مهجوریت سرمایه ‌اجتماعی و تلاش ناکام در اصلاح امور

مهجوریت سرمایه ‌اجتماعی و تلاش ناکام در اصلاح امور


یادداشت
سال نشر : دی ماه 1402



توضیحات

پژوهش‌ها نشان داد که رسیدن به شاخص های توسعه یافتگی ارتباط تنگاتنگی با شاخص پنهانی دارد که حلقه مفقوده تعیین کیفیت روابط شهروندان با یکدیگر، دولت و نهادهای مدنی محسوب می‌شود. این شاخص اکنون ذیل مفهوم سرمایه اجتماعی دسته بندی می‌شود.

امیل دورکیم در کتاب «تقسیم کار» می‌نویسد: یک ملت تا زمانی می تواند زنده بماند که بین دولت و ملت، گروه‌های اجتماعی ثانویه ای موجود باشد تا افراد را به عمل جمعی دعوت کند.

پوتنام در نتیجه‌گیری مطالعه وسیع تاریخی خود می نویسد: مناطقی که از سطح بالاتر سرمایه اجتماعی (اعتماد و مشارکت در نهادهای مدنی) برخوردارند، نوعا حکومت‌های مردم‌سالار و اقتصاد شکوفاتر و حکمرانی مطلوب‌تری داشته‌اند.

در این رابطه دیالکتیک و رفت و برگشتی، سرمایه اجتماعی به عنوان جفت‌وجور کننده زبانه‌های چرخ‌دنده‌های سه ضلع دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی است که موجب کاهش تزاحمات این چرخ‌دنده‌ها می‌شود و فعالیت آن را روان‌تر و سلیس‌تر می‌کند.

با وجود روند جهانی در خصوص کاهش مشارکت شهروندان که نشانه‌ای از کاهش اعتماد به ساختارهای سیاسی حکمرانی کشورها تلقی می‌شود، اقداماتی همچون ایجاد محدودیت‌های مضاعف و سخت‌گیری‌های بیش از حد برای تأیید صلاحیت و کاهش تنوع سلایق نامزدهای انتخابات مجلس، کاهش بیشتر اعتماد شهروندان به ساختارهای تصمیم‌گیری کشور و افول سرمایه اجتماعی را به دنبال خواهد داشت.

این در حالی است که انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی با مشارکت زیر 50 درصد برگزار شد که زنگ خطر جدی را برای نظام حکمرانی کشور به صدا درآورد.

یکی از محمل‌های حل این مسأله شکل‌گیری نهادهای مردمی است که با اعتمادسازی بین اعضا و افزایش حس تعلق مولد سرمایه اجتماعی خواهد بود. ظرفیت غنی کشور از جنبه تشکل‌های مذهبی و هیأت‌های دینی امکان بالایی را در این خصوص برای جامعه فراهم کرده است ولی برنامه مشخص نظام حکمرانی برای بخشی از جامعه که مجرای کنش جمعی خود را در این محافل دنبال نمی‌کنند، مشخص نیست.

تعطیلی تشکل‌های خیریه با نگاه امنیتی و پر و بال دادن به رقبای حکومتی آنها از جمله سیاست‌های کاهنده سرمایه اجتماعی در سطح عمومی کشور محسوب می‌شود.

زمان فراغت شهروندان برای جبران خطای دستگاه حکمرانی کشور که به این تورم بالای طولانی‌مدت منجر شده، به مرور از معنا تهی شده است. درنتیجه در چنین شرایطی پرداختن به هنجارهای اجتماعی جامعه که می‌تواند نقطه اتکای افزایش سرمایه اجتماعی تلقی شود، به یک حاشیه کمرنگ در متن دغدغه‌های روزمره تبدیل شده و شرایط را برای گسست اجتماعی مهیا می‌کند.

لینک دریافت یادداشت

متن کامل یادداشت را در روزنامه فرهیختگان بخوانید:

روزنامه فرهیختگان