الگوهای حکمرانی و تنظیمگری, برنامههای در حال انجام, حوزه های تخصصی, در رسانه, دیدگاه تخصصی, محصولات, نظام اداری
جوانگرایی چگونه میتواند به حل ابرچالشها کمک کند؟یکی از مسئولان، از جوانی پرسید «این روزها در دانشگاه چه میکنید؟» جوان که دانشجوی کارشناسی بود جواب داد «مشغول فعالیتهای دانشجویی هستیم.» مسئول گفت «من در سن شما در سطح ملی مسئولیت داشتم.» جوان نگاهی کرد و گفت: «و همچنان دارید!». پرمشغله بودن و بعضاً چندشغله بودن مسنترها مساوی است با بیعرصه ماندن، تجربه نکردن و مهیا نشدن جوانان برای بر عهده گرفتن اداره کشور.
ادامه دادن این مسیر و عدم سپردن تدریجی مدیریتها به جوانان این اقدام را هرروز پرمخاطرهتر از دیروز میکند، چراکه ازیکطرف مسائل بهمرور مزمن و پیچیدهتر میشود، از طرف دیگر جوانان همچنان بیتجربه میمانند! ازآنجاکه مجربها محتاطترند و ریسکپذیری پایینتری دارند، به جوانانی که امتحانشان را پس ندادهاند (!) بهسختی اعتماد میکنند و این عدم اعتماد منجر به عدم بهکارگیری جوانان میشود، به همین ترتیب این چرخه معیوب ادامه پیدا میکند بهطوریکه –باکمی اغراق- هر چهار سالی که میگذرد میانگین سنی مدیران نیز چهار سال افزایش مییابد. این در حالی است که جوانان سابق، همان افرادی که مجربان پرمشغله امروز هستند، چهار دهه پیش -بهواسطه انقلاب- با اندک تجربهای مشغول اداره کشور شدند، تجربهها اندوختند و مجرب شدند. جوانان کمتجربه دیروز و مجربان امروز، احساس میکنند سپردن کار به جوانانِ ناپخته ممکن است ضررهای جبرانناپذیری به کشور وارد کند. هرچند گذشته را فراموش کردهاند؛ ولی باید به فکر آینده باشند و باشیم.
حل این مسئله ازاینرو بسیار مهم است که بر آینده کشور و سرنوشت آحاد جامعه اثرات جدی و بعضاً برگشتناپذیری دارد. برای حل آن، ضرورت پیگیری مجدانه بهکارگیری جوانان شایسته در عرصههای مدیریتی تقریباً بدیهی است، اما راهکاری دیربازده است. به دلیل وجود چالشهای جدی و فوری اقتصادی کشور، بهعنوان راهکاری میانبر و البته مؤثر، پیشنهاد میشود در راستای بهبود «حکمرانی تصمیمگیری کشور»، پشتیبانی تخصصی ساختارمند از شورای عالی هماهنگی اقتصادی بر عهده جمعی منسجم از جوانان باانگیزه، دارای ایده و جسور گذاشته شود که اولاً ارتباطی وثیق و از نزدیک با مسائل اصلی، واقعی و بهروز کشور پیدا کنند، ثانیاً این امر آمادگی لازم برای بر عهده گرفتن وظایف جدیتر در آینده را در ایشان ایجاد کند و ضمناً محکی باشد برای شناخت افراد.
این روزها وجود مسائل و چالشهای متعدد اقتصادی در کشور قابل کتمان نیست، هرچند عوامل بروز چالشهای اقتصادی متعدد است، قطعاً ناکارآمدی «ساختار تصمیمگیری کشور» یکی از مهمترین آنهاست. بهعنوانمثال، مسئله رشد نقدینگی که امروزه به یکی از پیچیدهترین و گستردهترین چالشهای اقتصادی کشور تبدیل شده است، از روز اول چنین وضعیتی نداشته است. همانطور که سعدی در حکایتی در گلستان میگوید: «سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گذشتن به پیل»، اگر به هشدارهایی که کارشناسان امر از سالها قبل در این زمینه و زمینههای دیگر (از قبیل صندوقهای بازنشستگی و بودجه) میدادند به نحو مناسبی توجه شده بود و تصمیم گیران با جسارت بیشتری برای «حل مسئله» اقدام کرده بودند، امروز با چنین غولهای بیشاخودمی مواجه نبودیم.
از سوی دیگر حل موردی و مقطعی این چالشها به دلیل اثرگذاریهای پیچیده آنها بر یکدیگر (نقدینگی، مسکن، سکه و ارز و…) بههیچوجه مثمر ثمر نخواهد بود. همچنین باید توجه داشت اثرگذاری مسائل بر یکدیگر صرفاً به درون حوزه اقتصاد محدود نمیشود بلکه بر حوزههای اجتماعی، سیاسی و… مانند اعتمادبهنفس ملی نیز تأثیرات جدی و بلندمدت دارد. ازاینرو با توجه به موارد پیشگفته، کشور در حال حاضر نیازمند اصلاح اساسی سازوکار کلان تصمیمگیری یا بهعبارتدیگر حکمرانی تصمیمگیری است. حتی همین مسئله نیز ازجمله مواردی است که سالهای سال در کانون توجهات صاحبنظران دلسوز کشور قرار داشته است، اما به دلیل درگیریهای روزمره و ضعف تصمیمگیری موفقیت قابلتوجهی در این راستا کسب نشده است. آیا در حال حاضر امکان اصلاح این سازوکار عریض و طویل وجود دارد یا باید همچنان سرگرم حل چالشهای فوری کشور باشیم؟ چه عواملی باعث کندی و انگیزه پایین برای تصمیمگیری بوده است؟ آیا راهکار فوری اما مؤثری برای حل این مسئله وجود دارد؟
بدنه فعلی مدیریتی کشور چنانچه توانایی اتخاذ و اجرای تصمیمات درزمانی که مسائل قابلحلتر بودهاند را نداشته است، دور از ذهن است حال که مسئله بغرنجتر و مزمن شده است بدون انجام اصلاحات در روال تصمیمگیری امکان حل آن را داشته باشند. حل این مسائل مزمن که بر تعدادشان افزوده شده است نیازمند ورود جدیتر جوانان در اداره کشور و تصمیمگیری است. در چنین وضعیتی هرچند دیکته نوشتهنشده غلط ندارد و برخی مدیران فعلی ترجیح میدهند بدون غلط بازنشسته شوند و تا حد ممکن از احتمال اشتباه و طبیعتاً از تصمیمگیری دوری میکنند، تصمیم گرفتن و اقدام کردن ضرورت دارد. در غیر این صورت در آینده با مریضی روبهرو خواهیم بود که قرص قلبش برای معدهاش ضرر دارد و جراحی معدهاش برای فشارخونش و… .
قاعدتاً یکی از مهمترین راهکارها بهکارگیری بیشازپیش جوانان در سطوح مدیریتی کشور برای استفاده از جسارت، انگیزه، بلندپروازی و ایدههای ایشان است. جوانان معمولاً انگیزه، ایده و بلندپروازی بیشتری دارند. با علم و فناوری جدید آشناترند، مسائل و نسل جدید را بهتر درک میکنند و اهل رقابتاند. در عوض، مسنترها اغلب محتاطتر، باتجربهتر و باثباتترند. البته ممکن است جوانی نیز پیدا شود که جسارت نداشته باشد و در دستگاه متبوع خود به کند کار کردن و فرار از مسئولیت عادت کرده باشد. همانطور که ممکن است فرد باتجربهای حقیقتاً از جهت انگیزه و داشتن ایده دلش جوان باشد!
پیشرانهایی ازجمله قانون اصلاح قانون بازنشستگی کشور و سازوکار دستیار ستادی در این راستا مؤثرند. هرچند بسیار مهمتر از آنها باور و اعتماد داشتن حقیقی مدیران به کارآمدی جوانان، حمایت از ایشان و تلاش مستمر، دلسوزانه و جدی برای جانشینپروری است. اما این راهکارها هرچند اساسی و زیرساختی هستند و باید هرچه بیشتر برای اجرایی شدنشان تلاش کرد، به دلیل لزوم انتخاب دقیق افراد متعدد شایسته و ضرورت طی منطقی و تدریجی سلسلهمراتب مدیریتی، بسیار زمانبر هستند. این سؤال مطرح است که آیا راهکار عاجلی که هم بتواند حکمرانی تصمیمگیری را در کشور بهبود دهد و هم کشور را از موهبت صفات جوانی در تصمیمگیری بهرهمند کند، وجود دارد؟
یکی از تدابیر رهبر معظم انقلاب برای تسریع روند تصمیمگیری در مورد چالشهای اقتصادی تشکیل شورای عالی هماهنگی اقتصادی در بالاترین سطح تصمیمگیری کشور با حضور سران قوا و با اختیارات خاص بود. هرچند این شورا دارای دبیرخانه و ارتباط با ارکان مختلف حاکمیتی کشور است، اما میتوان از این فرصتِ ویژه و از فرصت وجود جوانان جسور و دارای ایده برای بهبود حکمرانی تصمیمگیری استفادههای بیشتری برد. راه میانبر و سریعِ درگیر کردن جوانان با مسائل اصلی کشور، ارتباط مستقیم با سطوح عالی کشور و رفع نیاز شورا به تصمیمسازیهای جسورانه و دسترسی به ایدههای جدید، ایجاد سازوکاری مکمل (اتاق فکری فعال و بلکه بیشفعال) در شورای عالی هماهنگی اقتصادی کشور است.
در گام اول باید جمع محدودی از این جوانان برای این امر انتخاب شوند و وقت مستقل کافی به این نهاد اختصاص دهند و اگر در نهاد دیگری مشغول کارند هماهنگیهای همکاری کسب شود. در گام دوم اولاً توان کارشناسیشان باید صرف دستور کارهای فوری شورا شود و ثانیاً در ارائه دستور کارهای جدید، فعالانه نقشآفرینی کنند. در گام سوم ارائه مستقیم و بیواسطه نظرات و ایدهها به اعضای شورا سبب آشنایی بیشتر دو طرف در مورد توانمندیها و نیازمندیهای یکدیگر خواهد شد. ایدههای جسورانه جدید راه سهلتری برای ارائه مییابند، راحتتر و سریعتر بازخورد میگیرند و از ایدههای مناسب قاعدتاً استقبال خواهد شد. امید است با افزایش شناخت و احساس امکان اثرگذاری، این سازوکار به مرجعی برای دریافت نظرات سایر صاحبنظران جوان، شبکهسازی ایشان و تسهیل برقراری ارتباط با سطوح عالی مدیریتی کشور بینجامد. در این شرایط یکی از پیچیدهترین مراحلی که پیشروی مسئولان و دبیرخانه فعلی شورا قرار دارد، مکانیسم انتخاب افراد محدود شایسته است. مرحلهای که امکان استفاده از رانت را فراهم میآورد.
منتشر شده در هفتهنامه تجارتفردا در تاریخ ۲۱ مهر ۱۳۹۷