جهان کرونایی، رستاخیر حکومت‌های خودمختار پلتفرمی و مساله‌ حاکمیت رسانه‌ای

جهان کرونایی، رستاخیر حکومت‌های خودمختار پلتفرمی و مساله‌ حاکمیت رسانه‌ای


دیدگاه تخصصی
حوزه سیاستی : حکمرانی ارتباطات و رسانه
سال نشر : سال 1400



در آستانه‌ سال 2020 میلادی و 1399 شمسی، ویروس کووید 19، چون شوکی بزرگ، جهان را از خواب زمستانه‌ خود بیدار کرد. ظهور ویروس کشنده‌ ناشناخته از چین، سردرگمی کشورها، اتخاذ سیاست‌های قرنطینه خانگی، تعطیلی کسب‌وکارها، مراکز تفریحی و آموزشگاه‌ها، اخباری بودند که ثانیه به ثانیه تصویری از جهان جدید کرونایی برای عموم می‌ساختند. بی‌تردید رسانه‌ها نقشی بی‌بدیل در این تصویرسازی ایفا کردند. پلتفرم‌های رسانه‌ای آنلاین بزرگ نظیر فیسبوک، یوتیوب، تیک‌تاک و پیام‌رسان‌های اجتماعی نقشی مهم در مخابره‌ اطلاعات به کاربران خود ایفا کردند. نقش پررنگ این پلتفرم‌ها در ارائه، حذف، تصحیح و مدیریت محتوا، نشان از رستاخیر جدید پلتفرمی در عرصه حکمرانی رسانه‌ای جهانی بود. . رستاخیزی که گویا نوید ظهور حکومت‌های رسانه‌ای خودمختار پلتفرمی را به ارمغان خواهد داشت.
انتخابات 2020 ایالات متحده، حذف حساب کاربری ترامپ و هواداران آن، مباحثات و منازعات بسیاری را میان دوگانه آزادی بیان و سانسور محتوا، نسبت رسانه‌های اجتماعی و رسانه‌های سنتی، مساله حاکمیت رسانه‌ای کشورها و اعتماد به رسانه را برانگیخت. منازعات و مباحثاتی که میان کشورهای مختلف از جمله اتحادیه اروپا جریان دارد و دنیای جدید رسانه‌های پلتفرمی را هدف قرار داده است و بستری برای شکل‌گیری رویکردهای جدید سیاست‌گذارانه در این حوزه است.
نظام حکمرانی رسانه‌ای ایران نیز از این تحولات استثنا نیست، بلکه طیف مختلفی از بازیگران سنتی و پلتفرم‌های رسانه‌ای آنلاین داخلی و خارجی در این سپهر رسانه‌ای حضور دارند. در نتیجه لازم است نظام حکمرانی رسانه‌ای ایران به منظور حفظ حاکمیت رسانه‌ای خود، اعمال حاکمیت بر رسانه‌های خارجی و توسعه‌ی زیست‌بوم پلتفرم‌های رسانه‌ای داخلی، رویکرد، ساختار و مدل مواجهه‌ سیاست‌گذارانه‌ کارآمد و اثربخشی را اتخاذ کند.
از این رو در این بولتن تخصصی سعی شده است با مرور سیاست‌های جهانی، مناظرات و منازعات جهانی، مقالات علمی، زیست‌بوم داخلی، نظام تنظیم‌گری ایران و کشورهای دیگر در خصوص پلتفرم‌های رسانه‌ای آنلاین، شناسایی خلاء‌ها و چالش‌های موجود ، ضمن ارائه‌ پیشنهادات سیاستی، چشم‌انداز روشنی از مفهوم حاکمیت رسانه‌ای ارائه دهد. مخاطبان این بولتن، متخصصان حوزه رسانه و ارتباطات نوین، سیاست‌گذاران، نهادهای تنظیم‌گر، مراکز پژوهشی و علاقه‌مندان و پژوهشگران حوزه‌ سیاستگذاری و تنظیم‌گری پلتفرم‌های آنلاین رسانه‌ای است.



اتحادیه اروپا به دنبال احیای حاکمیت رسانه‌ای خود در عصر پلتفرم‌های امریکایی
بررسی قانون پیشنهادی خدمات دیجیتال در اتحادیه اروپا
اتحادیه اروپا در چند سال اخیر به طور ویژه وارد مباحثات و مذاکرات طولانی با صاحبان پلتفرم‌های امریکایی و دولت امریکا شده است تا بتواند حاکمیت دیجیتال خود را در عصر غول‌های پلتفرمی احیاء کند. مقررات عمومی حفاظت از داده (GDPR)و دستورالعمل رسانه‌های صوتی‌وتصویری 2018 (AVMSD 2018) نمونه‌هایی از تلاش‌های این اتحادیه برای قانونمند ساختن پلتفرم‌های امریکایی بوده است. با این وجود متخصصان و سیاست‌گذاران اروپایی بر این باورند که قوانین تدوین شده کارایی لازم را نداشته و به دلیل عدم شناخت کافی از ماهیت عملکردی پلتفرم‌ها نتوانسته‌اند مسائل مرتبط را پاسخ بگویند. از این رو اروپا با بازنگری مجدد بر رویکردهای خود به دنبال ایجاد یک چارچوب تنظیم‌گرانه کلان در حوزه خدمات دیجیتال است که مرزهای سنتی رسانه و ارتباطات را از هم بگسلد و علاوه بر ایجاد یک رژیم قانونی برابر و متقارن، رژیم حقوقی نامتقارنی را نیز در برابر بازیگران مختلف تدوین کند. پیش‌نویس قانون خدمات دیجیتال (DIGITAL SERVICE ACT) و پیش‌نویس قانون بازار دیجیتال (DIGITAL MARKET ACT) جلوه‌هایی از این تغییر رویکرد در اتحادیه اروپا است. اتحادیه‌ای که بعد از جدایی بریتانیا به سختی نفس می‌کشد و سعی دارد هم‌چنان انسجام عملکردی خود را حفظ کند.
قانون خدمات دیجیتال سعی دارد رژیم قانونی پایه‌ای برای همه‌ خدمات دیجیتال و همین‌طور الزاماتی مضاعفی برای خدمات دیجیتالی که بیشتر از 10 درصد مصرف کنندگان اروپایی را دربرمی‌گیرد ایجاد کند. نکته مهم در این قانون همگرایی قانونی در خدمات دیجیتال است. دستورالعمل رسانه‌های صوتی و تصویری 2018 سعی در جداسازی دو ساحت رسانه و ارتباطات بر مبنای تقسیم‌بندی سنتی داشت. این در حالی است که تدوین پیش‌نویس قانونی به نام قانون خدمات دیجیتال، نمایی از رویکرد همگرایی قانونی در حوزه دیجیتال است. هدف اساسی از قانون خدمات دیجیتال حفاظت از مصرف کننده و افزایش شفافیت است. قانون بازار دیجیتال، جلوه‌ نظام نامتقارن حقوقی است. قانون خدمات دیجیتال هدف خود را تنظیم‌گری پلتفرم‌های بزرگ و به اصطلاح «دروازه‌بانان» دیجیتال قرار داده است. پلتفرم‌هایی که حداقل 45 میلیون کاربر فعال ماهانه دارند. در این قانون سعی شده است الزامات مضاعف‌تری برای این پلتفرم‌ها در نظر گرفته شود.
مهم‌ترین موضوعاتی که توسط قانون خدمات دیجیتال پوشش داده می‌شود، محتوای غیرقانونی و تبلیغات است. این دو نکته کاملا نشان می‌دهد که مساله اساسی در قانون خدمات دیجیتال، محتوا است. مفهوم مدیریت و تعدیل محتوا (content moderation) به‌ویژه بعد از اتفاقاتی که در جریان کووید 19 و انتخابات 2020 ایالات متحده افتاد نظیر حذف و مسدودسازی به یکی از سرفصل‌های داغ روی میز مذاکرات میان اتحادیه اروپا و سیاست‌گذاران و کمپانی‌های ایالات متحده تبدیل شده است.
بخشی از متخصصان بر این باور هستند که می‌توانند در خصوص محتوای غیرقانونی با توجه به قوانین پیشین اتحادیه اروپا در زمینه محتوا پورنوگرافی کودکان، محتوای ترویستی، محتوای نفرت‌پراکنی و حق نشر اجماع نظری را به وجود آوردند با این وجود کماکان بر سر تعریف محتوای غیرقانونی و بیشتر بر سر تعریف محتوای نامناسب اختلاف‌نظری جدی وجود دارد.
با این وجود کماکان بر سر اصلاح و تغییر این دو پیشنهاد قانونی مذاکراتی طولانی در اتحادیه اروپا در حال انجام است که مطالعه و بررسی هریک از این مذاکرات تصویری تا حد زیادی شفاف از رویکردهای مختلف ذی‌نفعان گوناگون در سطح اروپا، دیگر کشورهای جهان و بازیگران ایالات متحده پیش روی علاقه‌مندان و متخصصان قرار می‌دهد و نمونه‌ای از مطالعه تجربه‌ تنظیم‌گری در عصر دیجیتال است.
پلتفرمدیوم
(آخرین اخبار مرتبط با پلتفرم‌های رسانه‌ای در جهان)
1. یکی از روندهای مهم در جهان، تماشای ویدئو بر صفحه بزرگ نمایش (تلویزیون) است. بر طبق خبر سایت TVtech، 120 میلیون نفر در دسامبر 2020 میلادی یوتیوب را بر بستر تلویزیون‌های خود تماشا کردند. با وجود این که یوتیوب اذعان دارد هنوز از صفحه موبایل بیشترین مصرف محتوایی صورت می‌گیرد با این حال رشد مصرف رسانه‌ای بر بستر تلویزیون به سرعت در حال افزایش است. به نظر شما این روند چه تحولاتی را برای پلتفرم‌های اشتراک ویدئو رقم خواهد زد؟ در این خصوص گفت‌وگوی کوتاهی با کارشناس رسانه عباس نیک‌نفس صورت گرفته است.
نیک نفس معتقد است در حال حاضر یوتیوب 120 میلیون کاربر منحصربه‌فرد دارد که محتوای این پلتفرم را بر روی نمایشگر تلویزیونِ خود تماشا می‌کنند. البته همانطور که از متن خبر برمی‌آید همچنان کاربران برای اتصال تلویزیون خود به اینترنت راه‌های متنوعی را در پیش می‌گیرند، برخی محتوای تلفن‌ هوشمندشان را بر روی تلویزیون استریم می‌کنند، برخی از ست‌آپ‌باکس‌ها کمک گرفته و البته تعدادی هم تلویزیون هوشمند در اختیار دارند.
برگ برنده‌ یوتوب در این است که گوگل به‌ عنوان شرکت مادر در تمامی مواردی که ذکر شد حضور پررنگ دارد، چه در بازار تلفن‌های هوشمند، چه اندروید باکس‌ها و چه تلویزیون‌های هوشمند. این مسئله از یوتیوب نامی آشنا می‌سازد که همواره در چینش اپلیکیشن‌هایی که برابر کاربر قرار می‌گیرد در صف نخست جای داشته باشد. مطابق گزارش‌ها در سال 2020 گوگل 23 درصد بازار سیستم‌ عامل تلویزیون‌ها را در اختیار داشته و اختلاف قابل توجهی با رقبا دارد. در کنار موارد پیشین که مستقیما یوتیوب را به گزینه‌ نخست برابر دیدگان کاربر تبدیل می‌کند باید این را هم بدانیم که در هر 60 دقیقه 500 ساعت محتوا بر روی یوتیوب بارگزاری می‌شود. حجم و تنوع محتوا در یوتیوب به اندازه‌ای است که کاربر همواره دلیل تازه‌ای برای حضور در اپلیکیشن داشته باشد و در این میان نمایشگر بزرگ‌تر و با کیفیت‌تری نظیر تلویزیون را بر تلفن‌همراهش ترجیح دهد.
تلویزیون‌های برخط (CTV) در سال‌های اخیر با بهبود کیفیت اینترنت و آگاهی کاربران رشد مناسبی را تجربه می‌کنند، به زودی گزارش «بررسی پدیده‌ تلویزیون‌های برخط» بر روی سایت دفتر مطالعات قرار خواهد گرفت.
2. بنابر گزارش سارا پرز در سایت techcrunch یوتیوب اعلام کرده است که در یک حرکت آزمایشی می‌خواهد شمارش عدم تایید dislike را از دید عموم پنهان کند. البته کماکان تولیدکنندگان محتوا از تعداد تاییدها و عدم تاییدهای خود باخبر می‌شوند اما با توجه به چالش‌ها و مسائلی که تولیدکنندگان به دلیل موج‌های عدم تایید توسط کاربران مختلف مواجه بودند، تصمیم گرفته شده است در یک بازه زمانی آزمایشی این اقدام را انجام دهند. یوتیوب تنها پلتفرمی نیست که این اقدام را انجام داده است پیش از این نیز اینستاگرام در حرکتی مشابه، در به‌روزرسانی اپلیکیشن خود تعداد لایک‌ها را از دید کاربران پنهان کرد. به نظر شما دنیای پلتفرمی بدون like و dislike چگونه خواهد بود؟ به زودی پادکستی با همین موضوع بر روی کانال بولتن قرار خواهد گرفت.
3. آفکام نهاد تنظیم‌گر ارتباطات بریتاینا هم‌ا‌ندیشی عمومی را برای مقررات پلتفرم‌های اشتراک‌گذاری ویدئو به منظور حفاظت از کودکان و نوجوانان در قبال محتوای غیرقانونی و آسیب‌رسان برگزار کرده است. در این هم‌اندیشی ذی‌نفعان مختلف در مورد راهنمای عمل آفکام درخصوص مقررات پلتفرم‌های اشتراک‌گذاری ویدئو نظرات خود را ارائه می‌دهند. آفکام به تازگی بر طبق اصلاحات قانون ارتباطات بریتانیا صلاحیت تنظیم‌گری پلتفرم‌های اشتراک‌گذاری ویدئو را کسب کرده است. از این رو با توجه به اهمیت این پلتفرم‌ها و تفاوت آن‌ها با سایر سرویس‌های رسانه‌ای صوتی و تصویری و مرز کم‌رنگ میان آن‌ها با با رسانه‌های اجتماعی، این نهاد تنظیم‌گر رسانه و ارتباطات سعی کرده است اسناد مختلفی را با مشورت عمومی به عنوان راهنمای عمل تنظیم‌گری این سرویس‌ها منتشر کند. برای مطالعه‌ی این اسناد می‌توانید به کانال گروه حاکمیت رسانه‌ای در عصر دیجیتال مراجعه بفرمایید.
قانون اجرایی شبکه آلمان؛ دیوار دیجیتال برلین
محمد املائی / پژوهشگر گروه حاکمیت رسانه‌ای در عصر دیجیتال
به دنبال گسترش پلتفرم‌های رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی در جهان و اهمیت نقش این رسانه‌ها در زنجیره‌ ارزش محتوای رسانه‌ای، کشورهای مختلف سعی کرده‌اند با اتخاذ سیاست‌هایی از مرزها و قلمروهای رسانه‌ای خود صیانت کنند. در این میان، آلمان با تصویب قانونی بلندپروازانه در ژانویه 2018 میلادی، تلاشی را با هدف تنظیم محتوای آنلاین در شبکه‌های اجتماعی آغاز کرد که امروزه به الگویی برای سایر کشورها تبدیل شده است. قانون «بهبود اجرای قانون در شبکه‌های اجتماعی» که منتقدین از آن به عنوان دیوار دیجیتال برلین یاد می‌کنند، نتیجه شکست تلاش‌هایی است که دولت آلمان از سال 2015 میلادی برای ایجاد یک سازوکار همکاری داوطلبانه موثر با شرکت‌های فناوری به منظور تعدیل و مدیریت محتوای غیرقانونی پیگیری می‌کرد. قانون اجرایی شبکه، همانطور که از نامش پیداست، به دنبال شناسایی محتواهای غیرقانونی جدید نیست بلکه به دنبال این است که محتواهای مشمول عناوین مجرمانه مانند نفرت‌پراکنی، خشونت آمیز، تروریستی و پورنوگرافی کودکان که پیش از آن در قوانین کیفری آلمان مورد شناسایی قرار گرفته بود را در شبکه‌های اجتماعی محدود سازد.
هدف اصلی قانون اجرایی شبکه، مقابله با محتواهای آنلاین غیرقانونی است و به این منظور، به دنبال ایجاد سازوکاری شفاف و کارآمد به منظور رسیدگی به شکایات در شبکه‌های اجتماعی است. هنگامی که کاربران شکایتی را ارسال کردند، شبکه‌های اجتماعی باید در سریع‌ترین زمان ممکن ( 24 تا 7 روز بسته به نوع محتوا) بررسی کنند که آیا این محتوا بر اساس قوانین کیفری آلمان، مشمول محتوای غیرقانونی می‌شود یا خیر. با تایید دفتر فدرال دادگستری آلمان که نهادی اداری است و مسئولیت اجرای قانون مذکور را بر عهده دارد، سازمانهای خودتنظیمی که مستقل و دارای تخصص باشند نیز مورد شناسایی قرار می‌گیرند و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند شکایات دارای ابهام را برای بررسی به نهاد خودتنظیم‌گر ارجاع داده و این نهاد نیز تا 7 روز از تاریخ ارجاع مهلت دارد تصمیم خود را به شبکه اجتماعی اعلام کند. شبکه اجتماعی موظف است نظر نهاد خودتنظیم‌گر مورد شناسایی قرار گرفته را اجرایی سازد.
مقابله با محتوای غیرقانونی به دو شکل حذف و مسدودسازی انجام می‌گیرد. محتواهای حذف شده نیز باید به مدت 10 هفته ذخیره و نگهداری شوند. شبکه‌های اجتماعی باید بلافاصله پس از تصمیم خود، فرد شکایت کننده و کاربر منتشرکننده محتوا را مطلع ساخته و دلایل تصمیم خود را نیز به آن‌ها ارائه کنند. علاوه بر این، شبکه‌های اجتماعی که سالانه بیش از 100 شکایت دریافت می‌کنند باید هر شش ماه یکبار گزارشی به زبان آلمانی با جزئیات کامل درباره شیوه‌های تعدیل و حذف محتوا و آمار آن به صورت عمومی منتشر کنند در صورتی که شبکه‌های اجتماعی موارد این قانون را اجرایی نسازند و یا در مقابله فوری با محتواهای غیرقانونی اهتمام نداشته باشند، تا 50 میلیون پوند جریمه خواهند شد.
موافقان، این قانون را برگرفته از آرمان‌های قانون اساسی آلمان در حفاظت از اقلیت‌ها، حاکمیت قانون و حمایت عمومی دانسته اند. در مقابل، انجمن روزنامه‌نگاران آلمان طی بیانیه‌ای مشترک با فعالان مدنی و دانشگاهیان، اجرای این قانون را خطری برای اصول بنیادین آزادی بیان قلمداد کردند.از جمله انتقادات مطرح، مهلت زمانی محدود و جریمه‌های سنگین است که گفته می‌شود شبکه‌های اجتماعی را به سمت «حذف بیش از اندازه» سوق می‌دهد. ونزل میشالسکی، مدیر آلمانی دیده‌بان حقوق بشر، معتقد است که این قانون شرکت‌های خصوصی را به سانسور بیش از حد محتواها برای جلوگیری از جریمه شدن هدایت می‌کند و کاربران را بدون هیچ گونه نظارت قضایی یا حق تجدیدنظر، رها می‌سازد. منتقدان به اجرای خصوصی قانون نیز اعتراض داشتند که در آن یک شبکه اجتماعی در جایگاه دادگاه یا نهادهای مشروع دموکراتیک قرار گرفته و قانونی بودن یا نبودن محتوایی را تعیین می‌کند. نحوه اطلاع رسانی به کاربران نیز مورد انتقاد قرار گرفته و عنوان شده که یکی از راه‌های حفاظت از آزادی بیان، اطلاع رسانی دقیق و به‌هنگام در دریافت شکایت است تا کاربران بتوانند از خود دفاع کنند. علیرغم تمامی بحث‌ها، نتایج یک نظرسنجی که در مارس 2018 انجام گرفت نشان می‌دهد که 67 درصد شرکت‌کنندگان با اجرای این قانون بسیار موافق و تنها 5 درصد مخالف آن بوده‌اند.
رویدادهای حاکمیت رسانه‌ای در ایران و جهان
دیده‌بان صوت‌وتصویر اتحادیه اروپا در سلسله نشست‌هایی به بررسی موضوعات مختلف از جمله مدیریت و تعدیل محتوا بر بستر شبکه‌های اجتماعی، نقش سرویس‌های درخواستی (VOD) در قانون خدمات دیجیتال، حق نشر، مبارزه با اطلاعات گمراه کننده و نسبت آنان با قانون خدمات دیجیتال می‌پردازد. این مسائل از جمله چالش‌های جدی تدوین‌کنندگان قانون خدمات دیجیتال در اتحادیه اروپا است. اولین نشست از این سلسله نشست با عنوان شفافیت تعدیل و مدیریت محتوا بر بستر رسانه‌های اجتماعی در 28 اسفندماه برگزار شد. مسائلی چون چگونگی مدیریت و تعدیل محتوا بر بستر فیسبوک، قوانین و مقررات اتحادیه اروپا و نسبت آنان با مقررات رسانه‌های اجتماعی، نسبت قوانین سابق اتحادیه اروپا با قانون جامع و همگرای قانون خدمات دیجیتال و چگونگی مشارکت و توزیع مسئولیت میان نهادهای تنظیم‌گر مختلف در سطح اتحادیه اروپا از اهم موضوعاتی بود که در این نشست مطرح شد. برای مطالعه‌ بیشتر می‌توانید گزارش کامل این نشست را از طریق سایت دفتر مطالعات تنظیم‌گری ساترا دریافت کنید.
موسسه بین‌المللی ارتباطات (iicom) در وبینارهای مختلفی به بررسی مسائل تنظیم‌گری رسانه و ارتباطات در بخش‌های مختلف جهان از جمله، استرالیا، آسیا، اروپا، بریتانیا، ایلات متحده و خاورمیانه و شمال آفریقا می‌پردازد. این موسسه در نشستی با عنوان «انجمن سالانه رسانه و ارتباطات آسیا» در بهمن ماه به موضوع مهمی چون قدرت پلتفرم‌ها در سانسور محتوایی پرداخت. دکتر سیدمحمدصادق امامیان رئیس ساترا (سازمان تنظیم مقررات رسانه‌های صوتی و تصویری ایران) در این نشست شرکت کرد. این موسسه هم‌چنین در نشستی دیگر با عنوان « انجمن رسانه و ارتباطات شمال آفریقا و خاورمیانه» در تاریخ 3 و 4 فرودین 1400 به بررسی مساله‌ی همگرایی در حوزه ارتباطات و محتوا پرداخته است.
گروه رسانیوم با همکاری دفتر مطالعات تنظیم‌گری ساترا رویدادی دو روزه با عنوان «راهکارها و الزامات تنظیم‌گری کلاب‌هاوس» در تاریخ 9 و 10 اردیبشهت ماه برگزار کرد. سخنرانان حاضر در این نشست ترکیبی از متخصصان حوزه‌ تنظیم‌گری، اساتید مدیریت، ارتباطات رسانه، پژوهشگران، جامعه‌شناسان، فعالان کسب‌وکارهای رسانه‌ای و فعالان رسانه بودند.
کلاب‌هاوس به عنوان یک رسانه‌ اجتماعی در پاییز 2019 توسط پول دیویسون و روهان ست شکل گرفت. این اپلیکیشن با نام «کلاب‌هاوس» نام‌گذاری مجددی انجام داد و به طور رسمی تنها برای سیستم iOS در مارس 2020 منتشر شد. این اپلیکیشن توسط شرکت Alpha Exploration Co شکل گرفته است. کلاب‌هاوس در ایران نیز همانند کشور ایالات متحده با حضور چهره‌های سرشناس البته از نوع سیاسی بر سر زبان‌ها افتاد. حضور سیاست‌مدارانی چون محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه دریکی از این اتاق‌های گفتگو و صحبت پیرامون قرارداد 25 ساله ایران و چین و مسائل مربوط به برجام نیز موجب شد تا توجهات زیادی به این پلتفرم جلب شود.
نزدیکی زمان انتخابات، ویژگی متمایز صوتی بودن این پلتفرم و شکل‌گیری گفت‌وگوهای انتخاباتی به رغم محدودیت‌هایی چون عضویت تنها با دعوت‌نامه و اختصاصی بودن نسخه اصلی کلاب‌هاوس برای سیستم‌ عامل‌های Ios و تعداد کمتر کاربران نسبت به سایر رسانه‌های اجتماعی، موجب شد که اسم کلاب‌هاوس در سطح نخبگانی و دانشگاهی جامعه بیشتر شنیده شود. از سویی دیگر انتشار نسخه رسمی آن برای سیستم عامل اندروید به اهمیت بیشتر این پلتفرم افزود.
کلاب‌هاوس نه به عنوان پدیده‌ای جدید بلکه به عنوان موضوعی در عرصه‌ تنظیم‌گری و حاکمیت رسانه‌ای ایران محل بحث و بررسی است. در این نشست ذی‌نفعان مختلف با رویکردهای متفاوت به بررسی پلتفرم کلاب‌هاوس پرداختند. نقد سیاست‌های پیشین در خصوص مواجهه با سرویس‌های خارجی از نکات برجسته‌ این رویداد بود. از سویی دیگر تاکید بر ایجاد فضای رقابت داخلی، گفت‌وگو، ایجاد نهادهای خودتنظیم‌گر، بازنگری قانونی و ساختاری و همین‌طور وجوه تمایز کلاب‌هاوس از سایر رسانه‌های اجتماعی، نقد رویکردهای صرفا فنی به تنظیم‌گری رسانه از جمله مباحث محوری این گفت‌وگو بود. دفتر مطالعات تنظیم‌گری ساترا ضمن تدوین گزارشی پژوهشی با عنوان «کلاب‌هاوس؛ تب جدید بازار رسانه‌های اجتماعی ایران» به انتشار گزارش نشست اقدام کرده است. مطالعه این دو گزارش به منظور آشنایی بیشتر با رویکردهای بازیگران مختلف ایران برای سیاست‌گذاران، متخصصان و علاقه‌مندان این حوزه مفید خواهد بود.
مرور پژوهشی-سیاستی
زیرساختی شدن تیک‌تاک:تحول روابط قدرت و پلتفرمی‌شدن محتوای سرگرمی در چین
محمد علیزاده/ پریسا زارع
این مقاله سعی دارد از طریق مطالعه تجربی بر روی پلتفرم چینی «تیک‌تاک» به مساله‌ی زیرساختی شدن پلتفرم بپردازد. هدف از این مقاله بررسی این موضوع است که چگونه پلتفرم‌های استریم ویدئو در فرآیندهای زیرساختی خود تحول پیدا کرده و روابط قدرت میان بازیگران مختلف را در زیست‌بوم پلتفرمی تغییر خواهند داد. پلتفرم‌های دیجیتال نه تنها قدرت‌های جدیدی برای تغییر رفتارها و فعالیت‌های آنلاین هستند، بلکه تحولات عمیق دیجیتالی را برای کلیت جامعه به ارمغان می‌آورند. نفوذ بخش‌های فرهنگی، دولتی و اقتصادی، بازیگران مختلفی را درون زیست‌بوم پلتفرمی نهادینه کرده است و به تدریج این امر تبدیل به یک نوع جامعه‌ پلتفرمی ترکیبی خواهد شد. از این رو سوال مهم برای متخصصان آن است که نقش پلتفرم‌ها در غلبه‌ زیست‌بوم پلتفرمی چه خواهد بود؟ از سویی دیگر با توجه به نقش مهم پلتفرم‌های بزرگ این مساله مطرح است که آیا این بازیگران را باید پلتفرم دانست یا زیرساخت؟ یا هردوی این موارد.
تغییر پارادایمی به سمت زیرساختی شدن پلتفرم نه تنها بر پایه‌ شباهت خصیصه‌های فنی آنان به بازیگران حوزه زیرساخت است بلکه بیشتر به دلیل توسعه‌ مفهوم میان‌رشته‌ای و ارتباط تنگاتنگ این پلتفرم‌ها با زندگی روزمره است. سه رویکرد کلان مطالعات صنعت و کسب‌وکار، مطالعات نرم‌افزار و مطالعات اقتصاد سیاسی در موضوع پلتفرمیزه شدن مورد استفاده قرار می‌گیرد.
از منظر مطالعات نرم‌افزاری به رغم تفاوت‌هایی که پلتفرم و زیرساخت از لحاظ مقیاس و حوزه‌ توجه با یکدیگر دارند، واجد اشتراکات زیادی هستند. به واسطه‌ استفاده گسترده‌ عمومی از پلتفرم، زیرساختی که به شکل سنتی تحت حاکمیت ملت‌ها بود از نظم معمول خود خارج شده و استفاده خصوصی پیدا می‌کند. در حالی که تلاش‌های صورت گرفته در حوزه‌ مطالعات نرم افزاری شکاف موجود مابین رابط فنی پلتفرم و مدل‌های کسب و کار را پر می‌کند، با نفوذ مداوم پلتفرم به حوزه‌ عمومی اجتماع، اکتفا به توضیح پیامدهای اقتصاد سیاسی در یک زیست‌بوم پیچیده‌ پلتفرمی ناکافی به نظر می‌رسد. از این‌رو برخی متخصصان معتقدند باید مفهوم " معاشرت آنلاین” را در مطالعات مربوط به رسانه‌های اجتماعی مورد بازنگری قرار دهند. زیست‌بوم پیچیده‌ پلتفرمی به شکل فزاینده‌ای در حال ادغام شدن با موسسات عمومی جامعه است. موسساتی که روز به روز وابسته به خدمات زیرساختی نظیر موتور جستجو، رایانش ابری، تحلیل‌گر داده، فروشگاه‌های نرم افزار کاربردی، سرویس اشتراک ویدئو و شبکه های اجتماعی می‌شوند. تا حدی که می‌توان گفت هیچ فضای عمومی خارج از سوپرپلتفرم وجود ندارد. به عنوان مثال پلتفرم‌های آموزشی، آموزش عمومی سنتی را به طور کلی و در تمام ابعادش چون اجرا، مفهوم و عملیات‌های آن به چالش کشیده‌اند . متاثر از سازوکارهای الگوریتمی و مدل‌های کسب و کار ، این پلتفرم‌ها با سرعت، فرآیندهای آموزش و یادگیری را تغییر داده و سرانجام عدالت آموزشی را از طریق ارائه‌ خدمات یکسان به عموم مردم در بخش‌های مختلف اقتصادی-اجتماعی جامعه تحت تاثیر قرار داده‌اند.
تیک‌تاک اپلیکیشنی است که به ایجاد و اشتراک‌گذاری ویدئوهای کوتاه مدت می‌پردازد. تولیدکنندگان محتوا ابزارهای گوناگونی برای ایجاد محتوا بر بستر تیک‌تاک دارند. با تحلیل ویژگی‌های تکنیکی تیک‌تاک، مدل منحصر به فرد کسب و کار، گفتمان پلتفرم و روابط قدرت با دولت مرکزی و محلی در چین، در می‌یابیم که تیک‌تاک از یک جامعه سرگرمی آنلاین به یک پلتفرم یکپارچه با خدمات گسترده‌ای از جمله خدمات تجارت الکترونیکی، آموزش آنلاین، توانمندسازی فرهنگی، تبلیغات و گردشگری در حال حرکت است و به عبارتی دیگر در حال تبدیل به یک «دائره المعارف ویدیویی» است. روند زیرساختی شدن «دائره المعارف ویدئویی» نه تنها در نفوذ آن به بخش‌های مختلف اجتماعی تجسم یافته، بلکه مهم‌تر از آن، دستیابی به قدرت پلتفرم و تغییر روابط قدرت است که باعث می‌شود افراد، نهادها و سازمان‌های دولتی همه از قوانین این پلتفرم پیروی کنند و به تدریج به آن وابسته شوند. بنابراین، استدلال‌ها در این زمینه به دو بخش تقسیم می‌شوند:
اول آن که «دائره المعارف ویدئویی» با اصولی از قبیل قابلیت فروش، رتبه بندی محبوب‌ترین‌ها و ذخیره سازی اطلاعات محقق شده و به دلیل خصلت پلتفرمی قابل جست‌وجوی محتوا است و هم‌چنین به دلیل ظاهر غیرانتفاعی بی‌طرف جلوه می‌کند. هدف اصلی ایجاد چنین پلتفرمی، خلق پایگاه داده‌ای از انواع اطلاعات اجتماعی است. از سویی دیگر این پلتفرم از طریق ارتباط با اشخاص ثالث، کسب درآمد کرده و این کسب درآمد موجب می‌شود تا به کسب منابع داده فراوان، قدرت مطلق در چانه‌زنی تجاری و کنترل مشاهده‌ محتوای ویدئویی نائل شود.
مساله دوم آن است که زیرساختی شدن پلتفرم‌ها در چین به جای «تنظیم‌گری مقررات دقیق» مورد استقبال و تحسین دولت قرار می‌گیرد. به دلیل همسویی با دولت مرکزی و همکاری‌های مشترک با دولت محلی، تیک‌تاک مشروعیت خود را در مدیریت محتوا به دست می‌آورد و دولت نیز به نوبه خود به عنوان یک سهامدار سود سهام خود را برای ساختن یک «زندگی خوب» هزینه می‌کند. با وجود این که در مطالعه پلتفرم‌های رسانه‌ای اجتماعی چین، محققان بیشتر بر شرایط کاری دشوار سازندگان پلتفرم تحت مداخله و سانسور دولتی تأکید دارند، با این حال روابط قدرت پیچیده‌تری میان دولت و پلتفرم رسانه‌ای اجتماعی در روند زیرساختی شدن تیک‌تاک قابل مشاهده است. با این حال در برخی از مناطق که رسانه‌های اجتماعی تخصص بیشتری نسبت به موسسات سنتی دارند، همکاری بین نهادهای دولتی و غول های فناوری به یک روند اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. بنابراین دولت و ایالت از نقش تنظیم كننده به یكی از سهامداران پلتفرم تبدیل می‌شوند، به این امید که پلتفرم به صورت خودجوش از طریق امتیازات قانونی از داده‌های سازمانی و گسترش منافع تجاری بهره‌مند شود.
اما آن‌چه در این‌جا حائز اهمیت است این است که اگر صرفا موضع پلتفرم‌های اصلی دیجیتال در چین تنها حفظ منافع ملی و گسترش داده‌ها و چشم انداز تجاری شرکت‌های خودشان باشد، حقوق کاربر و و نقش کاربر در این میان چه خواهد بود؟ از این رو در برنامه حفظ منافع ملی و گسترش داده‌ها، کاربران چه جایی خواهند داشت. از این رو این مساله ما را موظف می‌کند که بیشتر در مورد سازوکارها ، پویایی‌ها و تعاملات میان بازیگران مختلف در زیست‌بوم بسترهای زیرساختی مطالعه کنیم و به طور فشرده در مورد معنای رفتار چین در کمرنگ شدن بیش از پیش سیستم و جامعه فکر کنیم.