دکتر احمد مصطفی، رئیس مرکز مطالعات و ترجمهٔ آسیا، در یادداشتی اختصاصی که برای گروه بینالملل اندیشکدهٔ حکمرانی شریف ارسال کرده، به نقش پلتفرمهای مجازی غربی در تضعیف دولتهای جنوب و گسترش بیاعتمادی به همکاریهای سیاسی با چین و روسیه، اشاره کرده است.
مقدمه
ظهور اتحادهای چندجانبه جدید و ابتکارات اقتصادی، مانند کنسرسیوم بریکس، سازمان همکاری شانگهای (SCO) و ابتکار کمربند و جادۀ چین (BRI)، نشاندهندۀ یک تغییر ژئوپلیتیکی چشمگیر به سمت یک نظم جهانی چندقطبی است. در پاسخ، نوعی جنگ رسانهای پیچیده به کار گرفته شده است که در آن پلتفرمهای رسانههای اجتماعی مستقر در غرب و شرکتهای چندملیتی، بهعنوان ابزارهای غیرجنبشی قدرت نرم برای تضعیف این ساختارهای نوظهور عمل میکنند. این نهادها، اغلب تحت پوشش ترویج «ارتباط» یا «مسئولیت اجتماعی شرکتها»، میتوانند برای دستکاری ادراک عمومی در کشورهای آسیایی مورد استفاده قرار گیرند. آنها با تقویت محتوای تفرقهانگیز، تأمین مالی جنبشهای خاص جامعه مدنی، و اجرای گزینشی سیاستهای تعدیل محتوا که روایتهای حامی همکاری منطقهای را خفه میکند، شکافهای اجتماعی ایجاد میکنند. این فرسایش ثبات داخلی، مستقیماً مانع از ادغام سیاسی و اقتصادی منسجمی میشود که برای موفقیت این گروههای تحت رهبری چین و روسیه ضروری است و در نتیجه عملاً به حفظ وضع موجود تحت سلطۀ غرب خدمت میکند.
۱. رسانههای اجتماعی بهعنوان ابزار جنگ اطلاعاتی
پلتفرمهایی مانند فیسبوک، توییتر، یوتیوب و گوگل نهتنها ابزار ارتباطی هستند، بلکه بهعنوان سلاحهای اطلاعاتی برای شکلدهی به افکار عمومی، تحریک نارضایتیهای اجتماعی و تضعیف دولتهای مستقل عمل میکنند.
الگوریتمهای این پلتفرمها بهگونهای طراحی شدهاند که محتوای تفرقهانگیز، افراطی یا ضدهمگرایی منطقهای را تقویت میکنند.
۲. نمونههای عملی از دخالت دیجیتال
در کشورهای جنوب شرق آسیا مانند میانمار، اندونزی و نپال، رفتارهای هماهنگ و غیرواقعی (Coordinated Inauthentic Behavior) توسط حسابهای جعلی و شبکههای رباتی مشاهده شده که هدفشان ایجاد بیاعتمادی نسبت به همکاریهای منطقهای با چین و روسیه بوده است.
در نپال، اعتراضات دانشجویی علیه توافقهای زیرساختی با چین، با حمایت رسانهای گسترده از سوی پلتفرمهای غربی همراه بود؛ در حالی که روایتهای حامی همکاری با چین سانسور شدند.
۳. نقش جنبشهای جوانان و اعتراضات مدنی
اعتراضات جوانان در اندونزی و نپال، مشابه ناآرامیهای قزاقستان در سال ۲۰۲۲، نمونههایی از جنگ اطلاعاتی دیجیتال هستند.
در این موارد، نارضایتیهای واقعی اجتماعی توسط بازیگران خارجی به ابزار بیثباتسازی تبدیل شدهاند، بهویژه زمانی که با روایتهای ضدچینی یا ضدروسی همراه بودهاند.
۴. هدف نهایی: جلوگیری از شکلگیری نظم جهانی چندقطبی
غرب با استفاده از رسانههای اجتماعی تلاش میکند مانع از شکلگیری اتحادهای اقتصادی و سیاسی مستقل شود که میتوانند سلطۀ تاریخی غرب را به چالش بکشند.
این اقدامات بخشی از یک راهبرد کلان برای حفظ هژمونی جهانی از طریق کنترل روایتها، تحریک نارضایتیها و تضعیف همکاریهای منطقهای است.
در این یادداشت، برای مقابله با این وضعیت، راهکارهایی ارائه شده است:
الف) ایجاد زیرساختهای دیجیتال مستقل: کشورهای جنوب جهانی باید بهسمت توسعه پلتفرمهای بومی و شبکههای اجتماعی داخلی حرکت کنند.
ب) قانونگذاری برای محلیسازی دادهها: اطلاعات کاربران باید در داخل کشور ذخیره و پردازش شود تا از نفوذ خارجی جلوگیری شود.
پ) همکاری منطقهای در حوزۀ فناوری: اتحادهایی مانند BRICS و SCO باید در زمینۀ امنیت سایبری، توسعۀ پلتفرمهای مشترک و مقابله با جنگ اطلاعاتی همکاری کنند.
ت) ایجاد رسانههای جایگزین: تولید روایتهای مستقل و بومی برای مقابله با روایتهای تحریفشدۀ غربی.
نتیجهگیری:
نارضایتیهای داخلی قابلتوجه و شایستۀ بررسی جدی دانشگاهی هستند؛ اما تجزیهوتحلیل جنبشهای جوانان در اندونزی و نپال -و قبلاً در قزاقستان- صرفاً از طریق یک لنز داخلی، از نظر تحلیلی، کوتهبینانه است. میتوان استدلال قانعکنندهای ارائه داد که آنها نمایانگر مرز جدیدی از جنگ ترکیبی هستند. شرکتهای چندملیتی غربی، از طریق کنترل زیرساختها و الگوریتمهای رسانههای اجتماعی، بستری را برای یک دستور کار مخرب فراهم میکنند که برای دامنزدن به بیثباتی طراحی شده است. هدف نهایی، تضعیف اتحادها و مشارکتهایی است که برتری غرب را به چالش میکشند. کشورهای جنوب جهان باید علیه تأثیر منفی رسانههای اجتماعی غربی و استعمار دیجیتال بر اقتصادهای خود با هم همکاری کنند. اتحادهایی مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای میتوانند به ایجاد پلتفرمهای دیجیتال مستقل و شبکههای رسانهای برای کنترل دادهها و حمایت از روایتهای ملی کمک کنند. همکاری در فناوری و تنظیم مقررات برای موفقیت ضروری است.