ارتباط بین تنظیمگری و مداخله دولت ازجمله مباحث مهم در میان اندیشمندان و سیاستمداران بوده است. بهنحویکه تنظیمگری بهاشتباه به معنای مداخله دولت در حیطه فعالیتهای بخش خصوصی در نظر گرفته میشود. درحالیکه تنظیمگری به وظیفه دولت در هر دو بخش خصوصی و دولتی برمیگردد. از این منظر دولتی بودن اقتصاد بههیچوجه نافی وظیفهٔ تنظیمگری نخواهد بود. بااینوجود در بسیاری از موارد این دو مقوله بهصورت مترداف به کار میروند و آبشخور این تشابه معنایی از تشابه مصطلحی است که بین دو مفهوم آزادسازی و فرآیند خصوصیسازی برقرار است. منظور از آزادسازی اقتصادی مجموعهای از برنامههای مقررات زدایی و تنظیم زدایی بوده درحالیکه خصوصیسازی واگذاری مالکیت بنگاههای دولتی و یا وظایف تصدیگرایانه آنها به بخش خصوصی است. از این حیث نگاهی عمیقتر به موضوع تنظیمگری و رابطه آن با خصوصیسازی و آزادسازی قوانین از اهمیت ویژهای برخوردار است. بنابراین اگرچه زدودن مقررات زائد گام مهمی در تضمین موفقیت خصوصیسازی به شمار میرود، اما بدون وجود مقررات تنظیمگرانه نیز در بسیاری از موارد امکان استفاده از مزایای بازار رقابتی وجود نخواهد داشت. بنابراین تنظیمگری به معنای وضع، پالایش و یا حذف قوانین در جهت برابر کردن قدرت چانهزنی طرفین مبادله است.
با عنایت به این نقش تنظیمگری، در شرایط کنونی اقتصاد ایران تنظیمگری بهمنظور ایجاد فضای رقابتی و جلوگیری از ناکارایی بازار و درنهایت بهرهگیری از منافع خصوصیسازی امری اجتنابناپذیر به نظر میرسد. بر این اساس میتوان گفت ایجاد نظام تنظیمگری تا حد زیادی مقدم بر فرآیند واگذاریها بوده است.
در ادامه با توجه به اینکه تشکیل نهاد تنظیمگر برای بخشهای نفت و برق هماکنون در دستور کار کمیسیون اقتصادی دولت قرارگرفته است، ضمن ارائه توضیحاتی راجع به جلسه کمیسیون فرعی اقتصاد که در تاریخ ۸/۸/۱۳۹۵ با موضوع بررسی نهاد تنظیمگر برای بخشهای نفت و برق برگزار شد، برخی پیشنهادات و نقطه نظرات راجع به زیرساختهای کلان موردنیاز برای توسعه تنظیمگری و ملاحظات محتوایی پیرامون پیشنهاد مصوب شورای رقابت موردبررسی قرار میگیرد. همچنین با عنایت به تحقیقات صورت گرفته در موضوع تنظیمگری در کمیسیون امور اجتماعی و دولت الکترونیک، پیشنهاداتی جهت برگزاری جلسات ارائه تحقیقات صورت گرفته ارائه میگردد.
ساختار مناسب نهادهای تنظیمگریکی از راهکارهای پیشگیری از غلبه منافع صنفی در فرآیند تنظیمگری (همچنین پیشگیری از ربایش تنظیمگری توسط گروهی خاص از ذینفعان) حضور گروههای مختلف ذینفع در فرایند تصمیمگیری در نهاد تنظیمگر است. منطق این سازماندهی تأمین منافع همه گروههای ذینفع از طریق حضور مستقیم آنها در فرآیند تنظیمگری است. اما این امر ممکن است فرآیند تنظیمگری را به محلی برای چانهزنی و امتیاز گیری گروههای مختلف تبدیل نموده که در آن گروهی که قدرت چانهزنی بیشتری دارد همواره منافع خود را در اولویت قرار دهد. حتی در این صورت نیز ضروری است گروههای مختلف ذینفع در قالبهایی چون گروههای مشاوره در نهاد تنظیمگر حضورداشته و نظرات آنها موردتوجه قرار گیرد. همچنین ازآنجاییکه ممکن است تصمیمات تنظیمگر منجر به تضییع حقوق برخی از گروههای ذینفع گردد، ضروری است ذینفعان مختلف در جریان فرآیند تنظیمگری قرارگرفته و قابلیت ارائه دادخواهی و درخواست بازنگری بهصورت رسمی و حقوقی برای آنها وجود داشته باشد. به نظر میرسد این ملاحظه در مسئله انتصابات نهادهای تنظیمگر پیشنهادشده در بخش برق و بخش نفت و گاز که در دستور کار قرارگرفته موردتوجه قرار نگرفته است. به نظر میرسد بهویژه ازآنجاییکه دولت خود از ذینفعان جدی بخش نفت و گاز به شمار میرود ممکن است در ساختار پیشنهادی موضوع صیانت از منفعت عمومی به حاشیه رود. توجه به این مسئله در آییننامه پیشنهادی مشهود نیست.
در این راستا باهدف تحقق بهتر هدف نفع عمومی توجه و ملاحظه ساختارهایی مانند ساختارهای خود تنظیمگر یا تنظیمگری مشارکتی بهویژه با توجه به تخصصی بودن این سازمانها میتواند شدیداً مورد توصیه قرار گیرد.
ملاحظات محتوایی درباره پیشنهاد تشکیل نهاد تنظیمگر برای حوزههای برق و نفتتحقق مناسب تنظیمگری در کشور نیازمند ایجاد بسترهای مناسب تنظیمگری است. البته فراهمسازی بسترها موضوعی است که در میانمدت و بلندمدت محقق خواهد شد. اما برنامههای کوتاهمدت نیز باید ضمن عملیاتی بودن از هماهنگی با اهداف میانمدت و بلندمدت برخوردار باشد. بر این اساس برای پیشنهادات زیر مورداشاره قرار میگیرد:
۲٫۱٫ در این گزارش تعریف دقیق و روشنی از حوزه تحت تنظیمگری آورده نشده است و صرفاً به انحصار طبیعی اشارهشده که نمیتواند مبنایی جامعی برای تشخیص و ارزیابی رویههای ضد رقابتی باشد. برای مثال عنوان نشده ملاک ارزیابی و تعیین محدوده بازار کالا و خدمات به چه نحوی است. یکی از مشکلاتی که در موضوع تنظیمگری در کشور وجود دارد، مسئله تنظیمگران موازی است. درصورتیکه تعریف مشخصی از وظیفه تنظیمگری ارائه نگردیده است. لذا ممکن است بین نهاد تنظیمگر و سایر نهادهای ذیربط مانند وزارتخانهها و شوراهای عالی تداخل عملکردی پیشآمده و مشکل تنظیمگری موازی اتفاق بیفتد. از همین رو تبیین دقیق حوزه تنظیمگری در نهادهای پیشنهادی و حدود آن ضروری به نظر میرسد.
۲٫۲٫ تحقق تنظیمگری کارا نیازمند سازوکارهای نظارتی مناسب برنهاد تنظیمگر است. تجربه کشور نیز نشان داده است که تنظیمگری تنظیمگران تضمینکننده عدم ربایش و انحراف نهاد تنظیمگر است. در پیشنهاد حاضر اولاً نهادی که وظیفه نظارت بر این نهاد تنظیمگر را بر عهده دارد مشخص نیست و ثانیاً تقسیم وظایف تنظیمگرانه (محول شدن تمام یا بخشی وظایف تنظیمگرانه از سوی شورای رقابت به این نهاد) مشخص نیست.
۲٫۳٫ از متن پیشنهاد اینگونه به نظر میرسد که بیشتر به تعیین مسئول و نهاد اجرایی تنظیمگری توجه شده است. درحالیکه لازم است به جنبههای دیگری همچون الزامات اجرایی ازجمله تأمین حقوق مالکیت و تضمین اجرای قراردادها نیز توجه گردد. نکتهٔ قابلملاحظه این است که برخی از ابزارهای تنظیمگری مانند وضع مالیات در حال حاضر در اختیار نهادهای دیگر است. بر این اساس مشخص شدن نسبت نهاد تنظیمگر بخشی با این نهادها و این ابزارها ضروری به نظر میرسد.
۲٫۴٫ ملاکهای انتخاب اعضا مشخص نبوده و همانطور که در پیش موردبررسی قرار گرفت به نظر میرسد ساختار و چینش اعضا تنها تضمینکننده منافع بخشی از ذینفعان است. تنظیمگری صحیح مستلزم حضور همه طرفهای درگیر در حوزه مزبور میباشد و لذا باید کلیه صاحبان منافع موردنظر قرار بگیرند. ازاینرو جایگاه ذینفعانی چون مصرفکنندگان، بنگاههای بخش خصوصی و فعالان محیطزیست خالی به نظر میرسد. اینکه متولیان این نهادها تنها از بخش حاکمیتی و با یک ساختار بالا به پایین چیده شود به نظر مثمر ثمر نخواهد بود.
۲٫۵٫ نحوه تأمین مالی یکی دیگر از نکات بسیار مهمی است که در تشکیل نهاد تنظیمگر باید موردتوجه قرار گیرد. درصورتیکه منبع مناسبی برای تأمین مالی تنظیمگر وجود نداشته باشد، این مسئله زمینه ربایش این نهادها توسط گروههای ذینفع را فراهم خواهد کرد و نهاد تنظیمگر را از ایفای نقش خود منحرف خواهد ساخت. از همین رو وجود یک منبع مستقل برای تأمین مالی نهاد تنظیمگر ضروری به نظر میرسد. در بسیاری از مواقع اتکا به بودجههای دولتی ممکن است ابزارهای لازم جهت ربایش تنظیمگری را فراهم آورد (بهطور مثال بهجای اتکا به بودجههای نامشخص سالانه میتواند بخش مشخصی از یک درآمد مشخص همچون مالیات باشد). اتکا به درآمدهای حاصل از بخش نیز در صورت عدم برقراری سازوکارهای شفاف میتواند منجر به ایجاد بسترهای تبانی و فساد گردد.