آسیب‌شناسی تحزب در ایران

آسیب‌شناسی تحزب در ایران


یادداشت



احزاب سیاسی یکی از ارکان مهم «توسعه سیاسی» در دنیای امروز به شمار می‌روند. این گروه‌ها ضمن آنکه چهارچوب‌های رقابت‌های سیاسی را تنظیم کرده و سامان می‌دهند نقش ویژه‌ای در ثبات بخشی و پایدارسازی نظام‌های سیاسی ایفا می‌کنند. در جامعه ایرانی اگرچه تجربه احزاب به دوران انقلاب مشروطیت بازمی‌گردد، اما تجربه بجای مانده از فعالیت احزاب در دوران پیش و پس از انقلاب اسلامی نسبتی با ثبات بخشی نظام سیاسی و کارآمدی در راستای ایفای وظایف مورد انتظار ندارد. لذا به‌منظور ارتقاء فعالیت‌های احزاب و بهره‌برداری در جهت تقویت حاکمیت کشور، بررسی و مداقه در وضعیت کنونی احزاب سیاسی و آسیب‌شناسی نظام تحزب ضروری به نظر می‌رسد.

در همین راستا، این نوشتار سعی دارد تا ضمن اشاره‌ای گذرا به چالش‌های نظری در حوزه تحزب، اجمالاً و اختصاراً به آسیب‌شناسی احزاب در تعامل با نظام سیاسی و همچنین کارکردهای احزاب در ایران پرداخته و درنهایت هم توصیه‌هایی کلان برای آغاز اصلاح وضع موجود در خصوص احزاب و نقش آن‌ها در نظام سیاسی مطرح نماید. ضمناً باید اشاره کرد که بسیاری از مشکلات و ُمعضلات مرتبط با احزاب، به سایر اجزای حاکمیت همچون نظام سیاسی و نظام انتخابات بازمی‌گردد و اصلاحاتی در این حوزه‌ها نیز لازم به نظر می‌رسد.

این نوشتار به‌صورت مفید و موجز نگاشته شده اما لازم به ذکر است که درزمینهٔ ادبیات موجود درباره تحزب، مطالعات و پژوهش‌های مفصلی انجام‌گرفته و بیش از ۷۰ منبع اعم از کتاب، مقاله و پژوهش در این زمینه احصاء و بررسی‌شده است. نکته افتراق نوشتار حاضر با سایر منابع مورداشاره، نگاه جامع و نظام‌مند به احزاب و توجه ویژه به کارکردهای آنان برای تقویت ارکان نظام جمهوری اسلامی همچون ولایت‌فقیه است. در منابع موجود تأکید بر عملکرد، تاریخچه و نحوه شکل‌گیری، میزان موفقیت احزاب در کسب قدرت سیاسی و مسائلی ازاین‌دست موردتوجه بوده، حال‌آنکه در این وجیزه، تمرکز اصلی بر نظام تحزب و بررسی وضعیت کنونی برای رسیدن به وضعیت مطلوب در نظام سیاسی ایران خواهد بود.

همچنین مطالعات تطبیقی مبسوطی هم در این زمینه صورت گرفته و نظام حزبی در کشورهایی همچون امریکا، فرانسه، آلمان، مصر و ترکیه موردبررسی قرارگرفته است. کارکردهای مطلوب احزاب در جوامع غربی و برخی کشورهای اسلامی، تجارب و ذخایر فعالیت احزاب، نحوه ارتباط نظام حزبی با سایر ارکان قدرت سیاسی و نحوه شکل‌گیری و ساختار احزاب در این کشورها را می‌توان از محورهای اساسی مطالعات تطبیقی صورت گرفته برشمرد، که به‌عنوان اسناد پشتیبان این خلاصه سیاستی قابل رجوع است.

بر اساس مطالعه انجام‌شده در ادبیات تئوریک موجود، برخی از کارکردهای مطلوب احزاب در جوامع غربی که مورد تأکید نظریه‌پردازان جامعه‌شناسی و علوم سیاسی قرار داشته و در کتب و مقالات علمی در مورد آن‌ها تصریح بیشتری وجود داشته است، احصاء گردیده است. در گام بعد، از رهگذر بررسی وضعیت نظام حزبی در کشورهای ایالات‌متحده آمریکا، آلمان و فرانسه که برخوردار از نظام حزبی نهادینه بوده و سیاست در این کشورها در قالب رقابت‌های حزبی دنبال می‌شود، تلاش شد تا تجربه تحزب در این کشورها مورد تجزیه‌وتحلیل قرارگرفته و کارکردها و کارویژه‌های موفق احزاب در این کشورها برجسته شود. بر این اساس و درمجموع با توجه به بررسی‌های یادشده، گزاره‌های زیر به‌عنوان رئوس کارویژه‌های مطلوب تئوریک و عملی احزاب در جوامع غربی قابل اشاره هستند:

  • احزاب به‌عنوان مجرای جامعه‌پذیری سیاسی و تسهیل فرآیند ادغام سیاسی
  • نقش‌آفرینی در قالب سوپاپ یا دریچه اطمینان
  • احزاب به‌مثابه کانال‌هایی برای ارتقای سیاسی
  • بسیج سیاسی و افزایش مشارکت رأی‌دهندگان
  • ضربه‌گیر نظام سیاسی و حامل مطالبات جامعه
  • سیاست‌گذاری و نظارت
  • جهت‌دهی افکار عمومی
رویکرد نظام سیاسی به‌نظام تحزب

یک واقعیت غیرقابل‌انکار این است که نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران یک نظام حزبی نیست و اثری از تأیید احزاب در نظام سیاسی دیده نمی‌شود. سازوکارهای مختلف سیاست در ایران در درون احزاب شکل نمی‌گیرند. نه فضای رقابت سیاسی در چهارچوب احزاب دنبال می‌شود و نه فرآیندهای مختلف سیاسی همچون انتصابات، رشد و پرورش نخبگان و نظارت بر نامزدها. اگرچه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فعالیت احزاب تصریح‌شده اما در ساختار سیاسی و در مکانیسم‌های سیاسی و انتخاباتی نقشی برای احزاب در نظر گرفته نشده است. این مهم فارغ از این موضوع است که آیا اساساً احزاب ایرانی دارای کارویژه‌ها و توانمندی‌های لازم هستند یا نه. در حقیقت صرف‌نظر از کفایت احزاب در بر عهده گیری مسئولیت‌ها، ساختار سیاسی هم نقش و کارویژه‌ای برای احزاب در نظر نگرفته است. اساساً نوع نظام انتخاباتی کشور در رقابت‌های ریاست جمهوری و مجلس نشانه‌ای بر این موضوع بوده و نظام انتخاباتی ما بیشتر تقویت‌کننده افراد است تا مقوم احزاب و جریان‌های سیاسی. در انتخابات مجلس افراد عادی و کاندیداهای عضو احزاب در کنار یکدیگر وارد رقابت شده و هیچ‌کدام مزیتی بر یکدیگر ندارند. در فرآیند نظام اکثریتی دومرحله‌ای هم کاندیداها انتخاب‌شده و راهی مجلس می‌شوند. چندان عجیب نیست که در انتخابات مجلس دهم تا هفته‌ها پس از شکل‌گیری پارلمان هنوز روشن نبود که کدام جریان سیاسی در مجلس برخوردار از اکثریت است؟! چراکه تعیین اکثریت، منوط به روشن شدن موضع منتخبان گردیده بود.

خلأ قانونی و بها ندادن به احزاب هم به‌نوعی در ساختار سیاسی کشور ما نهادینه‌شده است. احزاب سیاسی در سطح قانونی به‌طورجدی دچار مشکل هستند. همان‌گونه که پیش‌تر ذکر شد قانون احزاب و گروه‌های سیاسی مصوب سال ۱۳۶۰ است که متناسب با نیازها و وضعیت آن روز کشور تصویب‌شده و به‌شدت برای دوره‌های بعدی ناکافی و ناکارآمد است. البته لایحه احزاب در سال ۱۳۹۳ به مجلس ارائه‌شده و هنوز در دست بررسی است که این هم نشان از نبود اولویت برای فعالیت احزاب سیاسی است، هرچند که به‌عنوان قدم اول اصلاح وضع موجود، مطلوب است.

می‌توان ادعا کرد نظام سیاسی ما در نقطه مقابل نظام حزبی و نوعی نظام فردی است که افراد در قالب گعده‌های سیاسی و حلقه‌های بسته رانتی و نه احزاب سیاسی رشد کرده، و مکانیسم‌های تعیین صلاحیت، برای تصدی مسئولیت‌های سیاسی، عمدتاً بر اساس میزان وفاداری و موقعیت در حلقه روابط شکل می‌گیرد. این حلقه‌های روابط و گعده‌ها عمدتاً در ساختارها و نهادهای وابسته به دولت و یا نهادهای برخوردار از بودجه عمومی شکل می‌گیرند و سیاسیون و کنش گران عرصه سیاسی نیازی به شکل‌گیری احزاب و سایر گروه‌های جامعه مدنی نمی‌بینند چراکه اساساً مجاری اکتساب قدرت را در شبکه‌های یادشده جستجو می‌کنند.

درحالی‌که برخی تحلیل گران به علل اقتصادی ناکارآمدی احزاب کشور اشاره نموده و از عواملی همچون نظام اقتصادی وابسته به نفت (دولت رانتیر) یادکرده‌اند، همین موضوع کمک کرده تا نهادهای اقتصادی دولتی و سایر نهادهای وابسته به بودجه عمومی تلاش کنند بدون توجه به احزاب در شکل دادن به فعالیت‌های سیاسی و حزبی بکوشند. غالب احزاب ایرانی در سال‌های اخیر هم از دل سازوکارهای وابسته به دولت برآمده‌اند و روند قدرت گیری و اضمحلال آن‌ها نسبت مشخصی با دولت مستقر داشته است.

چالش‌های مبنایی نظام تحزب در ایران ۱) نسبت تحزب با ولایت‌فقیه:

یکی از مباحث جدی و ضروری در خصوص احزاب و فعالیت‌های آنان در نظام سیاسی ایران، نحوه ارتباط آن‌ها با نهاد ولایت‌فقیه است. چگونگی تعامل احزاب سیاسی با ولایت‌فقیه و اینکه تقویت این نهاد را می‌توان به‌عنوان یکی از کارکردهای احزاب تعریف کرد یا خیر از نکات مهمی است که تاکنون در مقوله احزاب به آن اشاره‌ای نشده است. برای تنویر موضوع باید به “مشروعیت سازی” که یکی از کارکردهای مهم احزاب سیاسی است اشاره کرد. اصولاً ایجاد و گسترش مشروعیت در هر نظام سیاسی از اهداف و اولویت‌های مهم تلقی می‌شود. در کشورهای غربی با توجه به تاریخچه و خاستگاه احزاب سیاسی، این وظیفه به عهده احزاب و گروه‌های سیاسی گذاشته‌شده است. احزاب از طریق آموزش‌هایی که به توده مردم ارائه می‌دهند، ضمن اینکه پایه‌های حضور خود در نظام سیاسی را مستحکم می‌کنند، اصول و ارزش‌های نظام سیاسی مستقر را منتقل کرده و از این طریق مشروعیت حاکمیت را عمق می‌بخشند. اما در کشور ما، گروه‌ها و جریان‌هایی که به اسم حزب فعالیت می‌کنند شاید توجه کمتری به این کارویژه داشته‌اند و تجربه فعالیت گروه‌های سیاسی نیز، شاهدی بر این مدعاست. لکن در فضای اندیشه و تئوری، چون احزاب سیاسی بر اساس قانون اساسی شکل می‌گیرند و طبق قانون فعالیت احزاب، شرط فعالیت آن‌ها التزام به قانون اساسی است و مهم‌ترین بخش این قانون هم موضوع رهبری ولی‌فقیه و اختیارات و الزامات آن است، لذا ازنظر مبنایی تعارضی در فعالیت احزاب و ولایت‌فقیه نیست. ضمن اینکه می‌توانند مقوم یکدیگر هم باشند، چراکه مخرج مشترک همه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی اعتقاد به اصل ولایت‌فقیه است و تکثر در نظام سیاسی باعث تضعیف این اصل نمی‌گردد. لذا فرض بر این است که نظام تحزب و نهاد ولایت‌فقیه تضادی با یکدیگر ندارند. البته باید اشاره نمود که حوصله این نوشتار از بسط این موضوع خارج بوده و صرفاً از جهت اهمیت و برای طرح موضوع به این سرفصل اشاره شد.

۲) رابطه تحزب و مردم‌سالاری:

چالش دیگری که ازنظر تئوری در رابطه با احزاب وجود دارد، مسئله ارتباط احزاب با مردم‌سالاری است. عده‌ای بر این عقیده‌اند که قدرت گرفتن احزاب در جامعه باعث ایجاد الیگارشی یا حکومت اقلیتی نخبه بر توده‌های مردم می‌گردد. درواقع فعالیت احزاب سیاسی و رقابت آن‌ها با یکدیگر در مسیر کسب قدرت، آحاد جامعه را از دخالت مستقیم در تعیین صاحبان قدرت و سرنوشت سیاسی خود بازمی‌دارد. این موضوع در بعضی جوامع پیشرو در امر تحزب تا حدودی مشاهده می‌شود. به‌عنوان‌مثال در کشور امریکا که نظام دوحزبی بر آن حکم‌فرماست، تصمیم‌های سیاسی فقط در چارچوب دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه اتخاذشده و معمولاً به سایر گروه‌ها و احزاب اجازه ورود در عرصه حکمرانی داده نمی‌شود. ضمن اینکه مردم هم فقط در رأی به نمایندگان این دو حزب مخیرند و سایر عقاید و نظرات سیاسی برای آنان تبیین نشده و روشن نیست، لذا انتخاب عامه مردم نیز در یک حلقه بسته تعریف‌شده است. برخی دیگر نیز بر این عقیده‌اند که احزاب و جریانات سیاسی تسهیل‌کننده مشارکت عمومی در جهت تعیین سرنوشت سیاسی هستند. این گروه با تأکید بر کارویژه‌های احزاب مثل ارتقاء سطح آموزش‌های سیاسی، شفافیت در عرصه تصمیم سازی سیاسی و تبیین مواضع و اقدامات نظام حاکم، احزاب را به‌مثابه کانال‌های اعمال قدرت عامه مردم تعبیر می‌کنند و حتی شرط لازم برای جلوگیری از فعالیت اقلیت‌های نخبه قانون‌گریز و قدرت گرفتن آن‌ها در عرصه سیاسی را فعالیت احزاب برمی‌شمارند. بنابراین توجه به این مقوله نیز لازم است و باید تکلیف احزاب سیاسی و مردم‌سالاری روشن گردد تا در حوزه نظر، از ایجاد مانعی برای اعمال حق تعیین سرنوشت از سوی عامه مردم پیشگیری گردد.

کارکردهای احزاب سیاسی؛ پاشنه آشیل نظام تحزب

یکی از مهم‌ترین زمینه‌های ضعف قدرت احزاب این است که اساساً خود احزاب ایرانی از شایستگی و کفایت لازم برای مسئولیت‌پذیری برخوردار نبوده و نظام سیاسی هرگز نتوانسته است در راستای سپردن بخشی از وظایف حاکمیتی، به احزاب اعتماد کند. به عبارت دقیق‌تر احزاب ایرانی کیفیت مطلوبی را به نمایش نگذاشته‌اند که نظام سیاسی را مجاب کند که می‌تواند، بخشی از وظایف و کارکردهای سامان‌بخش فضای سیاسی را به احزاب واگذار کند. در مورد ضعف احزاب ایرانی و ریشه‌های آن به مسائل مختلفی اشاره‌شده است.

۱) فقدان استراتژی آموزش تربیت نیرو و کادر سازی:

فقدان استراتژی آموزش تربیت نیرو و کادر سازی در حزب‌ها، کارآمدی آن‌ها را با چالش جدی مواجه کرده است. کارویژه مهم احزاب خصوصاً در جوامع غربی تربیت نیرو برای تصدی پست‌های سیاسی و اجرایی کشور است که مع الاسف به‌هیچ‌وجه در احزاب کشور ما مشاهده نمی‌شود. بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از انقلاب اسلامی، فقدان افراد کارآزموده و انقلابی برای تصدی مناصب کشور به‌شدت احساس می‌شود. علی‌رغم اینکه پس از انقلاب اسلامی استعدادهای فراوانی در زمینه‌های مختلف آموزش‌دیده و تربیت‌شده‌اند، لکن به دلیل نبود تشکل‌های منسجم سیاسی برای تربیت و آموزش حکمرانی در نظام سیاسی، به‌درستی از این سرمایه‌های انسانی بهره‌برداری نشد.

۲) فعالیت معطوف به کسب قدرت و عدم ایفای نقش جامعه‌پذیری سیاسی:

بزرگ‌ترین ایراد وارده به احزاب سیاسی در ایران، بحث تلاش‌های مقطعی برای رسیدن به قدرت است. همان‌طور که می‌دانیم چند صباحی قبل از انتخابات، فعالیت و نمایش قدرت احزاب سیاسی در ایران چند برابر می‌شود. همه گروه‌ها و دسته‌جات سیاسی برای جلب نظر مردم در انتخابات، تلاش می‌کنند و این تحرک و تکاپو صرفاً معطوف به تصاحب قدرت در مسابقه انتخابات پیش روست. همچنین وعده‌ها و قول‌های بسیاری به رأی‌دهندگان داده می‌شود تا رغبت آنان برای رأی دادن به یک گروه سیاسی خاص بیشتر شده و منصب سیاسی را به او بسپارند. اما پس از انتخابات تمام وعده‌ها فراموش‌شده و رأی‌دهندگان هم که دیگر نیازی به حضورشان از سوی احزاب حس نمی‌شود، فقط در بیانات و سخنرانی‌های عمومی موردتمجید قرار می‌گیرند و قدر حضورشان در انتخابات هم نادیده انگاشته می‌شود.

اما این موضوع علی‌رغم وجود اعتقادات مذهبی و سوابق انقلابی در میان اکثریت فعالین سیاسی، به خاطر قدرت‌طلبی ذاتی انسان‌ها پیوسته در کشور ما تکرار می‌شود و به علت فقدان مبانی قانونی و وجود خلأهای سیاسی در نظام حزبی ایران، برنامه‌ریزی و نظارت خاصی هم برای جلوگیری از تکرار همه‌ساله این روند وجود ندارد.

در این فضای مسموم، احزاب سیاسی هم که از کارکردهای اصلی خود فاصله گرفته‌اند و خاصیتی برای مردم ندارند، کسب حداکثر آراء عمومی را به‌اشتباه، حاصل کار تشکیلاتی و منسجم خود می‌پندارند و به همین مسیر نیز ادامه می‌دهند، فارغ از اینکه الگوی انتخاب مردم ایران با توجه به تعدد انتخابات‌های برگزارشده، چیزی غیرازاین را نشان می‌دهد.

۳) سازوکارهای غیر شفاف تأمین مالی و استفاده از رانت:

احزاب ایرانی عموماً در ساختارها و چارچوب‌های مطلوب حزبی دچار مشکل هستند. سازوکارهای غیر شفاف تأمین مالی و استفاده از رانت‌های ناشی از شکل‌گیری محافل قدرت در ایران یکی از معایب بزرگ احزاب است. تأمین مالی بعضی از گروه‌های سیاسی، از سوی دولت‌های منتخب و یا اشخاص نزدیک به دولت باعث ایجاد رقابت نابرابر احزاب گردیده و وابستگی احزاب به دولت‌ها را همیشگی کرده است. عدم شفافیت در وضعیت مالی احزاب سیاسی باعث شکل‌گیری حلقه‌هایی حول افراد خاص و تولد گعده‌های سیاسی برای افزایش ثروت و قدرت سیاسی می‌شود.

۴) نبود نظارت بر جریان سیاسی حاکم و عدم نقد دولت‌ها:

یکی از وظایف احزاب سیاسی رصد و نظارت اقدامات جریان سیاسی حاکم به‌طورکلی و دولت به‌طور خاص است. اینکه دولت یا حزبی که بیشترین کرسی‌ها را در مجلس به دست آورده است به وعده‌های مطرح‌شده در انتخابات عمل می‌کند یا نه؟ اگر عمل‌نکرده یا برنامه‌ای برای تحقق آن ندارد، دلیلش چیست و چرا از روی ناآگاهی و یا برای فریب افکار عمومی، قولی را داده است که توان انجام آن را ندارد؟

در نقد دولت‌ها در ایران هم معمولاً از سوی احزاب عکس‌العملی مشاهده نمی‌شود، درحالی‌که در جوامعی که احزاب، بنیان نظام سیاسی را شکل داده‌اند، انتقاد از دولت‌ها باهدف ارتقاء کارایی آن‌ها، و نه به‌منظور بده بستان‌ها یا مچ‌گیری‌های سیاسی، به‌عنوان مبنایی مهم به رسمیت شناخته‌شده است. لکن در کشور ما احزاب به خاطر نداشتن امکانات مالی و قدرت‌طلبی که به آن اشاره شد، با تقرب به دولت‌های منتخب، در جهت تلاش برای کسب منابع مالی و قدرت بیشتر گام برداشته و به‌کلی از یکی از کارویژه‌های اصلی خود که نقد سازنده دولت‌ها برای پیشرفت کشور است، فارغ می‌شوند.

۵) نداشتن برنامه مدون و فقدان نقش پیشرو در ایجاد مطالبات عمومی و پیگیری آن‌ها:

یکی از روش‌های جلب نظر عمومی و جذب آحاد جامعه به سمت احزاب، ارائه برنامه‌های مدون درزمینهٔ مسائل اجتماعی باهدف پیگیری مطالبات عمومی برای افزایش سطح رفاه و ثروت عمومی است. این امر، علاوه بر ارتقاء جایگاه احزاب در افکار عمومی و ایجاد تعامل مابین مردم و احزاب، اسباب پیگیری و مطالبه مداوم خواسته اجتماعی را از منتخبین فراهم نموده و درنهایت پاسخگویی بیشتر جریان حاکم را ایجاب خواهد کرد.

اما در وضعیت فعلی، احزاب و گروه‌های سیاسی صرفاً به دنبال کسب قدرت بوده و در ایام انتخابات ظاهر می‌شوند و مشکلات و مسائل اجتماعی و اقتصادی عامه مردم اهمیتی برای آن‌ها ندارد، بلکه آنچه مهم است رأی آن‌هاست. این نگاه ابزاری به سرمایه‌های اجتماعی منجر به سلب اعتماد عمومی از احزاب سیاسی شده است و نگاه منفی دوجانبه را نهادینه کرده است. احزاب مردم را به عدم همراهی و همکاری متهم می‌کنند و مردم هم انگشت اتهام را به سمت احزاب سیاسی و به جرم سوءاستفاده از آراء عمومی برای رسیدن به قدرت، نشانه می‌روند. این فضا، نه‌تنها مشکلی از مشکلات مردم و کشور حل نمی‌کند، بلکه گرهی بر گره‌های متعدد کشور می‌افزاید و بی‌اعتمادی دوجانبه را نیز تعیق می‌کند، و البته به نظر می‌رسد در این میان مردم محق‌ترند.

جمع‌بندی

تا به اینجا تلاش شد که ضمن رفتارشناسی نظام سیاسی ایران در قبال احزاب و گروه‌های سیاسی، به ریشه‌های اصلی ناکارآمدی احزاب در ایران نیز پرداخته‌شده و در حقیقت دلایل عدم اقبال نظام سیاسی به احزاب مورد واکاوی قرار گیرد. ضمن اینکه به‌منظور طرح مسئله، چالش‌های بنیادی فعالیت احزاب در حوزه نظری نیز ازنظر گذشت.

لذا با فرض اینکه احزاب سیاسی زمینه‌ساز تثبیت و تقویت نظام سیاسی حاکم هستند، پیشنهاداتی نیز برای شروع اصلاح وضع کنونی به شرح زیر بیان می‌گردد.

توصیه‌های سیاستی ۱) توجه به ارتباط تنگاتنگ نظام تحزب با نظام انتخابات:

اولین پیشنهاد به‌منظور اصلاح وضعیت فعلی احزاب سیاسی در ایران، اصلاح درک نخبگان از ارتباط احزاب سیاسی و انتخابات است. در ایران اصل بر این است که انتخابات به‌عنوان مجرایی برای کسب قدرت و پلکانی برای احزاب و جریان‌های سیاسی است تا از این طریق، توأمان به منابع قدرت و ثروت دست یابند. این تلقی با توجه به قوانین موجود شکل‌گرفته است و اصلاح قوانین را نیز طلب می‌کند. در حقیقت مجری ثبت و نظارت بر احزاب (کمیسیون ماده ۱۰ احزاب)، به‌صورت متقن از برگزارکننده و ناظر در انتخابات (وزارت کشور و شورای نگهبان) تفکیک‌شده و علی‌رغم اینکه جریان‌ها و گروه‌های سیاسی به‌عنوان گرم‌کننده تنور انتخابات به رسمیت شناخته‌شده‌اند، لکن هیچ نقشی در رویه برگزاری انتخابات برای آن‌ها در نظر گرفته نشده است.

اما در بیشتر کشورها مدیریت انتخابات و احزاب سیاسی، به‌صورت متمرکز و هم‌زمان در اختیار یک‌نهاد مشخص (کمیسیون انتخابات) قرارگرفته است. کمیسیون مذکور وظایفی همچون برگزاری انتخابات و همه‌پرسی، تنظیم گری و شفافیت مالی احزاب و ثبت احزاب سیاسی را بر عهده دارد و چون ذیل پارلمان کشورها شکل‌گرفته است، گزارش خود را نیز به مجلس ارائه می‌دهد. این کمیسیون با توجه به برگزاری انتخابات، ثبت احزاب سیاسی و نظارت‌های مالی بر آن‌ها، پایش عملکرد نامزدها در تمامی مراحل انتخابات و پاسخگویی به پارلمان، می‌تواند به‌عنوان یک مدل در این حوزه موردبررسی دقیق قرارگرفته و با تغییراتی برای ارائه به‌عنوان الگوی نهاد متمرکز بالاسری احزاب سیاسی در ایران، بازطراحی شود.

۲) نگاه ویژه به ساختار اجتماعی:

برای اصلاح و بازطراحی نظام تحزب در ایران، توجه به جامعه مدنی به‌عنوان بخشی جدا از دولت ضروری است. نوع اجتماع و اشتراکاتی که سبب ایجاد جوامع مدنی می‌شوند، می‌توانند آثار گوناگونی بر گروه‌های سیاسی بگذارند. میزان همگرایی یا واگرایی توده‌های مردم، نحوه تعامل و شیوه‌های رقابت آن‌ها با یکدیگر و دیدگاه‌ها نسبت به مقولات سیاسی و اجتماعی دست‌به‌دست هم داده و ارتباطات قابل‌توجهی را شکل می‌دهند. دراین‌بین نهادهای جامعه مدنی، که به نحوی نقش جانشین احزاب را در جامعه امروز ایران بازی می‌کنند، محل تأمل جدی قرار می‌گیرند. نهادهای مذهبی همچون هیئات و مساجد، انجمن‌های صنفی و … که حزب نیستند اما در نبود احزاب متشکل و قدرتمند، عملاً ایفای کارکردهای حزب را در ایران بر عهده دارند.

همچنین آداب، رسوم و سنت‌هایی که در زندگی روزمره ایرانیان نهادینه‌شده و بر بسیاری از تصمیم‌گیری‌های آنان سایه انداخته است، در مورد مشارکت عمومی در سیاست و اجتماع نیز مصداق پیدا می‌کند. توسعه احزاب و گسترش فعالیت‌های آنان ارتباط مستقیمی با مشارکت عموم مردم و دیدگاه آنان در خصوص احزاب و فعالیت‌های آنان دارد. اینکه بیشتر مردم ایران نگاه مثبتی به احزاب و عملکرد آنان نداشته و میلی برای حضور در فرآیندهای متشکل سیاسی ندارند یکی از دلایل مهم ضعف احزاب در کشور ماست که به ساختار اجتماعی جامعه ایرانی بازمی‌گردد.

لازم به ذکر است که نسبت نظام تحزب با درک سیاسی عمومی و شاخص‌های آن بایستی مشخص‌شده و درصورتی‌که ارتباط این دو، ارتباطی اشتباه یا دارای ایراد است، اصلاح گردد. چراکه مقدمه لازم برای پایه‌ریزی یک نظام حزبی کارآمد، اصلاح درک عموم مردم از احزاب سیاسی و کارویژه‌های آن‌هاست. در این راه باید در فرهنگ سیاسی عمومی جامعه ایران دگرگونی و تغییر ایجاد کرده و راهکارهایی را نیز به‌منظور تحول در نگاه و تلقی افراد به‌ویژه نخبگان، نسبت به احزاب اتخاذ نمود. همچنین باید با عبور از نگاه ابزاری به حزب، احزاب به‌عنوان نهادهای مدنی، مجرای معرفی و انعکاس‌دهنده جریان‌ها و اندیشه‌های اجتماعی مختلف تلقی گردند.

۳) ترسیم الگویی برای حکمرانی تحزب:

ترسیم مدلی صحیح برای عملیاتی کردن نظام حزبی در ایران، با توجه به شرایط موجود و نهادها و سازمان‌های مرتبط می‌تواند به‌عنوان اولین گام در این مسیر، مدنظر قرار گیرد. مشخص شدن وظایف هر یک از بخش‌های مرتبط با احزاب، ارتباط این بخش‌ها با یکدیگر و تعیین جهت‌گیری‌ها و هدف‌گذاری دقیق برای مجموعه بخش‌های مذکور، لازم و ضروری است. لذا با ترسیم الگویی که تلاش شده در حد امکان، دقیق و صحیح بودن باشد، راه نظام تحزب برای رسیدن به وضعیت مطلوب روشن‌تر می‌شود. به همین منظور باید با طرح حکمرانی تحزب به‌صورت کلی، به کارکردها و نقش هر یک از بخش‌های مرتبط شامل سیاست‌گذاران، تنظیم گران، تسهیل گران و ارائه‌دهندگان خدمات پرداخته‌شده و شمای کلی از وضعیت کنونی نظام حزبی به دست آید تا از این طریق بتوان نقشه راه دقیقی برای نظام تحزب ترسیم نمود. لذا به‌منظور طرح موضوع و تقریب به ذهن، شمایی کلی از حکمرانی تحزب به‌صورت زیر مطرح می‌گردد.

gptt_ps_plbr_pathologyofpoliticalparties%db%b2

در الگوی بالا وظایف هر یک از بخش‌های نظام تحزب به‌صورت کلی مشخص گردیده و البته قابل‌بازنگری و اصلاح است. چراکه بعضی از این وظایف، معطل‌مانده و متولی خاصی نیز برای آن تعریف نگردیده است. لازم به ذکر است که برای حصول هرچه بهتر نتیجه، باید اجزای این نظام به‌درستی وظایف محوله را انجام داده و هماهنگی و ارتباط بین آن‌ها نیز دائماً رصد و پایش شود. ضمن اینکه سایر ابعاد نظام تحزب در ایران، همچنان در حال مطالعه بوده و این نوشتار، نقطه آغازی برای این مسیر طولانی است. ان‌شاءالله