چرا در ایران مردم به سختی مالیات میدهند؟ علی مروی میگوید این خصیصه مردم ایران نیست و در همه جای دنیا افراد دوست دارند سواری رایگان بگیرند و از خدمات عمومی استفاده کنند بدون آنکه هزینه آن را بپردازند. اما به گفته استاد دانشگاه علامه طباطبایی نفتی بودن اقتصاد ایران، چنین نگاهی را در میان مردم تشدید کرده است. به گفته مروی تصور عمومی در جامعه ما این است که اقتصاد ما به منابع سرشاری از نفت وصل است و دولتها میتوانند از محل فروش نفت، کل هزینههای جامعه را پرداخت کنند. یکی دیگر از مشکلاتی که مروی عنوان میکند مشکلات نظام حکمرانی در حوزه مالیاتستانی است. او میگوید نظام حکمرانی باید به سمتی برود که امکان فرار مالیاتی را کاهش دهد و عدم تمکین مالیاتی را به حداقل برساند. جز این، نظام مالیاتی ایران هم مشکلاتی دارد. مروی میگوید در ایران بخش مهمی از مالیات بر عهده بنگاههای تولیدی است اما در دیگر کشورهای دنیا بخش مهم مالیات از مجموع درآمد سرانه افراد گرفته میشود. عامل دیگری که مروی عنوان میکند میزان مقبولیت دولتها در میان مردم است و اینکه مردم بدانند هم عدالت مالیاتی وجود دارد و هم مالیاتی که میدهند در جایی درست هزینه میدهد.
♦♦♦
مساله مالیات بهخصوص در شرایط کنونی، یکی از دغدغههای مهم دولت است. دولت در تلاش است تا درآمدهای مالیاتی خود را افزایش دهد و در مقابل مردم بهخصوص فعالان اقتصادی میکوشند ثابت کنند استعداد پرداخت مالیات آنها اندک است و به هر شیوهای دنبال راهی برای گریز از مالیات یا کاهش آن هستند. چرا چنین فرهنگ مالیاتی در میان مردم رایج است و نگاه مثبتی به پرداخت مالیات ندارند؟
تقلیل مسائل اقتصادی به مسائل فرهنگی و توجیه منطق اقتصادی مردم با بیفرهنگی سبب میشود ما نتوانیم مسائل را به درستی تجزیه و تحلیل کنیم و حتی در تحلیلهای خود به خطا برویم. واقعیت این است که مردم بر اساس هزینه و فایده اقتصادی، بسیاری از تصمیمات خود را میگیرند و تلاش برای عدم پرداخت مالیات رفتاری نیست که تنها در ایران شاهد آن باشیم و در بسیاری از کشورهای دنیا چنین رفتاری وجود دارد.
اصولاً دولتها به چند دلیل مختلف از مردم مالیات میگیرند و یکی از دلایل اصلی مالیاتستانی تامین هزینه کالاهای عمومی مانند امنیت، سلامت، بهداشت و آموزش پایه است. برخی از کالاهای عمومی، مانند امنیت non excludable هستند. یعنی این کالا وقتی تامین میشود، همه مردم چه آنها که مالیات میدهند و چه آنها که نمیدهند، میتوانند از آن استفاده کنند. نمونه بارز آن، امنیت است. وقتی دولت امنیت را در کشوری ایجاد میکند همه از آن استفاده میکنند و نمیتوان گفت عدهای از آن استفاده نکنند. امنیت به خودی خود برقرار است. از طرف دیگر این کالاهای عمومی non rival هستند. یعنی تنها یک نهاد تامینکننده آن است و رقابتی بر سر آن بین دو نهاد وجود ندارد. این خدمات را تنها دولت ارائه میکند. حال چون برخی از کالاهای عمومی non excludable هستند، برخی از افراد میدانند که حتی اگر در تامین مالی چنین خدماتی مشارکت نکنند و هزینه استفاده از آنها را ندهند، باز هم میتوانند از آن خدمات استفاده کنند. به عبارتی افراد سواری رایگان میگیرند. پس یکی از دلایل عدم تمکین مالیاتی مردم میتواند این باشد. عدم پرداخت مالیات قطعاً به نفع این عده است.
اما ممکن است عده دیگری هم نگاه صرفاً اقتصادی نداشته باشند و دلیل عدم همراهی آنها با نظام مالیاتی یا عدم تمکین مالیاتی، این باشد که دقیقاً نمیدانند دولتها این منابع را کجا و چگونه هزینه میکنند. آیا این منابع در پیچوخم ادارات دولتی و نهادهای بوروکراتیک به هدر میرود یا صرف فساد و سوءاستفاده در دولت میشود.
این نگاه ممکن است در عدهای، عامل عدم تمکین مالیاتی باشد. منتها نمیتوان گفت حتماً یکی از این دو نگاه بر مردم حاکم است. افراد دیدگاههای مختلفی درباره این مسائل دارند.
این سوال را از این منظر پرسیدم که برخی معتقدند مالیات گرفتنی است، نه دادنی و دولتها باید بتوانند شیوه درست اخذ مالیات را بیابند. از سوی دیگر برخی معتقدند مالیات دادنی است، نه گرفتنی. یعنی مردم باید به ضرورت پرداخت مالیات واقف باشند و خودشان مالیات بدهند. نگاه شما چیست؟ آیا مالیات دادنی است یا گرفتنی؟
به نظر من چنین سوالی صورتبندی درستی ندارد. من همان ابتدا هم توضیح دادم که بخش قابل توجهی از افراد دوست دارند سواری رایگان بگیرند و از خدمات عمومی استفاده کنند بدون آنکه هزینه آن را بپردازند. این یک سمت ماجراست. چنین نگاهی بهخصوص در کشوری مانند ایران که درآمد نفت و اقتصاد نفتی دارد، بسیار غالب است. تصور عمومی در جامعه ما این است که ایران به منابع وافر و سرشاری از نفت وصل است و دولتها میتوانند از محل فروش نفت، کل هزینههای جامعه را پرداخت کنند و کشور را با درآمد نفتی اداره کنند. یعنی نفتی بودن اقتصاد ایران یکی از دلایلی است که در کشور ما به عدم تمکین مالیاتی دامن میزند. یعنی مردم تمایلی به پرداخت مالیات ندارند مگر آنکه دولت آنها را مجبور به پرداخت مالیات کند. اما این مساله یک واکنش غریزی است. در کشورهای دیگر هم اگر مردم بدانند فرار مالیاتی برای آنها هزینه ندارد و سیستم مالیاتی توان گیر انداختن آنها را ندارد، احتمال اینکه مالیات ندهند خیلی زیاد است.
به همین خاطر شاید نتوان الزاماً بحث کرد که مالیات دادنی است یا گرفتنی. چون افراد تمایل دارند مالیات ندهند. مگر آنکه دولت و الگوی حکمرانی آنها را مجبور به پرداخت مالیات کند.
یعنی طراحی نظام حکمرانی مالیاتستانی باید به سمتی برود که امکان فرار مالیاتی را به صفر نزدیک کند و عدم تمکین مالیاتی را به حداقل برساند. از این منظر دولتها باید چنان کارآمد باشند که بتوانند قوانین دقیق مالیاتی وضع کنند و افراد مستعد برای پرداخت مالیات را شناسایی کنند. با این حساب دولتها باید در پرداخت مالیات توانمند باشند. منتها وصول مالیات هم باید به شیوهای باشد که هم به محیط کسبوکار آسیب نزند و فضای تنفسی بنگاهها را تنگ و محدود نکند و هم از طرف دیگر، تنش میان مودیان و مالیاتدهندگان را به حداقل برساند و هم به گونهای باشد که مالیاتها به ترمز فعالیتهای اقتصادی تبدیل نشود. به عبارتی باید نظام مالیاتی دقیق و درست فعالیت کند.
شما میگویید افراد اصولاً به شکل غریزی در تلاشاند که مالیات کمتری بدهند و حتی اگر بتوانند از زیر بار مالیات شانه خالی کنند. اما چرا در برخی از کشورها بیش از ۵۰ درصد درآمد افراد بهعنوان مالیات پرداخت میشود اما در ایران یا برخی از کشورهای دیگر، مالیاتستانی و پرداخت مالیات با مشکلات بسیاری مواجه است و افراد و سازمانها از هیچ تلاشی برای کم کردن مالیات فروگذار نمیکنند؟
این مساله چند علت دارد. اولین دلیل، نظام مالیاتی هر کشور است. نظام مالیاتی ما دارای مشکلات و نواقصی است. بگذارید بیشتر توضیح بدهم. در دنیا بیش از ۱۰ نوع مختلف مالیات وجود دارد. اما در کشور ما تنها سه نوع مالیات وجود دارد. دو نوع مالیاتی است که بنگاهها درگیر آن هستند؛ یکی مالیات بر درآمد شرکتها (CIT) که بهعنوان مالیات بر عملکرد هم شناخته میشود، دومی مالیات بر ارزشافزوده (VAT) است. مالیات بر درآمد شرکتها اصولاً به سود شرکتها اصابت میکند و مالیات بر ارزشافزوده به مصرف اصابت میکند اما در هر دو بنگاهها در فرآیند وصول مالیات دخیلاند. نوع سوم مالیات در کشور ما مالیات بر مجموع درآمد فرد (PIT) است که در این نوع از مالیات، معمولاً خانوارها و افراد درگیر میشوند.
در کشور ما بخش مهم درآمد مالیاتی از مالیات بر درآمد شرکتها و مالیات بر ارزشافزوده حاصل میشود. اما مالیات بر مجموع درآمد افراد عملاً در کشور ما درآمدزا نیست و هنوز قانون منسجمی درباره آن نداریم. این در حالی است که در کشورهای دیگر مالیات بر مجموع درآمد افراد، مالیات غالب است و بنگاهها را کمتر درگیر میکنند تا محیط کسبوکار آسیب کمتری ببیند. در ثانی مالیات بر مجموع درآمد، به نحوی است که حکم حفرهگیر فرارهای مالیاتی را دارد. یعنی اگر فردی بتواند به نحوی از پرداخت مالیات بر مجموع درآمد شرکت و ارزش افزوده فرار کند، در مالیات بر مجموع درآمد حتماً به تور مالیات میافتد و گریزی از آن نیست. از طرفی در کشورهای دیگر طراحی نظام مالیاتی به گونهای است که اطلاعات افراد در دستگاههای دولتی ثبت و به پرتال هر فرد در سازمان امور مالیاتی منتقل میشود. در نتیجه زمانی که اطلاعات افراد ناقص است آنها انگیزه دارند که اطلاعات دقیق و درست خود را ثبت کنند چون اگر ثبت نکنند ممکن است مالیات بیشتری از آنها گرفته شود. یعنی شیوه طراحی نظام مالیاتی بهگونهای است که افراد خودبهخود انگیزه دارند که اطلاعات دقیقی از خود ثبت کنند، تا به اندازه مالیات بدهند.
از طرفی میدانید که مالیات بر مجموع درآمد به صورت پلکانی وضع میشود و هرچه درآمد فرد بالاتر میرود، نرخ موثر مالیات بیشتر میشود و اثر بازتوزیعی آن بهتر خواهد بود.
در نتیجه میخواهم بگویم نظام مالیاتی در کشورهای دیگر به گونهای است که بالاخره افراد در جایی حتماً در تور مالیات میافتند. به همین دلیل افراد تلاش میکنند اطلاعاتشان را بهطور دقیق ثبت کنند که مجبور به پرداخت مالیات بیشتر نشوند.
جز این نظام مالیاتی در این کشورها چنان است که مثلاً سود خرید طلا و ارز یا سود سپرده بانکی به مراتب بیشتر از فعالیتهای تولیدی یا خرید سهام است. پس افراد خودبهخود تشویق میشوند که برای پرداخت مالیات کمتر، برخی از فعالیتها را انجام ندهند. در کشورهای پیشرفته با نظام مالیاتی مطلوب، فعالیتهای تولیدی مشمول مالیات ۳۰ تا ۴۰درصدی میشود. اما اگر همان درآمد به سمت درآمد خانوار برود و مثلاً به بازارهایی چون ارز و طلا وارد شود، مشمول مالیات ۶۰ تا ۷۰درصدی میشود. بنابراین نظام مالیاتی به گونهای است که به افراد انگیزه میدهد پولشان را در تولید نگه دارند و این هم به رونق اقتصاد کمک میکند و هم ایجاد اشتغال. به همین دلیل شما میبینید در کشورهایی که اقتصاد پیشرفته دارند، بالای ۴۰ درصد درآمد مالیاتی از محل مالیات بر مجموع درآمد افراد است. در صورتی که در ایران این نوع مالیات هنوز قانون درستی ندارد که ببینیم اجرای آن چگونه است و میتوانیم از مردم مالیات بگیریم یا نه. اول باید این قانون را اصلاح کنیم، تا بعداً بتوانیم درباره آن قضاوتی داشته باشیم. از طرفی در ایران بخش عمده مالیات از واحدهای تولیدی گرفته میشود و فعالیتهایی چون خرید و فروش ارز، طلا و سکه یا سود سپرده بانکی و مانند آن شامل هیچ نوع مالیاتی نمیشود. یعنی نظام مالیاتی ما درست معکوس عمل میکند و افراد را تشویق میکند که منابع خود را از تولید وارد دلالی و واسطهگری کنند. آنجا افراد ترجیح میدهند مالیات بدهند به جای آنکه دولت از آنها مالیات بگیرد. اما در اینجا مردم خودشان مالیات نمیدهند مگر آنکه دولت بتواند به طریقی از آنها مالیات بگیرد.
سهم مقبولیت دولتها در پرداخت مالیات چقدر است؟ آیا میتوان گفت یکی از دلایل عدم تمکین مالیاتی مردم ما این است که نمیدانند مالیاتی که میدهند کجا هزینه میشود و از طرفی عدالت مالیاتی هم وجود ندارد؟
ببینید شفافیت و آگاهی از اینکه دولتها درآمد مالیات را چه میکنند نکته و فاکتور بسیار مهمی است. اما اینگونه هم نیست که بگوییم اگر دولتها پول مالیات را خوب خرج کنند، تمکین مالیاتی مردم صد درصد میشود. چون فرار مالیاتی برای بسیاری غریزی است. دولت اگر نتواند مالیات بگیرد، مردم از آن استقبال میکنند. حالا آن مالیات هر کجا که میخواهد هزینه شود. منتها اگر مردم مالیات بدهند، حتماً انتظار دارند که بدانند دولتشان آن درآمد را کجا و چگونه هزینه کرده است و آیا دیگران هم در حد توان و استعداد خود مالیات دادهاند یا نه.
البته این نکته را هم بگویم که اگر دولتها در نگاه مردمشان مقبولیت بالایی داشته باشند، دولت گزارش دقیقی از هزینهکرد مالیاتها به مردم بدهد و مردم را به این باور برساند که مالیات آنها چه اثرات مثبتی داشته، یقیناً هزینه تمکین مالیات مودیان به شدت کاهش مییابد.
اما در ایران متاسفانه این نگاه وجود دارد که مالیات پولی است که نباید داد. مگر آنکه دولت به زور از مردم آن را بگیرد.
ببینید من پیش از این هم گفتم که چندین و چند عامل در چنین نگاهی موثر بوده. یکی از این عوامل اقتصاد نفتی ماست. اقتصاد نفتی این تلقی را به نادرستی ایجاد کرده که منابع نفتی ما به قدری بالاست که کفاف همه هزینههای دولت را میدهد و علاوه بر آن دولت باید بخشی از کالاها و خدمات را هم بین مردم به رایگان توزیع کند. به همین خاطر است که مردم انتظار دارند حاملهای انرژی ارزان باشد. این نگاه روی تمکین مالیاتی اثر معکوس گذاشته و مردم گمان میکنند مالیات پول زور است و اگر دولت کارآمد و توانمند باشد باید بتواند همه هزینههای جاری و عمرانی کشور را با پول نفت تامین کند و نیازی به درآمد جدید نیست.
اما باید به یک نکته دیگر توجه کنیم. اینکه اصولاً هدف دولتها در دنیا از مالیاتستانی صرفاً مساله درآمدزایی نیست. برخی از مواقع هدف دولتها از دریافت مالیات بازتوزیع عادلانه ثروت است. اگر در نظام اقتصادی یک کشور شکاف طبقاتی شدید باشد -به هر دلیلی- یکی از کارکردهای دولت این است که از طبقه بالا مالیات بگیرد و بین طبقه پایین توزیع کند تا این شکاف تعدیل شود. در این حالت ممکن است دولت هیچ نیازی به درآمدهای مالیاتی نداشته باشد و همه را بین مردم توزیع کند.
همچنین ممکن است دولت از مالیات بهعنوان ابزار تنظیمگری فعالیتهای اقتصادی و ابزار انگیزشی در بازارها استفاده کند. این هم خیلی کاربرد دارد. بهعنوان مثال مالیات بر درآمد نرخ بهره در کانادا تقریباً دو برابر مالیاتی است که باید برای سود سهام بپردازند. دلیل چنین چیزی مشخص است چون میخواهند به مردم و سرمایهگذار انگیزه بدهند که به سمت سرمایهگذاری در بخش واقعی تولید برود تا اینکه از درآمد نرخ بهره استفاده کند.
دولتهای مدرن چگونه به مالیاتهایی که میگیرند مقبولیت میدهند؟
دولتهای مدرن معمولاً با گزارش و شفافسازی از نحوه و محل هزینهکرد درآمدهای مالیاتی و ارائه گزارشهای مستمر به مردم سعی میکنند این باور را در مردم ایجاد کنند که مالیاتی که پرداخت میکنند جای خوبی هزینه شده و تا حدی برای آنها آرامش خاطر ایجاد میکنند.
در ایران چگونه میتوان مردم را به پرداخت مالیات تشویق کرد؟
تمام مشکلاتی که در بالا عنوان شد باید برطرف شود. اول اینکه محل هزینهکرد مالیاتها شفاف و روشن شود و دولت هم از محل هزینهکرد و هم از اثربخشی مالیاتها گزارشهای مستمر و شفافی به مردم بدهد.
مساله دیگر اینکه جامعه ما باید به آگاهی اقتصادی برسد. باید درک درستی از بودجه و محدودیت درآمدهای نفتی داشته باشد، بداند که دولت نمیتواند و نباید با فروش نفت کل هزینهها را تامین کند و نفت یک ثروت بیننسلی است و قرار نیست همه آن را ما مصرف کنیم.
مشکل دیگر سازوکار نظام مالیاتی در ایران است. نظام مالیاتی باید هوشمندانه و دقیق باشد. افراد باید اطمینان داشته باشند که در این سیستم اقتصادی هر فردی به اندازه توان و درآمد خود مالیات میدهد و عدالت مالیاتی حاکم است. در چنین شرایطی مردم حس بهتری به پرداخت مالیات دارند و حداقل نتیجه آن این است که از هر مسیری در فکر دور زدن و عدم پرداخت مالیات نخواهند بود. از طرفی دولت و سازمان امور مالیاتی باید تلاش کند که زمینهها و فرصتهای فرار مالیاتی را به خوبی شناسایی کند و راههای فرار مالیاتی را ببندد.
مجموعه این عوامل احساس تبعیض مالیاتی را کاهش میدهد. ضمن آنکه افرادی که فرار مالیاتی داشتند اگر ببینند روش سهلالوصولی برای فرار مالیاتی وجود ندارد و در نهایت در تور مالیات میافتند، سادهتر به قوانین مالیاتی تمکین میکنند.
منتشر شده در روزنامه تجارت فردا تاریخ ۹ آذر ماه ۱۳۹۸