وجود منابع طبیعی از جمله نفت و گاز در یک کشور میتواند حکم چاقوی دو لبه را داشته باشد. اگر الگوی حکمرانی در آن کشور به گونهای باشد که بتواند درآمدهای ناشی از این منابع را بهصورت بین نسلی مدیریت کند، برکت اقتصاد خواهند شد: مانند نروژ. اما اگر این منابع الگوی حکمرانی را متأثر کنند خود مانعی بر سر راه پیشرفت کشور میشوند و از آن میتوان بهعنوان شومی منابع یاد کرد. متأسفانه در کشور ما از قبل انقلاب اسلامی حالت دوم برقرار بوده است و با وقوع انقلاب نیز این رویه اصلاح نشد. در این نوشته برآنیم که بخشی از این مسأله را در قالب «نفت و چگونگی رفتار دولتها»، «نفت و جامعه» و «نفت و اقتصاد» تبیین کنیم. ابتدا از اثرات مهم نفت بر رفتار دولتها آغاز میکنیم:
نفت و رفتار دولتها
نگاه بالا به پایین
وجود منابع نفتی در دستان دولتها هم نیاز آنها به مالیات را کاهش داده و هم آنها را به مرجع توزیع رانتها و درآمدهای نفتی تبدیل کرده است. این امر باعث شده که همواره نسبت دولت و بقیه، نسبت اعطاکننده مواهب و گیرنده مواهب باشد و نوعی حس قدرت و نگاه بالا به پایین در دولتها شکل گیرد. متعاقباً، مدعی بودن جای پاسخگویی دولتها را گرفته است.
– حس قدرت کاذب، گسترش بدنه دولت و کاهش توان راهبری دولت
وجود منابع نفتی در دستان دولت، زمینه حضور دولت در لایههای اجرایی و عرضه بازار کالاها و خدمات مختلف مانند سلامت، آموزش و… را فراهم کرده است. این امر باعث شده که گر چه اندازه و گستره دولت بزرگ شود اما توان سیاستگذاری و تنظیم گری دولت بشدت کاهش یافته است.
مجال پوپولیسم
یکی از متغیرهای کلیدی اقتصاد، نرخ ارز است چرا که هم قابل مشاهده توسط مردم است و هم مردم از آن بهعنوان یکی از شاخصهای اصلی برای ارزیابی عملکرد اقتصادی دولتها استفاده میکنند. بههمین دلیل دولتها دوست دارند که حداقل در زمانی که خودشان بر رأس امور هستند، این نرخ پایین بماند. نرخ ارز در بلندمدت بر اساس عملکرد واقعی اقتصاد و تعادل بازارهای مختلفی مانند بازار پول، بازار محصول و بازار سرمایه تعیین میشود. در کشورهای نفتی بهدلیل وجود درآمدهای نفتی امکان کاهش تصنعی نرخ ارز با عرضه ذخایر ارزی نفتی در کوتاه مدت وجود دارد هر چند که این امر باعث انباشت نیروهای طبیعی اقتصاد که عامل بالا رفتن نرخ ارز هستند، میشود یا به تعبیری فنر ارزی را فشردهتر میکند. چون ذخایر دولتها به هر حال محدود است، توان دولتها در فشرده نگه داشتن فنر ارزی محدود است و بههمین دلیل معمولاً در دوره دوم هر دولتی شوک ارزی (بهجای افزایش هموار و طبیعی نرخ در سالهای قبل آن) رخ میدهد. اما برای رئیس دولت مهم است که مجدداً برای دوره دوم هم انتخاب شود ولو اینکه به ضرر مردم باشد.
نفت و جامعه
اثر اقتصاد نفتی بر جامعه و تبیین آن از منظر رفتار شناسی و رانتجویی قابل تحلیل است که موارد زیر را شامل میشود:
نفت و گروههای ذینفع: رانت جویی
وجود درآمدهای نفتی باعث شده که خیلی از گروهها و تولیدکنندگان راه سادهتر کسب درآمد را انتخاب کنند.این یعنی چانه زنی برای کسب سهم بالاتری از سفره نفتی. این امر به مرور باعث نهادینه شدن رفتار رانت جویانه در این بازیگران شده است. متعاقب این، بخش قابل توجهی از بنگاههای کشور گرچه به ظاهر در حال تهیه کالاها یا خدمات هستند اما در واقع حیاتشان وابستگی زیادی دارد به میزان سهمی که از این درآمدها نصیبشان میشود.
اثر تورم و بیکاری بر فرهنگ و روان مردم
همانگونه که توضیح داده شد، یکی از علل اصلی تورم مزمن و بیکاری بالا در کشور، رفتارهای نفتی دولتهاست. درآمدهای نفتی از کانال بیماری هلندی باعث لطمه به تولید و صادرات میشوند و مصرفگرایی کالاهای وارداتی را افزایش میدهند. علاوه بر این، تورم باعث پایین آمدن سطح آستانه مردم و بالا رفتن سطح عصبیت جامعه میشود. بیکاری هم بزهکاریهای اجتماعی را افزایش داده و سطح اعتماد را بهدلیل نقض مکرر تعهدات توسط مردم (که در پدیدههایی مانند افزایش چکهای برگشتی نمود دارد) کاهش میدهد. تداوم این اثرات در سالهای گذشته باعث شده که سلامت جامعه در وضعیت نامطلوبی قرار گیرد.
چاپلوسی
همانگونه که پیشتر اشاره شد، دولتها مرجع اصلی توزیع درآمدهای نفتی هستند و میزان نزدیکی به آنها در میزان سهمبری از سفره نفتی مؤثر است. این امر باعث شده که بخشی از مردم به تملق و چاپلوسی دولتها برای نزدیکی بیشتر به آنها متوسل شوند. تداوم این رفتار، نوعی فرهنگ چاپلوسی و دورویی را در بخشی از جامعه نهادینه کرده است.
انتظارات اغراق شده و عدم تمکین مالیاتی
اثر منفی دیگری که نفت بر جامعه تحمیل میکند این است که مردم تصورات اغراق شدهای از درآمدهای نفتی پیدا کردهاند. به نحوی که ارائه هرگونه کالا و خدمتی توسط دولتها در قیمتهای خیلی پایین را کاملاً شدنی میدانند و امکانناپذیری این کار را به حساب ناکارآمدی و فساد دولتها میگذارند. بههمین دلیل، گرچه دولتها دارای کاستیها و اشکالاتی هستند اما حتی عمده خدمات آنها نیز نادیده گرفته میشود. از طرف دیگر، این تصور اغراق شده باعث عدم تمکین مالیاتی و مشروع پنداشتن فرار مالیاتی شده است.
نفت و اقتصاد
ورود نفت به اقتصاد کشور تبعات زیادی بههمراه داشته که چه بسا بتوان موارد زیر را جزو اهم آنها برشمرد:
شومی منابع و بیماری هلندی
وجود درآمدهای نفتی در اقتصاد کشور باعث اثربخشی بیماری هلندی در آن شده است. به بیان ساده، ارزهای نفتی این امکان را به دولتها داده که نرخ ارز را مستقل از عملکرد طبیعی اقتصاد پایین نگه دارند و ارزش پول ملی را به صورتی تصنعی و موقت (تا هنگام رها شدن فنر ارزی) و نه بهصورت بنیادی (و از طریق بهبود عملکرد در بازارهای پول، محصول و سرمایه) حفظ کرده یا افزایش دهند. این امر به نفع واردات و به ضرر صادرات عمل کرده و منجر به پیدایش رکود در بخش تولید کشور شده است. کاهش یا پایین نگاه داشتن تصنعی نرخ ارز معادل جریمه کردن صادرکنندگان و بنگاههای صادراتی و اعطای مشوق به واردکنندگان و مصرفکنندگان کالاهای وارداتی است که نتیجه آن در بلندمدت رکود بخش تولید و وابستگی بالای کشور به کالاهای وارداتی شده است. علاوه بر آن وقوع دورهای شوکهای ارزی صدمات جبرانناپذیری هم به بنگاهها و هم به خانوارها وارد کرده و سرمایه اجتماعی کشور را نیز آسیب زده است.
نفت، انرژی ارزان و تولید کاریکاتوری
دسترسی به منابع نفت و گاز باعث شده است که هزینه حسابداری حاملهای انرژی در کشور بالا نباشد و عرضه ارزان انرژی برای دولتها امکانپذیر باشد. با توجه به هزینه اجتماعی بالایی که اصلاح این رویه در پی دارد، معمولاً دولتها زیر بار انرژی ارزان رفتهاند و تا وقتی با بحران بودجهای مواجه نشدهاند، اقدام به اصلاح نکردهاند. انرژی ارزان تبعات ناگواری برای کشور داشته است: رشد کاریکاتوری صنعت در صنایع انرژی بر، قاچاق بالای سوخت به کشورهای همسایه، آلودگی محیط زیست و شدت انرژی بالای کشور که نشان از سرانه مصرف بالای کشور است، نمونهای از این تبعات است.
منتشر شده در روزنامه ایران در تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۳۹۸