مناظره اقتصادی نامزدهای انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری، به لحاظ نگاه تخصصی، ترازی نازل داشت و شاید از اساس توقع سطح بالای تخصصی از مناظره اشتباه است و مناظره تنها غرض شورآفرینی کور دارد. در وضع کنونی، منولوگ قالبی برای نمود و آرایش خویش است، مناظره نیز به قالب پراکندن لجن بهطرف مقابل تبدیلشده است، پس قالب کشف حقیقت برای جامعه کدام است؟ رشد فهم و معرفت و دانایی مردمانمان چه میشود؟ شاید قالبی که سالها در صداوسیما متروکشده است یعنی مباحثه هر نامزد با چند کارشناس تخصصی، ظرف بهتری برای کشف واقعگرایی برنامهها و توان سیاستگذاری باشد. دکتر نهاوندیان حتماً زمانی که خود در صداوسیما نقشی داشتند را به خاطر دارند که کارشناسان مستقل چگونه با تکتک نامزدها وارد چالش میشدند.
مناظره ۲۲ اردیبهشت نه واقعگرایی برنامهها، توان سیاستگذاری و اتاق فکر نامزدها را نشان میداد و نه حتی توصیفات درست از واقعیات مشکلات کشور را:
در خصوص مبارزه با قاچاق کالا، طرفین تنها به شکایت از اوضاع و اتهام طرفهای مقابل پرداختند. انکار تلاشهای اخیر در کاهش قاچاق کالا بهویژه پس از تأکید رهبری در ابتدای سال گذشته بیانصافی است اما واقعیت آن بود که: اقتصاد ایران در اوج ورود ارزهای نفتی، ناچار ارزها را برای واردات و قاچاق صرف میکرد تا کمتر به دارایی خارجی بانک مرکزی اضافه شود و به تورم نینجامد. در شرایطی که نزدیک ۷۰ میلیارد دلار واردات رسمی بود، حدود ۲۵ میلیارد دلار قاچاق داشتیم (که با توجه به قیمت پایین انرژی نزدیک ۷ میلیارد دلار آن قاچاق خروجی بود نه ورودی). در سالهای اخیر که ورود ارزهای نفتی کاهش یافت و قدرت خرید اقتصاد نسبت به محصول داخل و خارج نیز افول کرد، واردات رسمی به ۴۰ میلیارد کاهش یافت، بهتبع فروش کالای قاچاق هم به ۱۴ میلیارد دلار رسید. نسبت را محاسبه کنید. آری به نسبت کوچک شدن کل تجارت رسمی، قاچاق نیز همان است که بود.
در موضوع بحران بانکها، جز افشای متقابل چند فساد شخصی، حرفی گفته نشد تا نشان داده شود (مادام که مدیریت اینگونه است) متأسفانه ما، لایق همین وضعیتی هستیم که در آن گرفتاریم. رئیسجمهور که سالها بهترین امکانات مشاوره کارشناسی بانکی را در کنار داشت، نسخهاش برای برونرفت از بحران بانکی بسیار کممایه و دمدستی بود، ژورنالیستهای روزنامههای اقتصادی نیز میتوانستند مشابه این جملات را بگویند. پارادایمی که مولد بیماری بانکی کنونی است، میخواهد با اندکی تغییر در چشم و ابرو، نسخه شفا بپیچد. عارضهیابی شهردار تهران که به تنظیمگری اشاره داشت (دولت در اداره و نظارت بانکها ناکارآمد بوده) صحیح به نظر میرسید اما حاوی هیچ اشارهای به آدرس طرح نجات نبود.
در بحث رشد تولید و اشتغال، تنها یک آسیبشناسی دقیق توسط جناب میرسلیم بیان شد که تناقض چند سال اخیر دولتهای ما در جمع میان درونزایی و برونگرایی بود: «همین سرمایههای راکد داخلی را نمیتوانیم استفاده کنیم اما به دنبال سرمایه خارجی هستیم». باقی راهکارها، شعارهای ملالتآور و تکراری بود و کسی نگفت چرا علیرغم تأکید سالهای قبل بر اشتغال بخش گردشگری یا IT هیچگاه جهشی نصیب کشور نشده و مشکل کجا بوده است؟