اقتصاد رفتاری, اقتصاد سیاسی, برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, در رسانه, دیدگاه تخصصی, محصولات, یادداشتها
اقتصاد رفتاری یک حوزه مطالعاتی است که نشان داده میان فرضیههای اقتصاد متعارف درباره منطقی بودن انسانها، خودخواه بودن آنها و ظرفیت نامحدود پردازش اطلاعات انسانها با آنچه که در دنیای واقعی اتفاق میافتد، بهصورتی سیستماتیک فاصلهای جدی وجود دارد.
تحقیقات اقتصادی رفتاری نقش مهمی در اطلاعرسانی به سیاستگذاران در حوزههای بهداشت، بازار کار، بازار مصرف و امور مالی شخصی ایفا کردهاند. برخی از مراکزی که بهصورت متمرکز این حوزه دانشی را در اختیار سیاستگذاران قرار میدهند تا در طراحی سیاستهای کاراتر مورداستفاده قرار گیرد، مکانیسمهایی را برای اثرگذاری و تشویق مردم به مسائل زیستمحیطی معرفی کردهاند که در ادامه به تشریح آنها میپردازیم. روشهای مورداستفاده در تحقیقات اقتصاد رفتاری شامل آزمایشات آزمایشگاهی و میدانی است که گاهی اوقات هزاران نفر را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. مزایای استفاده از چنین روشهایی این است که نتایج آنها توسط کسانی که متخصص نیستند هم بهراحتی قابل تفسیر است (بهعنوانمثال، آنها نیازی به مدلسازی نظری پیچیده ندارند) و درعینحال، یک روش معتبر علمی برای آزمون اثربخشی، هزینهها و پذیرش عمومی ابزارهای سیاستی نوآورانه است.
در حوزه محیطزیست، اقتصاد رفتاری میتواند به دو طریق در سیاستگذاری عمومی مورداستفاده قرار گیرد: (الف) بهبود هزینه-فایده با استفاده از ایجاد تغییرات روششناختی در روشهای قیمتگذاری غیر بازاری و (ب) بهبود و ایجاد سازوکارهای سیاستی برای اثرگذاری بر رفتارهای زیستمحیطی. اکثریت تحقیقات اقتصاد رفتاری در سیاستگذاری زیستمحیطی در حال حاضر بر قیمتگذاری غیر بازاری تمرکز دارد. شاید مهمترین بینش در اینجا مربوط به ارزیابی اقتصادی ریسک و سرمایهگذاری در پروژههایی است که هزینهها و فایدههای آنها در آینده دور اتفاق میافتد. علاوه بر این، اقتصاد رفتاری ماهیت مسائل مختلفی همچون سوگیریهای تفکر را روشن کرده و نیز نشان داده است که «تمایل به پذیرش» با «تمایل به پرداخت» موضوعات یکسانی نیستند. این موضوعات پیامدهای مهمی برای ارزیابی کالاهای غیر بازاری دارد و درنتیجه میتواند یک تنظیم بهینه برای سیاستهای سختگیرانهای باشد که در حوزه محیطزیست استفاده میشود. بااینحال ما در این نوشتار بر کاربردهای علوم رفتاری در طراحی سیاستهای مختلف میپردازیم. بهمنظور اطمینان از این موضوع که سازوکارهای هر سیاست، تأثیرات موردنظر خود را به همراه دارد، به کاربست سیاستهای بیشتری نیاز داریم تا بتوانیم به این سؤال پاسخ دهیم که چگونه پاسخها و نگرشهای افراد نسبت به یک موضوع زیستمحیطی خاص از آنچه نظریات اقتصاد متعارف پیشبینی میکنند، متفاوت است. این موضوعی است که بهتازگی برخی از سیاستگذاران در ایران نیز به آن بهعنوان یک عامل بالقوه برای شناخت و بررسی بیشتر توجه کردهاند.
ناهنجاریهای رفتاری را میتوان با عواملی نظیر عقلانیت محدود، ریسک گریزی، تمایل به حفظ وضعیت موجود، صورتبندی شناختی، وابستگی به زمینه، حسابداری ذهنی و مفاهیم دیگر توضیح داد. بااینحال پیامدهای کامل سوگیریهای مختلف همچنان نامشخص است و پیامدهای ناشناختهای ممکن است در طراحی و پیادهسازی سیاستها داشته باشد. بینشهای اقتصاد رفتاری بهاحتمالزیاد به نفع سیاستگذاری زیستمحیطی است، زیرا انتخابهایی که دلالتهای زیستمحیطی قابلتوجهی داشته باشد، پیامد مجموعه پیچیدهای از انگیزههاست. درواقع، تصمیمات مرتبط با موضوعات زیستمحیطی اغلب نیازمند بررسی همهجانبه عوامل بیرونی (مانند مسائل مالی)، درونی (مانند انگیزههای درونی) و اجتماعی (مانند هنجارها) است. نوشتار حاضر باهدف بیان برخی از پیامدهای اصلی سیاستها در زیرمجموعهای از حوزههای سیاستگذاری خاص است که در آن بسیاری از این نابهنجاریهای آشکار اهمیت دارند.
با توجه به آزمایشهای آزمایشگاهی و میدانی انجامشده در سراسر دنیا، در نظر گرفتن ابعاد زیر پیشنهاد میشود: آیا ارجاع و فشار همتایان میتواند یک مکمل برای ابزارهای سیاستگذاری «سخت» باشد؟ بهعنوانمثال آیا میتوان با ارائه اطلاعاتی در مورد مصرف انرژی در جامعه خانگی بر گزینههای مصرف تأثیر گذاشت؟ شواهدی وجود دارد که برخی از انواع درخواستهای کمهزینه میتواند بهطور قابلتوجهی بر رفتارهای زیستمحیطی نظیر حفظ انرژی (مثلاً نامههایی به خانوارها نشان دهد که مصرف انرژی آنها نسبت به میانگین افراد محله آنها چگونه بوده است) تأثیر بگذارد. در ابتدا جالب است بدانید که این تجدیدنظرها و تغییرات در نامهها تأثیرات متفاوتی بر افراد گذاشته است، نسبت به حالتی که اطلاعات مربوط به روند مصرف خود افراد به آنها ارائهشده است. حتی اگر قدر مطلق چنین اطلاعاتی بزرگ نباشد، ممکن است زمانی با پیوستن به یک ابزار سیاستی «سختتر» در هنگام اجرا، مانند راهاندازی ابزارهای اندازهگیری هوشمند، تأثیر بسزایی داشته باشد، نسبت به حالتی که در آن همان سیاست «سخت» بهتنهایی اجرا شده است.
آزمودن این موضوع نیاز به همکاری با وزارت نیرو و ارائهدهندگان برق دارد که در چند سال آینده از اینچنین دستگاههای هوشمندی استفاده میکنند. آیا دولتها میتوانند اقدامات جمعی از پایین به بالا را در مدیریت منابع طبیعی تسهیل کنند؟ بهعنوانمثال، آیا تسهیل گروههای ذینفع در میان کشاورزان میتواند دستیابی به استانداردهای کیفیت آب و دیگر اهداف زیستمحیطی را تسهیل کند؟ یک آزمایش آموزنده میتواند کارایی یک برنامه مبتنی بر وضع مالیات یا اعطای یارانه یا اجازه مشروط انتشار آلایندهها را در ترکیبی با مداخلات نرمتر همچون بهکارگیری مشوقهایی برای ایجاد داوطلبانه گروههای ذینفع که در آن کشاورزها و دیگر تولیدکنندگان آلودگی میتوانند تعامل داشته و برای دستیابی به یک هدف مشترک با یکدیگر کار کنند، موردبررسی قرار دهد. چگونه تأثیر قیمتگذاری صرف محیطزیست از سطح قیمتگذاری متفاوت است؟ در حوزه ارتباطات از راه دور مشاهده شده است که مردم در مقایسه با شرایطی که «قیمت صفر» است با زمانی که قیمتها بسیار پایین است، رفتار غیرمعمولی از خود نشان میدهند. درزمینهٔ موضوعات زیستمحیطی، جالب خواهد بود که شرایطی را ارزیابی کنیم که در آن قیمت (باوجود کم بودن آن) اطلاعاتی در مورد ارزش کالاهای محیطزیستی ارائه میدهد که با سطح قیمت واقعی متفاوت است؟ بهعنوانمثال، آیا تعیین یک قیمت برای یک منبع طبیعی (مثلاً آب) حتی با نرخ بسیار پایین، تأثیر متفاوتی بر مصرف نسبت به اثر افزایش یکسان همان قیمت (قیمتی که از پیش وجود داشته) دارد.
یک حالت مشابه نیز میتواند استفاده از طرح کوپن (یا تخفیف) برای کالاهایی باشد که باعث ایجاد اثرات جانبی مثبت (مثلاً دوشهای حمامی که فشار را کاهش میدهد، لامپهای فلورسنت فشرده و دیگر استفاده از برچسب اطلاعات) میشود. این موارد یک روش معمول و کاملاً بررسیشده ازلحاظ علمی هستند که برای توزیع کالاهای مرتبط با سلامت مورداستفاده قرار میگیرند، اما چنین ابداعاتی کمتر در سیاستهای زیستمحیطی مورداستفاده قرار گرفته است. آنچه در نوشتار بالا به آن اشاره شد تنها برخی از مواردی بود که در طراحی سیاستهای زیستمحیطی میتواند مورداستفاده قرار گیرد. به نظر میرسد با توجه به افزایش نگرانیها درزمینهٔ موضوعات زیستمحیطی و همچنین شکست فاجعهبار بسیاری از سیاستهای مبتنی بر مداخلات سخت که در آن تنها بر جنبههای صرفاً زیرساختی توجه شده یا مبتنی بر قوانینی بوده است که بدون در نظر گرفتن ابعاد روانی و شناختی مردم آن ناحیه تدوین و ابلاغ شده است، اهمیت مداخلات نرم محرز باشد. سیاستهای نرمی که در اقتصاد رفتاری مورداستفاده قرار میگیرد، میتواند در ایجاد سرمایههای اجتماعی همچون اعتماد نیز مؤثر واقع شود که این مسئله نیز بر لزوم توجه به دانش رفتاری در ایران بیشازپیش تأکید دارد.
منتشرشده در روزنامه دنیای اقتصاد در تاریخ ۸ خرداد ۹۷