کالین کمرر، استاد اقتصاد و مالی رفتاری در موسسه فناوری کالیفرنیا و رئیس مرکز علوم اعصاب اجتماعی و تصمیمگیری است. کمرر در ۱۶ سالگی وارد دانشگاه شد و توانست در ۲۲ سالگی دکترای علوم تصمیمگیری خود را از دانشگاه شیکاگو دریافت کند. او کتب و مقالههای متعددی در حوزه اقتصاد رفتاری دارد اما در سالهای اخیر به همراه ارنست فر (اقتصاددان خرد، محقق اقتصاد آزمایشگاهی و همچنین معاون دانشکده اقتصاد دانشگاه زوریخ سوئیس) و پائول گلیمچر (استاد علوم اعصاب دانشگاه نیویورک) بیشتر بر حوزه اقتصاد عصب پایه تمرکز کرده است. اقتصاد عصب پایه حوزه میانرشتهای علم اقتصاد و علوم اعصاب است که تلاش میکند با ادغام یافتههای این دو حوزه، بنیانهای عصبی و زیستشناختی تصمیمگیریها و قضاوتها، توانایی پردازش گزینههای متفاوت و انتخاب از میان آنها و اتخاذ یک کنش را درک و الگوسازی کند. یافتههای این حوزه نشان میدهد که ازیکطرف رفتار اقتصادی چگونه میتواند فهم ما از مغز را شکل دهد و از طرف دیگر نشان میدهد که واکاویهای مبتنی بر علوم اعصاب چگونه الگوسازیهای اقتصادی را محدود و راهنمایی میکند.
جورج لووناشتاین، استاد اقتصاد و روانشناسی دپارتمان علوم اجتماعی و تصمیمگیری در دانشگاه کارنگیملون و رئیس مرکز تحقیقاتی تصمیمگیری رفتاری است. وی دارای دکترای اقتصاد از دانشگاه ییل بوده و رساله خود را با عنوان «انتظارات و تصمیمگیریهای بین دورهای» انجام داد. او یکی از تأثیرگذارترین اقتصاددانان رفتاری در عرصه در نظر گرفتن نقش احساسات و هیجانات در تصمیمگیریها و دلالتهای آن برای تصمیمهای بین دورهای است. پژوهشهای او نشان میدهد که انسانها گویی از دو خود برخوردار هستند. یکی خود کوتاهمدتنگر و دمدمیمزاج است که به پیامدهای بلندمدت یک تصمیم فکر نمیکند و تنها میخواهد کاری را انجام دهد. خود دیگر بلندمدتنگر و عقلانی است که به بایدونبایدهای یک تصمیم توجه میکند.
نتیجه این دوگانگی آن است که برخی از انسانها از خودکنترلی بیشتری و برخی از خودکنترلی کمتری برخوردار هستند. لووناشتاین الگوی جدیدی را با در نظر گرفتن این دوگانگی برای تصمیمهای بین دورهای توسعه داده و پیامدهای سیاستگذاری آن را در حوزههای مختلف همچون پسانداز، بازنشستگی و خرید بیمه مورد آزمون تجربی و میدانی قرار داده است.
نویسنده: امیرمحمد تهمتن
منتشرشده در روزنامه دنیای اقتصاد به تاریخ ۲۵ مهرماه ۱۳۹۶.