قبل از بحران شرایط اقتصاد ترکیه بسیار بیثبات بود. در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی حساسیت این کشور نسبت به ورود سرمایههای خارجی کوتاهمدت بهشدت بالا بود، بحرانهای مالی شرق آسیا و روسیه هم با کاهش اعتماد سرمایهگذاران نسبت به اقتصاد ترکیه باعث افت ورود سرمایه خارجی به این کشور شد. رشد اقتصادی ترکیه نیز در سالهای قبل از بحران دارای نوسان بود، بهنحویکه در دهه ۹۰ میلادی رشد اقتصادی این کشور در محدوده ۵٫۵- تا ۹٫۳ درصد متغیر بود و از ۷٫۵ درصد در سال ۱۹۹۷ به ۲٫۵ درصد در سال ۱۹۹۸ کاهش یافت که این نیز به سهم خود باعث کاهش اعتماد سرمایهگذاران خارجی شد. همچنین بازارهای مالی، نرخهای بهره و ارز هم نوسان بالایی داشتند. وابستگی بالا به تأمین مالی پولی باعث شده بود این کشور معمولاً تورمهای بالا را تجربه کند، بهنحویکه تورم تا سال ۱۹۹۷ معمولاً بالای ۸۰ درصد بود. کسری بودجه دولت نیز رو به افزایش بود، بهنحویکه در سال ۱۹۹۷ به ۷ درصد تولید ناخالص داخلی هم رسید. دولتی بودن بسیاری از بخشها نظیر مخابرات هم باعث بهرهوری پایین و تحمیل باری سنگین بر بودجه دولت شده بود. کاهش میزان ورود سرمایه خارجی و همچنین زلزله اوت سال ۱۹۹۹ باعث شد تا اقتصاد ترکیه وارد رکود عمیقی شود و در سال ۱۹۹۹ اندازه آن ۳٫۶ درصد کوچکتر شده و میزان کسری بودجه و بدهی عمومی به ترتیب به ۱۲ و ۴۰ درصد تولید ناخالص داخلی برسد.
در دسامبر ۱۹۹۹ و دقیقاً پس از انتخابات، دولت جدید و بانک مرکزی ترکیه با هماهنگی صندوق بینالمللی پول برنامه مبتنی بر نظام نرخ ارز میخکوب خزنده را برای کاهش تورم تا نرخ ۱۰ درصد تا انتهای سال ۲۰۰۱ اعلام کردند. این برنامه همچنین شامل خصوصیسازی کسبوکارهای بزرگ، انضباط بودجهای و تنظیمگری نظام مالی و بانکی بود. اما قبل از اینکه این برنامه بتواند تورم را تحت کنترل دربیاورد، بحران بانکی شیوع پیدا کرد. درواقع تمرکز دولت بر روی رفع عدم تعادلهای اقتصاد کلان بود، درحالیکه از نقاط آسیبپذیر موجود در نظام بانکی غفلت کرده بود. در رابطه با بخش بانکی ۴ ضعف عمده وجود داشت: مقررات زدایی، تبدیل بانکها به مهمترین ابزار تأمین مالی دولت، وابستگی شدید بخش بانکی به سرمایههای خارجی و عدم تطابق ساختاری سررسید تعهدات و داراییها.
یک جنبه بسیار مهم بخش بانکی ترکیه این بود که بانکها از میزان زیاد زیانهای ناشی از تکالیف محول شده رنج میبردند. در سال ۱۹۹۸ نسبت مطالبات غیر جاری در بخش بانکی بهسرعت رو به افزایش بود و در سال ۱۹۹۹ به ۱۱ درصد رسید. در دوره رکود در سال ۱۹۹۹ تعداد ۱۳ بانک کوچک و متوسط تحت کنترل صندوق ضمانت سپردههای پسانداز قرار گرفت. در طول سال ۲۰۰۰ قانونگذاری در مورد خصوصیسازی بانکهای دولتی مکرراً به دلیل نزاعهای سیاسی به تعویق افتاد. به دلیل ضعفهای سیستم بانکی، این مسئله باعث افزایش تنش در این سیستم شد.
در ۳۰ نوامبر ۲۰۰۰ بانک مرکزی ترکیه برای ثابت نگهداشتن میزان داراییهای داخلی خود، اعطای خطوط اعتباری ضروری به بانکها را متوقف کرد و نرخ بهره بینبانکی به ۸۷۳ درصد رسید و یک بحران شدید نقدینگی اتفاق افتاد. همچنین این نگرانیها باعث شد تا سرمایهگذاران خارجی هم با فروش اوراق خزانه و سهام، سرمایههای خودشان را از ترکیه خارج کنند. شرایط بعدها دشوارتر شد و بانکها مجبور شدند اوراق خودشان را در بازار بدهی بهصورت یکجا و ارزان بفروشند تا بتوانند نسبت به تعهداتشان پاسخگو باشند. این مورد به همراه خروج سنگین سرمایه از ترکیه باعث شد تا بحران بانکی سیستمیک اتفاق بیفتد.
در ۶ دسامبر دمیربانک (یک بانک خصوصی با اندازه متوسط) ورشکسته شد و به صندوق ضمانت سپردههای پسانداز واگذار شد. صندوق بینالمللی پول در این مرحله یک کمک ۱۰٫۵ میلیارد دلاری به ترکیه اعطا کرد که در آرام کردن بازارها و جلوگیری از کاهش ذخایر خارجی مؤثر بود. این حمایت به بانک مرکزی ترکیه کمک کرد تا بتواند نرخ برابری میخکوب شده لیر در برابر دلار آمریکا را حفظ کند. البته بانک مرکزی ۲۵ درصد از ذخایر خارجی خود را در بازه زمانی ۲۰ نوامبر تا ۶ دسامبر ازدستداده بود.
این اتفاقات در نوامبر ۲۰۰۰ با ناآرامیهای سیاسی در اوایل ۲۰۰۱ همراه شد. ۲۱ فوریه سال ۲۰۰۱ میان نخستوزیر و رئیسجمهور بر سر مقابله با فساد در بخش بانکی نزاع اتفاق افتاد. بنابراین دوباره اطمینان نسبت به پایداری سیستم کاهش یافت و با ظهور مجدد بحران ارزی حملات سوداگرانه به لیر ترکیه آغاز شد. بورس اوراق بهادار استانبول ۱۴ درصد افت کرد و نرخهای بینبانکی بهشدت افزایش یافت و از ۵۰ درصد به ۸۰۰۰ درصد رسید و ذخایر ارز خارجی مجدداً کاهش پیدا کرد.
در روز ۲۲ فوریه ۲۰۰۱ دولت اجازه داد نرخ لیر بهصورت شناور تعیین شود و درنتیجه لیر ترکیه حدود یکسوم ارزش خود را در برابر دلار آمریکا از دست داد. پس از لغو سیستم ارزی میخکوب و تعیین نرخ ارز بهصورت شناور، بانک مرکزی در برخی از مواقع به مقدار زیاد در بازار ارز دخالت میکرد. صندوق بینالمللی پول در سال ۲۰۰۱ کمکهای بیشتری را اعطا کرد و با بازگرداندن اعتماد به سیستم، نرخهای بهره را کاهش داد و ثبات نرخ ارز را حفظ کرد که میزان کل کمکهای این صندوق از دسامبر ۱۹۹۹ به حدود ۳۰ میلیارد دلار رسید. باوجوداین کمکها، اقتصاد ترکیه به میزان ۵٫۳ درصد در سال ۲۰۰۱ کوچکتر شد و تولید ناخالص داخلی سرانه نیز ۶٫۵ درصد کاهش یافت. به خاطر زیانهای شدید بانکهای دولتی و بانکهایی که به صندوق ضمانت سپردههای پسانداز واگذار شدند، میزان بدهی عمومی از ۳۸ درصد تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۰۰ به ۷۴ درصد در سال ۲۰۰۱ افزایش یافت. البته بهتدریج با بازگشت اطمینان به اقتصاد تولید ناخالص داخلی به میزان ۵٫۷ درصد در سال ۲۰۰۲ رشد کرد. هرچند میزان بیکاری از ۶٫۵ درصد در سال ۱۹۹۹ به ۱۰٫۴ درصد در سال ۲۰۰۲ افزایش یافت.
در ۱۵ می ۲۰۰۱ برنامه تجدید ساختار بخش بانکی با ۴ محور اصلی تجدید ساختار بانکهای عمومی ازنظر مالی و عملیاتی، حلوفصل سریع بانکهای واگذارشده به صندوق ضمانت سپردههای پسانداز، سالمسازی ساختار بانکهای خصوصی آسیبدیده از بحران و تحقق قوانین شرکتی و حقوقی برای افزایش اثربخشی نظارت و ایجاد یک ساختار رقابتی و مؤثر در بخش بانکی اعلام شد.
در راستای تجدید ساختار مالی بانکهای عمومی حذف زیانهای ناشی از تکالیف محول شده، کاهش بدهیهای کوتاهمدت، حمایت سرمایهای از بانکهای دولتی، سازگار نمودن نرخ سود سپردهها با نرخهای بازار و مدیریت مؤثر پرتفوی وامها موردتوجه قرار گرفت و به لحاظ عملیاتی نیز برنامهای باهدف تجدید ساختار سازمانی، فناوری، محصولات، منابع انسانی، وامها، کنترل مالی، برنامهریزی، مدیریت ریسک و ساختار خدماتدهی این بانکها طراحی شد تا این بخشها را با نیازهای بانکداری مدرن و رقابت در عرصه بینالمللی انطباق دهد.
محور دیگر برنامه اصلاحی نیز این بود که بر اساس تصمیم آژانس نظارت و قوانین بانکی (BRSA)، مجوز فعالیت بانکهای مشکلدار که ساختار مالی آنها تضعیفشده بود و در عمل به تعهدات خودشان دچار مشکل شده بودند، یا لغو میشد و یا مدیریت و کنترل آنها و همچنین حقوق مشارکت آنها بهجز تقسیم سود به صندوق منتقل می-گشت.
جهت اطمینان از ساختار سالم بانکهای خصوصی نیز سیاستهایی نظیر اعمال معافیتهای مالیاتی برای بانکهای مشکلدار و نیز اعطای مشوقهای مالیاتی برای ادغام بانکها و شرکتهای تابعه و تقویت ساختار سرمایهای بانکها در نظر گرفته شد.
همچنین در جریان بحران و دوره زمانی پسازآن چندین قانون برای بازگرداندن ثبات و سلامت به بخش بانکی ترکیه تدوین گردید که تعدادی از مهمترین آنها عبارتاند از: مقررات تقویتکننده چارچوب شرکتی، مقررات همگرا کننده اقدامات و استانداردهای سرمایهای به سمت دستورالعملهای اتحادیه اروپا، قوانین توسعهدهنده مدیریت ریسک، قوانین محدودیتهای اعتباری و شرکتهای تابعه، استانداردهای حسابداری و قوانین حسابرسی خارجی، مقررات مربوط به صندوقهای اتحادیهها و تضمین سپردهها، قوانین مربوط به کارایی و رقابت.
در سال ۲۰۰۲ و پسازآن در اثر سیاستهای اعمالشده تحولات مثبتی در ترکیب ترازنامهها اتفاق افتاد. با رشد بالای بخش بانکی عمق مالی افزایش پیدا کرد و بخش بانکی توانست رشد اقتصادی را بهصورت بهتری پشتیبانی نماید. درنتیجه پایداری سیاسی و اقتصاد کلان و نیز سیاستهای مرتبط با بخش بانکی که در بازه زمانی ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۵ اعمال شد، کل دارایی این بخش بهصورت متوسط سالانه ۲۴ درصد رشد کرد. همچنین در اثر تمرکز بخش بانکی بر روی وظیفه اصلی خودش یعنی واسطهگری، میزان وامها نیز افزایش یافت.