ضرورت توجه عمیقتر به تحولات اجتماعی و سیاسی و نیز تأثیر رهیافتهای نظری بر غنای سیاستگذاری اجتماعی، گروه سیاسی اجتماعی اندیشکده را بر آن داشت تا سلسله نشستهایی با عنوان جامعهشناسی تاریخی برگزار کند. در نخستین نشست، آقای مهدیار توضیحاتی دربارهٔ رویکردهای جامعهشناسی تاریخی ارائه کرد که چکیدهاش در ادامه میآید:
جامعهشناسی تاریخی یعنی مطالعهٔ اکنونِ جامعه در پرتو تاریخ و سنتش. جامعهشناسی تاریخی در مقابل رهیافت مقطعی و غیر تاریخی کارکردگرایی ساختاری قرار میگیرد. درعینحال، باید توجه کرد که جامعهشناسی تاریخی، اغلب، رویکردی موجبیتانگار به جامعه و تحولاتش دارد. ازنظر برخی جامعهشناسان همچون اسمیت جامعهشناسی از دل تاریخ بیرون آمده است.
دو نوع عمدهٔ مطالعهٔ تاریخی ازاینقرار است: یکی تاریخ سیاسی که تاریخ نخبگان و شاهان است و دیگری تاریخ اجتماعی که تاریخ مردم و فرهنگ است. بسته به مبانی نظری، جامعهشناسان تاریخی به یکی یا هر دو نوع مطالعات تاریخی توجه میکنند.
با توسعهٔ دستهبندیِ کتاب بینش و روش در جامعهشناسی تاریخی اثر تدا اسکاچپل، پارادایمهای اصلی جامعهشناسی تاریخی را میتوان اینگونه دستهبندی کرد:
- نگاه استبداد شرفی: این نگاه تحت تأثیر رویکرد هگل و مارکس به تاریخ شرق و بهویژه تبیین مارکس از شیوه تولید آسیایی است. ازنظر مارکس، جامعه شرقی جامعهای کمآب و پراکنده است. این جبر جغرافیایی تاریخ سیاسی و اجتماعی شرق را تعیین میکند. در سده بیستم پری اندرسون و ویتفوگل این نظریه را توسعه دادند. در مطالعات ایران، پترفسکی و کاتوزیان دو چهرهٔ اصلی این پارادایم هستند.
- نگاه مارکسی: در مطالعات مارکسی مسئلهٔ فئودالیسم و تضاد طبقاتی نقش عمدهای در تبیین تاریخ اجتماعی ایران بازی میکند. عباس ولی از چهرههای جدی توسعه این رویکرد در فهم ایران است.
در پایان نشست قرار شد منابع معرفیشده در جلسات آتی مطالعه و بررسی شود؛ برای جلسهٔ بعدی کتاب تضاد دولت و ملت کاتوزیان.