اقتصاد سیاسی, اقتصاد سیاسی نهادهای انتصابی, برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, دیدگاه تخصصی, محصولات
به بهانهی درگذشت نورث: آخرین نظرات داگلاس نورث در مورد طبقه بندی نظامهای اجتماعیداگلاس نورث را چه بسا بتوان عضوی از تاریخدانان اقتصادی دانست که برای پاسخگویی به سوالات اساسی از علوم اقتصاد، جامعه شناسی، آمار و تاریخ بهره جستهاند. آنها پیشرویان شاخهای از تاریخ اقتصادی بودند که به نام تاریخ اقتصادی جدید یا کلایئومتریک معروف گردید. تاریخ اقتصادی جدید، نظریه اقتصادی را با روشهای مقداری، آزمون فرضیه و تکنیکهای سنتی تاریخ اقتصادی ترکیب کرده و برای توضیح رشد و افول اقتصادی به کار میگیرد. داگلاس نورث در سه زمینه علم اقتصاد نقش برجستهای ایفا کرد. او روشهای آماری را برای مطالعه تاریخ اقتصادی به کار گرفت و نقش نهادها را در تنظیم رفتار انسانی بررسی کرد و همچنین کوشید تا نیروهای تاریخی موثر در فقر و ثروت اقتصادها را درک کند، البته این سه موضوع چندان هم از هم گسسته نیستند، نورث رشد اقتصادی را با اتخاذ نهادهای درست توضیح داد و از تکنیکهای آماری برای آزمون نظریههای نهادی خود درباره علل رشد اقتصادی بهره جست.
نورث در سال ۱۹۲۰در ماساچوست آمریکا متولد شد و پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی به دانشگاه کالیفرنیا رفت و در سه رشته علوم سیاسی، اقتصاد و فلسفه تحصیل کرد و علاقهمند به ادامه تحصیل در رشته حقوق شد، اما جنگ جهانی دوم مانع از ادامه تحصیل او شد و او سه سال را درمسافرتهای دریایی گذراند و با مطالعه در این مدت به اقتصاد گرایش پیدا کرد و در دوران بعد از جنگ به دانشگاه بازگشت و دکترای خود را در سال ۱۹۵۲ گرفت. او در سال ۱۹۹۳ میلادی به پاس تحقیق مجدد در تاریخ اقتصادی بوسیله تئوری اقتصاد کاربردی و روشهای مقداری درجهت تفسیر اقتصادی و تغییر بنیادی به همراه رابرت فوگل موفق به کسب جایزه نوبل گردید. نورث در ۲۳ نوامبر ۲۰۱۵ یا سوم آذر ۱۳۹۴ درگذشت. نوشته زیر خلاصهای از آخرین دیدگاههای وی در خصوص طبقهبندی جوامع انسانی از منظر توسعه اقتصادی و ارایه مکانیزمی برای توضیح چگونگی چنین توسعهای است. این دیدگاهها در گزارشی تحت عنوان “مدلی مفهومی برای تفسیر تاریخ ضبط شده تاریخ انسان[۱]” که در سال ۲۰۰۶ توسط اداره ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا (NBER) منتشر شد، طرح شده است.
تئوری ارایه شده در پژوهش یاد شده، برای پاسخ به یک سوال طرح شده است: “اینکه پروسه توسعه جوامع مدرن چطور و از کجا شروع میشود؟” نورث[۲] برای پاسخ به این سوال اینگونه آغاز میکند که علت اینکه تئوریهای قبلی قادر به پاسخ همه جانبه و قانع کنندهای نبودهاند، چون درک صحیحی از مفهوم مدرن بودن یا توسعه یافتگی جوامع نداشتهاند. این عدم درک صحیح نیز بدین علت بوده که نتوانستند نقش و جایگاه صحیح سیاست را در اقتصاد و ارتباط دوجانبه ایندو با یکدیگر را دریابند و تبیین کنند. در واقع چون اقتصاد وسیاست به عنوان دو بال اصلی برای توسعه، همواره و همیشه همراه هم رشد کردهاند و رشد یکی به تنهایی نمیتواند دوام داشته باشد، جوامعی مدرن و توسعه یافته تلقی میشوند که از هر دو منظر وضعیت اقتصادی و سیاسی در یک شرایط “مطلوب” و “پایدار” باشند. لذا کشورهایی که توان برنامهریزی و نگهداری اقتصاد و سیاست خود را به طور همزمان در یک وضعیت مطلوب و رو به رشد داشته باشند مدرن بوده و مابقی به حسب میزان نزدیکی به چنین شرایطی در رتبههای بعدی طبقه بندی میشوند.
نورث بر مبنای تلقی که از “جوامع مدرن” و “شرایط مطلوب” داشته، جوامع را به دو دسته کلی طبقه بندی مینماید. او این دسته بندی را بر مبنای دسترسی افراد (حقیقی یا حقوقی) و نهادهای اجتماعی (اقتصادی یا سیاسی) به بدنه قدرت و حق اظهار نظر و اثرگذاری در جامعه طبقهبندی میکنند و از آن تعبیر به نظم (Order) میکنند. این طبقهبندی عبارت است از: جوامع دارای نظم دسترسی محدود (Limited Access Order) که از جوامع دارای نظم محیط طبیعی (Natulral State) شروع شده و تا جوامع در آستانه خروج از دسترسی محدود (Doorstep) ادامه میابد و جوامع دارای نظم دسترسی باز (Open Access Order).
منظور از نظم دسترسی محدود یا باز، میزان مشارکت نهادهای حقیقی یا حقوقی و سازمانهای مرتبط به کلیه فعالیتهای جامعه اعم از حاکمیتی و تصدیگری است. به عنوان مثال در یک نظام دسترسی محدود بدوی (که از آن تعبیر به محیط طبیعی (Natulral State) شده است) بسیاری از امور خرد جامعه بوسیله افراد یا ریشسفیدان منطقه حل و فصل شده و در امور کلان نیز دولت به علت فقدان قدرت فاقد تصمیمگیری موثر بوده و جنگ تقسیم رانت بین فرادستان (Elit) جامعه وضعیت آن را تعیین میکند. اما در یک جامعه دارای نظم دسترسی باز، برای هر مساله و مشکلی که ممکن است وجود داشته باشد، عموما چندین نهاد و سازمان تاسیس شده که به شکل تخصصی به حل مشکل میپردازند و دولت به عنوان تنها یک نهاد ناظر (که خودش نیز تحت نظارت شدید است) و مجری انحصاری خشونت در جامعه به چگونگی حل مشکل نظارت میکند.
نکتهای که نورث در پژوهش خود زیاد به آن تاکید کرده است، این است که نظم مربوط به جوامع دسترسی محدود به هیچ وجه از جنس یک نظم ناپایدار و پر از خشونت و بی قانونی و… نیست. بلکه با توجه به توزیع رانت و قدرت در آن، که معمولا در دست طبقه خاصی است، شرایطی ایجاد شده است که همه افراد و نهادها در یک ثبات نسبی به فعالیت می پردازند و لذا هیچ نیروی ذاتی برای تغییر این شرایط وجود ندارد. در واقع طبقه مرفه و فعالین اصلی اقتصادی جامعه از گروه های سیاسی مورد نظر خود حمایت می کنند و آنها را تامین می کنند و گروه سیاسی مورد حمایت نیز با قانون گذاری های خاص خود اجازه ورود سایر افراد یا گروهها را به فعالیتهای اقتصادی و یا رقابت با آن طبقه اقتصادی که از آنها حمایت می کنند را نمیدهد و بدین نحوه نظام ثبات یافته و ادامه بقا می دهد.
اما در خصوص اینکه چرا نورث جامعه مدرن و توسعه یافته را جامعه ای با نظم دسترسی باز میداند، وی اینگونه استدلال میکند که با در نظر گرفتن مطالعات انجام گرفته در اقتصاد و خصوصاً بحثهای مطرح در اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک، هیچ اقتصاددانی نمی تواند این ادعا را که ایدآل ترین شرایط جامعه از منظر رفاه و حتی رشد اقتصادی، جامعهای کاملا رقابتی است و هر اندازه که از این فضای رقابتی دور شویم از آن شرایط بهینه دور گشته ایم. منتها انتقادات و تفاوتها در این نظریه به نحوه پیاده سازی و نیل به چنین جامعه ای است که اگر مناسب اتخاذ نگردد هزینه های گزافی باید داد و این هزینه ها بعضا مانع از پیاده سازی و اجرای صحیح آن می گردد. حال از آنجا که رابطه کاملا در هم تنیده و پیوسته اقتصاد و سیاست از هیچ کسی پوشیده نیست، این شدت رقابت در فضای اقتصادی نمی تواند در فضای سیاسی وجود نداشته باشد(چون تولید رانت میکند) و لذا برای ایجاد چنین جامعه ای باید رقابت کامل را به معنای واقعی آن هم در اقتصاد و هم در سیاست پیاده نمود. و این به معنی دسترسی هر نهاد یا سازمانی از مردم به یک موقعیت سیاسی و یا فعالیت اقتصادی میباشد که در چنین صورتی به یک نظام با دسترسی باز رسیده ایم. البته این رسیدن مانند همه مفاهیم دیگر اقتصادی مطلبی نسبی و کیفی است و بنابراین در صورتی که درصد قابل توجهی از نهادهای فعال در یک حکومت قادر به چنین دسترسی باشند آن جامعه را در رده جوامع دسترسی باز طبقهبندی میکنیم.
مطلب مهم بعدی که نورث در پژوهش آن به آن پرداخته است خیز یا گذار یک نظام دسترسی محدود به دسترسی باز است. نورث در این پژوهش توسعه را دقیقا به این خیز یا گذار تعبیر نموده است و لذا بهبود شرایط آموزش یا بالا رفتن رشد اقتصادی یا بهبود فضای کسب و کار و … را نشانه توسعهیافتگی یک کشور نمیداند. تنها “وضعیت رقابتی” یک کشور که در هر دو عرصه اقتصاد ویا سیاست باید به سمت بازتر شدن پیش رود، میتواند کشوری را در حال توسعه معرفی کند. لذا ایدآل ترین کشورها از منظر توسعه یافتگی، آن کشورهایی هستند که توانستند نظام دسترسی باز را هم در عرصه اقتصاد و هم سیاست در کشور خود پیاده نمایند و نه کشورهایی با درآمد سرانه بالا(مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس) و یا رشد اقتصادی چشمگیر (مانند هند و برزیل و حتی چین) . این کشورها تعدادشان بسیار اندک بوده (حدود ۸ کشور) و عموماً از بعد جنگ جهانی دوم چنین خیز یا گذاری را آغاز نموده اند.
[۱] North, D. C., Wallis, J. J., & Weingast, B. R. (2006). A conceptual framework for interpreting recorded human history (No. w12795). National Bureau of Economic Research.
[۲] از این به بعد نورث را به نمایندگی از سایر نویسندگان – به عنوان اصلیترین و شناخته شده ترین عضو تیم پژوهشی – میکنیم