اقتصاد رفتاری, اقتصاد سیاسی, برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, در رسانه, دیدگاه تخصصی, محصولات, یادداشتها
تداوم زندگی انسان در گروه مصرف مداوم و تولید و کشف مواد جدید است. در این میان، هر جا مصرفی در کار است، پسماندها و مواد زائد بر جای میمانند. انسان از دیرباز با مسئله مواد زائد و چگونگی دور کردن آن از محیطزیست خود روبهرو بوده است. افزایش جمعیت کره زمین، مهاجرت به شهرهای بزرگ، تمرکز جمعیت در شهرها، بالا رفتن مدام سطح زندگی، افزایش مصرف شهروندان و تولید فرآوردههای مصرفی، تولید انبوه زبالهها را به دنبال داشت [۱]. از شروع سبک یکجانشینی انسانها نیاز به مدیریت مواد زائد تولیدی احساس شده است [۲].
بیتوجهی به امر جمعآوری و دفع مواد زائد در جامعه امروزی به علت کمیت و کیفیت گوناگون مواد، توسعه بیرویه شهرها، محدودیتهای وضعشده برای خدمات عمومی در شهرهای بزرگ و فقدان تکنولوژی مناسب باعث ایجاد مشکلات ویژهای شده است که رفع آنها مستلزم بهکارگیری یافتههای جدید از علوم مرتبط با رفتار انسان است. مسلماً تشویق مردم به تولید زباله کمتر از طریق پرهیز از اسراف و جداسازی اجزای قابل بازیافت در مراکز تولید موجب میگردد که برای مدیریت صحیح زباله آینده بهتری پیشبینی شود [۳]. در این راستا، توجه به برخی از اعداد و ارقام اهمیت شایانی دارد. برخی از تخمینها حکایت از آن دارد که کل هزینه جمعآوری زباله مناطق شهر تهران در حدود ۹٫۳ میلیارد تومان بوده که تا سال ۱۴۰۰ نیاز به حدود ۸ میلیارد سرمایهگذاری اضافی است و هزینه حمل و جمعآوری هر کیلوگرم زباله ۱۷۴ ریال برآورد شده است [۴]. از طرف دیگر، برخی از آمارها نشان میدهد که نرخ تفکیک زباله در شهر تهران حدود ۵ درصد است [۵]. در همین راستا، اطلاعات نشان میدهند که سالانه هزینهای معادل با ۲ هزار میلیارد تومان صرف بازیافت زباله میشود [۶]. این اعداد و ارقام نشان میدهد که اگر بتوان راههایی را برای تشویق مردم به تفکیک زبالهها پیدا کرد، به لحاظ اقتصادی و زیستمحیطی صرفههای شایانی را میتوان ایجاد کرد.
این مقاله با ارائه یک معرفی کوتاه از اقتصاد رفتاری، تلاش میکند، برخی از راهکارهای ارزان و تأثیرگذار تشویق مردم به تفکیک زباله را پیشنهاد کند. در این راستا، برخی از موردکاویهای مرتبط که در سراسر دنیا با همین هدف انجام شده است، مرور میگردد. درنهایت نیز، برخی از راهکارهای قابلاجرا در ایران و شهر تهران ارائه میشوند.
مقدمهای بر رفتار مصرفکنندهپژوهشهای بسیاری در حوزه اقتصاد رفتاری و روانشناسی اجتماعی نشان دادهاند که مقوله رفتار مصرفکننده مسئلهای پیچیده است و عوامل متعددی بر آن تأثیرگذار است. در بیشتر مواردی که افراد جامعه برای موضوعی اقدام به تصمیمگیری میکنند، تصورشان آن است که تصمیماتی که اتخاذ میکنند هوشمندانه، منطقی و همساز باارزشها و تمایلاتشان است، این در حالی است که پیشرفتهای اخیر علم روانشناسی اجتماعی و اقتصاد رفتاری نشان داده است که منحرف شدن از تصمیم عقلانی و منطقی رویه معمول زندگی روزمره افراد جامعه است [۷].
اگرچه ایدههای جایگزین برای مدل کردن رفتار [۸] از گذشته مطرح بوده است، اما همچنان اکثریت اقتصاددانان و سیاستگذاران از همان نظریههای کلاسیک برای ایجاد تغییر رفتار در مصرفکنندگان استفاده میکردند. یکی از مواردی که سیاستگذاری با رویکرد اقتصاد کلاسیک در تغییر رفتار مصرفکننده بیتأثیر بوده است، حوزه بازیافت در منازل است. تحقیقات نشان دادهاند که اگرچه در کشورهای پیشرفته همچون آمریکای شمالی و اروپا مردم نگران موضوع تغییر اقلیم هستند و به اهمیت بازیافت باور دارند، بااینوجود این نگرانی و آگاه بودن از وضعیت نتوانسته به رفتار مناسب تبدیل گردد [۸]، [۹].
اگرچه تغییر رفتار، در مواردی، میتواند مزیتهای مالی قابلتوجهی برای افراد جامعه به وجود بیاورد، و ممکن است تعداد زیادی از افراد تمایل جدی به تغییر رفتارشان داشته باشند، بااینوجود مشاهده شده است که تغییر رفتار، برای مدت طولانی، در بسیاری از افراد صورت نمیپذیرد. بر اساس مطالعات صورت گرفته، از دلایل بروز چنین مشکلاتی پدیدههایی به نامهای شکاف میان آگاهی و عمل و یا شکاف میان قصد انجام عمل و خود عمل است [۱۰]، [۱۱]. بنابراین، باوجودآنکه بسیاری از افراد نگران بروز پدیده تغییر اقلیم هستند و به اهمیت بازیافت باور دارند، شکاف میان آگاهی و عمل در این افراد مشاهده شده است، و نتیجتاً نگرانی افراد و آگاهیشان از موضوع به رفتار تبدیل نشده است [۱۱]. این در حالی است که مطابق با رویکرد اقتصاد نئوکلاسیک، افراد همیشه از میان نتایج محتمل موارد عقلانیتر را ترجیح میدهند، همواره تلاش میکنند تا منفعت و سود خود را به حداکثر مقدار ممکن برسانند و بهصورت کاملاً مستقل از دیگر افراد و بر اساس اطلاعات مرتبطی که دارند تصمیم بگیرند و عمل کنند [۱۲]. بر این اساس، افراد تصمیمی را میگیرند که با وجود محدودیتهای مالی، بیشترین منفعت را نصیبشان کند، و نتیجتاً، با فراهم آوردن اطلاعات و در دسترس قرار دادن آن برای افراد جامعه و افزایش گزینههای قابل انتخاب، میتوان کمک کرد تا عقلانیترین (و بهترین) گزینه انتخاب گردد [۱۳]. برخلاف این دیدگاه، تحقیقات نشان داده است که کمپین-سازی و اطلاعرسانی از طریق رسانههای جمعی، بهمنظور افزایش آگاهی و تمایل افراد به تغییر رفتار، لزوماً نمیتواند تغییر رفتاری را که موردنظر برگزارکنندگان چنین کمپینهایی است، به وجود آورد [۱۴]. شواهد بهدستآمده در علوم روانشناسی اجتماعی و اقتصاد رفتاری نشان میدهد که نحوه تصمیمگیری افراد جامعه بهطور مرتب و نظاممند، از فروض اقتصاد نئوکلاسیک منحرف شده و از آن تبعیت نمیکند [۱۵]. همچنین این شواهد نشان دادهاند که خطاهای ذهنی در تصمیمگیری انسانها وجود دارد که نظریههای نئوکلاسیک نمیتواند آنها را توضیح دهد. مطالعات نشان داده است حتی زمانی که محاسبه هزینه ـ فایده مشخص میکند که اتخاذ آن رفتار به منفعت مالی قابلتوجهی برای مصرفکننده منتج میشود، بازهم بعضاً افراد تصمیم و رفتاری را اتخاذ میکنند که به نظر غیرمنطقی میرسد، زیرا افراد ترجیح میدهند وضعیت موجود را حفظ و از پیشفرضها تبعیت کنند، بهخصوص زمانی که پیچیدگی تصمیم-گیری زیاد میشود [۱۵]؛ لزوماً به دنبال بهترین گزینه نیستند و زمانی که تصمیمگیری سخت و نیاز به تحلیل حجم زیادی از اطلاعات داشته باشد به گزینه خوب قانع میشوند [۱۶]؛ از زیان گریزان هستند و هنگام قضاوت سود و زیان، وزن بیشتری به زیان میدهند، بهخصوص اگر مقدار سود و زیان زیاد باشد [۱۷]؛ با مقایسه اجتماعی ارزش یک رفتار را میسنجند و تمایل دارند از رفتارهای جمعی تبعیت کنند [۱۸]؛ گزینههای آینده را کمارزشتر از گزینههای موجود در زمان حاضر در نظر میگیرند [۱۶] و … .
تشویق مردم به بازیافتافزایش سریع جمعیت و رشد روزافزون شهرسازی، مقدار بسیار زیادی از زباله را تولید میکند که نگرانیهای بزرگی را درزمینهٔ سلامت عمومی و مسائل زیستمحیطی ایجاد کرده است. اگرچه تخمین دقیق حجم تولید زباله خشک شهری در دنیا مشکل به نظر میرسد، اما برخی از تخمینها، این مقدار را حدود ۲ میلیارد تن در نظر گرفته است که همچنان در حال رشد است [۱۷]. اقدامات پایدار در حوزه مدیریت زباله به کاهش تولید و همچنین افزایش استفاده دوباره، بازیافت و استفاده درست از کالاها و محصولات منجر خواهد شد. برخی از کالاهایی که میتوان مردم را به استفاده درست از آن تشویق کرد و به تغییر رفتار آنها کمک کرد، شامل محصولاتی همچون غذا، کالاهای قابل بازیافت، وسایل الکترونیکی و لوازمخانگی است. برخی از راهبردهای رفتاری که میتوان برای کاهش تولید زباله و افزایش نرخ بازیافت استفاده کرد را در پایین موردبررسی قرار میدهیم.
افزایش بازیافت زباله در پرو با استفاده از کاهش موانع رفتاریشواهد حاکی از آن است که دفع زبالههای جامد در پرو یکی از مسائل چالشبرانگیز در این کشور است. برای مواجهه با این معضل، بسیاری از برنامههای مدیریت زباله بهصورت آزمایشی در پرو انجام شده است. PRISMA یک سازمان مردمنهاد است که کسبوکارهایی را موردحمایت خود قرار میدهد که خدمات جمعآوری زباله را از درب منازل انجام میدهند. برای ثبتنام مردم در این برنامه، بازاریابهای PRISMA با مراجعه به منازلی که از خدمات کسبوکارهای جمعآوری زباله استفاده میکردند، علاوه بر ارائه اطلاعات از مزیتهای بازیافت زباله، به ساکنین کیسههای رایگان بازیافت زباله اهدا میکردند تا آنها را به تفکیک مواد قابل بازیافت از زبالههای دیگر تشویق کنند. بااینحال این سازمان مردمنهاد با مسئله مشارکت فعال افراد ثبتنام کننده در این طرح بهخصوص با توجه آلودگی زیاد مواد قابل بازیافت و بازیافت کم این مواد مواجه بود. برای حل این مسئله، PRISMA با مشارکت پژوهشگران علوم رفتاری به انجام یک آزمایش ۸ هفتهای با هدف افزایش مشارکت مردم در بازیافت زبالهها اقدام کرد.
پژوهشگران با مصاحبه با افرادی که در این طرح ثبتنام کرده بودند، به شناسایی عواملی پرداختند که آنها را از تفکیک و جمعآوری منظم و صحیح مواد قابل بازیافت باز میداشت. نتایج این مصاحبهها نشان داد که کیسههای بازیافتی که به آنها داده شده بود، معمولاً فضای کافی برای جمعآوری همه زبالهها نداشت. آنها مجبور بودند تا زمانی که زبالهها جمعآوری میشوند، فضایی را در داخل خانه خود برای این مواد اختصاص دهند. ساکنین این کار را به دلیل اشغال فضای خانه و رشد حشرات پیرامون این زبالهها دوست نداشتند.
پژوهشگران از یافتههای علوم رفتاری برای آزمون یک راهکار جدید استفاده کردند. آنها در میان ساکنین سطلهای زباله پلاستیکی را برای سادهتر کردن تفکیک و جمعآوری بهداشتی مواد قابل بازیافت توزیع کردند. بر روی این سطلها همچنین برچسبهایی قرار داشت که برای آنها اطلاعات بیشتر و آشکاری از مزایای تفکیک زبالهها فراهم میکرد. ساکنین بهطور تصادفی به سه دسته تقسیم شدند: گروهی که سطلهای پلاستیکی همراه با برچسبها دریافت میکردند، گروهی که تنها سطلهای پلاستیکی دریافت میکردند و گروهی که هیچ سطلی دریافت نمیکردند. پژوهشگران امید داشتند که با چسباندن این برچسبها بر سطلهای زباله، نهتنها میزان جمعآوری زبالههای قابل بازیافت را افزایش دهند بلکه بتوانند آلودگی را کاهش داده و کیفیت زبالههای تفکیکشده را ارتقاء بخشند.
پژوهشگران دریافتند که خانوادههایی که این سطلهای زباله را دریافت کرده بودند، ۶ درصد احتمال بیشتری برای آنها وجود داشت که به تفکیک زبالههای قابل بازیافت اقدام کنند. مقدار بیشتری از زبالههای قابل بازیافت (حدود ۰٫۲ کیلوگرم) و مقدار کمتری از زبالههای غیرقابل بازیافت از این خانوادهها نسبت به خانوادههایی که این سطلهای زباله را دریافت نکرده بودند، جمعآوری شد. اضافه کردن برچسبهای اضافی هیچ اثر معناداری نداشت. این یافته نشان میدهد که برخلاف استدلال موجود در بیشتر کمپینهای سنتی اطلاعرسانی، دانش و اطلاعات بیشتر به معنی تغییر در رفتار نیست و این موانع رفتاری همراه با آنها، زحمت پیدا کردن فضایی برای جمعآوری زبالههای قابل بازیافت و سختی ناشی از اشغال فضا توسط آنها، است که مانع واقعی بازیافت زبالهها است. با فهم این موانع و پرداختن به آنها، PRISMA توانست بازیافت را میان ساکنین افزایش و کیفیت آن را ارتقاء بخشد. اگر خانوادهها در این طرح برای دو سال بمانند، میزان زباله قابل بازیافت جمعآوریشده در این برنامه و درآمد ایجادشده خواهد توانست هزینه به نسبت زیاد اولیه سطلهای زباله پلاستیکی را پوشش دهد [۱۸].
استفاده از راهکارهای تعهد عمومی و بازخورد برای بهبود بازیافت زباله در غرب ایالاتمتحده آمریکادر ایالاتمتحده آمریکا در سال ۲۰۱۶ حدود ۲۵۱ میلیون تن زباله تولید شده است. از این مقدار، حدود ۸۷ میلیون یا بهصورت کمپوست یا بهصورت بازیافتشده بود که نزدیک به ۳۴٫۵% از کل میزان بازیافت در سطح ملی است [۱۹]. روشهایی همچون انگیزههای مالی کوچک، سطلهای رایگان بازیافت زباله، یادآورندهها و بروشورها اطلاعرسانی برای افزایش نرخ بازیافت در آمریکا مورد استفاده قرار گرفته است. در مطالعهای، دلیون و فوکا یک راهکار جدید، آیا انگیزههای اجتماعی میتواند نرخ بازیافت زباله را در یک مجموعه آپارتمانی در غرب آمریکا افزایش دهد، را مورد آزمون قرار داد. آنها با تقسیم خانوادهها به چهار گروه از مداخلات ابزارهای تعهد عمومی در آپارتمانهای افراد و همچنین بازخورد عملکرد استفاده کردند.
دو گروه از این چهار گروه نامههای «تعهد عمومی» دریافت کردند که در آن فرمهای رضایتی وجود داشت که از هر آپارتمان خواسته بود که خود را متعهد به بازیافت بداند تا درنهایت نام آنها در یک روزنامه محلی بهعنوان فرد حامی محیطزیست منتشر شود. دو گروه دیگر علاوه بر این موضوع، نامههایی را بهصورت هفتگی دریافت میکردند که در آنها عملکردشان برای بازیافت کاغذ را نشان میداد. تقسیمبندی گروههای شرکتکننده در این آزمایش به این صورت بود که یک گروه تنها نامههای «تعهد عمومی»، یک گروه تنها نامههای بازخورد عملکرد، یک گروه هر دو و گروه دیگر هیچکدام از نامهها را دریافت نمیکرد. یک هفته پیش از شروع اولین جمعآوری زبالههای بازیافتشده، سطلهای زباله میان ساکنین این مجموع آپارتمانی توزیع شد. در کل، نامههای بازخورد عملکرد و نامههایی که شامل هر دو مداخله بودند، بهترتیب توانست ۲۵٫۴% و ۴۰% میزان کاغذهای بازیافتشده را افزایش دهد [۲۰].
استفاده از گزینههای پیشفرض برای تشویق دانشجویان به سمت چاپ کمتر کاغذ در سوئداغلباوقات شیوه ساختار و سازماندهی انتخابها، بهعنوان مثال اینکه چقدر یک انتخاب روشن و آشکار یا چقدر پنهان است، میتواند اثرمعناداری بر خروجی رفتار ما داشته باشد. بسیاری از تصمیماتی که هر روز میگیریم، دانسته یا نادانسته، گزینه پیشفرضی دارد. پیشفرضها گزینههایی هستند که اگر فرد انتخاب فعالانهای انجام ندهد، از پیش انتخاب شدهاند. تاثیرگذاری پیشفرضها از آن رو است که افراد معمولاً تنظیمات پیشفرش را میپذیرند، حتی اگر پیامدهایی قابل توجهی داشته باشد. با این که از دید قانونهای نظریههای اقتصادی استاندارد، این رفتار ما ناشی از تنبلی ماست، اما از نگاه اقتصاد رفتاری این تنبلی ما به گونهای پیشبینیپذیر تکرار میگردد. بسیاری از سیاستهای عمومی یک «گزینه پیشفرض» را برای کسانی که قادر نیستند تصمیم فعالانهای اتخاذ کنند، ارائه میدهند. این تنظیمات در سیاستگذاری عموماً بر اساس نظم موجود یا راحتی انتخاب میشوند و نه بر اساس میل به بیشینه ساختن منافع شهروندان. همانگونه که مثالهای زیر نشان میدهد، سازماندهی گزینه پیشفرض برای بیشینه کردن منافع شهروندان میتواند بدون محدود کردن انتخاب فردی، بر رفتار تأثیر بگذارد. در یکی از مطالعات نشان داده شد که در واحدهای مراقبت ویژه، برای کمک به بیماران ناخوشی که نارسایی تنفســـی داشتند، اغلـــب از دستگاه تنفس مصنوعی اســتفاده میشد. این دستـگاهها تنظیماتــی دارند که به پزشکان کمک میکند تا مقدار هوایی را که در هر دقیقه به ریهها دمیده میشود، انتخاب کنند. محققان با بررسی دقیقتر، تنظیمات پیشفرض دستگاهها را تغییر دادند تا حجم کمتری هوا وارد ریه بیماران شود. نرخ مرگ و میر با تنظیمات جدید ۲۵% کاهش یافت (یعنی تنظیمات پیشفرض در انتخاب میزان هوا توسط پزشکان و در نتیجه نرخ مرگ و میر مؤثر بود)[۲۱]. به عنوان مثالی دیگر، شواهد نشان میدهد که استفاده از گزینه پیشفرض انصرافگزینی میتواند نرخ اهدای عضو را بسیار افزایش دهد [۲۲].
مقایسه ثبتنام برای اهدای عضو در سیستم اشتراکگزین (opt–in) و انصرافگزین (opt-out)
در همین راستا، پژوهشگران در یک دانشگاه بزرگ سوئدی چگونگی اثرگذاری معماری انتخاب را بر ترجیحات زیستمحیطی دانشجویان مورد واکاوی قرار دادند. با تغییر در گزینه پیشفرض چاپ در کامپیوترها از چاپ یک رو به چاپ دو رو، این فرضیه را مورد آزمون قرار دادند. دانشجویان آزاد بودند که شیوه چاپ را بهراحتی تغییر دهند اما این موضوع بهروشنی برای آنها واضح نبود.
بعد از ایجاد این تغییر، مصرف روزانه کاغذ ۱۵% کاهش پیدا کرد [۲۳]. نتایج این آزمایش نشان میدهد که «تقریباً حدود یک سوم از کل میزان چاپ صورتگرفته توسط گزینه پیشفرض چاپ کامپیوتر تعیین میشود». این موضوع به معنای این است که حدود یک سوم دانشجویان به تنظیمات چاپ در کامپیوترهایشان بی توجه بودند. این نتایج همچنین یک بینش مهم رفتاری را منعکس میکند: تغییرات بهوجودآمده نه از قصد افراد و نه از باورهای آنها وجود آمده است. این افزایش در چاپ دورو، که میتوان آن را یک رفتار محیطزیستی در نظر گرفت، از طریق اقناع یا جلبنظر اتفاق نیفتد بلکه از طریق تغییر در شیوه و ساختار انتخابها بدون اجبار کردن افراد به انتخاب هیچ گزینهای حاصل شد. این موضوع را میتوان در شکست مداخله دوم، که در واقع یک کمپین زیستمحیطی استاندارد بود، و موفقیت مداخله اول، که تغییرات حاصل از آن سریع بوده و برای حدود ۶ ماه باقی ماند، دانست. تغییر در گزینههای پیشفرض هرگاه که امکانپذیر باشد در اغلباواقات یک مداخله بسیار اثربخش و ارزان است که از شیوع رفتار مخرب و غیرپایدار جلوگیری میکند.
نتیجهگیری و دلالتهای سیاستگذاریاین مقاله با معرفی اقتصاد رفتاری و پتانسیلهای فراوان آن برای تغییر رفتار مردم در حوزههای مختلف از جمله تفکیک زباله، به مرور برخی از موردکاویهای مرتبط که اخیراً در سراسر دنیا انجام شده است، پرداخت. از جمله مهمترین از یافتههای این مقاله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
[۱] Abdoli MA. Recycling municipal solid waste. Tehran University Publishing Center 2005; p:18-34. (In Persian)
[۲] Smith H, Edwards PC. The Garbage Crisis in Prehistory: Artefact Discard Patterns at the Early Natufian Site of Wadi Hammeh 27 and the Origins of Household Refuse Disposal Strategies. Journal of Anthropological Archaeology 2004; (23):253-89.
[۳] Melosi MV. Garbage in the Cities: Refuse, Reform, and the Environment. College Station, TX: Texas A&M University Press 1981; 1880-1890.
[۴] Razmjuy Askar Abadi y. Physical and chemical characteristics of waste and Environmental Management material transport domestic waste by using software WAGS. [dissertation]. school of Environmental Management: Islamic Azad University, Tehran Science and Research 2008; P:114-125. (In Persian)
[۵] yon.ir/3MdTZ
[۶] yon.ir/C3guV
[۷] Kahneman, D., (2003), Maps of bounded rationality: Psychology for behavioral economics, American Economics Review (93), pp.1449–۱۴۷۵٫
[۸] Simon, H.A., (1955), A behavioral model of rational choice, The Quarterly Journal of Economics (69), pp. 99–۱۱۸٫
[۹] Abrahamse, W., Steg, L., (2011) Factors related to household energy use and intention to reduce it: The role of psychological and socio-demographic variables, Human Ecology Review, (18), pp.30–۴۰٫
[۱۰] Kollmuss, A., Agyeman, J., (2002), Mind the gap: Why do people act environmentally and what are the barriers to pro-environmental behavior? Environmental Education Research, (8), pp.239–۶۰٫
[۱۱] Kennedy, T., Regehr, G., Rosenfield, J., Roberts, S.W., Lingard, L., (2004), Exploring the gap between knowledge and behavior: a qualitative study of clinician action following an educational intervention, Academic Medicine, (79), pp. 386–۳۹۳٫
[۱۲] Sheeran, P., (2011) Intention–behavior relations: a conceptual and empirical review, European Journal of Social Psychology, (12), pp. 1–۳۶٫
[۱۳] Henry, J.F., (2011), The making of neoclassical economics. Oxon, UK: Routledge.
[۱۴] Frederiks, E.R., Stenner, K., Hobman, E.V., (2015), Household energy use: Applying behavioural economics to understand consumer decision-making and behavior, Renewable and Sustainable Energy Reviews (41), pp. 1385–۱۳۹۴٫
[۱۵] Schultz, P.W., (2013) Strategies for promoting pro-environmental behavior: Lots of tools but few instructions, European Psychology (23) pp. 1–۱۱
[۱۶] Samuelson, W., Zeckhauser,R., (1988), Status quo bias in decision making. Journal of Risk and Uncertainty (1), pp. 7–۵۹٫
[۱۷] Kahneman, D., Knetsch, J.L., Thaler, R.H., (1991), Anomalies: The endowment effect, loss aversion, and status quo bias, Journal of Economics Perspective, (5), pp. 193–۲۰۶٫
[۱۸] Cialdini, R.B., Trost, M.R., (1998), Social influence: Social norms, conformity and compliance. In: Gilbert D.T., Fiske S.T., Lindzey G., editors. The handbook of social psychology (4th ed.), McGraw-Hill, pp. 151–۱۹۲, NewYork, US.
[۱۹] Critchfield, T.S., Kollins, S.H., (2001), temporal discounting: Basic research and the analysis of socially important behavior, Journal of Applied Behavior Analysis, (34), pp. 101–۱۲۲٫
[۲۰] Allcott, H., (2011), Social norms and energy conservatio
منتشر شده در فصلنامه شهرداری زمستان ۱۳۹۶