برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, دیدگاه تخصصی, محصولات, مشروعیت سیاسی, مطالعات سیاسی و بینالملل
روابط ایران و عربستان فراسوی اعدام شیخ نمر النمراعدام شیخ نمر و اعتراضات نادرست به این مسئله در قالب حمله به سفارت را میتوان از زوایای گوناگونی بررسی کرد. در این تحلیل میخواهیم نخست وضعیت مسئلهی رابطهی سعودی با ایران و سیاستورزی منطقهای آن را تا تبدیل شدن این وضعیت به مسئلهای بغرنج بررسی کنیم. این تحلیل، چارچوب سیاستی کلی مواجهه با مسئلهی سعودی را تعیین میکند. ذیل این چارچوب میتوان امکانهای گوناگون عمل ایران را در قبال سعودی برنگریست.
هر تحلیل درستی از رویدادهای منطقه نمیتواند از دل برخوردی جزئی صرف با رویدادها و خبرهای داغ سامان یابد. برای اینکه تحلیل بهدام اضطراب خبری نیفتد، باید چارچوب آن بر پایهی نگاهی کلان به روابط تاریخی موضوع تحلیل و نقشآفرینیهای مثبت و منفی نیروهای درگیر باشد؛ تاریخچهی موضوع باید درنهایت ما را به مسئلهی اصلی برساند؛ بهبیاندیگر، ایستار تحلیلی ما را مشخص کند. تحلیلهایی که بدون این ایستار تحلیلی-تاریخیاند، با دو مشکل همبسته روبرو هستند. نخست، تفکیکنکردن مسائل اصلی و فرعی و درنتیجه غرقشدن در مسائل فرعی و حاشیهای؛ دوم، غرقشدن در سیلاب خبری. توضیح اینکه در شرایط اولیهی بروز رویدادها، با خبرهای معلقی روبرو هستیم که درستی و نادرستیاش روشن نیست و مشخص نیست که چه پازلی را تکمیل میکند. گرفتارشدن در این وضعیت و برخورد هیجانی با موضوع، تحلیلگر را به چشمانداز نادرست رهنمون میکند. جایگرفتن در ایستار درست تاریخی-تحلیلی، برعکس، تحلیلگر را به آنسوی تهنشینی معلقات خبری میرساند.
پس از تعیین چارچوب تحلیلی و سیاستی درست، منطق واکنش بدنهی اجتماعی ایران، کشورهای منطقهای و درنهایت فضای بینالملل به این اقدام را بررسی کنیم. درنهایت، مشخص میشود که منطق کنش و واکنش بدنهی اجتماعی ایران در راستای سیاست کلی برگزیدهی نظام است. و این وظیفهی دولت و نهادهای حاکمیتی است که بتواند با مدیریت درست فضای گفتمانی و میدانی کنش بدنهی اجتماعی، برای راهکنشهای [تاکتیکها] درست اجتماعی فضاسازی لازم را انجام دهد و از شکاف نظام با بدنهی اجتماعی جلوگیری کند. حوزهی اجتماعی، مهمترین حوزهای است که بهرغم توان تاثیرگذاری بسیار بالا و حساسیتبرانگیزی کمتر دشمنان سیاسی-امنیتی ایران، در راهبردها و سیاستهای نظام جایگاه بایسته و درخوری ندارد؛ حتی میتوان گفت بهکلی نادیده انگاشته شده است یا صرفا تهدید قلمداد شده است. بنابراین تلاش میکنیم نحوههای فعالسازی فضای اجتماعی و جهتدهی درست به جنبشّهای اجتماعی را بررسی اجمالی کنیم.
۱٫ رابطهی بغرنج عربستان-ایرانازآغاز شکلگیری دولت سعودی روابط ایران و عربستان بهشدت پرفرازونشیب بوده است. عربستان، کشوری که دستهای مشکوک استعمار در ایجاد آن نقش داشته است، ازابتدا، بر اساس ایدئولوژی تندروانهی وهابیت شکل گرفته است. تفاوت عمدهی جریانهای فکری-اجتماعی اهل سنت با وهابیت در این است که وهابیت بر اساس تکفیر دیگر گروهّهای اسلامی شیعه و سنی و درنتیجه تقابل افراطی فکری و عملی با آنها شکل گرفته است. ازاینرو، وهابیت، دراصل، جنبشی تنشزا و بحرانساز و دیگرستیز (به افراطیترین شکل) است.
کشور ایران، ازدیرباز، مهمترین قدرت منطقهای تاثیرگذار بر سیاست، اقتصاد و اجتماع مناطق حاشیهی خلیج فارس بوده است. این قدرت بهشدت وابسته به نیروهای اجتماعی شامل صیادان، دریانوردان و عشیرههای وابسته به ایران بوده است. بهباور برخی تاریخنگاران، شکلگیری قدرتهای مستقل و معارض در حاشیهی خلیج فارس بدون تضعیف این نیروی اجتماعی ممکن نمیشد. نقش اصلی در این تضعیف را رضاخان بهکمک نیروهای انگلیسی بازی کرد و زمینهساز سربرآوردن قدرتهای منطقهای غیرمرتبط با حاکمیت ایران در حاشیهی جنوبی خلیج فارس شد. از دوران پس از جنگ جهانی اول و نخستین خیزشهای وهابیت، پیوندش با قدرتهای استعماری، اقداماتش علیه دولت عثمانی، تخریب بناهای اسلامی-شیعی و کشتار مسلمانان شیعه و سنی گذر میکنیم تا به دوران پس از جنگ جهانی دوم و قطببندیهای شرقی-غربی آن روزگار برسیم. در این دوران، در صحنهی خاورمیانه، ایران و عربستان بهعنوان دو قطب منطقهای وابسته به غرب مطرح شدند. نخستین رقابت جدی ایران و عربستان در این دوران روی داد. ایران و عربستان تنها نیروهایی بودند که میتوانستند نقش ژاندارم منطقهای بلوک غرب را برعهده بگیرند؛ این نقش به ایران رسید و عربستان از اینکه قدرت درجه دوم منطقهای باشد، ناخرسند بود.
انقلاب اسلامی ایران، تقابل ایران و عربستان را وارد مرحلهای جدید کرد. رقابتی سیاسی که پیشتر بهدست قدرتهای فرامنطقهای کنترل میشد، به منازعهای بدل گشت که اینبار قدرتهای فرامنطقهای از تشدید آن حمایت میکردند. افزونبراین، رقابتهای ایدئولوژیک نظام سیاسی شیعی و نظام سیاسی ضدشیعی وهابیت سعودی به رقابت سیاسی پیشین اضافه شد. رهبری جهان اسلام و هدایت تقابل جهان عربی-اسلامی دربرابر دشمن صهیونیستی دیگر اضلاع این رقابت سیاسی-ایدئولوژیک بود.
نخستین گامهای مخرب را عربستان با دفاع تمامقد مالی، سیاسی و تجهیزاتی از تجاوز صدام به ایران برداشت. کشتار حاجیان ایرانی سببساز قطع روابط و مقابلهی جدی امام شد. نیاز دو طرف به یکدیگر و بهویژه نیاز ایران به سفر حج بهعنوان یکی از شعائر اصلی اسلامی، استفاده از موقعیت حج برای برقراری ارتباط با دیگر کشورهای اسلامی و مقابله با تصویرسازی غلط از شیعه چونان مذهبی بیاعتنا به شعائر اسلامی، زمینهساز تلاش برای برقراری دوبارهی ارتباطات شد. پس از دوران امام در مقاطعی این روابط رو به بهبود گذاشت، منتها پس از آغاز بیداری اسلامی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا وارد بدترین دورانش شد.
دولت تدبیر و امید، با شعار اصلاح سیاست خارجی و برقراری ارتباط درستتر با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بر سر کار آمد. طبعا یکی از سیاستهای اصلی دولت، اصلاح ارتباط با عربستان بود که دولت پیشین را در این زمینه ناتوان میدانست. بر این اساس، دولت سیاست اصلیاش را بر مدارا با سعودی و کمکردن سطح تقابل گذاشت. دولت حتی از سیاست اقدامات متناظر و همسان نیز کوتاه آمد و در بیشتر موارد تلاش کرد تندرویها و تندگوییهای سعودی را با موضعگیریهای دیپلماتیک ملایمتر پاسخ دهد. منتها سعودی فاقد عقلانیت کافی بود تا راه تعامل و مدارا با جمهوری اسلامی را در پیش گیرد. ازاینرو، غالب اقدامات دولت بیثمر ماند. ادامهی حمایت از گروههای تروریستی منطقهای، تعرض به نوجوانان ایرانی در فرودگاه جده (با مسئولیت شرکت صهیونیستی G4S)، کشتار زائران ایرانی در کنار زائران دیگر کشورهای مسلمان (در حجی که نخستین بار مسئولیت برگزاریاش به شرکت G4S رسیده بود)، ممانعت از حرکت کشتی صلح ایران به سمت یمن و تهدید هواپیمای حامل کمکهای بشردوستانهی ایران، همه در این دوران روی داد. در آخرین مرحله، درحالیکه رسانههای نزدیک به دولت از کاهش تنشّها و انتخاب سفیر جدید عربستان سخن میگفتند، عربستان در اقدامی تکاندهنده آیتالله نمر باقر النمر را به شهادت رساند تا به تخریب روابط دوطرفه و تنشآفرینی بیشتر در منطقه دامن بزند.
۱٫۱٫ چرا اعدام: راهبرد تنشآفرینی عربستاناعدام شیخ نمر را باید با توجه به موقعیت منطقهای عربستان و احساس عربستان از موقعیتش بررسی کرد. تحولات منطقهای حاکی از آن است که عربستان نتوانسته است به مقاصد بلندپروازانهی خود دست یابد. طولانی شدن جنگ یمن اگرچه بهمعنی شکست مطلق عربستان نیست، ولی فشار اقتصادی، سیاسی و نظامی گستردهای به نظام سعودی وارد کرده است. کوتاهشدن هرچه بیشتر دست عربستان از عراق، درکنار ورود گستردهتر ایران و روسیه به سوریه نیز از دیگر مواردی است که عربستان را از آرزوهای منطقهایش دور کرده است. راهبرد کنونی منطقهای روسیه بهطور کلی به سیاستهای ایران نزدیکتر است و نوع تاثیرگذاری روسیه بر سوریه دستکم در کوتاه و میانمدت بهنفع نیروهای تروریستی برخوردار از پشتیبانی عربستان، قطر و ترکیه نیست، این ورود به تضعیف موقعیت منطقهای عربستان انجامیده است. همچنین، توافق هستهای ایران بهرغم اختلاف تحلیلگران بر سر فرصتهای احتمالیاش برای ایران، درنظر سعودیها، تهدیدی است برای موقعیت منطقهای عربستان.
همهی عوامل اشارهشده نشان میدهد که عربستان در موقعیت منطقهای مناسبی قرار ندارد. حال پرسش این است که چرا با توجه به این موقعیت دشوار شیخ نمر را اعدام کرد. از پیش مشخص بود که اعدام شیخ نمر فشارهای جهانی را بر عربستان افزایش میدهد (دستکم در امواج رسانهای و اجتماعی) و با واکنش شدید شیعیان منطقه از پاکستان و ایران تا عراق و لبنان و بحرین و از همه مهمتر جامعهی شیعهی درون عربستان مواجه میشود. پاسخ را باید در راهبرد تنشآفرین عربستان جستجو کرد. عربستان بدون درنظرگرفتن پیامدهای درازمدت تنشآفرینی، سرکوب موقعیت منطقهای ایران را مهمترین هدفش ساخته است. احتمالا جناح نئوکان و جنگطلب آمریکا و دیگر کانونهای آشوبطلب جهانی در پشت یا در کنار این راهبرد عربستان قرار گرفتهاند. بههمین دلیل است که حجم گستردهی لشکرکشیهای سعودی و شاخوشانهکشیدنش برای کشورهای منطقه را پیشتر تنها ازطرف ابرقدرتهای فرامنطقهای مثل آمریکا و شوروی مشاهده کرده بودیم. ظاهرا تنها آن کشورهایی میتوانند از قرارداد نانوشتهی جهانی مبنی بر انحصار تجاوز مشروع به ابرقدرتهای جهان سرپیچی کنند که مستقیم و غیرمستقیم ایران را هدف میگیرند، از صدام گرفته تا سعودی.
ازنظر حاکمان عربستان، تنشآفرینی بیشتر در منطقه، میتواند دو هدف عمده را برآورده کند. یکی دوقطبیتر و فرقهایتر شدن منطقه که پشتیبانی بیشتر اکثریت سنی مذهب منطقه را از سعودی به همراه خواهد داشت و عربستان را بهعنوان تکیهگاه اصلی جهان اهل سنت معرفی میکند. دیگر اینکه چهبسا با تشدید ستیزههای منطقهای، ایران رفتارهای رادیکالی نشان دهد که قدرتهای غربی را برای ورود مستقیمتر و آشکارتر در منطقه مجاب کند. درواقع، ازنظر سعودیها بازی منطقه، «بازی یا همه یا هیچ» است. در بازی یا همه یا هیچ، مبنای کنش، صرف حسابگریها و منفعتطلبیهای معمول نیست، بلکه نابودی نسبی قدرت طرف مقابل هرچند بهقیمت کاهش منفعت یا افزایش زیان خود دنبال میشود. این ذهنیت که بهویژه پس از مرگ ملک عبدالله، بر هیات حاکمهی سعودی تسلط بیشتری یافته است، مسئلهی رابطهی عربستان-ایران را به بغرنجترین سطح ممکن که پیش از این سابقه نداشته، رسانده است. ازاین نگرگاه، اعدام شیخ نمر در راستای اهداف (و احتمالا با نقشآفرینی) کانونهای آشوبطلب منطقهای و جهانی انجام شده است.
البته دربارهی چرایی اعدام شیخ نمر گمانهزنیهای دیگری نیز مطرح شده است. یکی نشاندادن قدرت سرکوبگری و قاطعیت سعودی به مخالفان داخلی و بهویژه شیعیان منطقهی الشرقیه است. دیگری، ترس سعودی از نیروهای تکفیری داخلی که یکی از مهمترین چالشهای امنیتی سعودی است. درواقع، سعودی با همراهکردن اعدام شیخ و نیروهای تکفیری قصد کنترل دوطرفهی نیروهای شیعی و تکفیری سنی را کرده است. چراکه به تکفیریها وشیعیان (و در مرحلهی بعد به جامعهی جهانی) نشان میدهد که هدف اصلی مقابله با تهدیدات امنیتی است نه مقابلهی طایفهای و قومی. همچنین، با اعدام شیعیان، احساسات و هیجانات تکفیریها را مدیریت میکند. سومین گمانهزنی تشدید خفقان درون نظام حاکمهی عربستان است. درواقع، نظام سعودی با برخوردهای قاطع میخواهد نشان دهد که بهسادگی مخالفانش را از سر راه برمیدارد. همچنین، ممکن است در صورت افزایش تنشها در مناطق شیعهنشین، برخی مقامات مخالف ولیعهد دوم محمد بن سلمان جابجا شوند تا راه برای پادشاه شدن وی هموارتر گردد.
۲٫ منطق راهبرد سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقهسیاست راهبردی نظام در مسائل منطقهای و سیاست خارجه، دارای دو وجه ایجابی و سلبی است. وجه ایجابی را میتوان «راهبرد عزت [اسلامی] در سایه تامین امنیت» نامید؛ وجه سلبی را نیز میتوان مقابله با کانونهای آشوبطلب و جنگطلب منطقهای و جهانی (استکبارستیزی) دانست. یکی از مهمترین دستآوردهای نظام جمهوری اسلامی حرکت در مسیر این راهبرد دوسویه است.
بنا به اقتضائات کف زمین و آرایش نیروها، این راهبرد کلان به راهبردها و راهکنشهای خُردتر تقسیم و اجرا میشود. برآیند این راهبرد، کشیدن خط قرمزی برای ارتباط و همکاری با راس هرم آشوبطلبی جهانی یعنی صهیونیسم است. از این نظرگاه، صهیونیسم نه مسئلهای صرفا فلسطینی است و نه حتی مسئلهای صرفا اسلامی، بلکه مسئلهای جهانی است. روابط منطقهای ایران و اتحادهای راهکنشی و راهبردی نظام با کشورهای منطقهای مثل سوریه و عراق و قدرتهای فرامنطقهای مثل روسیه با توجه به این راهبرد کلان ساماندهی میشود. توضیح موشکافانهی هریک از این راهکنشها و راهبردها مجال فراختری میطلبد. کوتاهسخن آنکه حفظ نظام بشار اسد به مثابه دولت قانونی و مستقر و همچنین برخوردار از رای مردم (بهرغم همهی خبطهای چشمناپوشیدنیاش) و پشتیبانی از دولت عراق، مهمترین ابزارهای ایران برای پیشبرد راهبرد عزت-امنیت و رویارویی با خط آشوبطلب جهانی بوده است. همچنین میتوان گفت اتحاد با روسیه بر اتحاد با آمریکا اولویت دارد زیرا منافع منطقهای روسیه همپوشانی بیشتری با این راهبرد کلان دارد، درحالیکه، مجموعهی قدرت حاکمهی آمریکا در بیشتر مواقع یکی از ابزارهای راهبردی خط آشوبطلب بوده است.
از کانونهای اصلی آشوبطلب جهانی که بگذریم، ایران تلاش کرده است با دیگر گروهها و قدرتهای منطقهای و جهانی تعامل و رابطهی واقعنگرانه داشته باشد. درواقع، بهدلیل آسیبپذیریهای ایران، هرگونه خوانش ذهنی و آرمانی صرف از راهبرد کلان نظام، در درازمدت به این راهبرد ضربه میزند. ازاینرو باید این راهبرد را بر پایهی ملاحظات واقعی تفسیر و اجرا کرد. همچنین باید فهم پیچیدهتری از کانونهای آشوبطلب جهانی داشته باشیم و این کانونها را به یک دولت خاص تقلیل ندهیم. بهجز دولت نامشروع اسرائیل که هیچ ظرفیت مشروعی ندارد، دیگر دولتها ازنظر ایران مشروعیت فینفسه دارند، منتها با اقدامات نامشروع، «ظرفیت مشروعیت» خود را کاهش میدهند. بر این اساس، دولت آمریکا نیز میتواند در برخی موارد که کاملا در راستای منافع کانونهای آشوبطلب عمل نمیکند، طرف مذاکره و گفتوگو باشد. هرچند بهطور کلی، دولت آمریکا، ظرفیت مشروعیت بسیار ناچیزی در نگاه راهبردی جمهوری اسلامی دارد.
۲٫۱٫ مواجههی ایران و عربستانبر اساس راهبرد عزت-امنیت این مسئله پیش میآید که جمهوری اسلامی باید چه مواجههای با عربستان داشته باشد؟ در پاسخ طیفی از راهبردهای سیاسی مطرح میشود که لازم است نسبتشان را با راهبرد کلان عزت-امنیت بسنجیم تا به راهبردهای جزئی و راهنکشهای درستتر رهنمون شویم.
بهنظر نمیرسد راه نخست بین مسئولان نظام و حتی بدنهی اجتماعی طرفدار چندانی داشته باشد. درواقع، گفتمان عزت-امنیت نظام دستکم دربرابر کشورهای عربی مقبولیت گستردهای نزد مسئولان، نخبگان و جامعه دارد. ازاینرو، پس از اعدام شیخ نمر، حتی برخی افراد عادی که تعلقات دینی محکمی ندارند، از برخورد با عربستان دم میزندند و قطع رابطهی عربستان و متحدانش با ایران را مسخره میکردند. راه دوم، البته نزد برخی مسئولان و بهویژه نزد بدنهی اجتماعی طرفدار دارد. ازاینرو، پس از اتفاقات منا یا تعرض به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده و یا تصادف رانندهی مست سفارت عربستان با شهروندی ایرانی که به مرگ وی انجامید، موج اجتماعی گستردهای شامل همه اقشار و طبقات اجتماعی علیه عربستان ایجاد شد. حمله به سفارت عربستان را میتوان در این راستا ارزیابی کرد.
راه سوم، مهمترین راهبردی است که ازطرف حاکمان ایران دنبال میشود. منتها خوانش مسئولان از این راهبرد متفاوت است. برخی مسئولان این راهبرد را نزدیک به راهبرد نخست دنبال میکنند و برخی دیگر نزدیک به راهبرد دوم. برای نمونه، بهرغم شهید شدن صدها ایرانی در اتفاقات منا و بیتوجهی و بیحرمتی عربستان به جسدهای زائران، مسئولان دولتی اغلب راه مدارا و مطالبهی آرام از عربستان را پی گرفتند. رهبر انقلاب که دیدند این برخورد پاسخ نمیدهد، در گفتاری متین، عربستان را به برخوردهای سخت و خشن تهدید کردند. پس از تهدید رهبر انقلاب، همراهی بیشتر سعودی را با مطالبات بهحق ایران شاهد بودیم. همچین برخورد جدی رهبری، حمایت گستردهی طیفهای گوناگون اجتماعی را بهدنبال داشت. همچنین، درحالیکه کشتی صلح ایران با تهدید عربستان و فشارهای بین المللی راهی سواحل یمن نشد، شاهد بودیم که خلبان ایرانی هواپیمای کمکی ایران، به تهدیدهای جنگندههای سعودی بیتوجهی کرد و راهی فرودگاه صنعا شد؛ جنگندههای سعودی بهرغم تهدیدهای مکرر، نتوانستند به هواپیما آسیب بزنند و ازاینرو، فرودگاه صنعا را بمباران کردند.
در اینکه راهبرد نخست با راهبرد کلان عزت-امنیت نظام متضاد است، تردیدی نیست. منتها برای بررسی راهبرد دوم و طیف راهبردهای سوم، باید چند مسئله را در نظر بگیریم. مسئلهی نخست، کاهش شدید ظرفیت مشروعیت عربستان بهدلیل اقدامات تجاوزگرانه و تروریستی گستردهاش در منطقه است. مسئلهی دوم، تعدی و تجاوز پیدرپی گفتاری و عملیاتی عربستان است به عزت-امنیت دولت و ملت ایران، از گفتارهای تهدیدآمیز گرفته تا حادثههای منا و فرودگاه جده، تا پشتیبانی پشتپرده از گروههای تروریستی سیستان و بلوچستان. مسئلهی سوم این است که ببینیم عربستان کجای هرم آشوبطلب و جنگطلب جهانی قرار گرفته است.
پرپیداست که پیش از بیداری اسلامی، سیاست اصولی نظام، راهبرد سوم با تاکید بیشتر بر مدارا بود. ایران، عربستان را قدرتی اسلامی میدید که البته دارای مقبولیتی نسبی در جهان اهل سنت است. ازاینرو، تشدید تنش با عربستان بههیچروی بهسود جهان اسلام و در راستای راهبرد کلان عزت-امنیت نظام نبود. با آشوبطلبانهتر شدن اقدامات عربستان پس از بیداری اسلامی، مواضع نظام در قبال عربستان کمتر دوستانه بود، منتها هنوز هم اصل بر مدارا بود. دولت دهم، با شعار بازسازی روابط منطقهای و بینالمللی ایران بر سر کار آمد. بهدلیل نسبتی که دولت با آیتالله هاشمی رفسنجانی بهعنوان معمار روابط ایران و عربستان داشت، تاکید زیادی بر بازسازی روابط با عربستان کرد. ازاینرو، در جاهایی که انتظار میرفت دولت بر اساس راهبرد عزت-ملت پاسخ جدیتری به اقدامات خصمانهی عربستان بدهد، بهامید مدیریت رفتار عربستان و درنهایت رسیدن به روابط مطلوب، پاسخهای بهنسبت نرم و دوستانهای میداد. نتیجهی این راهبرد، ورود مستقیمتر رهبری به عرصهی پاسخگویی به اقدامات خصمانهی عربستان بود؛ بهنظر میرسد در مواردی که گفته شد، گفتمان رهبری بیش از گفتمان دولت کامیاب بوده است. افزونبراین، گفتمان رهبری این حسن را داشت که احساس تحقیر مردم درقبال دستدرازی سعودی به حریم عزت مردم ایران و شیعیان منطقه را مدیریت میکرد.
اتفاقات اخیر نشان داده است که ادامهی راهبرد پیشین، تنها عربستان را در دستزدن به اقدامات تندتر جریتر میکند و نشان میدهد که رفتارهای رادیکالش هیچ هزینهای به همراه نخواهد داشت. ازطرفی، ایران فاقد قدرت ظرفیت و وجاهت بینالمللی و منظقهای کافی برای حملهی نظامی به عربستان و استفاده از همهی ظرفیتهایش برای مقابلهی حداکثری با عربستان است. حتی قطع کامل رابطهی سیاسی نیز میتواند بهقمیت تعطیلی حج و مانور نامعقول جریانهای وهابی بر بیاعتنایی ایران به شعائر اسلامی تمام شود. البته نمیتوان کتمان کرد که تعطیلی حج منافع اقتصادی و سیاسی برخی را در داخل کشور تهدید میکند. درصورت ادامهی شرایط کنونیِ قطع کامل ارتباط سیاسی نیز، ادامهی حج منوط به اطمینان ایران از خدمترسانی به حجاج ایرانی است که با تعطیل شدن دفتر سازمان حج و زیارت ایران در عربستان محل تردید است.
راهبرد دوم همچنین این ایراد را دارد که بازیکردن در زمین عربستان است در جهت تنشآفرینی بیشتر و قطبی تر کردن بیشتر جهان اسلام و دمیدن بر آتش تنشهای فرقهای که درنهایت به تحقق مقاصد کانونهای جنگطلب و آشوبطلب جهانی کمک میکند. بنابراین، از نظرگاه سیاسی، باید راهبرد کلان عزت-امنیت را در شرایط حاضر بهگونهای سامان داد که نه به راهبرد دوم بینجامد و نه اقدامات تندروی عربستان را بیهزینه بنمایاند.
اگر بپذیریم ایران توانایی تاثیرگذاری بر جنبشهای شیعیان شرق عربستان و بحرین را برای سوقدادنشان به فعالیتهای خشونتآمیز و مسلحانه دارد، با توجه به آنچه گفته شد، نباید این توانایی را بالفعل کند. ازطرفدیگر، رها کردن جریانهای شیعهی درون عربستان و حتی جریانّهای سنی ضدحاکمیت عربستان درست نیست. درنتیجه، فعالسازی این جریانها باید با تاکید بر اعتراضات آرام باشد، هرچند حمایتهای ایران باید نسبت به گذشته بیشتر شود. تشدید حمایتها همان هزینهای است که عربستان باید برای اقدامات خشونتآمیزش بپردازد. همچنین اثرگذاری بیشتر بر صحنهی یمن برای تضعیف موقعیت عربستان میتواند در دستورکار دولت و نظام باشد. این حمایتها درعین اینکه هزینهی سیاسی و بینالمللی بهنسبت کمتری برای ایران دارد، هزینهی رفتارهای نادرست عربستان را افزایش خواهد داد.
همچنین، دولت باید با برخورد بهجاتر و شدیدتر دستکم در بیان مواضع، مدیریت هیجانهای شیعیان منطقه را بهدست بگیرد. ازآنجاکه واکنشهای اولیهی دولت مثلا نسبت به واقعهی شارلی ابدو، شدت و بههنگامی کافی را ندارد، حتی از پس مدیریت هیجانهای داخلی نیز برنمیآید چه رسد به اینکه شیعیان دیگر کشورهای منطقه حسابی جدی برای دولت و نظام ایران باز کنند. اینکه خوشخیالانه فکر کنیم میتوان بدون تغییر جدی سعودی به سطح روابط و همکاری زمان دولت سازندگی و اصلاحات برسیم، نه بدنهی اجتماعی جامعهی شیعیان ایران و منطقه را همراه دولت میکند و نه حتی به بازنگری عربستان در سیاستهایش میانجامد. دولت میتواند با فضاسازی اجتماعی درست نشان دهد که غیرت و عزت اسلامی و ایرانی مردم را نه یک تهدید بلکه فرصتی برای پیشبرد راهبرد کلان عزت-امنیت نظام میبیند. درنتیجه میتواند عزتمندی ایشان را نمایندگی کند و بدینسان از «شکاف منفی» بدنهی اجتماعی انقلابی و دولت جلوگیری کند. درواقع، دولت باید نشان دهد که دوران پساتوافق فضایی برای مانور بیشتر منطقهای ایران است نه امر دستوپاگیری که تیغ سیاستهای اصولی منطقهای ایران را کند میکند. ازاینرو باید با تحرک دیپلماتیک بیشتر حتیالامکان تلاش عربستان برای انزوای بیشتر ایران را خنثی کند و باتوجه به فضاسازی رسانههای جهانی علیه آل سعود، تشدید شکاف میان دیگر کشورهای منطقه و جهان با سعودی را دنبال کند.
۳٫ غفلت از راهبرد اجتماعی دراز مدتدر سالهای پس از دوران دفاع مقدس، کمتر به حوزهی اجتماعی توجه شده است. به همین دلیل مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… غالبا با نگاهی صرفا سیاسی بررسی میشود. این غفلت، بخش بزرگی از ظرفیت اجتماعی اسلام و ایران را بیثمر کرده است. جمهوری اسلامی ایران، بهشدت نیاز دارد به حوزهی عمومی و اجتماعی درکنار حوزهی سیاسی توجه کند. توجه به حوزهی عمومی و اجتماعی صرفا از راه نهادهای سیاسی امکانپذیر نیست. درنتیجه، نظام باید زمینهی انگیزشی و گفتمانسازی لازم را برای فعال کردن بدنهی اجتماعیاش فراهم کند تا از ظرفیتهای ارتباطگیری جامعهی ایران با دیگر جوامع استفاده کند. در مسئلهی برخورد با عربستان شاهد همبستگی اجتماعی مطلوبی هستیم که میتوان این ظرفیت اجتماعی را برای تاثیرگذاری مطلوب بر مسائل منطقهای به کار گرفت. البته شرط مهم استفادهی بهینه از ظرفیتهای اجتماعی داخلی و خارجی، رویکرد تملکی و طلبکارانه نداشتن به نیروهای اجتماعی است. همچنین نهادهای سیاستی برای بهرهگیری از این نیروها باید از انعطاف لازم برخوردار باشند. فعال کردن ظرفیت اجتماعی میتواند از راههای گوناگونی انجام شود:
- بهرهگیری از ظرفیت بسترهای سنتی و مذهبی برای ارائهی پیام و ارتباطگیری: گروههای اجتماعی، نهادهای مردمی، بسیج، هیاتهای مذهبی، اندیشکدهها، دانشگاهها، حوزههای علمیه و… همه میتوانند در این زمینه فعال شوند. شیخ زکزاکی، یکی از نمونههای بسیار عالی در زمینهی تاثیرگذاری شبکهها و بسترهای اجتماعی است. میتوان با فعال کردن این شبکهها (و البته به کمک نیروهای سیاسی) به تاثیرگذاریهای فراتر از حد انتظاری دست یافت.
- بهرهگیری از ظرفیت شبکههای اجتماعی
- با توجه به همبستگی ملی در مسائل منطقهای و مسئلهی عربستان، میتوان فضای حقوق بشری علیه عربستان را به زبانهای بینالمللی عربی و انگلیسی در فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی دنبال کرد تا فشار بیشتری بر حاکمیت سعودی وارد شود و فعالان مدنی، حمیت و هویت اعتراضی مطمئنتری پیدا کنند.
- میتوان با سیاستگذاری درست رسانهای، احساس محرومیت شیعیان حاشیهی خلیج فارس را تشدید کرد. احساس محرومیت یکی از مهمترین مولفههای شکلگیری و تعمیق جنبشهای اجتماعی است.
- میتوان قابهای معنابخش مناسبی مثل مبارزه با استبداد و ظلم، مبارزه با استیلای آمریکایی و صهیونیستی، همداستان بودن سعودی و صهیونیستها، آبشخوری جریان تکفیری از سعودی را تولید و منتشر کرد. این قابها نیز از ابزارهای شکلگیری جنبشّهای اجتماعی فراگیر است.
- بهرهگیری از ظرفیت نیروهای شیعی عربی همسو برای فعال کردن ظرفیتهای اجتماعی دیگر کشورهای عربی: با توجه به عربگرایی جوامع عربی (حتی شیعیان عرب)، نیروهای اجتماعی عربی قدرت تاثیرگذاری بیشتری بر این جوامع دارند. بهویژه میتوان از گروههای همسوی لبنانی و عراقی (و در مرتبهی بعد پاکستانی) برای تاثیرگذاری بیشتر بر شیعی