در این جلسه، آقای محمود حداد، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی شناختی پژوهشکده علوم شناختی (ICSS) و محقق اقتصاد رفتاری به بررسی کاربرد بینشهای رفتاری در سیاستگذاری حوزه جرم و جنایت پرداختند.
به همین منظور مقالهای که دادههای یکی از آزمایشهای اجتماعی انجامشده توسط وزارت مسکن و توسعه شهری آمریکا و تأثیر آن بر رفتار جرم و جنایت افراد را موردبررسی قرار داده بود، ارائه و موردبحث قرار گرفت.
ابتدا بهمنظور یادآوری، ابزارهای سیاستگذاران در حوزههای مختلف معرفی شدند که عبارتاند از:
-ایجاد محدودیت
-اعمال تشویق و تنبیه
-تبلیغات و اطلاعرسانی
-معماری انتخاب
ایشان در ادامه افزودند: ابزاری که در حوزه جرم و جنایت بیشتر مورداستفاده قرار میگیرد از نوع ایجاد محدودیت و اعمال تنبیه است که در قالب عدالت کیفری اعمال میشود و پرکاربردترین و مشهورترین رویکرد مورداستفاده است. هدف این رویکرد کاهش میزان جرم و جنایت از طریق افزایش میزان و شدت محکومیت مجرمان است که معمولاً در کوتاهمدت میتواند میزان جرم و جنایت را کاهش دهد. اما این ابزار نیز مانند دیگر رویکردها دارای محدودیتهایی است. این محدودیتها منجر به این شده است که سیاستگذاران به دنبال راهحلهای مکمل برای کاهش جرم و جنایت باشند. یکی از این رویکردهای مکمل، رویکرد رفتاری یا استفاده از ابزار معماری انتخاب است.
در رویکرد رفتاری سیاستگذاران بدون اعمال محدودیت یا تنبیه اضافی، سعی میکنند با استفاده از بینشهای رفتاری بهدستآمده از علوم شناختی، روانشناسی، اقتصاد و … میزان جرم و جنایت را کاهش دهند.
بهمنظور بررسی یکی از کاربردهای رویکرد رفتاری در حوزه جرم و جنایت، ایشان ابتدا طرح MTO را معرفی کرد.
طرح Moving to Opportunity یا MTO طرحی است که وزارت مسکن و توسعه شهری آمریکا در فاصله سالهای ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ آن را اجرایی کرد. در این طرح حدود ۴۶۰۰ خانواده آمریکایی که در مناطق فقیرنشین آمریکا ساکن بودند بهصورت داوطلبانه شرکت کردند. بعد از اجرای کامل طرح و جمعآوری دادههای اولیه، محققین تأثیر این جابجایی بر شاخصهای مختلف ازجمله: میزان سلامتی، درآمد، شغل، رفاه ذهنی و … را موردبررسی قرار دادهاند.
ایشان هدف مطالعه موردبررسی را بررسی تأثیر بلندمدت خروج جوانان از محلههای فقیرنشین که میزان جرم و جنایت در آنها زیاد است بر میزان ارتکاب جرم و جنایت بیان کردند و در ادامه گفتند:
خانوادههای داوطلب به روش تصادفی به سه گروه تقسیم شدند: گروه آزمایش، گروه کنترل و گروه S8. گروه آزمایش بن مخصوص مسکن برای مناطقی که نرخ فقر ۱۰ درصد یا کمتر بود، به همراه مشاوره برای پیدا کردن مکان مناسب را دریافت کردند. به اعضاء گروه S8 بن مسکن استاندارد، بدون محدودیت جغرافیایی داده شد و گروه آزمایش خدمات اضافی دریافت نکرد.
این تحقیق بر اساس مطالعات گذشتهای انجام شد که مدعی بودند اثر محل زندگی حال حاضر افراد، با جرم و جنایت ارتباطی قوی دارد و حتی افرادی که سالها در محلههای فقیرنشین با میزان ارتکاب جرم بالا زندگی کردهاند، با تغییر محل زندگی کمتر مرتکب جرم و جنایت میشوند. اما محل زندگی افراد چگونه میتواند بر میزان ارتکاب آنها به جرم و جنایت اثر بگذارد؟
دانشمندان مکانیزمهایی را پیشنهاد دادهاند که بهاختصار به آنها پرداخته میشود:
- مهارتهای غیر شناختی یا غیر آکادمیک که عبارتاند از:
o ادراک خود؛
o انگیزش؛
o کنترل خود؛
o رقابت اجتماعی؛
o کنترل تکانه؛
o آیندهنگری و … .
برخی معتقدند که محل زندگی افراد با اثرگذاری بر مهارتهای غیر شناختی میتواند بر رفتار جرم و جنایت اثرگذار باشد. به این دلیل که وقتی افراد به دلیل ضعف در مهارتهای شناختی و غیر شناختی در بازار کار قانونی چشمانداز مناسبی ازنظر درآمد برای خود متصور نیستند احتمال دارد که بهعنوان جایگزین به دنبال مسیر جرم و جنایت بروند.
- رشد کودک: محل زندگی از طریق عواملی نظیر مدرسه، در معرض خشونت قرار گرفتن، سلامت روانی جامعه، بیکاری والدین و … میتواند تأثیر زیادی بر رشد کودکان و میزان ارتکاب آنها به جرم و جنایت داشته باشد. طبق نظر برخی از دانشمندان، دورههای بحرانی وجود دارد که برای رشد کودک در حوزههای مختلف اهمیت ویژهای دارند و اگر در این دوره آموزش و مراقبتهای لازم صورت نگیرد احتمالاً ضربههای جبرانناپذیری به کودک وارد میشود. طبق این نظریهها اگر کودکان در سنین پایین از محلههای فقیرنشین خارج شوند در میزان ارتکاب جرم آنها در بزرگسالی تأثیر بیشتری دارد.
- طراحی محیط: یکی از مواردی که اخیراً موردتوجه قرارگرفته است تأثیر معماری و طراحی محل زندگی افراد بر میزان ارتکاب جرم و جنایت است. بهعنوانمثال ساختمانهایی که پلههای محصور دارند به این دلیل که نظارت عمومی را برای ساکنان سخت میکند، باعث افزایش میزان جرم و جنایت میشود.
- پلیس: کنترل و اداره پلیس در برخی مناطق ممکن است نسبت به مناطق دیگر از کیفیت و کمیت پایینتری برخوردار باشد. میزان گشت زنی، همکاری اعضاء جامعه با پلیس، نحوه برخورد پلیس با اقلیتها و … عواملی هستند که میتوانند بر میزان ارتکاب جرم و جنایت افراد اثرگذار باشد.
- مدلهای مسری: تحقیقات بسیاری نشان دادهاند که نفوذ دوستان همسن بر تصمیمگیری افراد در مورد ارتکاب جرم تأثیرگذار است. این اثرگذاری به دلایل گوناگونی صورت میگیرد ازجمله:
o یادگیری رفتار خشونتآمیز از دوستان؛
o الگوسازی از دوستان؛
o هنجار اجتماعی؛
o اثرات خارجی (بهعنوانمثال افزایش جرم شانس دستگیر شدن را کاهش میدهد).
- مدلهای رقابتی: اگرچه بیشتر مدلهای رفتاری پیشبینی میکنند که MTO باید میزان ارتکاب جرم در جوانان را کاهش دهد، برخی معتقدند که رقابت بین همسایگان برای منابع کمیاب مانند درجات اجتماعی یا شغل و ناکامی در آن شاید منجر به ترغیب جوانان برای رقابت در مسائل ضداجتماعی شود که احتمال ارتکاب جرم را افزایش میدهد.
- مدلهای محرومیت نسبی: تمرکز این مدلها روی تأثیرات منفی روانشناختی ناشی از تجربه کاهش نسبی محبوبیت اجتماعی است.
- جنسیت: برخی توضیحاتی در مورد اختلاف جنسیت و تأثیرات محل زندگی و جابجایی ارائه کردهاند ازجمله:
o مردهایی که در اقلیت قرار میگیرند نسبت به زنان در محیط جدید با تبعیض بیشتری مواجه میشوند و یا ممکن است در گروههای پرمخاطرهتری عضو شوند؛
o مردان در محیطهای جدید بیشتر استراتژیهای تقابلی را در پیش میگیرند درحالیکه زنها ممکن است بیشتر سراغ حمایت بزرگترها بروند؛
o همچنین مردان از برتریهای نسبیشان در محیط جدید برای ارتکاب جرمهای مالی، نسبت به زنان بیشتر بهره میبرند.
با تحلیل دادههای بهدستآمده در طرح MTO و دادههای جدیدی که محققین این مقاله به دست آوردند، مشخص شد که جابجایی محل زندگی افراد بر رفتار جرم و جنایت آنها تأثیر بلندمدت چندان معنیداری ندارد. اگر بخواهیم بهصورت جزئیتر به نتایج بهدستآمده از این تحقیق بپردازیم باید ابتدا رفتار جرم و جنایت را به دو بخش تقسیم کنیم: جرائم خشونتآمیز و جرائم مالی.
جرائم خشونتآمیز عبارتاند از جرائمی مانند: (حمله به دیگران، سرقت مسلحانه، آدمربایی، تجاوز و…) و جرائم مالی عبارتاند از جرائمی مثل: (سرقت، شکستن و وارد شدن، دزدی وسایل نقلیه و…).
دادهها نشان میدهند که مردانی که در گروه آزمایش بودند در ۴ سال اول بعد از جابجایی نسبت به گروه کنترل بیشتر دستگیری مرتبط با جرائم مالی داشتهاند. همچنین این جابجایی در مردان گروه کنترل باعث کاهش میزان دستگیری مرتبط با جرائم خشونتآمیز به یکسوم گروه کنترل شد. اما باگذشت زمان این تأثیرات از بین رفت و بعد از گذشت ۱۰ تا ۱۵ سال از اجرای طرح، تأثیر معنیدار قابلتوجهی در هیچیک از انواع جرائم در آقایان دیده نشد. همچنین خانمهای حاضر در گروه آزمایش نیز نسبت به گروه کنترل کاهش معنیداری در میزان ارتکاب به جرم و جنایت نداشتند.
در پایان ایشان بهمنظور جمعبندی گفتند:
همانطور که مشاهده کردیم این رویکرد نتوانسته است تأثیرات بلندمدتی در کاهش میزان ارتکاب به جرم و جنایت داشته باشد. اما در کوتاهمدت تأثیراتی مشاهده شد. نکته قابلذکر این است که شاید بتوان با بهکارگیری رویکردهای مکمل (بهعنوانمثال استفاده از مشاوره روانی و مشاوره سلامت و …)، تأثیرات این جابجایی را حفظ و یا حتی بیشتر کرد.