بانک‌ها چگونه خلق پول می‌کنند؟

بانک‌ها چگونه خلق پول می‌کنند؟


سیاست گذاری اقتصاد



فریدمن موقعیت بانک مرکزی را به هلیکوپتری تشبیه کرده که از داخلش می‌توان پول را بر سر جامعه ریخت. یعنی بانک مرکزی دارای قدرت ویژه در خلق پول است. از سویی بانک‌ها هم فقط می‌توانند پایه پولی یا پولی که توسط بانک مرکزی خلق‌شده است را وام‌دهی کنند. اما در چند سال گذشته ماجرا تغییر کرده است. یعنی بانک‌ها به‌سوی خلق پول روی آورده‌اند؛ آن‌هم با سودهای خیالی که خود را سودآور جلوه دهند. در چهار سال گذشته بانک‌ها توانسته‌اند بسیار بیشتر از دولت از منابع بانک مرکزی و عموماً بدون وثیقه برداشت کنند. در چهار سال گذشته حجم نقدینگی بیش از دو برابر شده است؛ آن‌هم درست به همین دلیل گفته‌شده. بحران افزایش نقدینگی از یک‌سو و خطر افزایش سرعت گردش پول از سوی دیگر مدام از سوی اقتصاددانان گوشزد می‌شود. بانک‌ها اقتصاد ایران را در تله سودهای واهی و زیان‌های واقعی قرار داده‌اند. با این تعبیر، بانک مرکزی پذیرفته است که صورت‌های مالی بانک‌ها اگر شفاف شود، زیان بزرگی پشت آن نهفته است. همان‌طور که با رونمایی از نماد دو بانک ملت و تجارت بخشی از زیان نهفته آشکار شد. بی‌شک در شرایط به وجود آمده برای بانک‌ها، در مرحله اول خود بانک‌ها مقصرند. در مرحله بعد البته نقش نظارت‌ها هم نمود پیدا می‌کند. در این رابطه با دکتر مرتضی زمانیان، مدیر گروه مطالعات اقتصادی اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاست‌گذاری گفت‌وگو کرده‌ایم. زمانیان که از اقتصاددانان جوان دانشگاه صنعتی شریف است، هم‌اکنون مشاور طرح بازنگری قانون بانکداری کشور در کمیسیون اقتصادی مجلس و مسئول نگارش بخش «ورشکستگی بانک‌ها»، اندیشکده مطالعات حاکمیت است. او می‌گوید: «بحران بانکی زمانی شکل می‌گیرد که مردم تصمیم بگیرند پول‌های موجود در بانک را از حساب‌های سرمایه‌گذاری سود ده به حساب‌های قرض‌الحسنه برده و خرج کنند.» گفت‌وگو با وی را بخوانید:

بحران بانک‌ها به دنبال بازگشایی دو نماد بانک ملت و تجارت بیش‌ازپیش خود را نشان داد. خیلی‌ها معتقدند اگر سایر بانک‌ها هم نماد خود را بر اساس استانداردهای جدید بانک مرکزی بازگشایی کنند، شاهد وضعیت وخیم‌تری در حوزه عملکرد بانک‌ها خواهیم بود. ریشه این بحران از کجا آغاز شد؟

برای تحلیل شرایط کنونی بانک‌ها اطلاعات دقیق‌تری نیاز هست؛ یعنی روی کاغذ چند عامل بالقوه می‌توانند عامل شکل‌گیری این بحران باشند، اما اینکه کدام عامل مهم بوده و سهم مهم‌تری از این شرایط داشته، نیاز به اطلاعات دقیق‌تری دارد. اما آنچه به‌طورکلی می‌توان بررسی کرد اینکه، طرف سپرده‌های مردم با چه مشکلی مواجه شده است و از سویی طرف دارایی‌ها و تسهیلاتی که بانک‌ها ارائه کرده‌اند، در چه وضعیتی قرار دارد. می‌دانید که بانک‌ها حجم عظیمی از مطالبات غیر جاری دارند. یعنی تسهیلاتی به گروهی داده‌اند و پس نگرفته‌اند. این وضعیت باعث ضرر بانک‌ها شده است. سؤال این است که چه عاملی باعث شده در بخش بانکی این میزان تسهیلات پرداخت‌شده و بازنگشته است؟ درواقع بازنگشتن این میزان تسهیلات عملاً باعث ورشکستگی بانک می‌شود. می‌توان برای این سؤال علل متعددی را ارائه کرد. برخی‌ها می‌گویند، به دلیل رکود است. برخی می‌گویند، سود تسهیلات بالا بوده و تسهیلات گیرندگان قادر به پرداخت نیستند. اما یکی از عوامل آن می‌تواند الگویی به نام حسابداری تعهدی باشد که در بخش بانکی وجود دارد. بانک‌ها با توجه به نوع حسابداری که دارند، با دیگر بخش‌های اقتصادی شرایط متفاوتی دارند. مثلاً اگر به یک بنگاه مراجعه کنید و بگویید دارایی‌ات چقدراست؟ ممکن است بگوید این میزان میز و صندلی دارم و مثلاً یک میلیارد تومان هم پول نقد دارم، یک‌میزان هم طلب دارم. در حسابداری این طلب را کنار می‌گذارند. درحالی‌که در حسابداری بانکی این شیوه اعمال نمی‌شود. یعنی بخشی که طلب محسوب می‌شود، و طلبکار متعهد به پرداخت آن است در محاسبه سود لحاظ می‌شود. فرض کنید، بانکی تسهیلات بالایی پرداخت کرده است. قرار است با احتساب سود، تسهیلات گرفته‌شده را پس بدهد. برای محاسبه سود و زیان شرکت این میزان تسهیلات با سود هم محاسبه می‌شود و جزو ثروت قرار می‌گیرد. اما اگر این پول را به‌موقع برنگرداند، بانک دو راهکار دارد؛ اول شکایت کرده و موضوع را به دادگاه ببرد درحالی‌که می‌داند تسهیلات گیرنده ورشکست شده و کمتر از میزانی که تسهیلات داده می‌تواند برگرداند- در این شرایط این ضرر در ترازنامه بانک قرار می‌گیرد. اما مدیر بانک نمی‌خواهد توسط اعضای هیئت‌مدیره یا سهامداران مورد مواخذه قرار بگیرد، لذا به تسهیلات گیرنده، زمان بیشتری می‌دهد و سود یک سال را هم برحسب اصل سپرده محاسبه می‌کند. طبق این نوع حسابداری، در این شرایط اعضای هیئت‌مدیره و سهامداران تصور می‌کنند در این‌یک سال استمهال وام، بانک سود برده است، درحالی‌که در واقعیت چنین اتفاقی نیفتاده است. گفته می‌شود یکی از بانک‌های خصوصی با همین شیوه کمتر از ۱۰۰۰ میلیارد تومان تسهیلات اعطا کرده و در شرایطی که توان مالی تسهیلات گیرنده در شرایط ورشکستگی بوده، با احتساب سود در عملیات ترازنامه تا ۶ هزار میلیارد تومان از این محل سود محاسبه کرده است! درواقع این سیستم حسابداری اجازه چنین کاری را می‌دهد. چون بانک نمی‌خواهد خود را درگیر فرآیند پیچیده ورشکست کردن تسهیلات گیرنده کند، لذا بر بدهی‌های او می‌افزایند. امروز سراغ آن تسهیلات گیرنده رفته و از او خواسته‌شده تا ۶ هزار میلیارد تومان برگرداند. کارخانه و اموال او را مصادره کرده‌اند جمع این اموال حداکثر ۳ هزار میلیارد تومان شده است. حالا مدیری که در این بانک است، مدیری است که انگار ۳ هزار میلیارد تومان ضرر به بانک وارد کرده است. اما مدیران قبلی همه سودآور بودند، چون این استمهال را سود به‌حساب آورده‌اند. پس شرایطی است که بانک‌ها در پی سودآوری، ترجیح داده‌اند که اگر کسی بدهی آن‌ها را نداد، این بدهی را عقب بیندازند و آن را افزایش بدهند. به همین دلیل هم بانک‌ها ترجیح داده‌اند خود را بدهکارتر کنند و انگیزه‌ای برای دریافت پول‌های خود ندارند.

اگر بانک‌ها ورشکسته هستند، چطور این میزان سود را به سهامداران می‌پردازند؟

دقیقاً به همین دلیلی که ذکر شد؛ وقتی با این شرایط بانکی خود را سودآور اعلام می‌کند، از آن سود بالا هم به سهامداران خود می‌پردازد. یعنی این بانک ورشکسته همین میزان پولی هم که دارد، می‌پردازد و بعد معلوم نیست چه اتفاقی برایش خواهد افتاد. بنابراین این مشکل جدی حسابداری بانکی است که سبب شده تا سمت دارایی‌های تسهیلات بانک‌ها به این وضعیت کشیده شود.

در بخش سپرده‌ها چه اتفاقی افتاده است؟

در سمت سپرده‌ها هم بحث‌های متفاوتی مطرح است که روایت مبتنی بر خلق بسیار قابل‌تأمل است که در آن بانک‌ها با خلق سپرده درواقع خلق پول می‌کنند. در شرایط کنونی که اکثر حجم پول به‌صورت مجازی است، بانک مرکزی می‌تواند پول اعتباری خلق کند و به بانک‌ها تخصیص بدهد. در این حالت در رایانه مرکزی بانک هم مشخص است که چه میزان پول به کدام بانک پرداخت‌شده است. درواقع نزد بانک مرکزی این موضوع محفوظ است. حال به‌نظام خلق پول بانک‌ها توجه کنید. فرض کنید، شما به بانک A می‌روید و سپرده‌ای را به امانت می‌سپارید و در قبال آن‌یک کارت اعتباری دریافت می‌کنید که این پول، یک پول اعتباری است. اگر بعد از مدتی، بخواهید این پول را برداشت کنید، به دلیل اینکه مثلاً این بانک وضعیت خوبی ندارد و وام‌هایی پرداخت کرده که بازنگشته؛ بانک پولی ندارد به شما بدهد، لذا به شما پیشنهاد می‌دهد که پول شما ماهیتاً عددی روی کامپیوتر است را برداشت نکنید و در مقابل بانک به شما سود بیشتری می‌دهد. این موضوع سبب می‌شود که رقابت در سود پیش آید.

خب، بانک این سود بیشتر را چطور می‌پردازد؟

صرفاً که نمی‌پردازد، بلکه پول شمارا به‌علاوه سود محاسبه می‌کند. اما پشت این پول لزوماً پولی پرقدرت منتشرشده توسط بانک مرکزی وجود ندارد. درواقع با توجه به اعتباری بودن پول، بانک می‌تواند بیشتر با افزایش سپرده فرد خلق سپرده یا همان خلق پول کند زیرا سپرده شما قابلیت خرج کردن داشته و درواقع پول است. کسی هم به‌صورت فیزیکی از بانک نمی‌گیرد. یعنی همه پول از بانک هیچ‌وقتی بیرون کشیده نمی‌شود، بلکه به‌صورت کارت به کارت یا حواله جابه‌جا می‌شود. یعنی این پول در داخل شبکه بانکی است و بیرون از بانک اصلاً معنا ندارد. یعنی عملاً بانک‌ها با یک قابلیتی، می‌توانند سپرده شمارا روی کامپیوتر خودشان زیاد کنند، پس خلق پول می‌کنند و چون نگران این هستند که گروهی از سپرده‌گذاران آن‌ها بخواهند این پول را بیرون بکشند، لذا مجبورند سود بالایی را پیشنهاد کنند که سپرده‌گذار پول را برداشت نکند. نتیجه این کار رقابت بین سود می‌شود. تنها مشکل زمانی است که بخواهید آن را خرج کنید و درواقع به‌حساب دیگری منتقل کنید زیرا بانک پشتوانه حقیقی در عوض پول خلق کرده ندارد. فرض کنید شما یک‌صد میلیون پول در بانک داشتید و با احتساب سودها تبدیل به مثلاً یک‌صد و سی میلیون شده، اگر بخواهید این پول را خرج کنید، این است که این پول را به‌حساب فرد دیگری واریز می‌کنید. اگر آن شخصی که با او معامله کرده‌اید، اتفاقاً در همان بانک حساب داشته باشد، عملاً اتفاقی نمی‌افتد. یعنی پول از حساب شما به‌حساب من منتقل‌شده و اتفاقی در ترازنامه بانک نمی‌افتد. اگر هم آن را به‌حساب فردی در بانک دیگری انتقال دهید، آن بانک دیگر از بانک اول پول‌های معتبر بانک مرکزی را مطالبه خواهد کرد و این منجر به کسری در بانک اول شود. اما چون روزانه حجم زیادی از مبادلات بین بانک‌ها به وقوع می‌پیوندد به‌احتمال‌زیاد حجم بالایی از این مبادلات باهم خنثی می‌شوند و خلق سپرده لزوماً در شرایط عادی منجر به کسری نقدینگی در بانک نخواهد شد. به‌علاوه اینکه همان‌طور که عنوان شد چون سود سپرده‌ها بالا بوده و سرمایه‌گذاری‌های دیگر زیاد سودآور نیست اکثراً افراد به دنبال انتقال پول از حساب خود نیستند.

به‌این‌ترتیب بانک‌ها روزبه‌روز به مردم بدهکارتر می‌شوند؟

بله، همین‌طور است و باید در نظر داشت که این انباشت بدهی درواقع زیادشدن سپرده‌ها روی رایانه بانک است که در صفحه‌نمایش دستگاه‌های خودپرداز به ما نشان داده می‌شود.

علت افزایش حجم نقدینگی همین موضوع می‌تواند باشد؟

یکی از دلایل آن می‌تواند همین باشد. نقدینگی لزوماً پولی نیست که بانک مرکزی خلق کرده است؛ بلکه حساب من و شماست که در حساب‌ها روزبه‌روز بیشتر می‌شود. همه ما هم خوشحالیم که پولمان زیادتر شده، درحالی‌که لزوماً معادل خارجی چنین پولی توسط بانک مرکزی خلق نشده است.

این نقدینگی چطور منجر به تورم نمی‌شود؟

چون کسی به این سپرده‌ها دست نمی‌زند. شما میلیاردها تومان اسکناس هم چاپ کن و در اتاقی بگذار و درش را قفل کن، اتفاقی نمی‌افتد. یعنی صرفاً حجم نقدینگی تورم ایجاد نمی‌کند.

پس این تئوری که تورم با نقدینگی رابطه مستقیم دارد، چطور پاسخ داده می‌شود؟

زمانی رابطه مستقیم دارد که این پول در گردش باشد.

اما الآن سرعت گردش پول که چندان پایین نیست؟

نه چنین نیست که بالا باشد. به نظر نمی‌رسد مردم الآن زیاد به سراغ سپرده‌های خود بروند چون نگه‌داشتن آن به همان صورت سودآورتر است. سرعت گردش پول با تقاضای خرید ایجاد می‌شود تا زمانی که این پول تبدیل به تقاضا در اقتصاد نشود، تورمی هم ایجاد نمی‌کند. به این تعبیر، بانک‌ها در این شرایط برای بزرگ کردن سپرده‌های مردم تلاش می‌کنند. مردم هم خوشحال هستند. چون مسکن و طلا و سایر بازارها سود ندارد؛ لذا در بانک می‌گذارند. درنتیجه نقدینگی افزایش می‌یابد. وقتی سرعت گردش پول باشد تورمی هم ایجاد نمی‌شود.

با این احتساب مشکلی هم ایجاد نخواهد شد؟

زمانی مشکل ایجاد می‌شود که یا پول را به‌صورت فیزیکی بخواهیم از بانک خارج کنیم که این احتمالش تقریباً صفر است. اگرچه بانک در ظاهر متعهد است که هر وقت مراجعه کردیم به ما پول فیزیکی بدهد، اما این اتفاق نمی‌افتد. زمانی مشکل ایجاد می‌شود که بخواهیم با آن جنسی بخریم. یا زمانی که احساس کنیم این بانک اوضاع خرابی دارد یا با ریسک مواجه است. اگر این اتفاق بیفتد، تصمیم خواهیم گرفت سپرده‌ها را تبدیل به کالا کنیم و درواقع در بانک‌ها شروع به گردش می‌کند. در این شرایط مثلاً سپرده یا پول را تبدیل به مسکن می‌کنیم. کسی که مسکن را فروخته، پول به‌حساب او در بانک واریز می‌شود. به همان دلیلی که من می‌خواستم پولم در بانک نماند، او هم می‌خواهد پولش را تبدیل به جنس دیگری بکند. درنتیجه این پول به‌شدت به گردش درمی‌آید و در این حالت است که باید انتظار تورم داشته باشیم. یعنی این نقدینگی وقتی تورم ایجاد می‌کند که شروع به گردش کند و مردم به توقف پول خود در سپرده خود خاتمه بدهند. درواقع بیرون کشیدن پول از بانک به همین معناست. هنگامی‌که مردم پول خود را از سپرده‌های بلندمدت بیرون کشیده و تبدیل به‌حساب جاری و قرض‌الحسنه کنند که قابل‌خرج کردن باشد درواقع پول خود را از بانک بیرون می‌کشند درحالی‌که واقعاً پول اعتباری خارج از شبکه بانک معنایی ندارد. این زمان شروع افزایش تورم است.

در این شرایط برای بانک‌ها چه اتفاقی خواهد افتاد؟

اگر بانکی به این شیوه، بیش‌ازاندازه سپرده‌های مردم را متورم کرده باشد و ما به ازای آن پول خلق‌شده توسط بانک مرکزی نداشته باشد، اگر قرار باشد پول زیادی از این بانک به بانک‌های دیگر برود و کمتر به‌حساب آن وارد شود، آن زمان بانک احتمالاً ورشکست خواهد شد. در این شرایط فکر می‌کنم، تعداد زیادی از بانک‌ها چنین وضعیتی پیدا کنند. درواقع اگر این روایت‌ها را اصل بگیریم و توضیح‌دهنده شرایط باشد، بحران زمانی شکل می‌گیرد که مردم تصمیم بگیرند پول‌های موجود در بانک را از حساب‌های سرمایه‌گذاری سودده به حساب‌های قرض‌الحسنه برده و خرج کنند.

برخی‌ها می‌گویند، سهم تسهیلات تکلیفی تنها ۵ درصد از بحران بانکی است. درحالی‌که بانک‌ها اعلام می‌کنند دلیل این فشار مضاعف، تسهیلات تکلیفی است که از سال‌های قبل به دوش آن‌ها گذاشته‌شده است. نظر شما چیست؟

به نظر من هم مسئله بحران بانکی تسهیلات تکلیفی نیست. از سویی تسهیلات تکلیفی مربوط به بانک‌های دولتی است. یعنی دولت بانک‌ها را مجبور کرده که به گروهی تسهیلات پرداخت کنند که افراد ذی‌صلاحی نبوده و هم‌اکنون به همین دلیل نتوانسته‌اند آن را بازپرداخت کنند. این موضوع منجر به این شده که مطالبات غیر جاری افزایش یابد. الآن سؤال من این است که بانک‌های خصوصی چقدر مطالبات غیر جاری دارند؟ آمارها نشان می‌دهد که به شکل معناداری بانک‌های خصوصی مطالبات غیر جاری بیشتری دارند. خب، این بانک‌ها که تسهیلات تکلیفی نداشته‌اند، چرا این میزان مطالبات غیر جاری دارند؟

سؤال من هم دقیقاً همین است؛ چرا این اتفاق افتاده است؟

مسئله همین داستانی است که اشاره کردم. یک مورد می‌تواند حسابداری تعهدی باشد که سبب شده تا مدیران بانک‌ها انگیزه‌ای برای پیچ‌وخم‌های نقد کردن مطالبات خود نداشته باشند. درنتیجه چون مدیر بانک نمی‌خواهد در دوران مدیریتش زیانی شناسایی شود، زیان را به تأخیر می‌اندازند و درعین‌حال به همان شیوه گفته‌شده، سود بیشتری را به نام خودش ثبت کند. لااقل به نظر می‌رسد بانک‌های دولتی ازلحاظ مطالبات غیر جاری بهتر عمل کرده‌اند. البته منظور من این نیست که تسهیلات تکلیفی مهم نیست، اما اگر کسی می‌گوید، مشکل اصلی مطالبات غیر جاری تسهیلات تکلیفی است، باید این توضیح را بدهد که چرا بانک‌های خصوصی وضعیت بدتری دارند؟

الآن سؤال هم همین است که در این شرایط و این آشفتگی نظارت بانک مرکزی کجا بوده؟

این را باید از بانک مرکزی بپرسید که چرا نظارت آن مؤثر نبوده است.

بازتاب بیرونی این شرایط است که این نظارت وجود نداشته یا اگر هم بوده خیلی کمرنگ بوده است. حالا سؤال این است که آیا این ضعف نظارت ناشی از نبود ابزارهای نظارتی نیست؟

به نظر من درنهایت در این مورد بانک مرکزی باید پاسخگو باشد. البته خلأهای قانونی هم وجود داشته است. یعنی قبلاً هرکسی می‌توانست به‌راحتی موسسه اعتباری ایجاد کند. برای این‌گونه مؤسسات باید از بانک مرکزی مجوز گرفت. اما مؤسسات مختلفی خیلی‌ها فعالیت‌های بانکی انجام می‌داده‌اند که صرفاً با عنوان شرکت و با گرفتن مجوز از دایره ثبت شرکت‌ها فعالیت می‌کرده‌اند. به اسم شرکت کار مالی کرده‌اند. خیلی از مؤسسات مالی همین شرایط را دارند. این‌ها غیرمجاز نیستند، اما بانک مرکزی هم به آن‌ها اجازه فعالیت مالی نداده است و با مجوز اداره ثبت شرکت‌ها فعالیت کرده‌اند. تأسیس کردن این مؤسسات نیاز به یک مجوز دیگر از بانک مرکزی دارد. درواقع مجوز سخت‌گیرانه‌تری می‌خواهد اما چون خلأ بوده، این اتفاق افتاده و با مجوز ثبت شرکت‌ها کار مالی کرده‌اند. کرکره را بالا زده و شعبه زده است. الآن هم ۷ هزار موسسه با این شرایط داریم. البته خیلی از این صندوق‌ها کوچک هستند که اصلاً بانک مرکزی باید آن‌ها را رها کند و چه‌بسا اصلاً نیازی هم به نظارت در آن سطح ندارند. اما خیلی‌ها هم بزرگ‌تر هستند که الآن بانک مرکزی به آن‌ها فشار می‌آورد که باید تحت نظارت قرار بگیرند، اما آن‌ها می‌گویند ما مجوز ثبت شرکت داریم و در قانون ثبت شرکت هیچ کجا اشاره نشده که باید بانک مرکزی بر فعالیت ما نظارت کند. مگر بانک مرکزی می‌تواند به بقالی بگوید من باید بر فعالیت تو نظارت کنم؟ البته چند سال پیش قانونی تنظیم شد که همه این مؤسسات تحت نظارت بانک مرکزی قرار بگیرند. آنجا بود که کشمکش آغاز شد. چون بعضاً مقاومت‌هایی صورت می‌گرفت و مشخص است که مقاومت می‌کنند. یعنی بحث من این است که بخشی از این آشفتگی ناشی از خلأ قانونی بوده است. یعنی بانک مرکزی می‌گوید من اصلاً نمی‌توانستم نظارت کنم. البته این بخشی از داستان است و به‌صورت کلی بانک مرکزی باید در مورد آن پاسخگو باشد. از طرفی در وضعیت افشای اطلاعات حسابداری بانک‌ها هم برای تحلیل‌های پژوهشگران مشکلاتی وجود دارد. برخی بانک‌ها یک فایل پی‌دی‌اف را به‌عنوان اطلاعات حسابداری ارائه می‌کنند. مگر با این فایل می‌شود وضعیت تراز مالی بانک‌ها را بررسی کرد؟ امروز داشتن یک فایل اکسل حداقل کاری است که بانک‌ها در حسابداری خود باید به انجام برسانند. بانک‌ها باید فایل‌هایی با فرمت‌های نرم‌افزاری آماری داشته باشند که سریع خوانده شود. وقتی اطلاعات خوب را ارائه نمی‌کنند، معلوم است که شفافیت ایجاد نمی‌شود. وقتی اطلاعات آماری وجود ندارد، نمی‌توان تحلیل‌های تخصصی ارائه کرد.

مسئله دیگر در حوزه بانکی، موضوع نرخ سود بانکی است. رقابت بانک‌ها در این رابطه سبب شده تا بانک‌ها حتی مصوب شورای پول و اعتبار را زیرپا بگذارند و سودهایی به‌مراتب بیشتر ازآنچه بانک مرکزی در مردادماه ابلاغ کرد، پرداخت کنند. ظاهراً هم ابایی از دور زدن قانون ندارند. زیان این دور زدن چقدر است؟

بانک‌ها زمانی ورشکست می‌شوند که مردم بخواهند پول خود را از بانک بیرون بکشند یا به تعبیری به بانک دیگری انتقال بدهند. یک محرک این انتقال هم پیشنهاد سود بیشتر است. نرخ‌های سود بسته به میان‌مدت، کوتاه‌مدت یا بلندمدت متفاوت است. صدها نوع قرارداد با شرایط مختلف وجود دارد که می‌تواند رقابت‌ها بین بانک‌ها را برای پرداخت سود بالاتر تندتر کند. از سویی موضوع خلق پول هم اتفاق می‌افتد. مجموعه این عوامل باعث می‌شود بانک‌ها از روز اول بدهکارتر شوند و این بسیار خطرناک است. درمجموع روش‌های مختلف محاسبات وجود دارد که درنهایت بانک‌ها بتوانند سود موردنظر خود را اعمال کنند و کنترل بانک مرکزی به‌صورت دستوری راه‌حل شدنی و مناسبی نیست.

برخی‌ها پیشنهاد می‌کنند در صورت ورشکستگی احتمالی بانک‌ها بهترین راهکار ادغام است. نظر شما چیست؟

مفهوم ورشکستگی هم همیشه این نیست که سپرده‌گذار به بانک مراجعه کند و بانک بگوید، پول‌ندارم. بعد طلبکار شیشه بانک را بشکند و کار به درگیری بکشد. در خیلی از کشورها وقتی بانکی به وضعیت قرمز می‌رسد، بانک مرکزی تصمیم می‌گیرد آن بانک را ورشکسته اعلام کند، هرچند هنوز کار می‌کند و آن بانک را در بانک دیگر ادغام کند. در نظام‌های حل‌وفصل (گزیر) در مؤسسات مالی قرار نیست اجازه دهیم کار به نقطه بحرانی برسد.

نتیجه این اعلام ورشکستگی برای مردم و برای سهامدار چگونه است؟

در چنین شرایطی معمولاً بانک مرکزی از سهامدار سلب اختیار کرده و اموال بانک قدیمی را به بانک جدید منتقل می‌کند، سپرده‌ها و مطالبات دیگر پرداخت یا تعیین تکلیف می‌شوند و آنچه باقی می‌ماند، سهم سهامدار است. درواقع ضرر متوجه سهامدار بانک ورشکسته خواهد شد.

این مصاحبه که در روزنامه اعتماد منتشر شده است.