اقتصاد سیاسی, اقتصاد سیاسی نهادهای انتصابی, برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, حکمرانی در عمل, حکمرانی در عمل گزارش
گزارش حکمرانی در عمل ۴: اقتصاد سیاسی پسابرجام مقدمهگر چه تاریخچه تعبیر «تحریم هوشمند»، به سالهای انتهائی منتهی به برجام برمیگردد، اما بنا بر شواهد موجود، به نظر میرسد اجرای مدل بهمراتب تکاملیافتهتری از آن را باید در دوران موسوم به پسابرجام انتظار داشت. دورانی که چرخش سیاستهای تحریمی آمریکا از هدفگیری کور کل اقتصاد ایران، به فربهسازی کنترلشده بخشهایی از سیستم سیاسی-اقتصادی کشور و در مقابل تشدید فشار بر سایر بخشهای عمدتاً ایدئولوژیک و غالباً سرسختتر حاکمیتی تمرکزیافته است. به گمان برخی تحلیل گران بینالمللی، برآیند این سیاستها ظاهراً به دنبال بازطراحی مدل نوینی از اقتصاد سیاسی کشور است بهنحویکه تعادل نهایی قدرت، تضمینکننده منافع بلندمدت قدرتهای جهانی در سپهر سیاسی ایران باشد.
در مقابل گروه دیگری از صاحبنظران این حوزه، چرخش سیاستهای تحریمی غرب را فرصتی تاریخی میپندارند که میتوان از همجهتی و پیوند بلندمدت منافع قدرتهای جهانی و بخشی از حاکمیت و فعالین اقتصادی کشور، امنیت و ثبات بلندمدت ملی را بهصورت نسبتاً غیرقابل بازگشتی تأمین نمود.
در این جلسه از سلسله نشستهای «حکمرانی در عمل» اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاستگذاری، جناب دکتر فؤاد ایزدی استاد دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل آمریکا، نظر خود را راجع به فضای کنونی امریکا نسبت به ایران بیان کردند که در ادامه خلاصه مباحث مطرحشده از سوی ایشان، آورده شده است:
خلاصه مطالب مطرحشده در جلسهتصور قبلی امریکا این بود که ایران یک بازیگر نامطلوب است و باید تحریم شود، اما در زمان اوباما او متوجه شد که این ایده دیگر پاسخگوی منافع امریکا نیست و ایده دیگری بر پایه تعلیق بعضی از تحریمها مطرح شد که بدینوسیله بتواند از برخی حوزهها مثل هستهای، بهعنوان اهرم بازگشت تحریمها برای مدیریت رفتار ایران استفاده نماید. هوشمندی دولت اوباما این بود که توانست ابزار قدرت را از ایران بگیرد که این حرکت بهوسیله برجام انجام شد. البته یکی از مشکلاتی که ایران در برنامه هستهای خود داشت این بود که نتوانست آن را بهصورت ملموس به مردم بفهماند که داشتن فنّاوری هستهای چه فایدهای برای مردم و کشور دارد و به همین دلیل ذائقه مردم هستهای را درک نکرد.
حال این ابزار سیاسی به چه دردی میخورد؟ ابزار سیاسی با استفاده از برجام در حوزه اقتصادی استفاده میشود و بالعکس و این مسیر تا نوامبر سال ۲۰۱۶ ادامه خواهد داشت. نوامبر ۲۰۱۶ زمان انتخابات امریکا خواهد بود و چه جمهوریخواهان انتخاب شوند و چه دموکراتها (بهجز سندرز)، هیچکدام این مسیر را قبول ندارند و خواهان فشار بیشتر به ایران هستند.
در حال حاضر برهم خوردن برجام به نفع ما نیست چراکه ایران خیلی از کارهای اطمینان سازی را انجام داده است. اگرچه امریکا از آبروریزی و بر هم زدن برجام هیچ باکی ندارد و قراردادهای بینالمللی بسیاری را نقض کرده است.
یکی دیگر از نکاتی که در ادبیات امروزی مطرح است و باید به آن توجه داشت، عدم تفاوت میان استحاله نظام و سرنگونی است. امریکا معمولاً کشورها را به دودسته دشمن (Enemy) و همسو (Client) تقسیم میکند. در حال حاضر امریکا متوجه مجموعهای غربگرا در کشور شده است. امریکا این را در نظر میگیرد که در مجموعه افرادی که میتوانند به حکومت ایران راه پیدا کنند، طیف دولت فعلی بهترین طیف برای آنها هستند و امریکا نمیخواهد این دولت زمین بخورد.
درهرصورت برنامه دولت این است که ما با کدخدا به تعامل برسیم تا بعدازآن بتوانیم کار خود را راحت انجام دهیم. مشکل این تفکر این است که نمونههایی مانند مرسی و قذافی این راه را رفتند و به نتیجه نرسیدند.
سؤال: ایده تعامل با امریکا از طریق لابی و… چطور است؟
افرادی که در حکومت امریکا مسئولیتی دارند و یا قابلیت ورود به حکومت را دارند، همگی بهصورت متفقانه هدفشان براندازی حکومت ایران است اما در تاکتیک میان آنها اختلافنظر وجود دارد.
ایران باید شرایط را طوری پیش ببرد که در امریکا همواره نسبت به مسأله ایران دعوا و اختلاف باشد و اجماعی وجود نداشته باشد. در حوزه دیپلماسی عمومی هم گروههایی هستند که اگر به آنها پول داده شود، برای ایران کار میکنند. واسطههایی که در حال حاضر روابط ایران و امریکا را شکل میدهند، به نفع امریکا کار میکنند و تیم مسئولین کنونی وزارت خارجه ایران نیز از قدیم روابطشان با همین طیف از واسطهها بوده است.