به دلیل همین تنیدگی دیرین سیاستهای مالی دولتها با رفتار سیاستگذاران، ادبیات گستردهای در اقتصاد کلان به وجود آمده تا اثر عملکرد سیاستگذاران بر سیاستهای مالی دولتها را بررسی کند.
بخش اعظم پژوهشهای تئوری و تجربی در این حوزه به بررسی نقش سیاستگذاران در ایجاد کسری بودجه دولتها پرداخته و نشان داده میشود که ناهمگونی ترجیحات و تعارض منافع بین سیاستگذاران دلیل اصلی ایجاد کسری بودجه دولتها میباشد. در پژوهشهای تئوری بر مبنای خواستگاههای شکلگیری تعارض منافع و ناهمگونی ترجیحات سه تئوری جهت توضیح کسری بودجه دولتها از منظر اقتصاد سیاسی مطرح میشود. پژوهشهای تجربی فراوانی برای آزمون هرکدام از تئوریها انجام شده و اتفاقنظری بین آنها وجود ندارد.