳۹۰ در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید. در این سالها، نقدهای مختلفی از سوی صاحبنظران، به این سند وارد شده است: کلیگویی در راهبردها و اقدامات، عدم وجود تقسیمکار و تعیین مسئولیتها بهصورت مشخص، نداشتن شاخص و زمانبندی و مغفول بودن برخی اقدامات لازم برای تحول، ازجمله این موارد است[۲۰]. فراموششدن اجرای جدی این سند (تحول واقعی در نظام آموزشوپرورش) و صرفاً ارائه گزارشهای کلی پیرامون برخی از بندهای آن، مورد انتقاد بسیاری از مردم و مسئولان است.علاوه بر موارد فوق، ایجاد تحول در آموزشوپرورش، افزون بر راهبردها و راهکارهای پیشبینیشده در این سند، نیازمند عملیاتی شدن الگوها و نمونههای عینی در مقیاس کوچک و در نتیجه مشخص شدن بسیاری از پیچیدگیهای کار در حین اجرا است. مدارس (بهعنوان مهمترین نهادی که باید نتایج تحقق این سند را در آنها مشاهده کرد) باید بتوانند با این سند، ارتباط معنادار برقرار کنند و فعالانه خود را با این سند هماهنگ کنند. در حالی که این سند، چندان دلالتهای اجرایی و عملیاتی برای آنها نداشته و فرایند اجراییشدن آن نیز بسیار از بالا به پایین و بوروکراتیک بوده است.تا اینجا فرایند تحول در آموزشوپرورش، ممکن است به نظر بسیار ناامیدکننده و حتی ناممکن به نظر برسد. اما در این میان، میتوان مدارس و مربیان متعددی را در کشور مشاهده کرد که فارغ از سند فوق، واقعاً دغدغه تحول و بهبود آموزشوپرورش را در کشور دارند و هم بهصورت علمی و هم عملی در حال ارائه و آزمودن روشهای جدید هستند. با وجود محدودیتها و قوانین دستوپاگیر موجود، این مدارس و مربیان، با ایجاد تغییرات جزئی یا کلی در نظام سنتی مدارس، دهها نمونه خلاقانه و موفق را پیادهسازی نمودهاند که میتوان بهخوبی از نتایج کار آنها، بهعنوان نمونههای عملیاتی تحول استفاده کرد.شاید یک راهکار تحول در نظام آموزشوپرورش کشور، بهجای مطالعات طاقتفرسای نظری و ابلاغ دستورات و آییننامهها، باز کردن فضا برای مدارس پیشرو در جهت یافتن مدلهای جدید، کمک به اصلاح نواقص آنها و سرانجام کمک به انتشار آن نمونههای عینی در سایر مدارس باشد.
۲- بهبود مسافرت درونشهری لندن؛ تجربهای قابلانتقال از یک منطقه به منطقه دیگر
در سال ۲۰۰۶، مسئولان شهری منطقه ساتِن[۲۲] شهر لندن با هدف کاهش استفاده از ماشین شخصی و کاهش ترافیک شهری، در طرحی تحت عنوان «پروژه مسافرت هوشمندتر ساتِن»[۲۳] به ترغیب جامعه به پیادهروی، دوچرخهسواری و استفاده از وسایل حملونقل عمومی در شهر اقدام نمودند. این طرح سهساله که جمعیتی در حدود ۱۸۵ هزار نفر را دربرمیگرفت، موفق به کاهش ۶ درصدی استفاده از ماشین شخصی (بالاتر از هدف ۵ درصدی برنامه)، کاهش ۳ درصدی ترافیک، افزایش ۱۶ درصدی استفاده از اتوبوس و افزایش ۷۵ درصدی ترافیک دوچرخه در بخش ساتِن لندن شد.
نظر به موفقیت طرح در منطقه ساتِن لندن، مسئولان منطقه ریچموند[۲۴] لندن طرحی را بر اساس نتایج ارزیابی و تجربیات طرح ساتِن پیادهسازی نمودند.
همچنین مسئولان حملونقل شهری لندن (TfL)[۲۵] به منطقه ریچموند اجازه دادند تا این طرح را در دوره زمانی بیشتر از سه سال اجرا کند؛ چراکه با تحقیقات در دوره زمانی طولانیتر میتوانست موانعی را که توسط مخاطبان هدف پیش روی طرح قرار میگرفت، شناسایی نماید.همچنین آموزههای یادگیری
ارزیابی طرح ساتِن، در کنفرانسی برای مسئولان ارشد سایر مناطق شهر لندن ارائه شد تا آنها نیز نسبت به اجرای طرح در مناطق خود (در مقیاس کوچکتر) اقدام کنند.
پرسشهایی برای بحث:
۱- به نظر شما، مسئولان حملونقل شهری لندن (بهعنوان نهاد مرکزی) از چه طریقی میتوانستند در موفقیت هرچه بیشتر انتقال طرح در مناطق دیگر شهر دخالت کنند؟
۲- یکی از کارهای مهم برای خلق و انتشار دانش سیاستی، جلسات مرور پس از اقدام[۲۶] است. این کار چگونه در نمونه فوق انجام شد؟
یک نگاه به دانش و جریان آن در سازمان، منظر بازاری و مبتنی بر عرضه و تقاضا است. از این منظر، برای اینکه «جریان» دانش در سازمان اتفاق بیفتد، نیاز به این است که عرضه و تقاضای دانش وجود داشته باشد؛ یعنی هم افراد برای بهدست آوردن دانش حاضر باشند هزینههایی را انجام دهند و هم صاحبان دانش، انگیزهای برای عرضه دانش خود داشته باشند. سازمان باید علاوه بر آنکه انتشار و جریان دانش را تا حد ممکن تسهیل مینماید و موانعی مانند محرمانگی، ساختارها و سلسلهمراتب ارتباطات را در درون سازمان به حداقل میرساند، به اینکه انگیزههای تقاضاکنندگان و عرضهکنندگان چیست هم توجه کند. راهاندازی زیرساختها و سیستمهای فناوری اطلاعات مانند اتوماسیون، بانکهای اطلاعاتی، تالارهای گفتگو و ویکیها و حتی صِرف برگزاری جلسات گفتگو و اشتراک دانش، بهتنهایی نمیتوانند موجب جاریشدن دانش در سازمان شوند. مثلاً در بسیاری از مواقع مشاهده میشود نهتنها انگیزهای برای عرضه دانش وجود ندارد، بلکه عرضه دانش موجب تبعات منفی خواهد شد: سوءاستفاده دیگران، نادیده گرفتن حقوق مالکیت معنوی، بدنام شدن صاحب دانش به خاطر مورد انتقادات شدید قرار گرفتن و… . از طرف دیگر، نیازی به تقاضای دانش هم وجود ندارد، چرا که یا نیاز واقعی به دانش وجود ندارد یا فرصت اختراع مجدد چرخ وجود دارد! باید توجه کرد که منظور از انگیزههای عرضه و تقاضای دانش، صرفاً انگیزههای بیرونی و مادی (پاداش، مدرک معتبر!، ارتقا و…) نیست و حتی در بسیاری از مواقع استفاده از این انگیزهها، سبب از بین رفتن انگیزههای درونی خواهد شد که بسیار خطرناک است. مقالات زیادی بهصورت روزافزون، بر تأثیر پاداشهای «غیرمالی» مانند «شناختهشدن»[۲۷] در رفتارهای دانشی کارکنان تأکید میکنند.
یکی از ریشههای ناکارآمدی بدنه کارشناسی را باید نه در تکتک افراد، بلکه در شبکههای معیوب کارشناسی جستجو نمود. به تجربه مشاهده کردهایم که افراد با تخصصهای مختلف و تجربیات بسیار متنوع در سازمانها وجود دارند که از وجود یکدیگر آگاه نیستند و به همین خاطر در ابتدای انجام هر پروژه، معمولاً اینطور فرض میشود که «در این زمینه که در کشور تا حالا کسی کاری نکرده…» و چرخها دوباره اختراع میشوند. حداکثر اینکه یک دور پژوهشهای در دسترس و مقالات نمایه شده در داخل نیز مرور میشود تا اگر کاری شده، یافته و از آن استفاده شود. درحالیکه شاید بسیاری از کارها اصلاً منتشر نشده باشد و همچنین اگر منتشر شدهاند، آنچه روی کاغذ آمده و به دانشِ «صریح» تبدیل شده، اصلاً گویای تجربه و دانش عمیق افراد نیست. در بسیاری از مواقع اصلاً باید خودِ افراد شناسایی شوند و منابعی برای یافتن و رجوع به آنها وجود داشته باشد. حتی میتوان این شبکههای دانشی را در سطوح بینالمللی امتداد داد. بسیاری از مسائل و اقتضائات ما، با کشورهای دیگری که قبلاً به این مسائل فکر کرده و سیاستگذاری کردهاند، مشابهت دارد. از ظرفیت کارشناسان و دستاوردهای آنها هم میتوان بهخوبی استفاده کرد.
سیستمهای منابع انسانی در سازمانها، مانند آموزش و توسعه، مربیگری، ارزیابی عملکرد و پاداش و سیستم نگهداشت نیروی انسانی، میتوانند در برقراری جریان دانش بسیار مؤثر باشند. بهعنوانمثال، تلاش برای نگهداشت نیروهای دانشی و سرمایهگذاری بلندمدت روی آنها، در بسیاری از سازمانهای دانشی امری متداول است. خروج کارشناس از سازمان، مساوی است با خروج دانش و تجربهای که سازمان، در طول سالیان، با سرمایهگذاری مادی و غیرمادی کسب نموده است؛ لذا سیستم منابع انسانی برای «وفاداری» کارشناسان خود باید برنامهریزی کند. این وفاداری، بیش از آنکه مبتنی بر راهبردهای مالی باشد (حقوق، مزایا و پاداش)، باید مبتنی بر راهبردهای هویتمحور باشد؛ مثلاً توسعه چشماندازها و ارزشهای سازمانی و ترغیب کارکنان به گره زدن هویت خود به آنها و یا ایجاد حس پیوند اجتماعی در میان کارکنان و ارتباطات عمیق میان آنها.[۲۸]
یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده[۲۹]
اگر بخواهیم از منظر سازمانی به مقوله مدیریت دانش بپردازیم، میتوان از ادبیات یادگیری سازمانی استفاده کرد. در این ادبیات، منظور از یادگیری، همه انواع دانش، اعم از نظری و مهارتی، علمی، عملی و فرهنگی، ضمنی و صریح است. همچنین یادگیرندگی، فقط منحصر به نوآوری نیست و جذب دانش از سازمانهای نوآور و پیشرو، قدم ابتدایی برای نیل به آن هدف است[۳۰].سازمانهای یادگیرنده، سازمانهای چابکی هستند که با ایجاد بسترهای مناسب برای یادگیری، اجازه خلق (و جذب)، انتشار و بهکارگیری انواع دانش را در تمامی سطوح سازمان میدهند. از نظر صاحبنظران این حوزه، دانش معادل قدرت است و هر چه سازمان در فرایندهای دانشی خود موفقتر باشد، عملکرد بهتری خواهد داشت. بلکه تأکید این سازمانها، بیش از روشهای سنتی و بوروکراتیک مانند برنامهریزی، ساختارسازی و کنترل، کمک به شکوفایی شایستگیها و توانمندیهای کارکنان است و معتقدند که در این صورت، کارکنان، بهصورت خودکار و بهخوبی، سازمان را بهسوی اهدافش حرکت خواهند داد. ساختار مسطح، ارتباطات باز، کنترل محدود بالا به پایین، اختیارات بالا، تیممحوری و اجازه سعی و خطا، از خصوصیات این سازمانها است.گرچه این نگاه به سازمانها، بسیار ایدهآل به نظر میرسد و نقدهایی نیز به آن وارد شده است، ولی میتواند مخصوصاً برای سازمانهای دانشی، بسیار الهامبخش باشد و چشمانداز مفیدی را برای مدیران آنها ترسیم نماید.[۳۱]
پرسشهایی برای بحث:
۱- مقاله «آیا سازمان شما، یک سازمان یادگیرنده است؟» اثر گاروین[۳۲] را ببینید. از نظر این متفکر، شاخصهای سنجش یادگیرندگی سازمان چیست؟
۲- با مراجعه به کتاب «پنجمین فرمان» اثر پیتر سنگه، به نظر این متفکر، پنج فرمان برای ساخت سازمان یادگیرنده چیست؟
آیا شما در مورد مطالب این یادداشت، تجربه سیاستی دیگری (در داخل یا خارج از کشور) را سراغ دارید؟ درصورت تمایل، این تجربهها را در قسمت دیدگاه با ما در میان بگذارید تا با نام خودتان منتشر شود.
نویسندگان: علیرضا نفیسی، محسن اشعاری، سعید طهماسبی
[۱] the Economic and Social Research Council
[۲] The Department for Business Innovation & Skills (BIS) که در حوزه آموزش و مهارتهای کسبوکار فعالیت دارد.
[۳] the European statistical office که مرکز جمعآوری دادهها در حوزه کشورهای اروپایی است.
[۴] یکی از مراکز پیشرو در انگلستان که درزمینه مطالعات اجتماعی ایجادشده است و در اکثر حوزههای سیاستگذاری اجتماعی فعالیت میکند.
[۵] OECD
[۶] IMF
[۷] آدرس این صفحه:
https://discover.ukdataservice.ac.uk/series/?sn=200006
[۸] منابع:
- Central Office of Information (COI). (2008). Central Office of Information Annual Report for 2007–۰۸٫ London: TSO (The Stationery Office). Retrieved from https://goo.gl/C6YG5b
- UK national archives. (2005). Operational Selection Policy Osp20 Records Of The Central Office Of Information/ COI Communications (COI). London: UK national archives.
- Central Office of Information. (2017, June 14). In Wikipedia, The Free Encyclopedia. Retrieved, August 20, 2017, from https://goo.gl/vNaZuQ
- UK Department of Health. (2010). Change4Life One Year On. London: HMGovernment. Retrieved from https://goo.gl/rwnFQX
[۹] Central Office of Information (COI)
[۱۰] از سال ۲۰۱۱ با روی کار آمدن دولت ائتلافی، مقرر شد با هدف کاهش هزینههای دولت، این اداره منحل و فعالیتهای اصلی آن به دفتر کابینه منتقل شود.
[۱۱] publicity programmes
[۱۲] procurement
[۱۳] به ارزیابی این برنامه، در یادداشت ارزیابی، مفصلتر خواهیم پرداخت.
[۱۴] TV listings magazines
[۱۵] Field marketing
[۱۶] Survey returns
[۱۷] Cost Per Intermediate Conversion
[۱۸] به این موضوع در یادداشت مربوط به «ساختارها» مفصلتر خواهیم پرداخت.
[۱۹] diffusion: در جامعهشناسی، در مدیریت تکنولوژی، بازاریابی و در سیاستگذاری عمومی این نظریه مطرح شده است.
[۲۰] در یادداشت ارزیابی، بهطور مفصلتر به این انتقادات خواهیم پرداخت.
[۲۱] The NSMC. (2011). Big Pocket Guide to using social marketing for behaviour change. London: NSMC, p.93.
[۲۲] Sutton
[۲۳] Smarter Travel Sutton project
[۲۴] Richmond
[۲۵] Transport for London
[۲۶] after-action review
[۲۷] Recognition
[۲۸] برای مطالعه بیشتر در این زمینه به این کتاب مراجعه فرمایید:
Hislop, D. (2013). Knowledge management in organizations: A critical introduction.
[۲۹] Organizational Learning & Learning Organization
[۳۰] هم درزمینه نوآوری و هم جذب دانش، آثار زیادی در ادبیات مدیریت تکنولوژی و مدیریت نوآوری وجود دارد که اگر ابزارهای سیاستگذاری را نیز گونهای از فناوری محسوب کنیم، میتوان از آن ادبیات نیز در اینجا بهره گرفت.
[۳۱] برای مطالعه بیشتر پیرامون سازمان یادگیرنده، به آثار پیتر سنگه، مایک پدلر و دیوید گاروین مراجعه فرمایید. یکی از کتابهای ارزنده در این زمینه، کتاب «پنجمین فرمان» اثر پیتر سنگه است که به فارسی نیز ترجمه شده است.
[۳۲] Garvin, D. A., Edmondson, A. C., & Gino, F. (2008). Is yours a learning organization?. Harvard business review, 86(3), 109.