اکنون میدانیم که انسانها در تصمیمگیریهای خود دچار خطا میشوند؛ انسانها به بیان دن آریلی بهطور پیشبینی پذیری غیر عقلایی هستند. برای فهم کامل انحراف از عقلانیت، بهتر است با تمایز قائل شدن بین انسان اقتصادی، از انسان معمول در جریان اصلی اقتصاد شروع کنیم.
اگر انسان اقتصادی یک انسان عادی بود، درباره طبیعت و عملکرد ذهن او چه میتوانستیم بگوییم؟ پاسخ آن است که ذهن انسان اقتصادی مطابق با نظریه انتخاب عقلایی رفتار و همچون یک مغز ماشینی بیعیب و نقص عمل میکند. ذهن انسان اقتصادی از مهارتهای محاسباتی بینهایتی برخوردار است که از سوی آنها محاسبات مربوط به کنشهای مختلف را انجام میدهد.
در نسخه نظریه جریان اصلی که به «نظریه مطلوبیت انتظاری ذهنی» مشهور است، انسان اقتصادی میتواند به تمام پیامدهای جایگزین، یک عدد را بهاندازه میزان تمایلش اختصاص دهد و گزینهای را که مطلوبیت انتظاری او را بیشینه میکند، انتخاب کند. شاید این درجه از انتزاع ازلحاظ نظری سودمند باشد، اما این مفهوم از عقلانیت و سازگاری در تصمیم، از سوی پژوهشهای آزمایشی و تجربی که مغز یا ذهن را موردمطالعه قرار دادهاند، اثبات نشده است.
اقتصاد رفتاری بر عملکرد شناختی ذهن انسان و اینکه چرا افراد به خطاها در قضاوت و تصمیمگیری خود مبتلا هستند، تمرکز دارد. اقتصاد رفتاری تمایل به تمرکز بر تصمیمهای کوچکتر و موقعیتهای کمتر پیچیده دارد، تا انواع متفاوت سوگیریهای شناختی انسان را از یکدیگر تمییز دهد. تحقیق تجربی اقتصاددان رفتاری، اغلب اوقات در آزمایشگاه که امکان آزمایش کنترلشده را فراهم میکند، انجام میشود.
استفاده از تمایزی که تالر و سانستین در کتاب «تلنگر» بین انسان عادی و انسان اقتصادی قائل میشوند، میتواند به فهم خطاهای شناختی که مطالعات کاهنمن آن را آشکار کرده است، کمک کند. آنان معتقدند انسان اقتصادی که در علم اقتصاد الگوسازی شده است، دارای حافظهای بزرگتر از بزرگترین ابرکامپیوترها است، همیشه پیشبینیهای بدون سوگیری میکند و هیچگونه خطای پیشبینی پذیر نظاممندی در تصمیمگیریهای خود ندارد. این در حالی است که انسان عادی، نهتنها دارای حافظه و ظرفیت شناختی محدود است، بلکه در پیشبینی و تصمیمگیری نیز دچار خطاهای پیشبینی پذیر میشود. بهعنوانمثال، انسان عادی دارای «یک خوشبینی غیرواقعی درباره طول زمانی است که پروژهها به طول میانجامند» (مغالطه برنامهریزی). او همچنین دارای تمایلی قوی به «همراهی با وضعیت پیشفرض» یا «وضعیت موجود» است. محققان این حوزه، دلایل بسیاری را درباره اینکه چرا ذهن ما بهطور نظاممند در قضاوت و تصمیمگیری دچار خطا میشوند، شناسایی کردهاند.
این خطاها در میان بسیاری از عوامل دیگر، از اثر لنگر، قضاوت از سوی نمایندگی، اطمینان بیشازحد، زیان گریزی، آشکارگی، استفاده از حسابهای ذهنی، چارچوببندی، اثر مالکیت، ترجیحات ناسازگار، پیشبینی ناقص مبتنی بر احساسات، مشکلات ناشی از مواجهه با احتمالات و زمان، سوگیری تصدیق، تخمین بیشازحد حوادث نادر و ناهماهنگی شناختی ناشی میشوند. بنا بر دلایل ذکرشده، یافتههای اقتصاد رفتاری، بهشدت بر این نگاه که انسانها همچون انسانهای اقتصادی، عقلایی رفتار نمیکنند، تأکید میکند.
امیرمحمد تهمتن: محقق اقتصاد رفتاری، دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف
منتشر شده در روزنامه دنیای اقتصاد در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶