در خصوص محورهای فوق، نکات زیر قابلتوجه هستند:
اولاً: در مورد نظارت بر صندوقها هیئت نظارت پیشنهادی در طرح، بهطور جامعتر در قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی کشور (مصوب سال ۱۳۸۳) آمده است و این هیئت نسخهای ضعیفتر از شورای عالی رفاه و تأمین اجتماعی است که در قانون فوق آمده است، با این تفاوت که هیئت مزبور به ریاست معاون اول رئیسجمهور است ولی شورای عالی به ریاست رئیسجمهور است.
مضافاً به اینکه علاوه بر تبصره ۱ ماده ۱۱ قانون مزبور که به امر نظارت پرداخته است، در بند «ح» ماده ۱۶ قانون یادشده که به وظایف وزارت رفاه و تأمین اجتماعی (وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی) میپردازد و صراحتاً آمده است:
“ح – نظارت بر هر دو بخش دولتی و غیردولتی مرتبط با نظام جامع تأمین اجتماعی: این نظارت بر اساس مفاد این قانون، معیارهای مندرج در اساسنامه آنها، قراردادها و توافقنامههای مبادله شده صورت میگیرد. “
و مجلس محترم میتواند با تصویب لایحه قانون شرح وظایف وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی که از سال ۱۳۹۱ به مجلس ارسال شده است، عملاً نقطه نظرات خود برای نحوه نظارت بر صندوقهای بازنشستگی را در قالب وظایف وزارتخانه مزبور بگنجاند.
ثانیاً: در ماده ۲ به مقوله مدیریت منابع صندوقهای بازنشستگی پرداخته شده است. این ماده به این نکته توجه نکرده است، وضعیت مالکیت و ماهیت این صندوقها متفاوت بوده و نمیتوان احکام ناظر به اصل ۴۴ قانون اساسی را به آنها تعمیم داد. علاوه بر این، وضعیت مالی صندوقها نیز یکسان نبوده و درحالیکه برخی از آنها ورشکسته هستند و دولت ماهانه و سالانه به آنها کمک میکند، برخی دیگر از این صندوقها نسبتاً جوان بوده و باید نوعی از سرمایهگذاری را انتخاب نمایند که به حفظ و ارتقاء ارزش ذخایر آنها جهت پوشش تعهدات آتی منجر گردد. ضمن اینکه برخی دیگر از صندوقها گر چه ممکن است ورشکسته نباشند اما به این دلیل که به سن بلوغ رسیدهاند در حال حاضر نیاز به نقدینگی دارند. علاوه بر این، در این ماده به ماهیت بدهیهای عمده صندوقهای بزرگ کشور (تأمین اجتماعی و صندوق بازنشستگی کشوری) توجه نشده است چراکه بیش از ۷۰ درصد داراییهای آنها عملاً طلب آنها از دولت است که بر روی رقم آن اختلاف وجود دارد. نهایتاً، به این نکته نیز توجه نشده است که عمق مالی بازار بورس به حدی نیست که بتواند داراییهای صندوقها را جذب نماید.
ثالثاً: در ماده ۳ طرح به تعیین تکلیف و پرداخت بدهیهای دولت به صندوقها با استفاده از محاسبات بیمهای پرداخته است. بهعبارتدیگر، طبق برداشت طراحان طرح، اختلاف دولت و صندوقها در رقم بدهیها بحثی فنی است که با محاسبات بیمهای قابلرفع است، درصورتیکه که ماهیت اصلی این اختلاف ریشه حقوقی دارد و ارتباط چندانی با محاسبات بیمهای ندارد. ضمن اینکه، عدم پرداخت مطالبات بیمهها توسط دولت یا تهاتر بدهیها با شرکتهای نامرغوب دولتی، ریشه در مناسبات سیاسی و مباحث اقتصاد سیاسی دارد. در این ماده همچنین اشارهشده است که دولت با تهاتر چندجانبه به پرداخت بدهیهای خود به صندوقها مبادرت ورزد. این در حالی است که یکی از علل مهم وضعیت نامناسب منابع صندوقها و عملکرد سرمایهگذاری آنها را به تهاتر بدهیهای دولت با واگذاری شرکتهای نامرغوب دولتی در سالهای گذشته نسبت میدهند. بر این اساس، لازم است که ملزومات و قواعد حاکم بر تهاتر چندجانبه پیشنهادی در طرح را بهوضوح تبیین نمود تا از وقوع مجدد چنین رخدادی جلوگیری گردد.
رابعاً: در ماده ۴ طرح تجدید ساختار، امکان ادغام و اداره متحدالشکل صندوقهای بازنشستگی مطرحشده است. در این ماده نیز از این نکته غفلت شده است که اساساً نوع مالکیت (دولتی و غیردولتی)، نوع شرکا (دوجانبه و یا سهجانبه)، بسته خدمات و مزایای بیمهای و … این صندوقها با یکدیگر متفاوت است و حقوق مکتسبه مشاع و بین النسلی شرکای قبلی و فعلی این صندوقها را نمیتوان نادیده گرفت.
خامسا: مواد ۵ و ۶ این طرح با مواد ۳ و ۵ قانون احکام دائمی برنامههای توسعه مغایر است چراکه در مواد مزبور سازوکارهای لازم برای راهاندازی صندوقهای بیمه مکمل و نیز حسابهای انفرادی در قالب نظام چندلایه رفاهی پیشبینیشده است. در مواد ۳ و ۵ قانون احکام دائمی برنامههای توسعه آمده است:
«ماده ۳- بهمنظور فراهم نمودن شرایط رقابتی و افزایش کارآمدی بیمههای بازنشستگی و جلوگیری از ایجاد هرگونه انحصار یا امتیاز ویژه برای صندوقهای بازنشستگی اعم از خصوصی، تعاونی یا دولتی اجازه داده میشود صندوقهای بازنشستگی غیردولتی با تضمین پوشش تعهدات آتی بیمهشدگان بازنشسته بر اساس آییننامهای که به پیشنهاد وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سازمان برنامهوبودجه کشور به تصویب هیئتوزیران میرسد، ایجاد گردد.
تبصره- فعالیت اینگونه صندوقها در لایه بیمههای مکمل و در قالب نظام تأمین اجتماعی چندلایه است.
ماده ۵- بهمنظور برقراری بیمه تکمیلی بازنشستگی، صندوقهای بیمه اجتماعی مجازند نسبت به افتتاح حسابهای انفرادی شخصی جهت بیمهشدگان با مشارکت فرد بیمهشده اقدام نمایند.»
بهعبارتدیگر، احکام قانونی متناظر با طرح در حال حاضر وجود دارد و یا میتواند در قانون شرح وظایف وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی گنجانده شود و یا میتواند در ذیل شورای عالی رفاه و تأمین اجتماعی در قالب شوراهای راهبردی و تخصصی زیرمجموعه آن (موضوع تبصره ماده ۱۶ قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی) و یا در وظایف دبیرخانه شورای عالی رفاه و تأمین اجتماعی، ملحوظ نظر قرار گیرد چراکه دربند” ه “ماده”۱۵” قانون مزبور و در تعیین شرح وظایف شورای عالی یادشده، آمده است:
«هـ – پیشنهاد ضوابط کلی نحوه مدیریت وجوه، ذخایر و سرمایهگذاریهای دستگاههای اجرایی، دولتی و عمومی، سازمانها، مؤسسات و صندوقهای فعال در قلمروهای مختلف نظام تأمین اجتماعی با تصویب هیئتوزیران.»
و در شکل پیشرفتهتر و جامعتر آن میتوان با ایجاد سازمان و یا سازوکار “رگولاتوری بیمههای اجتماعی”
(تنظیم گری مقررات) در ذیل وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به این اهداف دستیافت، چراکه هیئت نظارت پیشنهادی در طرح بدون سازمان و سازوکار اجرایی عملاً نمیتواند اهداف طراحان محترم را محقق سازد. بهبیاندیگر اگر ارادهای برای اجرای قانون و یا نظارت وجود داشته باشد، احکام قانونی مربوطه وجود دارد.
سادساً: در ماده ۵ پیشنهاد راهاندازی بیمههای مکمل توسط سازمان بورس ارائهشده است. سؤال اولی که در این خصوص به ذهن متبادر میشود این است که چرا متولی چنین بیمههایی، سازمان بورس قرار دادهشده است و ناهماهنگیهای متعاقب آن با وزرات کار، رفاه و تعاون اجتماعی چگونه قابلرفع است. ثانیاً، چگونه میتوان بار مالی چنین پیشنهادی برای صندوقهای ورشکسته فعلی را به حداقل رساند؟
سابعاً: در ماده ۶ پیشنهاد راهاندازی حسابهای انفرادی بازنشستگی ارائهشده است. ایراد اول این پیشنهاد این است که مجدداً نسبت آن با نظام جامع چندلایه رفاهی تبیین نشده است. ثانیاً، متولی اعمال حکمرانی و تنظیمگری بر این حسابها و سازمانها/شرکتهایی که این حسابها توسط آنها مدیریت خواهد شد، نیز معلوم نیست. نهایتاً، قواعد اعمال حاکمیت و تنظیمگری بر این سازمانها/شرکتها و حسابها نیز مسکوت گذاشتهشده است.