برنامههای در حال انجام, حوزه های تخصصی, در رسانه, دیدگاه تخصصی, محصولات, مطالعات سیاسی و بینالملل, میزهای منطقهای
چگونگی کسب قدرت سیاسی برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس، علیرغم جمعیت و مساحت کم این کشورها موضوعی است که در دهه اخیر ذهن بسیاری از مردم و حتی اقشار نخبگانی کشور را به خود مشغول کرده است. مسئلهای که در نگاه اول شاید بسیاری منکر آن شوند و معتقد باشند که اساساً این قدرت تنها ریشه در حمایت ایالاتمتحده از این کشورها دارد اما به نظر میرسد با نگرش عمیقتر به موضوع، میتوان سازوکارها و فرآیندهایی را برای رسیدن به وضع موجود این کشورها ترسیم کرد. بیشک یکی از نمونههای شاخص این بحث در دهه اخیر، کشور قطر است.
قطر، کشوری با مساحت حدود ۱۲ هزار کیلومترمربع، یعنی یکصد و سی و هفتم ایران و جمعیتی حدود ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر، در همسایگی عربستان سعودی، امارات متحده عربی، ایران و چند کشور عربی واقعشده است. جالب است که تنها ۱۲ درصد از جمعیت این کشور را قطریها تشکیل میدهند و مابقی، مهاجرانی هستند که برای اشتغال به قطر عزیمت کردهاند.
پس چگونه کشور کوچکی با حدود ۳۰۰ هزار شهروند دارای تابعیت قطری، در سالهای اخیر به یکی از بازیگران اصلی در تعاملات سیاسی منطقه غرب آسیا و خلیجفارس تبدیلشده است؟ اولین مطلبی که به ذهن متبادر میشود همین جمعیت کم و منابع فراوان نفت و گاز این کشور است. اما تنها داشتن منابع فراوان نفت و گاز برای رسیدن به چنین جایگاهی کافی نیست بلکه فرآیندها و راهبردهای استفاده از این منابع نیز حائز اهمیت هستند. بسیاری از کشورهای کوچک ثروتمند مانند کویت که نفت فراوان، جمعیت کم و درآمد سرانه بالایی دارند، ازلحاظ سیاسی، بهعنوان یک بازیگر مهم در منطقه شناخته نمیشوند و در معادلات سیاسی، وزن قابلملاحظهای ندارند. اما قطر چگونه توانسته است از طرق مختلف برای خود جایگاه و قدرت بینالمللی کسب کند؟ در این نوشته تلاش میشود تا نقش صنعت نفت و گاز این کشور در قدرت سازی بینالمللی برای آن بررسی شود.
حدود نیمی از تولید ناخالص داخلی قطر مربوط به بخش نفت و گاز این کشور است. سهم ۴۵ درصدی این بخش، نشان از اهمیت تولید نفت و گاز، در رشد اقتصادی و درآمد بالای این کشور دارد. همانطور که پیشتر اشاره شد، تولید نفت و گاز نمیتواند تنها عامل در کسب قدرت اقتصادی و سیاسی باشد. قطر علاوه بر داشتن سهم ۱۲ درصدی از ذخایر گاز جهان، ۱۲ درصد از بازار صادرات گاز جهان را نیز در اختیار دارد. یکی از تفاوتهای قطر با ایران همین مسئله است.
ایران باوجوداینکه رتبه اول را در ذخایر گاز جهان دارد، اما سهمی کمتر از یک درصد را در بازار صادرات گاز به خود اختصاص داده است و مصرف گازش بیشتر در داخل کشور است. قطر به دلیل اینکه گاز خود را بهصورت مایع تولید میکند، نیازی به کشیدن خط لوله گازی برای انتقال آن ندارد. بنابراین از طریق کشتیهای تانکر، توانایی حمل و انتقال آن به اقصی نقاط جهان را دارد. طبیعتاً جمعیت اندک و تولید مازاد بر نیاز داخل، فروش گاز این کشور را به سمت صادرات سوق میدهد. بیش از ۲۰ کشور جهان مانند ترکیه، برزیل، ایتالیا، هلند، بریتانیا، کره جنوبی، فرانسه، ژاپن، هند و …بخش عظیمی از مصرف گاز خود را از طریق قطر فراهم میکنند و بهنوعی در بخش انرژی به گاز این کشور وابسته هستند. از طرف دیگر شرکتهای بزرگ نفتی آمریکایی، اروپایی و آسیایی نظیر اگزون موبیل، توتال، رویال داچ شل، میتسویی و…سرمایهگذاریهای بسیاری را در بخش نفت و گاز قطر انجام دادهاند و در تولید و فروش گاز، دارای منافع مشترک با قطر هستند.
بر کسی پوشیده نیست که این شرکتها به دلیل داشتن ارتباطات مختلف و نقش قابلتوجه در اقتصاد کشورهایشان، قدرت چانهزنی بالایی با دولتهایشان نیز دارند. بنابراین وقتی صحبت از تحریم قطر میشود، تنها مصر است که میتواند عربستان و امارات را در این امر همراهی کند و نامی از کشورهای دیگر شنیده نمیشود. درواقع گره خوردن حیات و منافع اقتصادی بسیاری از کشورها با صنعت نفت و گاز قطر ازیکطرف، و اشتغال مردم بسیاری از کشورها از سوی دیگر، باعث ایجاد یک حاشیه امن از طرف دولتهای مختلف برای قطر شده است. فراهم شدن بستر اشتغال بسیاری از مردم کشورهای دیگر نیز، خود یک مؤلفهای است که وجهه بینالمللی برای قطر میسازد. بیش از ۳۰ هزار نفر از ۸۴ کشور جهان، بهصورت مستقیم در بخش نفت و گاز قطر، مشغول به کار هستند. اگرچه شاید این عدد چندان به چشم نیاید اما اگر سایر صنایع و زنجیرههای متصل به نفت و گاز قطر در نظر گرفته شود، مشخص میشود که بخش عظیمی از ۸۸ درصد جمعیت مهاجر در قطر، اشتغال خود را مدیون این بخش هستند. بنابراین بسیاری از دولتهایی که مردم کشورشان در قطر مشغول به کار هستند، تلاش میکنند تا روابطشان با دولت قطر بهگونهای باشد که هیچگونه چالشی با این کشور نداشته باشند چراکه اگر این حجم از نیروی کاری که در قطر اشتغال دارند به کشور خویش بازگردند، دچار مشکل بیکاری و عدم اشتغال خواهند شد که این موضوع برای دولتها اصلاً خوشایند نیست.
البته چنین روندی تنها در صنعت نفت و گاز قطر رخ نداده است و در بسیاری از حوزههای دیگر نیز این فرآیند یا فرآیندهای شبیه به آن اجراشده است که قطر را به کشوری تبدیل کرده که بیشک در حال حاضر یکی از بازیگران مهم سیاسی و اقتصادی منطقه غرب آسیا و خلیجفارس است. حضور سیاسی قطر در حلوفصل منازعات منطقه خاورمیانه، مانند جنگ سوریه، و درگیریهای جنبش حماس با رژیم اشغالگر قدس، نشان از کسب این قدرت سیاسی در دهه اخیر دارد. شاید تا دو دهه قبل تنها رقیب قدرتمند ایران در منطقه، عربستان سعودی بود. اما در دهه اخیر دیگر نمیتوان با چنین نگرشی به منطقه، معادلات و تعاملات سیاسی و اقتصادی را تحلیل کرد. درواقع دگرگونیهای اقتصادی و سیاسی کشورها در دهههای اخیر باعث شده است منطقه از شرایط دوقطبی ایران – سعودی خارج شود. در این نوشته بهصورت مختصر قطر، بهعنوان یک قدرت سیاسی نوظهور در منطقه معرفی شد ولی باید امارات متحده عربی و ترکیه را نیز به فهرست بازیگران اصلی منطقه اضافه کرد چراکه در دو دهه اخیر این دو کشور نیز بهواسطه مسیر اقتصادی و سیاسی که در پیش گرفتهاند، قدرت بینالمللی قابلتوجهی کسب کردهاند. بنابراین دیگر تنها رقیب ایران و محور مقاومت در منطقه، عربستان سعودی نیست؛ بلکه باید به دنبال رد پای این کشورها در مناسبات منطقهای گشت و برای مقابله با آن تصمیم و راهبرد مناسب را اتخاذ کرد.
منتشر شده در روزنامه ابتکار در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۹۷