حسابگری ذهنی اولین بار در سال ۱۹۸۰ توسط Richard Thaler ارائه شد. کانمن و تورسکی در آزمایشی که در ادامه آمده است این مفهوم را نشان داند.
فرض کنید از چند روز قبل برای دیدن نمایشی یک بلیت به ارزش ۱۰ دلار تهیهکردهاید. در زمان مراجعه به تئاتر متوجه میشوید که بلیت خود را گمکردهاید. آیا حاضرید با ۱۰ دلار دیگر یک بلیت تهیه کنید؟ فقط ۴۶ درصد از آزمودنیها گزینه خرید بلیت را انتخاب کردند. حال فرض کنید برای خرید بلیت به تئاتر رفتهاید، در لحظه خرید متوجه میشوید که ۱۰ دلار گمکردهاید، آیا با یک ۱۰ دلاری دیگر بلیت میخرید؟ در این حالت ۸۸ درصد از آزمودنیها گزینه خرید بلیت را انتخاب کردند. در هر دو حالت با خرید بلیت، ۲۰ دلار از حساب پولی کاسته میشود ولی در حالت اول برای آزمودنی این حس به وجود میآید که ۲۰ دلار برای خرید بلیت هزینه کرده است که بیش از حساب ذهنی برای تماشای نمایش بوده است (۱۰ دلار). به همین خاطر درصد انتخاب خرید مجدد بلیت کاهش پیدا میکند. این امر نشان میدهد که پول تعویضپذیر و fungible نیست و زمانی که آن را برای انجام کاری کنار میگذاریم، ارزش پول تغییر میکند.
نوشتهی مینا دهقانی