با گذشت بیش از دو سال از حمله عربستان و ائتلاف تحت رهبری این کشور به یمن که با حمایت تسلیحاتی و عملیاتی دولت آمریکا همراه بود، حالا به نظر میرسد با افزایش نگرانیها و انتقادها در آمریکا نسبت به این جنگ و نقش آمریکا در آن عربستان بیشازپیش قادر به ادامه این جنگ نیست و به دنبال فرصتی برای خروج از این بحران میباشد.
در دو سال گذشته، مردم آمریکا بهصورت مدیریتشده از جنایات ائتلاف تحت رهبری عربستان در یمن بیخبر بوده و نهادهای قانونگذاری این کشور نیز حساسیتی نسبت به نقش و حمایت آمریکا از عربستان در این جنگ نداشتهاند. اما در ماههای اخیر انتقادات در این زمینه افزایشیافته و بهطور خاص اخیراً چند عضو کنگره آمریکا لایحهای را ارائه کردهاند که حضور و حمایت نظامی این کشور از عربستان را در جنگ یمن بهصورت حقوقی به چالش میکشد. بر این اساس، ارائهدهندگان این لایحه به دنبال این هستند که ادامهٔ حضور نظامی آمریکا در یمن نیاز به تأیید کنگره دارد.
چالش حقوقی در آمریکا درباره جنگ یمن و حمایت آمریکا از عربستان در این جنگدر قانون اساسی ایالاتمتحده، صلاحیت و اختیار اعلانجنگ با «کنگره» است و رئیسجمهور این کشور بهعنوان فرمانده نیروهای نظامی مسئولیت اجرا و اعمال اعلانجنگ توسط کنگره را بر عهده دارد. آخرین باری که کنگره آمریکا در این چارچوب علیه یک کشور اعلانجنگ کرد، در سال ۱۹۴۲ و در طی جنگ جهانی دوم بود که علیه سه کشور بلغارستان، مجارستان و رومانی بهعنوان متحدان آلمان اعلانجنگ کرد. اما از آن زمان، دولت آمریکا در جنگهای مختلفی درگیر بوده و در موارد متعددی از نیروی نظامی علیه دولتهای دیگر استفاده کرده است. به همین دلیل، ابعاد، روند و صلاحیت حقوقی ورود به جنگ و مداخله نظامی آمریکا در نقاط مختلف جهان همواره در این کشور موردبحث بوده است.
در جریان جنگهای کره و ویتنام، ایالاتمتحده بدون اینکه کنگره علیه کشوری اعلانجنگ کرده باشد، برای سالهای متمادی درگیر جنگ و منازعات نظامی بود. به همین دلیل، اعضای کنگره که نگران خارج شدن این مسئله از حیطه صلاحیت کنگره بودند، در سال ۱۹۷۳ «قانون اختیارات جنگ» را وضع کردند. باوجود وتوی ریچارد نیکسون رئیسجمهوری آمریکا در آن زمان، به دلیل رأی دوسوم کنگره این قانون تصویب شد.
هدف این قانون، نظارت و کنترل اختیارات رئیسجمهوری آمریکا برای ورود به یک منازعه نظامی بدون رضایت کنگره بود. بر این اساس، رئیسجمهوری آمریکا تنها با اعلام رسمی جنگ از سوی کنگره (مجوز قانونی) و یا در مواقعی که درنتیجه حمله به خاک، قلمرو، داراییها و نیروهای نظامی آمریکا یک موقعیت اضطراری ملی ایجاد میشود میتواند نیروهای نظامی آمریکا را در عملیات خارجی به کار گیرد.
بهعنوانمثال، در واکنش به حملات ۱۱ سپتامبر، کنگره آمریکا چند روز بعدازاین حملات قانون اعطای صلاحیت برای استفاده از نیروی نظامی علیه تروریستها را تصویب کرد که به دولت این کشور امکان استفاده از نیروی نظامی علیه کسانی که مسئول حملات یازده سپتامبر بودند یا حامیان آنها را اعطاء میکرد.
بر اساس این قانون، به رئیسجمهور ایالاتمتحده اختیار داده میشد که از تمام اقدامات لازم و مناسب علیه کسانی که تصور میشد حملات ۱۱ سپتامبر را طراحی، پشتیبانی و اجرا کردهاند، استفاده نماید.
این قانون عمدتاً بر ضد القاعده و گروههای تروریستی مشابه آن تصویب شد. اما دستاویزی شد برای دولت آمریکا که به بهانههای مختلف در کشورهای گوناگون عملیات نظامی انجام دهد. افغانستان، عراق، فیلیپین، جیبوتی، کنیا، اتیوپی، اریتره و سومالی ازجمله کشورهایی هستند که دولت ایالاتمتحده بر اساس این قانون اقدام به مداخله نظامی، ارسال و نگهداری نیروهای نظامی خود در آنها کرده است. همچنین، باراک اوباما با استناد به این قانون به جنگ با داعش پرداخت.
بااینحال، اقلیتی از اعضای کنگره در آمریکا معتقدند که جنگ یمن و مشارکت آمریکا در این جنگ در قالب قانون مذکور قابل توجیه نیست چراکه اساساً نهتنها باهدف مقابله با القاعده نیست بلکه حتی باهدف قرار دادن شبهنظامیان حوثی و تضعیف آنان به تقویت القاعده در یمن کمک کرده است. آنها معتقدند که مداخله آمریکا در این جنگ باید در قالب قانون اختیارات جنگ موردبررسی قرار بگیرد.
بر طبق قانون اختیارات جنگ کنگره، رئیسجمهور ایالاتمتحده ملزم میشود که ظرف ۴۸ ساعت از بهکارگیری نیروهای مسلح در عملیات نظامی کنگره را در جریان بگذارد. همچنین، بر اساس این قانون نیروهای مسلح درصورتیکه اعلانجنگ از سوی کنگره صورت نگرفته باشد و یا صلاحیت استفاده از نیروی نظامی به دولت اعطا نشده باشد، نباید بیش از ۶۰ روز بهاضافه مهلت ۳۰ روزه برای بازگشت (جمعاً ۹۰ روز) در یک عملیات برونمرزی حضور داشته باشند.
ایالاتمتحده بیش از دو سال است که از حمله عربستان و ائتلاف تحت رهبری این کشور به یمن که تاکنون بیش از ده هزار کشته داشته و سراسر این کشور را در یک بحران انسانی گرفتار کرده است، حمایت میکند. علاوه بر کمک تسلیحاتی و اطلاعاتی، آمریکا پروازهای سوخترسانی و پشتیبانی هوایی نیز در حمایت از نیروهای ائتلاف انجام داده است. بااینحال، کنگره آمریکا هرگز طبق قانون فوق علیه یمن اعلام جنگ نکرده است.
به همین خاطر، اخیراً چهار عضو کنگره آمریکا از گرایشهای سیاسی متفاوت برای نخستین بار در طول دو سال گذشته به دنبال مطرح کردن این مسئله در کنگره آمریکا هستند که آیا دولت آمریکا باید به حمایت خود از عربستان در جنگ یمن ادامه دهد یا خیر؟ آنها با استناد به این مسئله که کنگره آمریکا طبق قانون مذکور هرگز علیه یمن اعلانجنگ نکرده، با ارائه لایحهای خواستار این شدهاند که دولت این کشور حمایت خود را از عربستان در جنگ یمن پایان دهد. بر اساس این لایحه، نیروهای آمریکایی باید از یمن خارج شوند مگر اینکه کنگره آمریکا به دولت این کشور مجوز کمک به عربستان در جنگ با یمن را صادر کند.
هیئترئیسهٔ مجلس نتوانست جلو این لایحه را بگیرد ولی توانست بررسی آن را تا دوم نوامبر (سه هفتهٔ دیگر) به تأخیر بیندازد. هرچند بعید است که مجلس دولت را مجبور به خروج کند، اما این لایحه باعث افزایش نگرانیها درباره جنگ یمن و همچنین نقش دولت آمریکا در این جنگ شده است. درواقع، صرف بررسی این مسئله در صحن مجلس در تضاد باسیاست رسانهای عربستان در آمریکا است که بر پایهٔ ایجاد سکوت خبری بناشده است. به کنگره کشیده شدن بحث جنگ یمن، فرصتی است که این سکوت خبری تا حدودی شکسته شود.
از سوی دیگر، هزینهٔ بالای جنگ (بیش از ۴۰۰ کشتهٔ سعودی و هزینهٔ چند ده میلیارد دلاری) و ناامیدی از پیشرفت راهبردی در این جنگ و دلسردی سایر کشورهای ائتلاف باعث شده که حاکمان سعودی و شرکا بهطورجدی به دنبال راهحل برای خروج آبرومندانه بگردند.
هرچند اعتقاد دیگر نیز این است که راهبرد فعلی سعودی این است که شکاف در صف ائتلاف حاکم (شورشیها به زبان آنها) را تبدیل به برد کند و یا یمن را با قحطی و بیماری به تسلیم بکشاند، اما بعید است از این راه به دستاورد قابلتوجهی برسد.
آنچه مهم است این است که فاصلهٔ بین فشار ممکن و فشار موجود بر ضد این جنگ در فضای بینالملل زیاد است و اصطلاحاً جن را تا ابد نمیتوان در شیشه نگاه داشت. هرلحظه فشار ممکن است بهطور قابلتوجهی افزایش یابد. سعودیها میدانند که شمارش معکوس برای پایان جنگ را باید شروع کنند.
فرصت برای ایراندر طی دو سال گذشته، عربستان به دنبال پایان دادن به بحران یمن از طریق پیروزی و تثبیت اوضاع در این کشور به نفع خود بوده است. حالا، بدون تحقق این مسئله عربستان ناچار به خروج از یمن شده و به دنبال راهی برای رهایی از این بحران میگردد، اما با توجه به هزینهای که انجام داده و پیشرویهایی که داشته، بدون دریافت چیزی بهعنوان دستاورد هم حاضر به پایان جنگ نیست. شاید این فصل درو نیست، بلکه فصل مذاکره است.
راهکار ما باید دو جنبه داشته باشد. اولاً، باید با تمام ابزارهای خود فضای بینالمللی را به سمت پررنگ کردن جنگ یمن بهپیش ببریم و از هر فرصتی (ازجمله فرصتی که در کنگره فراهمشده) استفاده کنیم تا جنگ یمن را از یک مشکل مزمن تبدیل به مسئلهای حاد و فوریت دار کنیم.
دوم اینکه به نظر میرسد در جنگ یمن باید آمادگی مذاکره (احتمالاً غیرمستقیم) با طرف سعودی را داشته باشیم. از یکسو باید فرصت رفع فاجعهٔ یمن را مغتنم بشماریم و نباید معطل حل شدن تمام مشکلاتمان با سعودیها بشویم و از سوی دیگر باید طلبکارانه و تهاجمی مذاکره کنیم، چراکه این نگرانی وجود دارد که در مسیر تعامل با کشورهای منطقه برای حل بحران یمن بخواهیم مجدداً با نسیهفروشی و با شعار «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» پیش برویم.
منتشر شده در خبرگزاری مهر در تاریخ ۱ آذر ۱۳۹۶