در سالیان اخیر، آینده پژوهان و محققان حوزه نوآوری و فناوری به کرات از لزوم تغییر در پارادیم سیاستگذاری کشور مبتنی بر ابزارهای آینده پژوهی و متناسب با سرعت تحولات نوآورانه در عرصه های فنی و اجتماعی سخن گفته بودند؛هرچند که نظر می رسد سیاستگذاران درک عمیقی از ضرورت این تغییر نداشتند و بیش از پیش نگری و نوآوری در حکمرانی، به اداره روزمره های حکمرانی مشغول بودند.
جنگ تحمیلی اسراییل علیه ایران، همان موقفی بود که سیاستگذارایرانی را وادار به تامل و پیش نگری درشرایط عدم قطعیت کرد.
پنجره فرصتی که علیرغم تلخکامی های اجتماعی و نظامی اش، میتواند نقطه شروعی برای بازنگری در ماشین تصمیم سازی کشور و فرایندهای سیاستی با شناخت از افکار و برنامه های دیگران برای آینده،معنابخشی به ایده های جدید با درک تحولات بالقوه و پیامدهای احتمالی هر تصمیم و فرصت سازی برای گفتگوهای ملی در راستای ایجاد اجماع سیاسی و توافق جمعی باشد.
فضای مبهم توقف جنگ میان ایران و اسرائیل فرصتی را فراهم ساخته تا با مروراجمالی مجموع کنش های حاکمیتی در مدیریت بحران جنگ، نقاط ضعف و قوت نهادهای عمومی در این بازه را ارزیابی کرد و به یک فهرست از ضرورت های اقدام در دوران جاری مبتنی بر پیش بینی سناریوهای احتمالی دست یافت.
۱. مرجعیت رسانه ای
از سحرگاه ۲۳ خرداد به این سو، فقدان آمادگی خبری در رسانه ملی از حیث نوع و میزان بازتاب اخبار و سردرگمی عمومی از وقایع در حال اتفاق، باز هم ضعف جدی این نهاد رسمی در مرجعیت رسانه ای را یادآور شد.
گویی اینطور تصور می شود که با درج یک زیرنویس مبنی بر پرهیز نسبت به پیگیری اخبار از مراجع غیر رسمی، واقعا مخاطب عمومی از پیگیری منصرف می شود و با دلی آسوده منتظر اخبار رسمی میماند.
البته در تجربه اخیر، حضور خبرنگاران در محل حوادث وبازتاب آن اتفاق مثبتی بود، ولی همچنان تا حد زیادی رسانه ملی محل پخش سرود و رجز خوانی های حماسی بود، تا آگاهی عمومی نسبت به حجم خسارات وارده از سوی دو طرف جنگ و تحلیل سناریوهای پیش روی کشور..
در این میان حضور با صلابت مجری شبکه خبر حین حمله به ساختمان صدا و سیما یکی از بزرگترین دستاوردهای این نهاد در مدیریت بحران جنگ را رقم زد که بیش از آمادگی ساختاری به کنش انفرادی حرفه ای خانم سحر امامی مجری شبکه خبر و برخی از عوامل پشت صحنه برمیگردد.
همچنین ابتکار عمل به موقع شبکه پویا برای ایجاد سرگرمی و تداوم احساس امنیت کودکان با توجه به سردرگمی و اضطراب فراگیر خانواده ها، قابل تقدیر بود.
اما در مجموع نهاد رسانه ملی در فقدان مولفه های اعتماد آفرین همچون بازتاب به موقع و نسبتا کامل وقایع و گشودگی سیاستی در دعوت از کارشناسان مستقل و شکل گیری مباحثه های فنی حرفه ای نسبت به تبعات جنگ و عملکرد های داخلی و همچنین خلق روایت های متکثر و رسمیت بخشی به تجربه متفاوت ایرانیان از مواجهه با جنگ، با یک رقیب جدی یعنی شبکه های فارسی زبان معاند روبروست که ماموریتی جز تضعیف اعتماد عمومی جامعه ایرانی با انواع شیطنت های رسانه ای ندارند.
در کنار صدا و سیما، استفاده از ادبیات میهن دوستانه و تاکید بر ارزش های ملی در گفتمان دولت چهاردهم ظرفیت موثری را در تقویت انسجام اجتماعی و همراه ساختن اقشار ناراضی در فرایند مدیریت روانی جنگ ایجاد کرد.اما ضعف سخنوری در شخص رئیس جمهور و فقدان توان گفتگوی تعاملی برانگیزاننده با عموم مردم، امری مشهود است که میتواند با حضور پررنگ تر مشاوران رسانه ای دولت در تریبون های رسمی جبران شود.
همچنین شکل گیری کمپین به نام ایران توانست فضایی را برای وحدت آفرینی از دل تکثر موجود در اقشار متنوع جامعه ایرانی ایجاد کند که در ادامه اگر برنامه های جمعی مشخصی را برای حفظ جامعه مخاطبان خود تشکیل دهد میتواند ابزار اجتماعی موثری برای حفظ انسجام در شرایط آتش بس باشد.
۲. اداره خدمات عمومی
در این ایام اتخاذ تدابیری برای رتق و فتق امور جاری شهروندان و تداوم تامین خدمات عمومی ضروری قابل تقدیر بود، هرچند که در ادامه با توجه به وضعیت مبهم آتش بس، دولت بایستی ضمن تدوین پروتکل مدیریت بحران به مثابه پیوست از پیش تعیین شده برای کلیه دستگاه های اداری کشور، اقدامات پیشگیرانه لازم برای به حداقل رساندن هزینه های تعطیلی و بهینه سازی دورکاری را پیگیری نماید.
این مهم علاوه بر اصلاحات فرایندی، به روز رسانی ابعاد فنی سامانه های خدمات عمومی را اقتضا دارد.
در بخش خصوصی هم حضور داوطلبانه برخی کسبه و تعطیلی بخش دیگر امکان تنظیم گری خدمات عمومی ارائه شده توسط این بخش را سلب میکرد و مردم را سردرگم میساخت.
لذا در ادامه بایستی دستورالعمل های لازم جهت تنظیم فعالیت های کسب و کارهای خدماتی در زمان بحران با مشارکت اصناف مختلف تدوین و ابلاغ شود. همچنین ضروری است تا راهبردهای لازم برای پیشگیری از ضرر مالی بلند مدت بخش خصوصی با تداوم شرایط عدم قطعیت ناشی از جنگ با تشریک مساعی کسب و کارها و دولت اخذ شود.
همچنانکه حکمرانی پیش بینی نگر بر ابزارهای کمتر سختگیرانه و کمتر تجویزی تأکید دارد وآن دسته از ابزارهای حاکمیتی را ترجیح می دهد که همکاری بین سیاست گذاران و ذینفعان را تقویت می کند و بیشتر آینده نگر است تا واکنشی. این رویکرد مبتنی برامکان تصمیم گیری مبهم، کنار گذاشتن «اجتناب از عدم قطعیت» و ترویج یادگیری سازمانی مبتنی بر عمل به جای تصمیمات استراتژیک است. در این زمینه، مهم است که تأکید کنیم که پیشبینی به طور سنتی به پیشبینی ریسکها اشاره دارد، یعنی موقعیتهایی که احتمال وقوع آنها بالاست و بر اساس شواهد موجود قابل پیشبینی هستند. تکنیک های آینده و تفکر آینده به دنبال توسعه ابزارهایی برای سازگاری با عدم اطمینان با کاوش در طیف گسترده ای از آینده های قابل تصور است. در این زمینه ادبیات تنظیم گری پویا و تنظیم گری پاسخگو توصیه هایی برای سیاستگذاران دارد.
۳. عملکرد قوه قضائیه
بنا به اقتضای شرایط جنگی، تشکیل شعبه ویژه رسیدگی به جرایم بزهکاران جنگی و رسیدگی خارج از نوبت پرونده های مرتبط به آنها، از اقدامات مثبت قوه قضائیه بود. قابل توجه است که اگر فرایند دادرسی و مجازات محکومین، پیوست رسانه ای مشخصی را به همراه داشته باشد،ضمن پیشگیری از شائبه های احتمالی آینده نسبت به نحوه رسیدگی به پرونده ها، همچنانکه در دهه ۶۰ اتفاق افتاد، بازدارندگی بیشتری را برای مجرمین بالقوه رقم میزند و اعتماد عمومی نسبت به عملکرد قوه را بیش از پیش می کند.
مساله بعدی اختلال در ارائه خدمت و پاسخگویی شعب به مراجعین عادی بود که با توجه به حساسیت مالی و حیثیتی برخی پرونده های حقوقی، محل نقد است و ضروری است تا قوه قضائیه تدبیر مشخصی برای فعالیت مستمر شعبات و دفاتر اجرای احکام بیندیشد تا در صورت تکرار وضعیت جنگی، پیگیری شکایات معلق نگردد.
۴. اراده سیاسی کلان برای حفظ انسجام اجتماعی
مجموع نهادهای سیاسی کشور طی ۱۲ روز جنگ تحمیلی به این باور رسیدند که حفظ وحدت اجتماعی مهمترین ضرورت داخلی برای فائق آمدن بر شرایط جنگی است و لذا گشودگی سیاسی قابل توجهی را در تعامل با اشخاص و نهادهای منتقد ایران دوست روا داشتند. به طوری که در این ۱۲ روز شاهد همراهی همه اقشار اجتماع با "میدان" بودیم، چیزی که در مخیله دشمنان نمی گنجید و از قضا شکاف های اجتماعی موجود در کشور و قطبیدگی فضای سیاسی آن ها را به طمع حمله و تغییر رژیم وا داشته بود.
در ادامه فضای آتش بس، بی تردید حفظ انسجام شکل گرفته اولویت اصلی حکمرانی ماست که الزاماتی را برای تحقق می طلبد:
۱. تاب آوری و رواداری نهادهای سیاستگذار و مشارکتی شدن هر چه بیشتر فرایندهای تصمیم سازی و تصمیم گیری در حوزه های اجتماعی و فرهنگی
۲. تقویت روحیه میهن دوستی در نسل های جدید به عنوان دستور کار ویژه نهادهای فرهنگی و اجتماعی
۳. تقویت جایگاه نهادهای مدنی،پایگاه های محلی و احزاب در ساخت سیاسی کشور و مشارکت دادن این نهادها در فرایندهای تصمیم سازی رسمی
۴. ایجاد زیر ساخت فنی لازم برای شکوفایی نوآوری های اجتماعی در راستای هم آفرینی برای پاسخ به نیازهای محلی و تلاش به سمت مردمی سازی هرچه بیشتر فرایند خدمت عمومی
منتشر شده در: خبرگزاری مهر