«محمدحسین معصومزاده» پژوهشگر ارشد گروه بین الملل اندیشکده حکمرانی شریف در یادداشتی به تشریح تهدیدات ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی علیه منافع ملی ایران پرداخت.
منطقه قفقاز جنوبی، در پی توافق جمعه شب میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان با میانجیگری ایالات متحده آمریکا، وارد مرحلهای جدید و بسیار پرمخاطره شده است. این رخداد، نه تنها صلح و ثبات پایدار را برای منطقه به ارمغان نخواهد آورد، بلکه پیامدهای ناگواری برای امنیت و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در بر خواهد داشت. این توافق گامی در راستای سناریوهای بلندمدت قدرتهای فرامنطقهای برای تضعیف محور مقاومت و تغییر ژئوپلیتیک منطقه به زیان جمهوری اسلامی ایران و متحدان سنتی آن است.
- اعلام یک سازش تحمیلی
در ۸ آگوست ۲۰۲۵ (۱۷ مرداد ۱۴۰۴)، بیانیهای مشترک میان ترامپ، الهام علیاف و نیکول پاشینیان در واشنگتن امضا شد که بهعنوان «اعلامیه قصد برای معاهده صلح» معرفی شد، اما عملاً یک سازش تحمیلی به ارمنستان است. این توافق ادامه تغییرات ژئوپلیتیکی پس از جنگ دوم قرهباغ (۲۰۲۰) و حمله ۲۰۲۳ آذربایجان است که به تسلط کامل باکو بر قرهباغ انجامید.
در متن بیانیه، بر صلح، روابط و بازگشایی مسیرهای حملونقل با رعایت حاکمیت و تمامیت ارضی تأکید شده است. با این حال، مهمترین بخش آن فراهمکردن اتصال بدون مانع جمهوری آذربایجان به نخجوان از طریق خاک ارمنستان است؛ مسیری که با نام «کریدور زنگزور» شناخته میشد و اکنون «پل ترامپ» نام گرفته است. گزارشها حاکی از واگذاری کنترل این مسیر ترانزیتی در منطقه سیونیک به آمریکا برای مدت ۹۹ سال است.
انحلال گروه مینسک در این توافق، به معنای حذف روسیه و فرانسه از روند صلح قفقاز است. پاشینیان آن را «موفقیتی تاریخی» معرفی کرده و مدعی دسترسی متقابل به نخجوان شده، اما در واقع، این توافق به معنای واگذاری یک مسیر راهبردی به کنترل مستقیم آمریکا است. ترامپ نیز با لغو متمم ۹۰۷ قانون آزادی، زمینه گسترش همکاری نظامی با آذربایجان را فراهم کرد.
- خنجری بر پیکر امنیت منطقه
از منظر منافع ملی ایران، این توافق نه تنها هیچ گامی در جهت صلح پایدار نیست، بلکه یک نمایش سیاسی و سرمایهگذاری برای تغییر معادلات ژئوپلیتیکی منطقه به نفع قدرتهای فرامنطقهای و به زیان جمهوری اسلامی ایران و روسیه است که در ادامه به آن پرداخته میشود:
- حضور آمریکا در مرز ایران: کریدور موسوم به «پل ترامپ» در مجاورت مرز ایران، نفوذ ناتو را به مرزهای شمالی کشور میرساند؛ خط قرمزی که مقامات ایران بارها هشدار دادهاند.
- قطع اتصال ایران به قفقاز و اروپا: این طرح مسیر اصلی ایران به قفقاز و اروپا را مسدود کرده و میتواند تا 20 تا 30 درصد درآمد ترانزیتی کشور را از بین ببرد، در شرایطی که این مسیر برای دور زدن تحریمها حیاتی است.
- ترکیسازی کریدورها و مسیرهای انتقال انرژی: ترکیه به دنبال دستیابی به یک اتصال زمینی مستقیم به کشورهای ترکزبان آسیای میانه از طریق جمهوری آذربایجان و قفقاز است. این امر علاوه بر تضعیف نقش راهبردی گرجستان، به ترکیه اجازه میدهد تا به یک هاب انرژی بزرگ در منطقه تبدیل شده و سود ترانزیتی کلانی را کسب کند، در حالی که مسیرهای موجود ایران را نادیده میگیرد
- افزایش تسلیح جمهوری آذربایجان: لغو متمم ۹۰۷ قانون آزادی، راه را برای همکاری نظامی و ارسال سلاح آمریکا به باکو باز میکند، با الگویی مشابه اوکراین که میتواند علیه ایران و روسیه به کار رود.
- تغییر مرزها: علیرغم تأکید بیانیه بر احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی، این پروژه عملاً به معنای ایجاد یک کریدور برونسرزمینی و جابهجایی مرزها در آینده منطقه است. ایران همواره بر مصونیت مرزهای بینالمللی تأکید کرده و هرگونه تلاش برای تغییر مرزهای موجود را خط قرمز خود میداند.
- چشماندازی مبهم و پرمخاطره
با توجه به ابعاد توافق اخیر واشنگتن، آینده قفقاز جنوبی و مرزهای شمالی ایران، وارد مرحلهای از رقابتهای پرشدت ژئوپلیتیکی، بیثباتی داخلی و تلاش برای بازچینش قدرت در منطقه به سود بازیگران فرامنطقهای میشود.
ورود مستقیم آمریکا به قفقاز از طریق «پل ترامپ» و واگذاری مسیر استراتژیک سیونیک به کنترل ۹۹ساله واشنگتن، به سرعت معادلات سنتی منطقه را تغییر خواهد داد. این اقدام، محور ایران–روسیه را در برابر ائتلاف آمریکا–ترکیه–آذربایجان قرار میدهد و خطر رویاروییهای چندلایه را افزایش میدهد؛ از درگیریهای نیابتی و فشارهای اقتصادی گرفته تا فعالیتهای خرابکارانه و جاسوسی.
در سوی دیگر، ارمنستان که تحت فشار شدید و امتیازدهیهای فراتر از حد متعارف پاشینیان قرار گرفته، در آستانه بحران سیاسی داخلی و اعتراضات مردمی است. این بیثباتی، راه را برای پیشروی سریعتر پروژه پانترکیستی آنکارا–باکو باز میکند؛ پروژهای که با دسترسی زمینی مستقیم ترکیه به آسیای میانه، میتواند حتی به تغییرات حقوقی و جمعیتی در ارمنستان و در نهایت تغییرات ژئوپلیتیکی در کل منطقه منجر شود. چنین روندی، تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی، ژئوپلیتیک و ژئواکونومی ایران محسوب میشود.
- ضرورت یک سیاست خارجی پیشدستانه، فعال و بازدارنده ایران
- فروپاشی سازوکار ۳+۳ و لزوم چارچوب تازه همکاری منطقهای
سازوکار «۳+۳» از ابتدا نیز ابتکار چندان کارآمدی نبود و توافق واشنگتن نشان داد که عملاً بیاثر شده است. این سازوکار نهتنها نتوانست مانع حضور قدرتهای فرامنطقهای شود، بلکه با همراهی غیرمستقیم برخی اعضا، حتی روند تغییر ژئوپلیتیک منطقه را تسهیل کرد. ایران باید یک چارچوب تازه و انعطافپذیر همکاری منطقهای طراحی کند که کشورها و بازیگران متضرر از این توافق را گرد هم آورد.
- ائتلافسازی هدفمند و چندسطحی
ایران میتواند از فرصت نارضایتی کشورهایی که از کریدور زنگزور ضرر کردهاند، بهره بگیرد. این ائتلافها حتی اگر موقت و تاکتیکی باشند، میتوانند بازدارنده باشند.
- گرجستان به دلیل کاهش اهمیت مسیر سنتی باکو–تفلیس–قارص، ممکن است به همکاری با ایران در حوزه ترانزیتی و مقابله با انحصار ترکی–آذری تمایل بیشتری نشان دهد.
- روسیه نیز از حذف نقش خود در میانجیگری و کاهش نفوذش در ارمنستان آسیب دیده و با تهدید انحراف مسیرهای ترانزیتی مواجه است. این همگرایی تهدیدات، فرصتی برای ارتقای همکاری ایران و روسیه از سطح تاکتیکی کوتاهمدت به شراکت راهبردی مشروط فراهم میکند؛ مشروط بر اینکه مسکو بخشی از هزینه مقابله با حضور آمریکا و تغییرات مرزی را بپذیرد.
- سیاست دوگانه در قبال ارمنستان
- حمایت راهبردی و پایدار از ثبات و تمامیت ارضی ارمنستان به عنوان سد ژئوپلیتیک در برابر نفوذ پانترکیسم و پروژههای آمریکایی.
- ایجاد اهرمهای اقتصادی، انرژی و امنیتی برای جلوگیری از نزدیکی بیش از حد ایروان به غرب.
- این همکاری باید بر پایه شراکت متوازن و منافع متقابل باشد، نه امتیازدهی یکجانبه.
- تقویت مسیرهای جایگزین ژئواکونومیک
- اولویت با توسعه «کریدور شمال–جنوب ارمنستان» در پیوند با «کریدور خلیج فارس–دریای سیاه» است؛ مسیری که از بنادر جنوبی ایران آغاز شده، از ارمنستان و گرجستان عبور میکند و به اروپا میرسد.
- عملیاتی کردن سریع این مسیر، وابستگی ایران به کریدورهای تحت نفوذ ترکیه و آذربایجان را کاهش میدهد و پیوند راهبردی با ایروان و تفلیس را تقویت میکند.
- کریدور ارس نباید مجدداً به محور فعالیت ایران بدل شود، زیرا باکو از ابتدا آن را جایگزین زنگزور نمیدانست.
- حضور امنیتی و اطلاعاتی فعالتر در قفقاز جنوبی
تنها با ایجاد شبکه رصد و اقدام پیشدستانه میتوان تحرکات رقبا را کنترل کرد و از نقش صرفاً واکنشگر به بازیگر تصمیمساز در معادلات قفقاز تبدیل شد. این حضور باید در کنار ائتلافسازی و اقدامات ژئواکونومیک، ستون سوم سیاست خارجی فعال ایران باشد.
- جمعبندی
توافق واشنگتن میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان، تحت میانجیگری آمریکا، نه گامی به سوی صلح پایدار، بلکه بخشی از سناریوی بازچینش ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی به سود قدرتهای فرامنطقهای و به زیان ایران و متحدانش است. این روند با تثبیت حضور آمریکا در مرزهای شمالی ایران و ایجاد کریدوری راهبردی در دست واشنگتن و محور ترکیه–آذربایجان، تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی، موقعیت ژئوپلیتیک و منافع اقتصادی جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. پیامدهای آن شامل تضعیف کریدورهای حیاتی ایران، گسترش نفوذ پانترکیسم، تغییر موازنههای انرژی و تشدید مسابقه تسلیحاتی است.
در چنین شرایطی، ایران نیازمند سیاستی فعال، پیشدستانه و بازدارنده است؛ سیاستی که بر ایجاد ائتلافهای منطقهای مؤثر با روسیه، گرجستان و ارمنستان، عملیاتیکردن مسیرهای جایگزین همچون کریدور شمال–جنوب ارمنستان و خلیج فارس–دریای سیاه، و تثبیت خطوط قرمز امنیتی کشور استوار باشد. این مسیر باید با حضور امنیتی و اطلاعاتی فعالتر ایران در قفقاز جنوبی پشتیبانی شود تا تهران نه صرفاً واکنشگر، بلکه بازیگر تصمیمساز در تعیین آینده این منطقه راهبردی باقی بماند.
منتشر شده در: خبرگزاری فارس