اقتصاد رفتاری, اقتصاد سیاسی, برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, دیدگاه تخصصی, محصولات, یادداشتها
چگونه میتوان مردم را به استفاده کمتر از خودرو شخصی تشویق کرد؟ چه راهکارهایی وجود دارد برای اینکه مردم عوارض خود را راحتتر و سر موقع پرداخت کنند؟ چگونه میتوان مردم را به تفکیک زبالهها یا نریختن زباله در خیابان تشویق کرد؟ اینها موضوعات مهمی هستند که حل آنها مستلزم شناخت و درک پیچیدگی رفتار افراد است. علم اقتصاد رفتاری سعی دارد با نگاه دقیقتر به این پیچیدگی، راهکارهایی را برای نیل به آنها ارائه دهد.
اقتصاد رفتاری که میتوان آن را رویکرد تکمیلی اقتصاد متعارف دانست، با تلفیق علوم روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی و علوم اعصاب بهمنظور افزایش قدرت پیشبینی پذیری مدلهای نئوکلاسیک و تبیین رفتارهایی که بهطور کامل عقلانی نیستند، ارائه شده است. ظهور رویکردهای رفتاری را میتوان به دلیل توجه بیشازحد اقتصاد متعارف به مسائلی دانست که در راستای سادهسازی رفتار صورت گرفته است. بهطور دقیقتر، علوم اقتصادی همواره به دنبال ارائه یک مدل مناسب بهمنظور تبیین رفتار عامل اقتصادی بوده است. در این مسیر، سادهسازی یک اصل مهم به شمار میرود و یکی از این اصول ساده آن است که انسانها موجودات کاملاً عقلانی هستند که همواره ترجیحات خود را میدانند، ظرفیت نامحدودی برای پردازش اطلاعات دارند و همواره به دنبال بیشینه کردن سود خود هستند. تحقیقات بعدی که عمدتاً در ابتدا توسط کانمن (روانشناسی که برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۰۲ شد) و تورسکی انجام شد، نشان داد که تصمیمات انسانها از تصمیمات اقتصادی عقلانی فاصله دارد و این زمینهای برای گسترش تحقیقاتی شد که در حوزه اقتصاد رفتاری در حال انجام است و درنهایت به اعطای مجدد جایزه نوبل به اقتصاددان رفتاریِ ۷۲ ساله، ریچارد تیلر، ختم شد. ریچارد تیلر که بهحق میتوان او را پدر اقتصاد رفتاری دانست، با دو کتاب معروف خود با عناوین «تلنگر» و «کجرفتاری» مسیر جدیدی را به تمام علاقهمندان و متخصصانی نشان میدهد که در این حوزه فعالیت میکنند.
نوشتار حاضر به تشریح موضوعاتی میپردازد که در کتاب کجرفتاری به آن اشاره شده است. در این راستا موضوعاتی موردتوجه قرارگرفته که با مشکلات موجود در کشور همخوانی بیشتری داشته است تا درک بهتری از پیشنهادات سیاستی ارائه شده، با در نظر گرفتن مبانی اقتصاد رفتاری حاصل شود. نحوه برخورد مردم با موضوع انصاف و نقش سوگیریهای تفکر در رفتار از موضوعات اصلی نوشتار پیشرو است.
مفهوم انصافتیلر در کتاب کجرفتاری سعی کرده است شیوه تفکر ما را نسبت به علم اقتصاد تغییر دهد. وی معتقد است همه ما دچار کجرفتاری هستیم، سیستم تفکر ما دارای سوگیری است و این سوگیریها ممکن است عواقب ناگواری در پی داشته باشند. کجرفتاری کتابی سرگرمکننده است که سعی دارد تا به ما در شناخت خودمان و گرفتن تصمیمات بهینه کمک کند، این کتاب تا آنجا پیش رفته است که به سیاستگذاران نیز رهنمودهایی برای تشکیل یک جامعه «آرمانیتر» [حداقل در کشورهای درحالتوسعه] ارائه میدهد. اکتشافات اخیر در روانشناسی انسان همراه با درک عملی از انگیزهها و رفتار بازار به خوانندگان نشان میدهد که چگونه میتوان تصمیمگیریهای هوشمندانهای در این دنیای معماگونه اتخاذ کرد. او نشان میدهد که چگونه تحلیلهای اقتصاد رفتاری شیوه جدیدی برای نگریستن به هر چیزی از کسبوکار تاکسیهای اینترنتی همچون اوبر تا نمایشهای تلویزیونی ارائه داده است.
یکی از موضوعاتی که در کتاب کجرفتاری بهتفصیل درباره آن بحث میشود، مفهوم «انصاف» است که اتفاقاً یکی از موضوعات جدی است که تیلر برای بسط و تشریح آن جایزه نوبل را از آن خود کرد. تیلر و همکارانش مطالعات بسیاری را برای بررسی ترجیحات عوامل اقتصادی و نگاه آنها به موضوع انصاف انجام دادهاند. آنها آزمونهایی طراحی کرده و میان نمونههای نسبتاً بزرگی موردبررسی قرار دادند. یکی از سؤالات آنها این بود که «فروشگاهی هر پاروی برف خود را ۱۵ دلار میفروخته است. صبح پس از یک روز برفی کامل، فروشگاه قیمت را به ۲۰ دلار افزایش میدهد. این عمل را چقدر منصفانه یا غیرمنصفانه ارزیابی میکنید؟» آنها متوجه شدند که ۸۲ درصد افراد این عمل را غیرمنصفانه میدانستند. «درحالیکه افزایش قیمت چیزی است که دقیقاً نظریات اقتصادی میگویند رخ میدهد و باید که اتفاق بیفتد».
«این مسئله میتواند بهراحتی یکی از سؤالات کلاس اقتصاد باشد. ذخیره ثابتی از پاروهای برف و افزایش ناگهانی تقاضا وجود دارد. چه اتفاقی برای قیمت رخ خواهد داد؟ در آن کلاس، پاسخ صحیح آن است که بگوییم قیمت بهاندازه کافی افزایش خواهد یافت، بهطوریکه هرکسی که حاضر به پرداخت آن قیمت شود، یکی از آن را به دست خواهد آورد. بالا بردن قیمت تنها راه برای اطمینان از این است که پاروهای برف درنهایت به کسانی تعلق مییابند که بیشترین ارزش را برای آنها دارد (و با تمایل آنها به پرداخت اندازهگیری میشود).» نکته جالبتر آن است که اگر همین سؤال را از دانشجویان اقتصاد و مدیریت کسبوکار بپرسیم، نظر آنها درباره مفهوم انصاف نسبت به سایر افراد متفاوت است. در حقیقت پس از پرسیدن این سؤال از دانشجویان پیشگفته، تیلر متوجه شد که اکثر آنها (۷۶ درصد) این موضوع را امری قابلپذیرش و منصفانه تلقی کردهاند. این مسئله ازآنجهت اهمیت دارد که نشان میدهد ممکن است در بسیاری از موارد نگرش و استنباط سیاستگذاران و اقتصاددانان از افراد جامعهشان با آنچه در نظریات متعارف اقتصادی بحث میشود، کاملاً متفاوت باشد و از این نظر ضرورت توجه به مفاهیم رفتاری و روانشناسی را نشان میدهد. این مسئله نشان میدهد که چه چیزهایی ممکن است مردم یک جامعه را خشمگین و نسبت به سیاستهای اتخاذشده نگران و وحشتزده کند.
حالا اگر همین سؤال را از مردم بپرسیم ولی به آن یک جمله دیگر اضافه کنیم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ فروشگاهی هر پاروی برف خود را ۱۵ دلار میفروخته است. صبح پس از یک روز برفی کامل، فروشگاه قیمت را به ۲۰ دلار افزایش میدهد. هزینه اضافه صرف افرادی خواهد شد که در شبهای سرد برفی سرپناهی ندارند! مطالعات مختلف با محتواهای مشابه نشان میدهد که در این زمان، ۷۹ درصد افراد آن را قابلپذیرش قلمداد کردهاند (در مقایسه با سؤال قبلی که تنها ۱۸ درصد آن را منصفانه میدانستند).
شاید هنگام خواندن این بخش از نوشتار متوجه تشابه آن با اتفاقی که در زمستان پارسال در شهر تهران رخ داد، شده باشید. پس از یک روز بارش برف تمامعیار، با انسداد برخی از اتوبانها و آزادراهها، برخی از رانندگان از مسافران مبالغ قابلتوجهی درخواست کردند و برخی از تاکسیهای اینترنتی مبلغ سفر خود را چندین برابر افزایش دادند.
احتمالاً اگر تیلر این نوشتار را مینوشت به تاکسی اینترنتی اوبر نیز اشاره میکرد و توضیح میداد که چه چیزی در مثالهای قبلی باعث ایجاد احساس نارضایتی در مردم شده است. برای توضیح بیشتر این موضوع ما نیز همان کاری را خواهیم کرد که تیلر در کتاب کجرفتاری کرده است. «اوبر یک سرویس هوشمند نوآورانه است که به بسیاری از بازارهای دنیا ورود کرده است. یکی از ویژگیهای مدل کسبوکار اوبر آن است که بسته به تقاضا، قیمتها میتوانند نوسان کنند که اوبر به آن «قیمت نوسانی» میگوید. هنگامیکه تقاضا بالاست، به هر دلیلی قیمتها بالا میروند و مشتریان درخواستکننده یک ماشین از چندین قیمت فعلی مطلع میشوند. مشتریان پسازآن میتوانند قیمت بالاتر را بپذیرند، آن را پایین بیاورند، یک وسیله حملونقل جایگزین را جستجو کنند یا امیدوار باشند که نوسان قیمت در زمان کوتاهی کاهش یابد. اوبر فرمولهای قیمتگذاری خود را بهصورت عمومی منتشر نمیکند، اما گزارشهای رسانهای نشان میدهد که مبلغ تعیینشده گاهی تا ده برابر قیمت معمول نیز افزایش یافته است. که چندین مورد از آن نیز به شکایات بزرگ از اوبر منتهی شده است.
اوبر مبتنی بر این اصل از افزایش قیمتها حمایت میکند که قیمت بالاتر بهعنوان یک مشوق و انگیزه برای رانندگان در زمان اوج شلوغی و ترافیک عمل میکند. ازنظر تیلر این استدلال چندان قانعکننده نیست، چراکه اولاً شما در یکلحظه تصمیم نمیگیرید که راننده اوبر باشید، و حتی آنهایی که رانندگان اوبر هستند اما در خانه مشغول استراحت هستند یا به کار دیگری مشغول هستند، توانایی محدودی دارند که لحظهای که قیمت نوسانی اعلام شد، در یک آن به داخل ماشین بپرند و رانندگی کنند و اگر اینطور باشد که هزاران راننده لحظهای که قیمت نوسانی اعلام میشود، بهسرعت سوار بر ماشینهایشان بشوند، در این صورت قیمت نیز باید بهسرعت افت کند.
صرفنظر از اینکه آیا اوبر میتواند فوراً عرضه رانندگان افزایش دهد، در طول کولاک نیویورک، اوبر توجه دادستان کل نیویورک را به خود جلب کرد. نیویورک دارای قوانینی است که شرکتها را ملزم میکند در طی «اختلالهای غیرمعمول بازار»، از طوفان گرفته تا قطع برق، از «افزایش بیشازحد قیمتها» خودداری کنند.
ایالت نیویورک و اوبر به این توافق رسیدند که در چنین اختلالات غیرطبیعی بازار، اوبر قیمتهای نوسانی خود را با استفاده از یک فرمول محدود خواهد کرد. علاوهبراین، اوبر بهصورت داوطلبانه پیشنهاد کرد که ۲۰ درصد از درآمد اضافی خود را که در طی آن مدت به دست میآورد، به بزرگترین مرکز خیریه امریکا کمک کند. از نگاه تیلر تصمیمگیری بد (افزایش بیشازحد قیمت در شرایط بحرانی) در بخشی از مدیریت اوبر به این مسئله منتهی شد که دادستان کل آنها را به دادن این امتیاز مجبور کند. اگر اوبر میخواست که روابط طولانیمدت خود را با مشتریانش حفظ کند، باید خودش به چنین مسائلی فکر میکرد.
تصور کنید که اوبر در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ وجود داشت. آیا این حرکت برای اوبر هوشمندانه نبود که «قیمت ویژه ۱۱ سپتامبر» را ایجاد میکرد و بسیاری از رانندگان خود را بهصورت رایگان به منطقه حادثه میفرستاد؟ این عدم حساسیت به هنجارهای منصفانه میتواند برای شرکتهای تاکسی اینترنتی همچون اوبر هزینه بالایی داشته باشد. چرا باید بهمنظور افزایش سود در تعداد معدودی روز از سال، برای خودمان دشمن بتراشیم؟»
آنچه که از این مثالها نتیجه گرفته میشود آن است که هنگامیکه افزایش ناگهانی در تقاضا رخ میدهد، زمان مناسبی برای بروز حرص و طمع در هیچ کسبوکاری نیست. به این معنا که مردم تغییر برخورد هر کسبوکاری را در شرایط غیرطبیعی و بحرانی غیرمنصفانه میبینند و نسبت به آن نگرش منفی پیدا خواهند کرد.
به نظر میرسد که تاکسیهای اینترنتی جدید در ایران نیز از این امر مستثنی نبوده و برای پذیرش بیشتر نیازمند اتخاذ تصمیمات دقیقتری هستند که بر لزوم بهکارگیری متخصصان رفتاری در مجموعهشان تأکید دارد. شاید یک مثال غیردقیق از این مسئله استفاده از پتانسیل شهرداریها و ازجمله شهرداری تهران در خدماترسانی به افراد نیازمند و اقشار کم برخوردار باشد، بهطوریکه آنها میتوانند با توافق با شرکتهای تاکسی اینترنتی برای شرایط خاص سقف قیمت تعیین کرده و یا قیمت را طوری تعیین کنند که میزانی از آن برای هزینههایی همچون طرحهای حمایتی شهرداری مورداستفاده قرار گیرد، که این نیز مستلزم آن است که محل مصرف از قبل تعیینشده و به اطلاع شهروندان رسیده باشد.
سوگیریهای تفکرحالا که صحبت از حملونقل است به موضوع دیگری میپردازیم تا نشان دهیم که این بینشهای رفتاری که تیلر از آن باظرافت در کتاب خود صحبت کرده است، چگونه میتوانند به ما در درک رفتار انسانها کمک کنند. یک مثال جالب موضوعی با عنوان هزینهٔ ازدسترفته است. هزینهٔ ازدسترفته به هزینهای اشاره دارد که ما متحمل شدهایم و امکان برگشت آن وجود ندارد اما ازآنجاکه افراد سعی میکنند انتخابهای گذشته خود را توجیه کنند، انتخاب جدید ما از آن اثر میپذیرد. تابهحال چند دفعه به رستوران گرانی رفتهاید و تنها به این دلیل که پول زیادی پرداخت کردهاید، با اینکه دیگر میل به خوردن نداشتهاید، سعی کردید تا انتهای غذا را بخورید؟ تابهحال چند دفعه به این دلیل که برای انجام یک عمل تلاش بسیاری کرده بودید، حتی آن زمان که فهمیدید دیگر ادامه این عمل لازم نیست و بیفایده است، به انجام آن ادامه دادهاید؟ حالا فرض کنید که برای خرید یک ماشین، مبلغ زیادی هزینه کردهاید. حالا میخواهید در ترافیک سنگین از مکان «الف» به مکان «ب» جابهجا شوید. سپس دوستانتان به شما میگویند که رفتن با وسایل حملونقل عمومی باعث میشود که سریعتر به مقصد خود برسید. اما حالا که اینهمه هزینه کردهاید باوجود هزینه بیشتر خودرو شخصی، گزینه اول شما همان ماشین خودتان است. یا مثلاً فرض کنید در روزهای زمستانی که آلودگی هوای تهران به نقطه بحرانی میرسد، با این پیام روبهرو شوید که «هوا آلوده است، بیایید کمتر از ماشین شخصی استفاده کنیم» یا مثلاً با پویشی همچون «سهشنبههای بدون خودرو» مواجه میشوید که از شما میخواهد یک روز در هفته، از ماشین شخصی استفاده نکنید. در آن لحظه شاید دیگر این پیامها هیچ اهمیتی نداشته باشند، چراکه تبدیل به عادتی شده است که الآن گذشتن از آن برای ما سخت است. پس سعی میکنیم با توجیه خودمان بدینصورت که مثلاً «خودروها عامل اصلی آلودگی هوا نیستند» یا «با یک روز استفاده کمتر از ماشین تغییری حاصل نمیشود»، این ناهماهنگی شناختی بین باورها (باور به اینکه تکسرنشینی یکی از عوامل جدی در آلودگی شهر تهران است) و رفتارمان (من میخواهم از ماشین شخصیام استفاده کنم) را کاهش دهیم. و درعینحال با کوچکنمایی رفتارمان «تصویر فردی» و «تصویر اجتماعی» از خودمان را پیش خودمان و دیگران اتو کشیده نگهداریم، درعینحال که آن را ناخودآگاه کمی روتوش کردهایم!
پس با این نگاه بدبینانه ما، به نظر میرسد، کمپینها و پویشها و پیامهای اینچنینی محکومبه شکست هستند، مگر آنکه نگاه دقیقتری به انسان و ماهیت انسانی داشته باشند. اگرچه که در کتاب کجرفتاری بهطور کامل درباره این موضوع صحبت نمیشود که چگونه میتوانیم اثر یک سوگیری یا خطا در تفکر را خنثیسازیم، اما اینها موضوعات جدی هستند که در علم اقتصاد رفتاری به آن پرداخته میشود. ایجاد یک هزینه جدید برای استفاده از ماشین شخصی، درصورتیکه عاملی تهدیدکننده برای سلامتی شهروندان است، میتواند یک پیشنهاد برای خنثی کردن اثر سوگیریهای پیشگفته باشد، خنثیسازیای که میتواند توسط یک سیاستگذار با درایت بکار گرفته شود! اجازه دهید کمی بیشتر این پیشنهاد را باز کنیم. ما هنگام روبهرو شدن با هر مبادلهای، تمایل داریم نسبت به چیزی که به دست میآوریم، بر آن چیزی تمرکز کنیم که در آن معامله از دست میدهیم. «درد پرداخت» زمانی ایجاد میشود که ما باید چیزی از خود را بدهیم. در وهله اول، مقدار دقیقی که پرداخت میکنیم، اهمیت ندارد. ما این درد را احساس میکنیم، بدون توجه به اینکه چقدر باید بپردازیم و این مسئله بر تصمیم و رفتار ما تأثیر میگذارد. بنابراین، شهرداریها میتوانند از این مسئله برای تنظیم مقررات و کسب درآمد به نحوی استفاده کنند که هم آلودگی هوا کاهش یابد و هم اثرات روانی منفی بر ذینفعان را به حداقل برساند.
پیشنهادی بر مبنای «تلنگر»آنچه در تمام موضوعات این کتاب به چشم میخورد ارائه راهکارهایی برای ارائه جامعتر پیشنهادات سیاستی به سیاستگذاران است. آنچه در متن حاضر به آن اشاره شد آن است که:
انصاف و بشردوستی از ترجیحات مهم برای افراد است و در نظر نگرفتن آن میتواند به واکنش و نگرش منفی در مردم منجر شود.
انجام هر طرحی در وهله اول مستلزم شناخت سوگیریهای موجود در تفکر و در مراحل بعدی مستلزم طراحی روشهایی برای خنثیسازی آن سوگیریهاست.
علاوهبراین، با توجه به اینکه از سال ۲۰۰۹ مراکزی تحت عنوان «واحد تلنگر» در دنیا ایجاد شدهاند که بهصورت سیستماتیک به حل مسائل با مبنا قرار دادن علوم رفتاری پرداختهاند و توانستهاند تغییرات محسوسی در میزان اثربخشی سیاستها داشته باشند، و ازآنجاکه شهرها موتورهای رشد کشورها هستند و حکومتهای محلی و شهرداریها یکی از متولیان مهم امور عمومی شهرها هستند، یک پیشنهاد جدی میتواند ایجاد بخشی در شهرداریها مشتمل بر متخصصان رفتاری باشد که بتوانند با بهکارگیری روشهای این علم نوپدید و بررسی همهجانبه هر رفتاری با توجه به زیستبوم، برای تسهیل خدماترسانی به شهروندان استفاده نمایند و رضایتمندی آنان را افزایش دهند.
سخن آخرآنچه در نوشتار بالا به آن اشاره شد تنها چند موضوع از دهها موضوعی است که تیلر در کتاب کجرفتاری به آن پرداخته است. اینگونه به نظر میرسد که تیلر با نوشتن این کتاب به هدف خود رسیده است: پس از اتمام این کتاب شیوه تفکر ما نسبت به علم اقتصاد تغییر میکند.
منبعThaler, R. H. (2017). Misbehaving: The making of behavioral economics.