برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, در رسانه, دیدگاه تخصصی, محصولات, مشروعیت سیاسی, مطالعات سیاسی و بینالملل
اعتراضات دیماه، بهعنوان یک پدیده اجتماعی، نمونهای جالب مطالعه برای علوم اجتماعی بهحساب میرود. جالب ازاینجهت که، این اعتراضات نهتنها برای عامه مردم، بلکه برای بسیاری از متخصصین، کارشناسان و تحلیلگران مسائل سیاسی- اجتماعی ایران نیز، پدیدهای غافلگیر کننده بهحساب میآید. اما اتفاق جالب واکنشهای متخصصین حوزه علوم اجتماعی به این حوادث بود. عدهای صحبت از پیشبینی پذیر و قابلانتظار بودن این اتفاقات کردند و حتی مدعی شدند که اعتراضات را پیشبینی کرده بودند. در این یادداشت ضمن اشاره و بررسی این ادعا، به این مسئله میپردازیم که آیا اصولاً امکان پیشبینی چنین پدیدهای- به معنای علمی آن- وجود دارد یا خیر و اگر جواب مثبت است، این پیشبینی چه ویژگیهایی داشته و چگونه میتوان عیار آن را سنجید؟ آیا بهراستی میتوان به هر ادعایی در ارتباط با پیشبینی آینده یک جامعه اعتنا نمود؟
شاید کلاسیکترین و مهمترین تئوری در ارتباط شورشها را «تد رابرت گر»[۱] در کتاب «چرا انسانها شورش میکنند»[۲] در سال ۱۹۷۰ ارائه نموده باشد. وی در این کتاب بر اهمیت عوامل روانشناسانه اجتماعی و ایدئولوژی بهعنوان منشأ خشونت سیاسی میپردازد. تأکید وی در این اثر بر عامل «محرومیت نسبی»[۳] بهعنوان ریشه نارضایتی اجتماعی و تبع آن شورش است. بر اساس فرضیه وی، زنجیره علٌی خشونت سیاسی با ابراز نارضایتیها آغاز میشود و در مرحله بعد با سیاسی شدن نارضایتیها، عمل سیاسی در شکل اعتراضات و شورشهای خشونتبار علیه مسائل و یا عاملان سیاسی ظهور پیدا میکنند. اما همانطور که پیشتر آمد، عامل اصلی این نارضایتی، محرومیت نسبی است. محرومیت نسبی بهطور خلاصه، نوعی احساس و یا تصور میباشد که زمانی شکل میگیرد که بین وضعیت موجود و واقعی از یکسو و انتظارات ارزشی یا آنچه انسانها خود را لایق آن میدانند شکاف به وجود بیاید. شاید مهمترین جلوه محرومیت نسبی در جامعه مسئله فقر باشد. در وضعیت فقر، انسانها خود را لایق سبکی از زندگی، سبک مصرف، رفاه و منزلت میدانند که بهتر از وضعیت فعلی آنهاست. وضعیتی که در آن ناکامی در دستیابی به سبک و سطح زندگی و رفاه مطلوب، موجب شکلگیری احساس نارضایتی و یا همان محرومیت نسبی میگردد. نتیجه اینکه به نظر تد رابرت گر رابطه علٌی قوی و مستقیمی بین محرومیت نسبی و خشونت جمعی وجود دارد. الگوی مذکور یک نمونه کلاسیک از تبیینهایی است که در علوم اجتماعی در ارتباط با پدیدهها ارائه میگردد. نوعی تبیین علٌی که بر پایه رابطه علٌی میان محرومیت نسبی و خشونت جمعی یا شورش بنا گردیده است. فارغ از نظراتی که شورشهای اخیر را صرفاً به توطئه خارجی نسبت میدهند، اگر بخواهیم بر اساس این مدل به تبیین این شورشها بپردازیم، احتمالاً تبیین ما بهطور خلاصه بدینصورت خواهد بود: با بررسی اعتراضات اولیه و شعارهای آن-که ابتدا در مشهد شکل گرفت- میتوان به این نتیجه رسید که دغدغه معترضین در ابتدا مسائل معیشتی بود و مخاطب معترضین نیز دولت بود. درواقع مسائل معیشتی انگیزه اصلی معترضینِ فرودست بود، مسئلهای میتوان آن را در این نظریه ذیل محرومیت نسبی تلقی کرد. اما در ادامه بهسرعت اعتراضات رنگ و بوی سیاسی گرفت و دیگر هدف شعارها نهفقط دولت بلکه کل نظام سیاسی بود و با ادامه پیدا کردن اعتراضات، این اعتراضات با خشونت همراه شدند. این نمونه بدین دلیل ارائه گردید تا خواننده متن متوجه گردد تبیینها در علوم اجتماعی از چه جنسی میباشند. همچنین لازم به ذکر است که همینگونه از تبیینهاست که چهارچوبی را در اختیار محقق قرار میدهد تا بتواند دست به پیشبینی بزند. البته باید توجه داشت که چنین تبیینهایی بعد از فروکش کردن اعتراضات و مشاهده تحلیلگران ارائه گردید و درواقع نوعی تبیین پسینی و پس از واقعه بود و نه پیشبینی دقیقی که بتوان بر اساس آن ماهیت و زمان اعتراضات مشخص گردد. درواقع همین موضوع است که تبیینهای متداول در علوم اجتماعی را از تبیینهای مرسوم در علوم طبیعی همچون پیشبینی وضعیت آبوهوا و یا حتی پیشبینیهای مرسوم اقتصادی همچون پیشبینی قیمت سهام متمایز مینماید. درواقع در علوم اجتماعی حتی اگر به مدلی برای پیشبینی پدیدههای اجتماعی و یا تبیین آن دست پیدا کنیم بعید است که قوٌت آن قابل قیاس با مدلهای پیشبینی علوم طبیعی- که با پدیدههایِ طبیعیِ قابلمشاهده سنجش و مشاهده سروکار دارند-باشد. علت اصلی آنهم ماهیت پدیدههایی است که در علوم اجتماعی موردمطالعه قرار میگیرد که انسان و جامعه بوده و ازلحاظ ماهیت و قابلیت سنجش با پدیدههای طبیعی یکسان نمیباشند. البته لازم به ذکر است که مناقشات گستردهای حول این مسئله که آیا علوم اجتماعی، توان و یا وظیفه پیشبینی را دارد و یا خیر وجود دارد و بسیاری معتقدند که پیشبینی به معنای علمی آن، در علوم اجتماعی جایی ندارد.
حال به ادعاها در ارتباط با پیشبینیهای ارائهشده در ارتباط با ناآرامیهای دیماه ۹۶ میپردازیم. شاید مهمترین نمونه را بتوان پیشبینی محسن رنانی، اقتصاددان و استاد اقتصادِ نهادگرای دانشگاه اصفهان دانست که توجه زیادی را پس از حوادث اخیر به خود جلب نمود. وی در بخشی از نامهای به شورای نگهبان درباره پیامدهای اقتصادی انتخابات اسفند ۹۴ و با عنوان «آینده ایران در دستانی لرزان» مینویسد: «آقایان محترم، اگر با درانداختن یک انتخابات پرنشاط و فراگیر، شرایط عبور کشور از بیثباتی و ترس و نگرانی مداوم را مهیا نکنید به دلایلی که گفتم یعنی تداوم شرایط «عدم اطمینان» اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۵ همچنان در رکود میماند و آنگاه در سال ۹۶ نیز به علت آنکه سال انتخابات ریاست جمهوری است و آینده سیاسی کشور در ابهام است، فعالان اقتصادی همچنان منتظر میمانند تا تکلیف روشن شود و بنابراین اقتصاد همچنان در رکود خواهد ماند. اما این دو سال برای ما بسیار خطیر خواهد بود. یعنی با تداوم رکود نهتنها دومیلیوننفری که تازه به بازار کار وارد میشوند به تعداد بیکاران ما افزوده خواهد شد بلکه با تداوم رکود ما شاهد امواج ورشکستگی و تعطیلی بنگاههایی خواهیم بود که چند سال است به امید گشایشی در اقتصاد ایران، و علیرغم زیانده بودن، خود را سرپا نگهداشتهاند. اگر چنین امری رخ دهد، نظام بیمه و تأمین اجتماعی ما که هماکنون با کسری گسترده منابع روبهروست و در پایان هر ما برای تأمین وجوه لازم برای پرداخت مستمری بازنشستگان مجبور به فروش بخشی از داراییهای خویش است وارد مرحله بحران خواهد شد چراکه نهتنها نمیتواند از بیکاران جدید حمایت کند بلکه در تأمین حقوق چندین میلیون بازنشسته کنونی نیز به بنبست برمیخورد. این را بیفزایم که تشدید فشاری که بهواسطه بر خانوادهها خواهد رفت و آنان را از تأمین نیاز هشت تا ده میلیون بیکاری که سربار زندگی آنها هستند عاجز خواهد کرد، در کنار یازده میلیون حاشیهنشینی که سهمشان از این کشور جز فقر و بیکاری و آوارگی نبوده است، شرایطی را به وجود خواهد آورد که یک جرقه، یک حادثه، یک مرگ ناگهانی، یک اعتراض پیشبینینشده، یک انفجار، یک اعتراض، یک تحصن، یک سخن نابجا و یک حرکت نامعقول میتواند امواجی از بحران اجتماعی نظیر اعتراضات فقرا و حاشیهنشینان و پابرهنگان را برانگیزاند. اگر ما با شورش پابرهنگان روبهرو شویم دو راه داریم. یا سکوت کنیم و شاهد درهمریزی باشیم یا دست به سرکوب خشونتبار بزنیم. تفاوت اعتراضات گروههای نخبگان مانند روشنفکران و دانشگاهیان و حتی شورشهای مدنی که طبقه متوسط شهری در آنها مشارکت دارد با شورش پابرهنگان این است که دو مورد اولی رهبری پذیر است. یعنی آنان نوعی سازمان غیررسمی مدنی دارند و افرادی را بهعنوان رهبری خود میپذیرند. پس با درخواست رهبرانشان به خانه بازمیگردند یا وارد یک فرایند گفتوگو و تعامل و مصالحه میشوند. اما وقتی فقرا و حاشیهنشینان و پابرهنگان که وضعیتشان محصول ناکارایی مدیریتی ما در چهار دهه گذشته است اعتراض و شورش میکنند، رهبری پذیر و مدیریت بردار نیستند. آنان وقتی شورش خود را آغاز کردند یا تا دستیابی به نتیجه ادامه میدهند یا وارد فرایندی خسارتبار میشوند. یعنی فرایند گفتوگویی شکل نمیگیرد. اگر پلیس آنان را بزند آنان نیز سنگ و چوب برمیدارند و اگر به آنان شلیک شود آنان نیز سلاحهای سرد و گرم بیرون میآورند. جمهوری اسلامی یکبار در اوایل دهه هفتاد شمسی در اسلامشهر، اراک، قزوین و مشهد با شورش محدود پابرهنگان روبهرو شده است و میداند چقدر خسارتبار است. خسارتهای فیزیکی و اقتصادی هر یک از این شورشهای محدود (نظیر شکستن و آتش زدن اماکن دولتی و عمومی) بسیار فراتر از خسارتهای کل اعتراضات مدنی سال ۸۸ بود. یادمان نرود که در سال ۱۳۷۸ فقط دانشجویان شورش کردند و چند روز بخشهایی از تهران از کنترل خارج شده بود و کل تهران ملتهب بود. بااینحال دانشجویان رهبری پذیر و مذاکره پذیر بودند و درنهایت هم همین مذاکرات ماجرا را ختم کرد. در اعتراضات پس از انتخابات ۸۸ نیز طبقه متوسط شهری اعتراض کردند که چند ماه کل کشور در التهاب و بحران بود. بااینحال آن اعتراضات نیز هم رهبری پذیر بود و هم کنترلشده و خسارتی متناسب با وسعتی که داشت، نداشت. اما اگر میلیونها بیکار، حاشیهنشین و فقیر دست به اعتراض بزنند و شورش پابرهنگان شکل بگیرد آنان دیگر آنان نه مذاکره پذیرند و نه رهبری پذیر. آنان هدف روشنی نخواهند داشت آنان فقط وضع موجود را نمیخواهند و تا درهمریزی وضع موجود به شورش خویش ادامه میدهند. آقایان این را من نمیگویم، بلکه اقتصاددان ارشد دولت نهم و دهم ـ که با ایدههای او و اجرای هدفمندی یارانهها اقتصاد کشور وارد دورهای از بیثباتی و بیتعادلی گسترده و پرهزینه شد ـ اکنون در تحقیقی به این نتیجه رسیده است که تعداد فقیران کشور در فاصله سالهای ۸۲ تا ۹۲ دو برابر شده است. آری شما اکنون با لشکری از بیکاران و فقیران و حاشیهنشینان روبهرو هستید.»
تصویری که محسن رنانی از شورشها، طبقه معترضین و جنس اعتراضات، در نامه دو سال پیش ارائه میدهد، تطابق زیادی با ناآرامیهای دیماه ۹۶ دارد. آنچه توجه بسیاری را در ارتباط با این پیشبینی جلب نموده است، پیشبینیِ زمان رخ دادن این اعتراضات و همچنین شکل و جنس اعتراضات است. بااینحال باید توجه داشت که-حداقل تا جایی که نگارنده مطلع است- این پیشبینی نه بر اساس یک مدل مدون با متغیرهای مشخص، بله نوعی پیشبینی است که بر پایه شمٌ علمیِ ایشان که خود حاصل توجه همزمان به متغیرهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ارائه گردیده است. شاید همین توجه به عوامل اجتماعی، سیاسی و در کل رویکرد نهادی ایشان است که این قدرت پیشبینی را فراهم آورده و همچنین وی را از سایر اقتصاددانان متمایز نموده است. بااینحال به دلیل در دست نبودن الگو، متغیرها و.. امکان سنجش الگو و عیارِ علمی آن، نمیتوان به قضاوت نسبت به این پیشبینی پرداخت و یا قوتِ آن را سنجید. به بیان دیگر-حداقل در حال حاضر- هرچند ایشان عواملی را که زمینه شورش را فراهم میآورند تا حدی برمیشمارند ولی نمیتوان به لحاظ علمی به دلایل فوق این پیشبینی را یک پیشبینی علمی به شمار آورد، چنانکه قصد اصلی ایشان هم در این نامه – چنانکه از عنوان نامه هم برمیآید- نه ارائه یک پیشبینی علمی بلکه گفتگو در ارتباط با مسئلهای غیرازاین است.
در گزارشی دیگر از قول احمد توکلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس هیئتمدیره دیدبان شفافیت و عدالت نقل گردیده است که: «این قبیل تحرکات قابل پیشبینی بود چراکه اتخاذ سیاستهای خشن تعدیل صندوق بینالمللی پول، پیشازاین نیز، یکبار دیگر در ابتدای دهه ۷۰ تجربهشده بود و با همین تحرکات اعتراضآمیز مواجه شد. همان زمان هم مسئولین وقت به نصایح دلسوزانه کارشناسان اقتصادی توجه نکردند و شد آنطور که نباید میشد و صدای اعتراضات در مشهد و اسلامشهر و شیراز و چند شهر دیگر بلند شد.» گرچه ایشان به عواملی اقتصادی بهعنوان زمینه شورشها اشاره دارند، اما دقیقاً تصریح نمیکنند که بر اساس کدام الگو یا متغیرها و چگونه میشد اعتراضات اخیر را پیشبینی کرد، و یا اگر قابلیت پیشبینی وجود داشت، چرا ایشان پیش از وقوع این اعتراضات پیشبینی خود را به ارائه ننمودهاند؟
در نمونه دیگر، اصغر مهاجری، جامعهشناس و استاد دانشگاه مدعی است که اعتراضات دیماه را میشد از قبل پیشبینی نمود. ایشان بر عامل فرسایش سرمایه اجتماعی بهعنوان عنصر و زمینه اصلی شکلگیری اعتراضات اشاره دارند و ذکر میکنند که بارها نسبت به فرسایش سرمایه اجتماعی، بخصوص در سالهای اخیر هشدار دادهاند. هرچند که ایشان به متغیر سرمایه اجتماعی و ابعاد آن بهعنوان متغیری تعیینکننده در بروز و ظهور ناآرامیها تأکید دارند، بااینحال در این مورد همچون نمونه قبلی ما شاهد یک مدل و الگوی مدون، با متغیرهای مشخص نیستیم که بر اساس آن بتوانیم ادعای پیشبینی پذیر بودن اعتراضات را بسنجیم و همچنین این ادعا نیز پس از وقوع حادثه صورت گرفته است.
جدای از موارد مذکور افراد زیادی در مصاحبههای مختلف ادعا نمودهاند که این اعتراضات قابل پیشبینی بوده و یا آنها پیشبینی این اتفاقات را داشتهاند. بااینحال به دلیل کلیگویی، نامشخص بودن مبنای ادعا و غیرعلمی بودن آنها، نمیتوان ارزش چندانی – به لحاظ علمی- برای آنها قائل شد و باید آنها را در دایره «پیشگویی» و نه «پیشبینی علمی» قرار داد. در علوم اجتماعی و علم سیاست این دست از پیشگوییها بسیار رواج دارد. درواقع تا زمانی که یک ادعا نتواند علمی بودن مبانی و روش خود را اثبات نماید فاقد ارزش علمی بوده و نمیتوان بدان تکیه کرد. این دسته از ادعاها یادآور پیشگوییهای تاریخی بعضی از مارکسیستها در ارتباط با فروپاشی سرمایهداری است که به دلیل نداشتن معیارهای علمی از دایره پیشبینیهای علمی خارج میگردند.
اما یکی از ابزارهایی که میتواند بسیار در امر پیشبینی روندهای اجتماعی مفید واقع گردد، نظرسنجی است. برای نمونه رئیس مرکز افکار سنجی دانشجویان (ایسپا) اشاره دارد که «بر اساس دو نظرسنجی صورت گرفته در یک سال گذشته، وقوع اتفاقاتی نظیر اعتراضات پیشبینی میکردیم…در این نظرسنجیها شاهد افت امید مردم به آینده بودیم که نشان میداد که جامعه به سمت اتفاقاتی نظیر اعتراضات اخیر در حال حرکت است، اما آنچه ما را مطمئنتر کرد، بررسی رفتار رأیدهی مردم در انتخابات ریاست جمهوری بود، زیرا باوجود مشارکت مردم، در برخی شهرها رأیهای اعتراضی محسوس بود. شیوه و میزان رأیدهی در برخی شهرها نشان میداد اعتراضی در حال اتفاق است که اتفاقاً در اعتراضات دیماه ۹۶ نیز در همان شهرها شاهد بروز رفتارها بودیم.» گرچه ادعای رئیس ایسپا هم بعد از وقوع اعتراضات بیانشده و همچنین، پیشبینی خاصی نیز، پیش از وقوع این اعتراضات از سوی این مرکز ارائه نگردیده است، اما فارغ از ارتباط عامل امید اجتماعی و اعتراضات، همبستگی یافته شده میان مشارکت در انتخابات و رأیدهی در شهرهایی که محل وقوع اعتراضات نکتهای قابلتوجه است که نباید بهسادگی از کنار آن عبور کرد. درواقع این مسئله نشان میدهد که نظرسنجی میتواند ابزاری مفید، حداقل در یافتن همبستگی بین متغیرهایی خاص با امکان وقوع اعتراضات باشد. همچنین بر اساس نظرسنجی دیگر ایسپا، بیش از نیمی از پاسخدهندگان اعتراضات مشروع و نارضایتی اقتصادی را علت آغاز آنها میدانند. لازم به ذکر است که این مرکز، نظرسنجیهای گستردهای را پس از وقوع ناآرامیهای اخیر انجام داده است که اگر با تحلیلهای علمی و یافتن عوامل اجتماعی اعتراضات و یا حداقل پیدا کردن همبستگی بین متغیرهایی خاص و اعتراضات همراه باشد میتوان برای سیاستگذاران و سیاستمداران مفید واقع گردد.
یک بررسی دیگر نشان میدهد که در حدود نود درصد شهرهایی که در آن ناآرامیهای شکل گرفتهاند، در شش ماه گذشته آن، حداقل یک تجمع اعتراضی برگزار شده و بعضاً با خشونت نیز همراه گردیده است. بزرگترین دسته در این میان، اعتراضات صنفی بوده است. در ردههای بعد نیز اعتراضات مالباختگان مؤسسات اعتباری، اعتراض به مشکلات شهری یا مشکلات اجتماعی قرار میگیرند. این شکل از بررسی نشاندهنده اهمیت مطالعه روندهاست که باوجود گسترش رسانهها بهراحتی میتوان آن را پیگیری نمود. برای نمونه همین همبستگی قوی بین سابقه اعتراضات در این شهرها و وقوع مجدد اعتراضات گستردهتر در آنها، میتواند ابزاری را در اختیار ما قرار دهد که بهواسطه آن بتوان امکان وقوع و تکرار اعتراضات را بر اساس آن تا حدی سنجید.
درنهایت اشاره به این موضوع ضروری به نظر میرسد که روشهایی نوین برای پیشبینی ناآرامیها و اعتراضات اجتماعی شکل گرفتهاند که باب جدیدی را در ارتباط با پیشبینیها در علوم اجتماعی گشودهاند. روشهایی که مبتنی بر کلان داده یا همان Big Data هستند. درواقع با استفاده از ابزارها و روشهای «یادگیری عمیق» یا همان Deep Learning، «یادگیری ماشین» یا همان Machine Learning و…، دادههای پراکنده و گستردهای را که شاید بعضاً و ظاهراً بیارتباط به پدیدهای همچون ناآرامیهای اجتماعی باشند، مورد تحلیل قرار داده و توان پیشبینی را برای محققین و یا دستگاههای مربوطه حاکمیتی به وجود میآورد. هدف و اولویت در این روشها نه تبیین بلکه دستیابی به الگویی با متغیرهای مشخص برای پیشبینی وقایع است. در همین زمینه میتوان به نمونههای جالبی اشاره نمود. برای مثال در سالهای اخیر بحثهایی در ارتباط با امکان پیشبینی اعتراضات بر مبنای محتوای توییتهای شبکه اجتماعی توییتر[۴] شکل گرفته است. بر این اساس بعضی محققین ادعا دارند که به مدلهایی دستیافتهاند که میتوانند بر اساس تحلیل توییتها امکان وقوع ناآرامیهای اجتماعی را پیشبینی نمایند. بر اساس یک پژوهش ادعا گردیده است که چندین روز پیش از وقوع کودتای ۲۰۱۳ مصر، بهراحتی امکان پیشبینی ناآرامیها وجود داشته است.
به نظر میرسد عدم توجه به روشهای نوین در مطالعات اجتماعی در کشور ما نقطهضعف بزرگی محسوب میشود که شاید بتوان علت آن را تئوریزدگی و یا علاقه تحلیلگران این حوزه به تحلیلها و تبیینهای کلان و کلی بجای پیشبینیهای خُرد، دقیق و کاربردی باشد. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که زمان آن فرارسیده است که در کنار استفاده از نظریهها در جهت تبیین، توجه بیشتری به ابزارهای نوین، طراحی و استفاده هدفمند از نظرسنجیها و مطالعه روندها معطوف گردد.
منتشر شده در روزنامه همدلی درتاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۹۶
[۱] Ted Robert Gurr
[۲] Why Men Rebel
[۳] Relative Deprivation
[۴] Twitter