جای خالی گفتمان سیاسی در تبلیغات انتخاباتی و جولان رادیکالیسم

جای خالی گفتمان سیاسی در تبلیغات انتخاباتی و جولان رادیکالیسم


یادداشت
حوزه سیاستی : مطالعات پارلمان
سال نشر : 14 اسفند 1402



توضیحات

عاطفه مرادی اسلامی؛ روند تولید گفتمان سیاسی از دهه ۵۰ به این سو دچار تحولات مختلفی شده است که فقدان دکترین جامع  اداره کشور در دولت های پس از انقلاب وهمچنین  تحولات  شخصیتی رجال سیاسی از عوامل مهم این تحولات نظری است.  برای توضیح بیشتر باید گفت؛ در دهه ۶۰ منازعات میان دو طیف  راست و چپ ،که اولی پایبند به فقه سنتی و صیانت از حقوق خصوصی و دومی به دنبال فقه پویا، جایابی مصلحت در اداره کشور و تلاش برای پررنگ ساختن نقش دولت در سطوح مختلف زندگی اجتماعی بود؛ منجر به تاسیس تشکل های سیاسی مختلف از سوی جریانات  اسلام گرا  شد؛ جریاناتی که پیش از انقلاب با وجود خط مشی های متفاوت توانسته بودند هدف مشترک تاسیس نظام اسلامی را محقق کنند و حلقه حسینیه ارشاد نماد این توافق جمعی به شمار می رفت که شاگردان شریعتی و مطهری را با وجود تفاوت های رویکردی در کنار هم می پذیرفت؛توافقی که به مرور زمان تبدیل به انشقاق  آشکار و در مراحل بعد طرد بخشی از جریان از میدان تصمیم سازی کشور شد.

اما مساله قابل توجه  در دهه ابتدایی پس از انقلاب اسلامی، آن است که  صورت بندی های منقح از مبانی سیاستی در هر دو طیف سیاسی فعال صحنه قابل مشاهده بود و شاید این گفتمان سازی را بتوان به سالها مبارزه فرهنگی در سالهای پیش از انقلاب  و مواجهه احزاب و تشکل های معارض با یکدیگر در جریان مبارزه علیه رژیم مرتبط ساخت. از سوی دیگر ماهیت عمدتا  طلبگی  گفتگوها با توجه به نقش راهبری حوزویان وتمرکز علمی قشر روحانی آن دوره،  می تواند عاملی برای اتقان استدلالات گفتمانی این دو طیف در نظر گرفته شود.

نقطه قوتی که به مرور در سال های بعد با پیچیده تر شدن مسائل اجتماعی و عدم به روز رسانی کرسی های حوزوی به نقطه ضعف تبدیل شد. چراکه دکترین اداره کشور متاثر از بحران های بعد انقلاب و دوران جنگ، دست خوش آزمون و خطاهای بسیار شد. ضمنا  در دهه های بعد از انقلاب، احزاب عملا خود را موظف به تولید نظریه حکمرانی نمی دیدند؛ چرا که پیروزی در انتخابات فرایندی نبود که به گفتمان اداره وابسته باشد و در فرهنگ سیاسی کشور،  پوپولیسم به نوعی جایگزین و غالب بر طرح مباحث کارشناسی شد و وعده های بی حساب ابزار اصلی رای آوری تلقی شد.

از سوی دیگر برخی از جریانات اسلام گرا با اتکا به اندیشه های رهبران انقلاب عملا تلاشی برای باز تعریف این آرا در ساحت های تخصصی نمی دیدند و با ذکر کلیات موید از سخنان رهبران می توانستند مشروعیت لازم برای جلب آرا و سرمایه اجتماعی را کسب کنند.

ارگان مطبوعاتی احزاب هم به طور عمومی، بستری برای  طرح مجادلات سیاسی و نقد عملکرد رقیبان سیاسی است و رویکردی نظام مند به مسائل حکمرانی در این مطبوعات و رسانه ها کمتر دیده می شود؛هرچند که ضرورت ایجاد تریبون های رسانه ای برای احزاب به رسمیت شناخته شده است.

مساله مهم دیگر وجود فاصله میان گفتمان سیاسی و عملکرد اشخاص سیاسی است که بعضا تناقضات رفتاری و سیاستی را درعرصه اداره کشور رقم زده است؛ برای مثال  احزابی که داعیه دار حمایت از یک اندیشه سیاسی خاص بودند در عرصه عمل با چالش هایی مواجه شدند و یا در معرض تعارض منافعی قرار گرفتند که کارکرد آنها را در وضعیتی معارض با سیاست های اعلامی قرار داد.

در این میان، احزاب عملا  کارکرد نظارتی و ارائه مشاوره سیاستی به مدیران را ایفا نمی کنند و کارویژه خود را منحصر در منازعات انتخاباتی و تدوین لیست می بینند.

لینک دریافت یادداشت

برای دریافت متن کامل یادداشت به سایت خبری تحلیلی جریان نو مراجعه کنید:

جریان نو