یکی از اجزای مهم ارتباطات، کسی است که پیام از سوی او صادر میشود؛ چرا که بخشی از تفسیر ما از معنای پیام، ناشی از پیشفرضهای قبلی ما از فرستنده آن است. اگر او را دوست داشته باشیم، او را معتمد و متخصص درک کنیم و یا او را شبیه خود بدانیم، احتمالاً پیام او را مثبت تفسیر میکنیم و راحتتر آن را میپذیریم.
برخی از مردم، ورود حکومت به برخی از موضوعات را نادرست دانسته و نسبت به آن موضع میگیرند. این موضوع بهطورکلی، مخصوصاً در مورد سیاستهایی که مردم آنها را مربوط به امور شخصی یا خصوصی خود میپندارند، صادق است.[۱] بدیهی است در اینگونه موارد، رسانه ملی، بیلبوردهای شهرداری، تبلیغات مترو، مأموران گشت ارشاد، تبلیغات پایگاه بسیج و…، در میان بخشی از مردم، کانالهایی با اثربخشی پایین خواهند بود که «حکومتی» قلمداد شده و حتی با پیامهای غیرمستقیم آنها نیز مخالفت میشود.
در اینگونه موارد، باید به کانالهای اثربخشتری اندیشید که مخاطب، اعتماد و تأثیرپذیری بیشتری نسبت به آنها داشته باشد. در اینجا گروههای مرجع و پیامرسانان نزدیکتر به مخاطب که انتساب کمتری به حکومت دارند، میتوانند گزینههای بهتری باشند. بهعنوانمثال، گروههای مرجعی مانند بازیگران، ورزشکاران، دانشگاهیان و پزشکان یا افراد نزدیک به ما مانند همگروهیها یا همصنفیهای ما، کسانی که دورهای شبیه به ما را گذرانده باشند، اعضای خانواده، دوستان و حتی مشاورانی که از نزدیک امکان گفتگوی چهرهبهچهره و شنیدن سخنان مخاطب را داشته باشند، در رساندن پیام بسیار مؤثر هستند. کانالهای نزدیک، این امکان مهم را فراهم میسازند که با توجه به شناختی که از مخاطب دارند، پیام را متناسب با مخاطب تولید و منتقل نمایند. همچنین به خاطر امکان ارتباط دوطرفه، احساس همدلی و همدردی، بهتر اتفاق میافتد و مخاطب بیشتر به کانال اعتماد میکند.
۱- تربیت پرستاران برای آموزش به والدین از زمان بارداری
همهساله در آمریکا، حدود ۴۰۰ هزار نوزاد توسط مادرانی به دنیا میآیند که برای اولین بار زایمان را تجربه میکنند و از طرفی زیر خط فقر این کشور به سر میبرند.[۲] اکثر این مادران، تنها، بهلحاظ اجتماعی منزوی[۳] و یا بدون تحصیلات عالی هستند. مادرانی اینچنین احتمالاً فرزندانی خواهند داشت که با مشکلات و چالشهای زیادی در مسیر تربیتی خود روبرو خواهند بود. برنامه «مشارکت پرستار-خانواده»[۴] (NFP) دقیقاً باهدف مواجهه با این چالشها و رفع آنها از سال ۲۰۰۴ آغاز به کار کرد. روش اجرای برنامه نیز بر اصل همکاری و همراهی پرستاران و مادران استوار است و از زمان شروع بارداری تا زمانی که فرزند به دنیا آمد، ادامه خواهد داشت. بعد از آن، مراقبتها بهصورت مستمر و احیاناً تا زمان بارداری دومِ این مادران ادامه خواهد یافت. اولین بارداری برای این مادران با ویژگیهایی که گفتیم بسیار کلیدی است. بر اساس نتایج، بعد از انجام مراقبتها و دادن توصیهها، در بارداریهای بعدی، احتمال ایجاد مشکل و مواجهه با چالش کمتر شد و این نشاندهنده موفقیت برنامه است.[۵]
اما در پاسخ به این سؤال که «چرا از پرستاران در این مداخله باید استفاده شود؟» باید گفت تخصص و تجربهای که یک پرستار آموزشدیده در این مداخله دارد یک نکته کلیدی برای ایجاد اعتماد مادران به برنامه است. تخصص پرستار باعث راهنمایی و همراهی با مادرانی میشود که تجربه اول بارداری خود را دارند و به آنها کمک میکند در برابر چالشهای روانی، اجتماعی یا جسمی خود بهترین تصمیم را بگیرند. این همکاری البته تا بعد از به دنیا آمدن نوزاد هم ادامه دارد و پرستاران برای مادران درباره تربیت و رشد مهارتهای کودک، آموزشها و مشاورههایی میدهند تا درنهایت، رشد مثبتی هم برای مادران و هم کودکان ایجاد شود.[۶]
NFP در مدتی که از اجرای آن میگذرد نتایج جالبی در پی داشته و تأثیرات خوبی بر سلامت و رفاه خانوادههای تحت مراقبت خود، برجای گذاشته است. تحقیقات مستقلی که در این خصوص انجامشده نشان میدهد هر یک دلار سرمایهگذاری در NFP میتواند منجر به عایدی ۵ دلاری برای جامعه شود.[۷]
۲- کمپین Change4Life و نحوهبهکارگیری افراد و گروههای تأثیرگذار نزدیک در تحقق اهداف آن [۸]
در سال ۲۰۰۹، دولت انگلستان برای حل معضل چاقی در جامعه به تشکیل کمپینی با برندChange4Lifeو[۹] و شعار «خوب بخور، بیشتر تحرک داشته باش، بیشتر زندگی کن»[۱۰] مبادرت نمود[۱۱]. تحلیلگران و تصمیمگیران به این نتیجه رسیدند که برای نیل به موفقیت، باید کمپین در بدنه اجتماع شکل گرفته و توسعه یابد و ازاینرو بهدنبال شکلگیری جنبش اجتماعی ضد چاقی در اقشار مختلف مردم بودند. بنابراین، مدل کمپین بهگونهای طراحی شد تا هرکسی که بهنوعی در جلوگیری از پدیده چاقی ذینفع است (نظیر معلمان، متخصصان سلامت، گروههای اجتماعمحور، مقامات محلی، مدارس، سازمانهای سلامت و بخشهای داوطلبانه، بنگاههای کسبوکار، خیریهها و سایر افراد جامعه) نقش خود را بهطور مناسب ایفا کند.
از طرفی، بررسیهای تحلیلگران نشان میداد که برای حداکثر کردن تأثیر اقدامات کمپین، بهجای تمرکز بر تغییر رفتار افراد، باید مداخلات تغییر رفتارها و نگرشها، در سطح خانواده، تعریف شوند؛ چراکه درصورت تغییر دادن سبک زندگی و رفتاری اعضای ارشد خانواده (مادر یا پدر)، به تغییر رفتار دیگر افراد خانواده نیز امید بالایی میتوان داشت.
درنتیجه کمپین، مبتنی بر دو بینش فوق، بهدنبال پیادهسازی سازوکارهایی جهت افزایش تأثیرگذاری گروههای اجتماعی (بهخصوص گروههایی که ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی با خانوادهها داشتند نظیر معلمان، پزشکان، هنرمندان) بر خانوادهها بود.
دو اقدام کمپین در اینخصوص، عبارتاند از:
شناسایی و فعالسازی سفیران نزدیک:
سفیران کمپین در سال ۲۰۰۹ (اولین سال فعالیت کمپین)، شامل افراد یا سازمانهایی (نظیر همکاران ملی، حامیان محلی، مدیران عامل خیریهها، مقامات ارشد پرستاری، رهبران اجتماعها و روزنامهنگاران) میشد که حاضر به حمایت و تأیید کمپین و افزایش اعتبار پیامهای کمپین بودند. کمپین پس از بررسی نتایج اجرا در پایان سال ۲۰۰۹، به این نتیجه رسید که میتواند از ظرفیت دستههای دیگری از سفیران که در سال گذشته به آن توجه نداشت، استفاده کند. این افراد که میتوان از آنها با عنوان «سفیران نزدیک» نام برد، شامل افرادی است که بیشترین ارتباط را با جامعه هدف داشته و نقش شایان توجهی در تغییر رفتار آنها دارند. دو گروه اصلی سفیران نزدیک عبارتاند از:– مادران که میتوانند آگاهیهای فردبهفرد[۱۲] جامعه در خصوص اقدامات و آثار کمپین را بهبود دهند، فعالیتهای کمپین
را تأیید کنند، مشکلات را به کمپین بازخورد دهند و نیز مادران
جدیدی را در ترویج پیامهای کمپین شناسایی و فعال کنند.
– افراد مشهور[۱۳] (هنرمند، ورزشکار و…) که میتوانند پوشش رسانهای کمپین را توسعه دهند، پیام کمپین را به مخاطبین و گروههای خاص برسانند و اعتبار کمپین را افزایش دهند.
همراه نمودن معلمان و متخصصان سلامت:
کمپین، این افراد را مسیرهای دسترسی به خانوادهها میدانست و برایناساس سعی داشت نیازهای آموزشی سلامت خانوادهها را از طریق آنها تهیه و ترویج کند. همچنین برای مهم نشان دادن اقدامات کمپین به این افراد، بالاترین مقامات کشوری در حوزههای پزشکی، پرستاری و آموزش به کارمندان خود اعلام کردند که همگی از گسترش این جنبش اجتماعی پشتیبانی کنند. ازجمله اقدامات این افراد میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: تهیه بیش از ۶ میلیون محتوای آموزشی توسط پزشکان برای کمپین، ارتقای منوی غذایی مدارس با میوه و سبزیجات و ارتقای مشارکت خلاقانه دانش آموزان در ترویج ارزشهای کمپین در قالب شعر، موسیقی و ادبیات.
در مدت یک سال اجرای برنامه، ۴۴ درصد از نهادهای ذیربط (مدارس ابتدایی، بیمارستانها، سالنهای ورزشی شهر و روستا، مراکز مرتبط با کودکان، داروخانهها، کودکستانها، کتابخانهها و مراکز تفریحی)، محتواهای آموزشی- ترویجی کمپین را در اختیار مردم قرار دادند. همچنین بیش از ۲۵ هزار مؤسسه محلی، از محتواهای آموزشی کمپین جهت ارتباط با افراد (حدود یک میلیون نفر) در خصوص اصلاح سبک زندگی مردم بهره گرفتند و مدارس ابتدایی، بیش از ۵۰ هزار نفر را جهت شرکت در برنامههای کمپین ثبت نام کردند.
در نتیجه این اقدامات (و سایر اقداماتی که در یادداشتهای آینده به آنها خواهیم پرداخت)، کمپین توانست در پایان سال اول، اهدافی را فراتر از برنامه یکساله تحقق بخشد:
۱- ۹۹ درصد از خانوادههای جامعه هدف، تبلیغات و اقدامات کمپین را مشاهده کردند (هدف برنامهریزی شده: ۹۹درصد)
۲- ۸۸ درصد از این خانوادهها، برند کمپین را میشناختند. (هدف برنامهریزی شده: ۴۴درصد)
۴- حدود ۱٫۹ میلیون پیام از مردم بهوسیله کانالهای مختلف ارتباطی (پست، ایمیل، تلفن و چهرهبهچهره) دریافت شد (هدف برنامهریزی شده: ۱٫۵ میلیون پیام)
۳- حدود ۳۵۰ هزار خانواده، به پرسشنامههای کمپین پاسخ داده بودند (هدف برنامهریزی شده: ۱۰۰هزار خانواده)
۴- حدود ۴۱۳ هزار خانواده به برنامههای کمپین پیوستند (هدف برنامهریزی شده: ۲۰۰ هزار خانواده)
پرسشهایی برای بحث:
۱- این کمپین، برای تأثیرگذاری بر جامعه هدف، کدام گروهها را بهصورت غیرمستقیم هدف قرار داد؟ تغییر مخاطب، چگونه به اثربخشی بیشتر کمپین کمک کرد؟
۲- در این مثال، تحلیلگران با فرض اینکه افراد بیشترین تأثیر را از اعضای خانواده میگیرند، واحد تحلیل و مداخله را بر خانواده متمرکز کردند. این در حالی است که طبق نظرات روانشناسان، نوجوانان و جوانان بیشترین تأثیر را از دوستان و گروههای همسالان دریافت میکنند. به نظر شما کمپین با چه سازوکاری میتواند این موضوع را هم پوشش دهد؟
۳- درصورت امکان، نمونههای دیگری از افراد و گروههای تأثیرگذار بر خانواده را ذکر کنید.
در یک جامعه بزرگ و پیچیده با سلایق و تنوعات مختلف، جهت دادن به رفتار افراد، همیشه کاری مشکل است. رفتار افراد بهسختی قابل پیشبینی و کنترل و کمتر قابلپیگیری است. در عوض نهادها[۱۴] ، با تبدیل برخی از ارتباطات میان حاکمیت با مردم به ارتباطات میان مردم با مردم، میتوانند به کنترل روانتر رفتارها کمک کنند. لذا از نگاه سیاستگذاری، ارتباط با نهاد بر ارتباط با فرد تقدم مییابد. مثلاً اتحادیهها، انجمنهای صنفی، سازمانهای مردمنهاد و کسبوکارها، میتوانند واسط میان حکومت و مردم باشند. این نهادها میتوانند ازیکطرف به نظارت و تنظیم رفتارهای اجتماعی جامعه مورد تمرکز خود بپردازند و از طرف دیگر به حاکمیت نیز پاسخگو باشند. مثلاً سازمان نظام مهندسی، سطحی از قاعدهگذاری و نظارت بر کار مهندسان را برعهده میگیرد. در چنین شرایطی، علاوه بر اینکه بهصورت بهتر و مستقیم میتواند با جامعه هدف (مهندسان) تعامل کند، درصورتیکه مشکلاتی در این صنف بهوجود آید، باید هم در برابر مردم و هم حاکمیت پاسخگو باشد. همچنین هدایت و کنترل این نهاد رسمی برای حاکمیت، قطعاً سادهتر از هدایت و کنترل خیل عظیم افراد است.
هنجارها[۱۵]هنجارها، انتظاراتی هستند که در جامعه انسانی فراگیر شدهاند؛ اینکه چه رفتارها، افکار و ارزشهایی در جامعه مورد قبول هستند. یکی از عوامل بسیار اثرگذار بر رفتارهای انسانی (خصوصاً در بین ایرانیان)، هنجارها است؛ یعنی مردم سعی میکنند رفتارهای خود را با دیگر اعضای جامعه تنظیم و هماهنگ سازند و تا حد بالایی مطابق انتظارات اجتماعی عمل کنند[۱۶]. شدت این موضوع تا حدی است که با تأملی کوتاه در رفتارهای روزمرهمان، دهها مورد رفتارهای هنجاری را بهخاطر میآوریم: نحوه ملاقات و احوالپرسی، نحوه تعارفات، نحوه نشستن در یک مهمانی یا یک جلسه یا در حضور رئیس، طرز لباس پوشیدن و آرایش چهره در محیطهای مختلف، نحوه استفاده از کلمات در فضاهای مختلف و مثالهای بسیار دیگر که بهطور روزمره، در زندگی همه ما اتفاق میافتد. در مورد تمامی این مثالها، مشاهده میشود که در یک محیط اجتماعی، اکثریت قریب به اتفاق افراد، طرز رفتار مشابهی با یکدیگر دارند و بهشدت خود را به آن پایبند نشان میدهند. با وجود ماهیت ناخودآگاه و بدون تأمل هنجارها (در اکثر مواقع)، آنها کارکردهای مثبتی برای زندگی اجتماعی دارند که مهمترین آن، ایجاد نظم اجتماعی و پیشبینیپذیری روابط اجتماعی است که موجب تسهیل و افزایش ثبات و آرامش زندگی افراد اجتماع در کنار یکدیگر میشود.
هنجارهای اجتماعی، دارای چند مشخصه هستند: قاعده و استانداردی برای رفتارهای اجتماعی هستند، اکثریت آنها را رعایت میکنند و رعایت نشدن آنها، مجازات اجتماعی را در پی خواهد داشت. این سنخ از مجازات، بااینکه عمدتاً غیررسمی است (مانند پوزخند، انگشتنما، طرد و منزوی شدن)، عموماً قویتر از مجازات رسمی سنگین است. قدرت این نوع مجازات، ناشی از دو نیاز مهم افراد در جامعه است: نیاز به آبرو و عزتنفس و نیاز به حفظ روابط اجتماعی در گروههایی که در آنها عضویت دارند.
وقتی از هنجارها صحبت میکنیم، لزوماً منظور این نیست که رفتاری در کل جامعه فراگیر شود. هر فرد در گروههای اجتماعی متعددی عضویت دارد و با آنها احساس ارتباط، انسجام و هویت میکند و علاقه دارد که عضویت خود را در میان آنها حفظ کند و خود را شبیه آنها نماید. هنجارها میتواند درون هر گروه اجتماعی شکل گیرد؛ مثلاً ممکن است هنجارهایی در خانواده حاکم باشد که در محیط دانشگاه نباشد.[۱۷] لذا برای استفاده از این ابزار، باید گروههای اجتماعی که مخاطب هدف در آنها عضویت دارد، شناسایی شود و تغییرات هنجاری درون آنها اعمال شود.
دو نمونه ایرانی
۱- انتخاب رشته کنکور ورودی دوره کارشناسی دانشگاهها در ایران، عمدتاً بر اساس معیارهای هنجاری صورت میپذیرد؛ اگر تصمیمگیری کاملاً عقلانی انجام میپذیرفت (بر اساس معیارهایی مانند استعدادها و علایق شخصی، کیفیت واقعی دانشگاه، نیاز کشور، نزدیکی به محل سکونت، آینده شغلی و درآمد)، آیا نتایج به این شکل نامتقارن بود؟
جالب است که این نتایج، تقریباً هرسال بهطور مشابه تکرار میشود:
۲- انتخابات: نتایج انتخابات در ایران (مخصوصاً انتخابات ریاست جمهوری)، عموماً بر اساس فشارهای اجتماعی ناشی از هنجارها قابلتحلیل است. اولاً، اینکه «همه» در روزهای آخر، راجع به انتخابات صحبت میکنند و رأی خود را مهم تلقی میکنند و از دیگران میپرسند که «به کی رأی میدی؟»، این احساس را به وجود میآورد که اکثریت رأی خواهند داد و این در اصل مشارکت در انتخابات بسیار مؤثر است. از سوی دیگر، به نظر میرسد طیف قابلتوجهی از افراد جامعه تا روزهای آخر، تصمیم قطعی خود را در مورد یک کاندیدای خاص نمیگیرند و احساسشان از اینکه اطرافیان و اکثریت جامعه به چه کسی رأی میدهند، روی تصمیم آنها بسیار مؤثر است. بهعنوانمثال به نتایج نظرسنجی زیر در مورد انتخابات ۹۲ توجه نمایید:
نتایج انتخابات نیز در نمودار زیر آمده است:
مشاهده میشود که با فرض اعتبار نظرسنجی، در یک روز، آرای کاندیدای پیروز، از ۳۸ درصد به ۵۱ درصد رسیده است! شاید بتوان این پدیده را به رشد یک هنجار اجتماعی در روزهای آخر اسناد داد. مشابه چنین پدیدهای در انتخابات ۷۶ و ۸۴ نیز قابلمشاهده است…[۱۸]
مهمتر از اینکه آیا واقعاً نظر یا رفتاری در میان اکثریت جامعه فراگیر شده یا نه، احساس یا ادراک اعضای جامعه از انتظارات اجتماعی و میزان فراگیری آن است. درنتیجه وقتی گروهی از افراد جامعه، به اظهار رفتار یا عقیدهای در سطح گسترده میپردازند، اما گروه دیگر به هر دلیلی در مقابل آن سکوت میکند (حتی اگر واقعاً رفتار یا عقیده دوم در ابتدا فراگیرتر باشد)، بهمرور، موقعیت گروه اول در جامعه گسترشیافته و تثبیت میشود. درنتیجه رفتار هنجار به نابهنجار تبدیل شده و بهجز یک هسته کوچک از پیروان اصلیاش، کسی باقی نمیماند[۱۹]. دلالت عملی این موضوع برای سیاستگذاران آن است که اجازه ندهند تا افراد، رفتارهای نامطلوب را عمومیشده و فراگیر تلقی کنند. همچنین اگر رفتارهای مطلوبی هست که در جامعه فراگیر شده، این فراگیری را به اطلاع جامعه برسانند و برای رفتارهای مطلوبی که فراگیر نشده، اجازه بروز و ظهور بیشتری فراهم کنند.
برای اثربخشی بیشتر این ابزار، هم فرد باید هنجارها را ادراک کرده و خود را با آنها مقایسه کند و هم سایرین این ادراک هنجاری و مقایسه را در مورد رفتار او انجام دهند. یعنی رفتارهای او، در معرض دیده شدن و قضاوت دیگران نیز قرار گیرد (لااقل خودِ فرد، این طور ادراک کند).
رباتهای اجتماعی
شبکههای اجتماعی مجازی در دهه اخیر، در ایران بسیار فراگیر شده و بسیاری از تحولات اجتماعی را رقمزده است. یک خاصیت مهم این شبکهها، سرعت بخشیدن به سرایت هنجارها در جامعه است؛ افراد واکنش یکدیگر به تحولات اجتماعی را در این شبکهها بهسرعت مشاهده میکنند و رفتارهای خود را با دیگران تنظیم میکنند.
از ابزارهایی که برای هنجارسازی در شبکههای اجتماعی مورداستفاده قرارگرفته است، رباتهای اجتماعی[۲۰] هستند. این رباتها، رفتارهای انسانی را در شبکههای اجتماعی شبیهسازی میکنند، طوری که اعضا متوجه انسان نبودن آنها نمیشوند! مثلاً رباتها میتوانند، با عضویت در شبکههای اجتماعی و فعالیتهایی نظیر عضویت در گروهها یا دنبال کردن افراد، Likeکردن پستها یا قرار دادن یک سری هشتگها یا کامنتهای ساده، در ایجاد هنجارهای اجتماعی مؤثر باشند. بحثهای گستردهای پیرامون اخلاقی بودن یا نبودن این رباتها وجود دارد...
به نظر شما در جامعهای مانند ایران، تغییرات سریع اجتماعی، از طریق رباتهای اجتماعی ممکن است؟ چرا؟
یکی از موانع تعیینکننده در ترویج رفتارهای اجتماعی مطلوب حاکمیت (و هنجارسازی آنها) در ایران، تضاد آنها با نیازهای اصیل و واقعی افراد جامعه و یا آگاهی نداشتن آنها از آثار مثبت این هنجارهاست. بسیاری از افراد، یک سیاست جدید از طرف حکومت را ناشی از میل و سلیقه شخصی حاکمان و یا مانعی جدید بر سر راه خود میدانند[۲۱].
فرایند انتشار و تبدیل یک پدیده به هنجار، طبعاً یکمرتبه و در مورد همه پدیدهها با یک سرعت انجام نمیگیرد. برای مدل کردن این موضوع، معمولاً از نظریه انتشار (سرایت)[۲۲] آقای راجرز استفاده میشود. طبق این نظریه، مراحل انتشار یک ارزش و تبدیل آن به هنجار به این صورت است:
ابتدا یک پدیده در میان تعداد کمی از اعضای جامعه (نوآوران) باارزش میشود. سپس پذیرندگان اولیه، که از نظر شرایط به نوآورها نزدیکاند و میتوانند خود را با آنها مقایسه کنند، به آن رفتار روی میآورند. هنگامیکه فراگیری یک رفتار، به حد بحرانی رسید (نقطه عطف منحنی فوق. این حد از نظر تعداد افراد و زمان میتواند متفاوت باشد)، انتشار بهصورت خودکار به راه میافتد و بر سرعت آن افزوده میشود (بهصورت یک تابع نمایی) تا آن رفتار در جامعه، غالب شود. بسیاری از مقلدان، بدون اینکه آن رفتار را ارزیابی کرده باشند و برای عقب نماندن از پدیدهای که میرود تا بهزودی هنجار شود، از آن پیروی میکنند.
یکی از ضعفهای حکومت در ایران، در مواجهه با رفتارهای نامطلوبی که در جامعه تبدیل به هنجار (مُد) میشوند، این است که معمولاً خیلی دیر و هنگامیکه در اکثریت جامعه فراگیر شد، و آنهم معمولاً با استفاده از روشهای قهری و مبتنی بر زور و اجبار، با آن مقابله میشود؛ حالآنکه رفتارهای اکثریت را نمیتوان با روشهای قهری جهت داد و این کار موجب کاهش مشروعیت حکومت نیز خواهد شد. روشهای قهری احتمالاً فقط میتواند در مراحل آغازین منحنی فوق و قبل از حدّ بحرانی، مؤثر واقع شود[۲۳].[۲۴]
نمونه موردی: سگداری[۲۵]
از اوایل دهه ۸۰، نگهداری سگهای خانگی در میان برخی از اقشار جامعه قابلمشاهده بود. در آن زمان، این عمل، هنوز یک پدیده «نابهنجار» و مغایر با ارزشهای جامعه بود، اما به دلایل جامعهشناختی، پتانسیل گسترش آن قابل پیشبینی بود[۲۶]. با آغاز این حرکت از جانب قشر بالا (نوآوران) و پیوستن اولین پیروان (پذیرندگان اولیه)، حداقل توده لازم[۲۷] برای به حرکت درآمدن فرایند «انتشار» فراهم شد. سپس جوانان قشر متوسط به بالا (مقلدان) نیز برای خودنمایی، به این رفتار روی میآورند و بهتدریج، سگداری به یک معیار هنجاری تبدیل میشود و در همهجا سگها دیده میشوند. در اینجا حتی کسانی که ارزشهای متفاوتی دارند، حرفی نمیزنند. بدین ترتیب سگداری از یک پدیده قبیح به یک پدیده مقبول و مطلوب تغییر کرده است.
پرسشهایی برای بحث:
۱- با توجه به اینکه این رفتار، از نظر حکومت ایران مطلوب نیست، در چه مرحلهای از منحنی انتشار، حاکمیت اهمیت این مسئله را ادراک نمود و به فکر کنترل آن افتاد؟
۲- این مقابله توسط کدام بخشهای حکومت و با چه روشهایی انجام پذیرفت؟
ابزار «هنجارسازی» در شرایط جدید، مبهم و عدم اطمینان مؤثرتر است. لذا هنگامیکه فرد وارد محیط یا دوره جدیدی از زندگی خود میشود، بهتر میتوان هنجارها را شکل داد؛ زیرا در شرایط عدم اطمینان، فرد برای تنظیم رفتارهای خود، به دیگران نگاه میکند و حداقل تا مدتی به آنها اطمینان میکند[۲۸].
برای شکستن هنجارهای نامطلوب اجتماعی، در کتاب «تأملاتی در طراحی سازوکارهای اقتصادی اجتماعی»[۲۹]، ذیل عنوان «شکستن اتحادها»، چند توصیه آورده شده است:بهجای حمله به مسیر فراگیر موجود، خوب است مسیرهای مطلوب جایگزین ایجاد شود و برای افزایش جذابیت آنها تلاش شود. بهمرور افراد جدیدی این مسیر را برمیگزینند و پس از مدتی انتخاب مسیر قبلی را میتوان هزینهدار نمود. اگر علاوه بر فراگیر بودن رفتار نامطلوب، نوعی تبانی برای مخالفت با حکومت در میان افراد وجود دارد، باید برای خروج اولین افراد از تبانی، منافع فوقالعادهای ایجاد و از آنها تجلیل کرد، در نتیجه در میان مخالفین، نوعی رقابت در شکستن اتحاد به وجود میآید؛ مخصوصاً اگر نوعی تضاد منافع میان آنها به وجود آید، تبانی زودتر شکسته میشود: منافع متقدمین از جیب متأخرین پرداخت شود.
روش دیگر این است که میان افرادی که در حال حاضر در شمول سیاست هستند با افرادی که در آینده به آن خواهند پیوست، تمایز قائل شویم. دسته اول، عموماً مجتمع هستند و با اجرای سیاست مخالفاند، اما دسته دوم به این خاطر که منافع آیندهشان تحت تأثیر قرارگرفته، چندان انگیزهای برای اعتراض و هزینه دادن ندارند. بر این مبنا، بهمرور تعداد افراد قدیمی رو به کاهش میگذارد و عوامل جدیدالورود نیز ملزم به پیادهسازی مفاد سیاست میشوند و بهتدریج با ضعیف شدن دسته دوم، تصمیم مناسبی برای گروه اول میتوان اتخاذ کرد.
اکنون به چند نمونه فرضی توجه کنید:
۱- تغییر بافت فرسوده اطراف مراکز زیارتی: تغییر بافت فرسوده اطراف مراکز زیارتی، همواره با مشکل خریداری زمین از ساکنان فعلی آنها مواجه بوده است. در این موارد میتوان منطقهای با فاصلهای دورتر را مدنظر قرار داد و شرایط مناسب انتقال را برای ساکنین مناطق فعلی مهیا کرد. ساکنین مناطق قدیمی این امکان را دارند که زمین خود را با زمین بزرگتری در منطقه کمی دورتر تعویض کنند. همچنین میتوان اعلام کرد کسانی که زودتر اقدام به تخلیه بافت فرسوده و انتقال به منطقه جدید کنند، حق انتخاب دارند و میتوانند زمینهای باکیفیت منطقه جدید را تصاحب کنند.
۲- تعویض دفترچه بیمه سنتی: هنگام کسب مشارکت برای تعویض دفترچه بیمه سنتی و ثبت مشخصات در سامانه، اعلام شود که اگر افرادی زودتر مراجعه کنند و در سامانه هوشمند الکترونیکی ثبتنام کنند، حق بیمه کمتری خواهند پرداخت.
۳- شبکه قاچاق: اعلام شود که نفر اولی که دیگر اعضای شبکه قاچاق را معرفی کند، مورد عفو نظام قضایی قرار میگیرد.
۴- نصب ترمز ABS: میتوان اینگونه بیان کرد که با رانندگان خودروهای فاقد ترمز ABS که از امسال به بعد خودروی خود را خریداری میکنند، برخورد میشود. بدین ترتیب رانندگان خودروهای جدید ناگزیرند که خودروهای دارای این تکنولوژی را خریداری کنند و خودروهای قدیمی از دایره شمول قانون، مستثنا شدهاند. میتوان پس از گذشت سه یا چهار سال از اجرای قانون و زمانی که اکثر خودروها دارای این تکنولوژی هستند، قانون نصب این ترمز را عمومی کرد و خودروهای قدیمی را نیز به این امر وادار نمود.
پرسشهایی برای بحث:
۱- در هر یک از نمونههای فوق، رفتار هنجاری نامطلوب چیست؟ چگونه برای شکستن هنجار سیاستگذاری شده است؟
۲- به نظر شما چقدر نمونههای فوق در عمل، شدنی هستند و باید اجرای آنها، با چه ملاحظاتی همراه باشد؟
آیا شما در مورد مطالب این یادداشت، تجربه سیاستی دیگری (در داخل یا خارج از کشور) را سراغ دارید؟ درصورت تمایل، این تجربهها را در قسمت دیدگاه با ما در میان بگذارید تا با نام خودتان منتشر شود.
[۱] این در حالی است که در کشور ما، با توجه به شکافی که بخشی از مردم میان خود با بخشی از بدنه حکومت احساس میکنند و همچنین برخی عملکردهای نادرست قبلی (مخصوصاً عملکردهایی که بیشتر نوعی اجبار در امور فرهنگی-اجتماعی را در ذهن مردم تداعی کرده و کمتر به ابعاد ایجابی و صلاح خودِ مردم در آن اشاره شده)، نوعی بدبینی و بیاعتمادی نیز در این امور، از سوی مردم نسبت به حکومت به وجود آمده است. گاه این بدبینی تا حدی است که بخشی از مردم، هر تبلیغات درستی را که رنگ و بوی مذهبی داشته باشد، فوراً به حکومت نسبت میدهند و نسبت به آن مقاومت نشان میدهند و بهاصطلاح «از لج حکومت هم که شده»، مخالف آن را انجام میدهند (یا حداقل نسبت به آن بیاعتنا هستند).
[۲] US Census Bureau, American Community Survey (2014). Kids Count Data Center Website: http://datacenter.kidscount.org
[۳] Socially isolated
[۴] Nurse-Family Partnership (NFP)
[۵] لینک سایت برنامه NFP:
https://www.nursefamilypartnership.org
[۸] منبع:
UK Department of Health. (2010). Change4Life One Year On. London: HMGovernment. Retrieved from: https://goo.gl/Ys653B
[۹] تغییر برای زندگی
[۱۰] Eat well, Move more and Live longer
[۱۱] توضیحات کامل در خصوص شکلگیری کمپین، در یادداشت «ساختار» ارائه خواهد شد.
[۱۲] peer-to-peer awareness
[۱۳] Celebrities
[۱۴] اینجا منظور از نهاد، یک شخص حقوقی مانند مؤسسه و سازمان است.
[۱۵] «باهمجوری» نیز به عنوان معادل واژه Norm در زبان انگلیسی بهکاررفته است. در کتاب «آناتومی جامعه» فرامرز رفیعپور، بحثی مفصل پیرامون این واژه و برگردان فارسی آن انجامگرفته است و ایشان «باهمجوری» را ترجمه مناسبتری (نسبت به «هنجار») دانستهاند.
همچنین شایان ذکر است که بخشی از مطالب این قسمت، از کتب ایشان («آناتومی جامعه» و «دریغ است ایران…») اقتباس شده است و که میتوانید برای مطالعه بیشتر در این باب، به آنها رجوع کنید.
[۱۶] به این پدیده در حوزههای مطالعاتی مختلف، با مفاهیم مشابهی مانند social proof، conformity و social learning نیز اشارهشده است.
[۱۷] با این نگاه، استفاده از ابزار هنجار برای تغییر رفتارها، سادهتر به نظر میرسد، چراکه شناخت پویاییهای گروههای کوچک و یکدست (همگن) و مداخله در آنها، نسبت به کل جامعه، کار سادهتری است.
[۱۸] آقای رفیعپور در فصل آخر کتاب «آناتومی جامعه»، به تحلیل انتخابات ۷۶ از منظر هنجارآوری اشاره کردهاند.
[۱۹] نظریه «مارپیچ سکوت» (Spiral of Silence)
[۲۰] Socialbots
[۲۱] یکی از ریشههای این موضوع، وارداتی بودن بسیاری از قوانین و ساختارهای حکومتی در ایران است که چندان با بافت فرهنگی و نیازهای مردم منطبق نیستند. همچنین ناکارآمدی بسیاری از دستگاههای حکومتی که موجب میشود برخی از تصمیمات جدید دستگاههای حکومتی، مشکلات جدیدی در شئون دیگر زندگی مردم ایجاد کند. همه اینها یک بدبینی در ذهن مردم نسبت به فایدهمندی سیاستهای حکومت ایجاد کرده است.
[۲۲] diffusion theory
[۲۳] که البته این موضوع هم در کشورهایی که شکاف میان مردم و حکومت و نوعی بدبینی نسبت به اقدامات حکومت وجود دارد، باید با احتیاط بیشتری صورت پذیرد؛ چهبسا مخالفت و اقدام قهری حکومت با رفتار، حتی درزمانی که هنوز در میان عده کمی فراگیر شده، موجب «مظلومنمایی» عدهای شده و به رشد یافتن سریعتر آن کمک کند!
[۲۴] زور و اجبار که در ابتدای این یادداشت بهعنوان یکی از رویکردهای تغییر رفتار به آن اشاره شد، دارای دینامیکهای مخصوص به خود است که البته با توجه به اینکه ما در این یادداشت عمدتاً از رویکرد چهارم استفاده نمودهایم، چندان جای پرداختن به آن نیست. اما در کشور ما، هنوز استفاده زیادی از آن میشود، به همین خاطر، به چند نکته در مورد آن اشاره میکنیم:
- استفاده از اجبار در مسائلی که افراد آن را امر شخصی و فاقد ضرر برای سایرین تلقی میکنند، با مقاومت زیادی روبرو خواهد شد (توجه کنید که ممکن است هر کس توجیهاتی برای اجتماعی بودن یک رفتار داشته باشید، ولی آنچه در عمل مهم است، تلقی افراد است نه باور شخصی).
- افراد در هر زمینهای که آزادیشان محدود شود، اشتیاق بیشتری برای بهدستآوردن آن خواهند یافت. اطلاعات و امکانات کمیاب، ارزشمندتر تلقی میشوند (الانسان حریص علی ما منع منه).
- اگر محدودیت بهتازگی اتفاق افتاده باشد، با مقاومت بیشتری نسبت به محدودیتی که همیشه بوده است، روبرو خواهد شد؛ لذا پسازآن که آزادی اعطا شد، پس گرفتن آن، مشکلتر خواهد بود و با مقاومت بیشتری روبرو خواهد شد.
- اگر کسی مورد اعمال محدودیت قرار گیرد (مثلاً مورد سانسور قرار گیرد) و این موضوع را به اطلاع افراد برساند، افراد بیشتری احتمالاً حق را به او خواهند داد.
- اثر اجبار، معمولاً وابسته به عامل خارجی ایجادکننده آن است و با برداشته شدن آن عامل، احتمالاً فراگیرتر از قبل خواهد شد (مگر اینکه در دوره محدودیت، بر عامل دیگری قوامیافته باشد).
[۲۵] این نمونه و تحلیل آن، از کتاب «دریغ است ایران که ویران شود» تألیف آقای دکتر رفیعپور برداشتهشده است.
[۲۶] آقای رفیعپور علت آن را، انجام آن توسط قشر بالا (به لحاظ اقتصادی)ی جامعه ذکر میکند که معمولاً دارای منزلت بالاتر و الگوی سایرین هستند و بقیه که نمیخواهند از آنها عقب بمانند (احساس محرومیت نسبی)، به آن روی میآورند (downward diffusion).
[۲۷] critical mass
[۲۸] البته شکلگیری رفتارها هنگام ورود به محیط جدید، دلایل دیگری نیز دارد: اولاً تغییر، همیشه سختتر از شکلگیری اولیه است. ثانیاً هنوز عادت و خو گرفتن به رفتارها یا تعصب نسبت به دیدگاهها ایجاد نشده است.
[۲۹] نریمانی، میثم و میرزایی، صابر. ۱۳۹۲٫ تأملاتی در طراحی سازوکارهای اقتصادی اجتماعی. تهران: مهکامه.