در عصر حاضر، رسانهها کارکرد و نقشهای متعدد و بیشماری در جامعه دارند. میتوان فعالیت اصلی نهاد رسانه را تولید، بازتولید و توزیع معرفت بهمعنای وسیع آن، یعنی نمادها یا مراجع معنادار و تجربهشدنی در جهان اجتماعی، دانست. در همین راستا، پژوهشگران بسیاری به شناسایی و تشریح کارکردهای این «نهاد میانجی اجتماعی» پرداختهاند. بهطور کلی، رسانهها در جامعه پنج کارکرد اصلی را به دوش میکشند: 1. اطلاعرسانی؛ 2. همبستگی؛ 3. پیوستگی و تداوم؛ 4. سرگرمی؛ 5. همگرایی عمومی. سازمان صداوسیما، بهعنوان بزرگترین رسانه و یکی از ابرسازمانهای کشور، متولی و ضامن تحقق این کارکردهاست. البته همان طور که گفته شد، اطلاعرسانی و آموزش و سرگرمسازی سه کارکرد اصلی صداوسیما هستند. سؤال اینجاست که آیا این سازمان در مسیر یادشده قدم برمیدارد؟ پرسشی که ابهامات زیادی حولمحور آن دیده میشود.
سازمان صداوسیما با توجه به دورههای ریاستی مختلفی که از سر گذرانده است، تحولات مثبت و منفیای را به خود دیده که عبارتاند از:
- توسعة کیفی محتواها در کنار ازدیاد نیروی انسانی؛
- توسعة کمی شبکهها و نیروی انسانی سازمان در کنار آن؛
- تلاش برای کوچک و چابکسازی سازمان؛
- توجه به برندمحوری بهجای شبکهمحوری و توسعة کمی؛
- اداریترشدن هرچه بیشتر سازمان صداوسیما؛
- غیرتخصصیشدن سازمان صداوسیما در چند سال گذشته.
در حال حاضر مشخص است که سازمان صداوسیما بیش از هر زمان دیگری پوشش یک سازمان رسانهای را کنار گذاشته و در قامت یک سازمان اداری و لَخت قرار گرفته. بدیهی است که آسیبشناسی وضعیت فعلی سازمان صداوسیما تفصیل بسیار دارد و در این یادداشت نمیگنجد؛ اما بهطور کلی، در ادامه به توصیف وضعیت موجود پرداخته میشود.
ترسیم وضع موجود
علیرغم تلاشهای صورتگرفته، کارشناسان بر این باورند که وضعیت فعلی سازمان صداوسیما فاصلة زیادی با اهداف تعیینشدة آن دارد و همچنان سهم چشمگیری از ظرفیت این سازمان بدون استفاده و فایده باقی مانده است. بخش بزرگی از این اتفاق، ناشی از درکنکردن صحیح تغییرات اجتماعی و فناوری است. گسترش رسانههای اجتماعی این امکان را به کاربران داد تا به تولید محتوای انبوه بپردازند و درمورد محتواهای تولیدشده بهطور مستقیم اظهارنظر کنند؛ در نتیجه، مخاطبان برخلاف گذشته در موضع انفعالی محض نسبت به رسانهها قرار نمیگیرند و رویکرد فعالانهتری دارند. به نظر میرسد متولیان سازمان صداوسیما تا امروز یا این تغییر پارادایمی را درک نکردهاند، یا توجه درخوری به آن نداشتهاند.
همچنین توجه بیش از حد صداوسیما به فرایندهای سنتی در حوزة اخبار و سرگرمی، تطابقنداشتن با شاخصهای جدید و بیتوجهی به خلاقیت و نوآوری، وضع موجود را بدتر کرده است.
واگذاری مرجعیت فرهنگی و هنری و عقبماندن از تحولات روز
با توجه به موقعیتی که سازمان صداوسیما بهواسطة جایگاه نهادی و قانونی خود در سپهر رسانهای کشور دارد، انتظار میرفت نقش «مرجعیت فرهنگی و هنری» را در حوزة رسانهای کشور ایفا کند؛ حال آنکه این مهم با کاهش تولید آثار فاخر، رویآوردن به تقلید از برنامههای خارجی، بیتوجهی به سرمایههای انسانی و نیروهای خلاق، افزایش برنامههای تأمینی و... رفتهرفته به حاشیه رانده شده است.
با فراگیری فناوریهای جدید مبتنی بر وب، حضور یکتای صداوسیما بر فضای رسانهای کشور کاهش یافته و سرویسهای خصوصی توانستهاند با پویایی و خلاقیت بیشتر و توجه به نیاز مخاطب، گوی سبقت را تا حدی از این سازمان بربایند. در حال حاضر، رسانههای خصوصی با صرف هزینههای زیاد در حال تولید محتواهای نمایشی هستند و این امر چالش جدیدی برای صداوسیما به همراه داشته است.
همان طور که اشاره شد، این رسانهها تهیه و ساخت و چینش محتوایی خود را بر اساس نیاز و علاقة گروههای مختلف مخاطب انجام میدهند؛ همان موضوعی که پاشنهآشیل سازمان صداوسیما محسوب میشود. این نکته را میتوان یکی دیگر از دلایل فاصلهافتادن میان صداوسیما و مخاطب دانست. بهعبارت دیگر، مخاطبان (یا حداقل بخشی از مخاطبان) صداوسیما را رسانهای مردمی که به نیازهای مختلف گروههای گوناگون جامعه پاسخ میدهد نمیدانند.
معضل دیگر، فراموشی ژانرهایی همچون کودک، مستند و درام (نمایشی) در انبوه محتواهای سیاسی، مسابقات و برنامههای گفتوگومحور است. توجه به تولید برنامههای پرزرقوبرق اما سطحی که بیشتر آنها بازسازی ضعیفی از نمونههای خارجی است نهتنها اثر ماندگاری در جامعه بر جای نمیگذارد، خلاقیت و نوآوری را نیز از رسانة ملی میگیرد. در این بین، صنعت رسانه و مخاطب و نیروهای خلاق، قربانی چنین تصمیماتی هستند. زمانی آثار تولیدی صداوسیما، بهویژه در حوزة کودک یا برنامههای نمایشی، تبدیل به خاطرات چند نسل میشد؛ با گذشت زمان، این ویژگیها در آثار تولیدی این سازمان رخت بربسته و تولید چنین برنامههایی به یک استثنا بدل شده است.
کاهش اعتبار و مقبولیت بهویژه در مواقع بحرانی
از سوی دیگر، با وجود حمایتهای همهجانبة حاکمیتی، «اعتبار و مقبولیت رسانهای» صداوسیما نزد مخاطبان محل سؤال بسیاری شده است. با تداوم وضع فعلی، این سازمان برخی از کارکردهای خود را در جامعه بیش از پیش از دست خواهد داد و جایگاه خود را به رسانههای داخلی و خارجی واگذار خواهد کرد؛ کمااینکه در حال حاضر نیز تا حدی چنین شده است. همچنین باید افزود که بیاعتنایی به ارزشهای خبری و رخدادهای اجتماعی داخل کشور و تمرکز بیش از حد بر حوادث خارجی، بهخصوص در بخش خبر، انتقاد بسیاری از خبرگان و افراد جامعه را به همراه داشته است.
با توجه به نکاتی که بیان شد، وضعیت فعلی سازمان صداوسیما را میتوان دستکم در هفت بخش بررسی کرد:
چه باید کرد؟
پرداختن به راهکارها از ظرفیت یک یادداشت خارج است و مطلب حاضر نیز سعی داشته تا تلنگری برای آغاز تأمل و بررسیهای بیشتر باشد. با این حال، مواردی که در ذیل میآید را میتوان بخشی از رئوس تحولی در سازمان صداوسیما دانست که فارغ از سرفصلهای تحولی و جزئیات هریک از آنها آورده میشود.
موارد عنوانشده، بخشی از اصول تحولی مهم برای سازمان صداوسیما است که بهطور کلی و فارغ از دستهبندیهای تحولی مدنظر ما در گروه حکمرانی ارتباطات و رسانه مرور شد. جزئیات هریک از موارد یادشده، پرداختن بیشتر به سازمان صداوسیما و بررسی میزان نزدیکی آن به رسانة خدمت عمومی، موضوعات مختلفی است که در شمارههای بعدی نشریه و سند تحولی پیشنهادی گروه حکمرانی ارتباطات و رسانة اندیشکدة حکمرانی شریف موردمداقه قرار خواهد گرفت. آنچه اهمیت دارد، نزدیکی هرچه بیشتر سرفصلهای یادشده به وضعیت موجود و اجراست که همواره مدنظر گروه در تدوین اسناد تحولی قرار داشته است. پیوند این موارد با آسیبشناسی سازمان صداوسیما و البته اصول حاکم بر رسانة خدمت عمومی، همان چیزی است که نقشة راه اصلی را نمایان میسازد.
منابع:
- دفتر مطالعات مدیریت (1400). چابکسازی دولت از منظر اصلاح نظام اداری ایران: تمایز چابکسازی و کوچکسازی. تهران: مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.