در میانه آتشبس، هنگامی که واژگان جای سلاحها را میگیرند، مسئله دیگر نه آغاز جنگ است و نه پایان آن؛ مسئله «روایت» است. آنچه در حافظه جمعی میماند، فقط آنچه اتفاق افتاده نیست، بلکه آنگونهای است که روایت شده است. در این میانه، رسانه نه تنها یک ابزار انتقال خبر؛ صحنهای تمدنی برای کنشگری معرفتی است.
اگر جنگ، بحران حقیقت باشد، صلح، فرصتی برای بازسازی حقیقت از خاکستر روایتهای متناقض است. و اگر آتشبس، وقفهای در خشونت فیزیکی باشد، آنچه ادامه دارد، نبرد روایتهاست. روایتهایی که آینده ادراک جمعی، خاطره ملی و کنش عمومی را شکل خواهند داد.
در این بستر، رسانه نمیتواند تنها یک گزارشگر بماند. بلکه در لحظاتی که تجربه جمعی از رنج و اضطراب در حال رسوب است، رسانه لازم است به نقش خود نه بهعنوان بازتابدهنده واقعیت، بلکه بهعنوان سازنده افقهای نوین فهم و گفتوگو بیندیشد.
در این هنگامه، رسانه در مقام یک نهاد معرفتی، بر سه ستون استوار است:
حقیقتِ مستند، به دور از هیجان سطحی
جامعه پس از بحران، آمادگی پذیرش افراط در روایت را دارد؛ روایتهایی که تخدیرکنندهاند یا التهابآفرین. در این میان رسانه لازم است، همزمان با حفظ کرانههای حقیقت با تکیه بر مستندات، چندمنبعیبودن، تحلیل میانرشتهای و پرهیز از قطبزدگی، برای روایت حقیقت به ژرفای اطلاعات و واقعیات نفوذ کند.
کرامت انسانی به عنوان مبنای داوری
در هر روایت رسانهای؛ انتخاب واژگان، چینش خبر، تصویر همراه و انتخاب و شیوه تیتر نویسی مهم و مسیر دهنده است. در آتش بس، آنچه به رسانه اصالت می بخشد، ارزش دهی به کرامت انسانی است. ارزش دهی بدون افراط و تبعیض و حذف. همراه با به رسمیت شناختن انسان درکنار رنج ها و شادی ها.
ترسیم آینده و پرهیز از ماندن در گذشته
لازم است رسانه در مواجهه با پرسش بنیادین مخاطب - درباره آنچه باید انجام دهد- افقهایی از امکان بسازد؛ امکان هایی برای بازاندیشی و بازتعریف کنش جمعی، چرا که رسانهای که تنها راوی دیروز است، آینده را به دست نخواهد آورد.
پژوهشگران رسانهای در این هنگامه نقشی ویژه دارند. آنها راهبران عمق بخشیدن به رسانه ها به سمت روایت های معنادار هستند، از گزارش به تحلیل و از انتقال به تأثیر. برای خلق تاثیر دوسویه؛ تا پژوهش به رسانه عمق دهد و رسانه برای پژوهش افق بسازد، تا مخاطب در جایگاه حقیقی خود، نه مصرفکننده، بلکه مشارکت کننده در خلق معنا باشد.
یک «معماری ارتباطی» دیگرگونه لازم است، تا دانشگاهیان، سیاستگذاران، نخبگان و مردم را گرد آورد؛ تا روایت ها به کنش و فهم را به تصمیم نزدیک کند.
در آتش بس، فراموشی یا تحریف، خطر است. روایاتی که رنج را عادی یا ابزار قدرت می دانند، لازم است با نگاهی چندلایه و واضح، با زبانی دقیق و انسانی، با نیتی روشن، وجدان بیدارگر و روشنگر جامعه باشند.
اگر صداقت در این هنگامه دشوار به نظر آید، شرافت در روایت، دشوارتر است و جایگاه رسانه به عنوان یک نهاد معرفتی و مسئول در برابر تاریخ، مهم تر است.
آینده حکمرانی، نه تنها توسط نهادهای سیاسی یا نظامی، بلکه با مشارکت روایتگران ساخته می شود. روایت، امکان خلق معناست و معنا، می تواند ترمیم گر و زندگی بخش باشد.
منتشر شده در: روزنامه شرق