طراحی شاخص‌های ارزیابی در سیاست‌های تغییر رفتار

طراحی شاخص‌های ارزیابی در سیاست‌های تغییر رفتار


مطالعات دولت و بخش عمومی



اقتصاد رفتاری, اقتصاد سیاسی, برنامه‌های انجام شده, حوزه های تخصصی, دیدگاه تخصصی, محصولات, مطالعات موردی سیاست‌های تغییر رفتار

در یادداشت قبلی، انواع شاخص‌های ارزیابی را معرفی کردیم و نمونه‌ای از طراحی شاخص‌ها بر اساس متن برنامه اقدام را دیدیم. در این یادداشت به دو منبع دیگر برای طراحی شاخص‌ها اشاره خواهیم کرد: مدل منطقی برنامه و نظریه‌های پشتیبان.

۱- مدل منطقی

در گذشته به معرفی مدل‌های منطقی پرداختیم. یک کارکرد مدل منطقی این است که به ما اجازه می‌دهد که به‌صورت همه‌جانبه و گام‌به‌گام مداخله را ارزیابی کنیم و با استفاده از آن، شواهدی قوی استخراج نماییم.

با توجه به مدل منطقی، شاخص‌های ورودی، فرایندی، خروجی و نتیجه‌ای (و تأثیر) از یکدیگر قابل تفکیک هستند و هر کدام برای تصمیمات مشخص، با روش‌های گوناگون و در بازه‌های زمانی مختلف سنجش می‌شوند.[۱] سنجش شاخص‌های ورودی، به ما کمک می‌کند که وضعیت اولیه سیستم مورد مداخله و متغیرهای محیطی مؤثر بر آنها را مطالعه کنیم. گاه این شاخص‌های ورودی، مشابه شاخص‌های نتیجه‌ای و تأثیر هستند (برای محاسبه وضعیت اولیه همان متغیرها) و گاه از جنس متغیرهای زمینه‌ایِ[۲] تأثیرگذار بر نتایج هستند.

به‌عنوان مثال به جدول زیر توجه کنید:

شاخص‎های ارزیابی «شورای کسب و کار زنان انگلستان» [۵]

از اولویت‎های اصلی وزارت «فرهنگ، رسانه و ورزش» انگلستان در سال‎های ۲۰۱۵-۲۰۱۰، حداکثرسازی مشارکت زنان در رشد اقتصادی آینده کشور بود. در این راستا، نهادی مستقل تحت 

عنوان «شورای کسب و کار زنان (WBC)»[۶] در سال ۲۰۱۲ با هدف تضمین واقعی برابری جنسیتی در دولت، بخش کسب و کار و سایر نهادها و نیز افزایش هرچه بیشتر مشارکت زنان در شغل‎های مختلف تأسیس شد. براساس پیش‎بینی این شورا، با ارتقای جایگاه زنان در موقعیت‎های شغلی، تولید ناخالص داخلی کشور تا سال ۲۰۳۰ حدود ده درصد افزایش خواهد یافت.

اعضای این شورا فعالان حوزه‎های مختلف کسب وکار (تبلیغاتی، استخدامی، حقوقی، مالی، دارویی، ارتباطات سیار، خرده‎فروشی و…) را دربرمی‎گیرد. از جمله وظایف این شورا عبارتند از ارائه توصیه‎های عملیاتی برای دولت و نهادهای کسب و کار (براساس مطالعات علمی و مستند)، نظارت بر حسن اجرای توصیه‎های شورا در نهادهای کسب و کار، ارائه گزارش سالیانه درخصوص عملکرد بخش‎های مختلف اقتصاد درخصوص برابری جنسیتی، انتشار تجربیات بنگاه‎های مختلف در برابری جنسیتی شغلی، معرفی بهترین عملکردهای نهادهای کسب‌وکار در حوزه‎های مختلف به‎عنوان نمونه‌های موفق[۷]، ترویج تجربیات موفق بنگاه‎ها جهت الگوسازی برای سایر نهادها و کمک به بهبود قوانین و مقررات جاری کشور.

این شورا فعالیت‎‎های خود را از طریق پنج کارگروه اصلی زیر سامان می‎دهد:

۱- کارگروه «آماده‌سازی»[۸]: ارتقای مهارت‎های حرفه‎ای زنان جهت اشتغال در صنایع برتر، از طریق تشویق هرچه بیشتر دختران برای تحصیل در حوزه‎های علمی، فناورانه، مهندسی و محاسباتی

۲- کارگروه «پیشبرد»[۹]: تضمین برابری جنسیتی در سطوح متوسط مدیریتی و تشویق زنان برای پیشرفت در لایه‎های بالای مدیریتی

۳- کارگروه «نگهداری»[۱۰]: رفع موانع موجود در محیط‎های کاری برای ادامه فعالیت کارگران زن مسن

۴- کارگروه «بنگاه‏های زنان»: افزایش تعداد زنان مالک کسب‌وکار

۵- کارگروه «مردان به‎عنوان عوامل تغییر»[۱۱]: افزایش رهبران مردی که در ایجاد برابری جنسیتی در بنگاه‎ها عملکرد ممتازی داشته‎اند؛ از طریق برنامه‌هایی که در آن، مردان به عنوان حامیان مالی و مربیانی برای ارتقای رهبری زنان و تغییرات فرهنگی در جهت برابری جنسیتی تلاش می‌کنند.

دراین میان، شورا به‎منظور ارزیابی میزان تحقق اهداف خود در هریک از پنج کارگروه اصلی، معیارها و سنجه‎هایی را تحت عنوان «شاخص‎های ملی» تعیین کرده است و سالانه به رصد آنها پرداخته است. همانطور که در جدول زیر مشهود است، متناسب با فعالیت‏های شورا درهریک از کارگروه‎ها، شاخص‎های ملی در سه دسته «خروجی‎ها[۱۲]»، «نتایج[۱۳]» و «تأثیرات[۱۴]» تبیین شده است[۱۵].

 

پرسش‌هایی برای بحث:

۱- با مراجعه به متن سند و مشاهده اقدامات و اهداف این سیاست، ببینید چه میزان شاخص‌ها با آن اقدامات و اهداف منطبق است؟

۲- چه شاخص‎های دیگری را می‎توانید برای هریک از چهار سطح شاخص‎ها پیشنهاد دهید؟

 

۲- مدل‌های سیستمی و مدل‌های نظری پشتیبان

مدل‌های علّی دینامیکی و مدل‌های نظری روان‌شناختی را از یادداشت‌های پیشین به خاطر بیاورید. این مدل‌ها، مفاهیم روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و… مؤثر بر رفتار را نشان می‌دادند و اینکه برای تغییر رفتار، ما باید بر کدام متغیرهای نرخ، تأثیر بگذاریم. این مدل‌ها، علاوه بر طراحی و تدوین سیاست‌ها، برای استخراج شاخص‌های ارزیابی، نیز می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند.

استفاده از نظریه به ما این امکان را می‌دهد که نه به لحاظ اجرایی (مانند آنچه در مدل منطقی دیدیم)، بلکه به لحاظ مفهومی به ردیابی تغییرات بپردازیم؛ یعنی ببینیم چه عواملی برای تغییر رفتار در چه کسانی و تحت چه شرایطی مؤثر خواهند بود؟ آیا عوامل لازم برای تحقق نتیجه، بر اثر اجرای مداخله مهیا شده‌اند و اگر نه، در کدام مفاهیم، محدودیت و گلوگاه به وجود آمده است؟ سپس می‌توان به ابزارها و مکانیزم‌های اجرایی که برای تحقق آن متغیرها و مفاهیم طراحی شده رجوع کرد و آنها را عیب‌یابی کرد. همچنین این ارزیابی به ما اجازه می‌دهد که نظریات پشتیبان در بافت مسئله ما نیز مورد ارزیابی و اعتبارسنجی قرار گیرد.

۱- نحوه ارزیابی در نمونه It’s not OK! ء[۳۲]

همان‌طور که در مثال «کاهش خشونت در خانواده‎های جا

معه نیوزیلند» در یادداشت تحلیل گذشت، دولت نیوزیلند در سال‎های ۲۰۰۵-۲۰۰۰ به‎دنبال مواجهه با افزایش افسارگسیخته جرم و جنایت ناشی از خشونت‎های خانوادگی، کارگروهی ویژه برای شناسایی راه‌حل‎های رفع بحران تشکیل داد. این کارگروه دربرگیرنده نمایندگانی از هفده ارگان دولتی و سازمان غیردولتی (NGO) مرتبط با موضوع بود. مهم‌ترین خروجی این اقدام، تشکیل کمپین «It’s not OK!» با مدیریت مشترک وزارت توسعه اجتماعی و کمیسیون خانواده بود. این کمپین با هدف چهارساله تغییر روش فکر کردن و عمل کردن مردم در قبال خشونت خانوادگی، برنامه­ ویژه­ای را طرح‌ریزی نمود. این کمپین هدف اصلی خود را «افزایش دوام و پایداری اقدامات کمپین، از طریق قرار دادن خود در دل اجتماع»[۱۹] تعیین نمود.

مسئولان این کمپین، پس از پایان یک دوره عملیاتی، تصمیم گرفتند تا با انجام ارزیابی‎های مفصلی، به شناسایی مشکلات اجرایی کمپین پرداخته و بر اساس آن، راهبردهای جدید را در دوره بعد اتخاذ نمایند. در این راستا، چهار نوع ارزیابی صورت گرفت:

  • ارزیابی موانع رفتاری خشونت‌زدایی: تحقیقی کیفی در سال ۲۰۰۹ صورت گرفت که دربرگیرنده تعداد ۷۵ مصاحبه کیفی، ۲۷ پیمایش ذینفعان و ۱۵۰ پیمایش آنلاین از مددکاران بود. این تحقیق به‎دنبال بررسی موانعی بود که افراد در هنگام درخواست کمک یا ارائه کمک به‎هنگام خشونت خانوادگی با آن روبرو می‎شوند. مبتنی بر نتایج این ارزیابی، مقرر شد تا مرحله بعدی کمپین بر اینکه کدام دوستان و افراد خانواده می‎توانند به عاملان یا قربانیان خشونت کمک کنند تمرکز یابد.
  • پیمایشی درخصوص تغییر نگرش‎ها، باورها و آگاهی مردم: در سال ۲۰۰۸ پیمایشی چهره‌به‌چهره از حدود ۲۴۴۴ نفر صورت گرفت. هدف از این پیمایش،‌ بررسی نگرش‎ها و باورهای مردم در زمینه خشونت خانوادگی و میزان آگاهی آنها از فعالیت‎های کمپین در زمینه رفع این خشونت‎ها بود. این پیمایش، یافته‎های زیر را درپی داشت:
    • افراد، نامطلوب بودن خشونت خانوادگی را قبول دارند ولی با این وجود، در برخی مواقع که احساس می‎کنند خشونت در خانواده ضرورت دارد، رفتار خود را با دلایلی توجیه می‎کنند.
    • افراد حاضرند در خشونت‎های خانوادگی وساطت کنند، ولی از اینکه چه کسی باید مداخله کند و چه اقدامی باید در این مواقع صورت گیرد تردید دارند.
    • افراد از فعالیت‎های کمپین آگاهی داشته و اذعان دارند که این اقدامات توانسته نگرش‎های آنها را نسبت به خشونت خانوادگی اصلاح یا تقویت کند.
  • مطالعه اجتماعات[۲۰]: سال ۲۰۰۸ در مطالعاتی، میزان تأثیر فعالیت‎های کمپین بر چهار اجتماع مورد بررسی قرار گرفت. عمده نتایج حاصله بدین شرح است:
    • کمپین به مردم اجازه مداخله در خشونت‎ها را داده و نیز میزان آمادگی افراد در ارائه کمک و حمایت از افراد درگیر در خشونت را افزایش داده و از طرف دیگر مردم را نسبت به راه‎های گرفتن کمک از دیگران (در هنگام وقوع خشونت) آگاه کرده است.
    • کمپین به مردم، زبانی مشترک برای بحث در خصوص مسئله ایجاد کرده است (به‎عنوان نمونه، مردم هرجا که با این خشونت مواجه می‎شوند از عبارت «It’s Not OK» استفاده می‎کنند) و همچنین صحبت کردن در زمینه خشونت خانوادگی در مجامع عمومی را عادی و رایج ساخته است.
    • فعالیت‎های کمپین، به شکل‎گیری شبکه‎ها و طرح‎های محلی در خصوص خشونت خانوادگی مشروعیت بخشیده و به گروه‎های محلی اطمینان لازم را داده تا کمپین‎های محلی خودشان را راه‎اندازی و اداره کنند.
  • رصد پوشش‎دهی کمپین توسط رسانه‎های جمعی[۲۱]: در سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۸ سه مرتبه پیمایشی برای ارزیابی میزان پوشش فعالیت‌های کمپین توسط رسانه‎های جمعی صورت گرفت. یافته‎ها نشان می‎داد که ۹۵ درصد پاسخ دهندگان، مشاهده حداقل یکی از تبلیغات کمپین در رسانه‎ها را به یاد می‎آوردند، که در این میان:
    • ۶۸ درصد‌ اذعان داشتند کمپین به آنها در درک هرچه بیشتر رفتارهایی که نباید انجام دهند، کمک کرده است.
    • ۸۸ درصد اظهار داشتند که کمپین آنها را متقاعد کرده که تغییر ممکن است.
    • ۵۷ درصد مطرح کردند که تبلیغات، آنها را به این نتیجه رسانده که می‎توانند به عاملان خشونت در جهت تغییر رفتارشان کمک کنند.
    • ۶۸ درصد ابراز نمودند که در خصوص فعالیت‎های کمپین با دیگران بحث کرده‎اند.
    • ۲۲ درصد بیان کردند که به‎عنوان نتیجه‎ای از مشاهده تبلیغات کمپین، حداقل یک اقدام انجام داده‎اند نظیر:
      • صحبت با دوستان و خانواده در خصوص خشونت و نگرانی‎ آنها از آن (۱۴ درصد)
      • کسب اطلاعات در زمینه خشونت خانوادگی (۸ درصد)
      • ارتباط با یک سازمان یا متخصص به‎منظور صحبت در رابطه با خشونت و نگرانی آنها از آن (۵ درصد)

همچنین نتایج پیمایش مذکور نشان داد که این کمپین بر قومیت مائوری یا پسفیک[۲۲] تأثیر چشمگیری داشته است[۲۳] به‎طوری‎که ۹۹ درصد مردم این قبیله، تبلیغات کمپین را پیگیری کرده و حدود ۵۷ درصد آنها اقداماتی را مبتنی بر توصیه‎های کمپین در جهت کاهش خشونت خانوادگی انجام داده بودند.

  • ممیزی رسانه‎ها[۲۴]: ممیزی سالانه فعالیت رسانه‎ها نشان داد که اقدامات رسانه‎ای کمپین منجر به تغییرات ملموسی در روش پوشش‎دهی داستان‎ها و حوادث خشونت خانوادگی توسط رسانه‎ها شده است:
    • در داستان‎ها، نسبت به قبل از شکل‎گیری کمپین، افسانه‎ها و اسطوره‎های[۲۵] کمتری با محوریت خشونت طرح می‎شد.
    • از نظرات متخصصان در نقل داستان‌ها، بیشتر استفاده می‎شد.
    • در داستان‎ها تبیین شده بود که کجا می‎توان کمک و اطلاعات مورد نیاز را یافت.

پرسش‌هایی برای بحث:

۱- به نظر شما، انواع منابعی که برای استخراج شاخص‌ها به کار رفته، چه بوده‌اند؟ کدام شاخص‌ها، احتمالاً برگرفته از تئوری پشتیبان هستند؟

۲- همان‌طور که مطرح شد، هدف از ارزیابی، شناسایی مشکلات کمپین جهت بازبینی راهبردها در دوره بعدی بود. به‎نظر شما کدام یک از ارزیابی‎ها در بازبینی راهبردهای کمپین در دوره بعدی قابل استفاده است و چه تغییراتی را در راهبردهای آتی کمپین ایجاد خواهد کرد؟

 

۲- کاهش مصرف مواد مخدر در نوجوانان و جوانان انگلستان[۲۶]

دولت انگلستان در سال ۲۰۰۵ به‎دنبال برقرای ارتباط بیشتر با نوجوانان و جوانان با هدف جلوگیری از  مصرف مواد مخدر در این سنین بود. بدین منظور تحقیقاتی جهت یافتن بهترین روش مداخله دولت در این موضوع صورت گرفت. یافته‎ها نشان می‌داد که «تئوری دومسیره گیبونز و جرارد»[۲۷] نظریه‌ای مناسب در این موضوع محسوب می‎شود؛ لذا مقرر شد مداخلات دولت در قالب کمپینی با عنوان «Frank» و براساس مبانی تئوری مذکور، طراحی و پیاده‎سازی شود.

تحلیلگران براساس این تئوری، چهار کارکرد بالقوه را برای مداخلات آتی کمپین درنظر گرفتند:

  • بهبود تمایلات رفتاری[۲۸]: افزایش مقاومت‎پذیری افراد در مقابل مصرف مواد مخدر
  • تغییر هنجارهای ادراک‌شده توسط افراد[۲۹] و رفتار هم‌نشینان: ترغیب جوانان در این راستا که مصرف مواد مخدر را به‎عنوان رفتار اقلیت ببینند نه فراگیر
  • آگاه‎سازی آسیب‏های شخصی مصرف[۳۰]: تأکید بر خطرات و آسیب‎های شخصی هنگفت ناشی از مصرف مواد مخدر
  • تغییر تصور افراد از ریسک مصرف[۳۱]: ارائه تصویری نابهنجار از مصرف‌کنندگان مواد مخدر به اذهان عمومی

مبتنی بر تئوری دومسیره، افراد معمولی (غیر معتاد) تحت تأثیر مجموعه‎ای از عوامل فوق (که سازوکار آن در شکل زیر مشاهده می‎شود)، به رفتارهای مخاطره‌آمیز (اعتیاد) روی می‎آورند.

همچنین تحلیلگران بر اساس کارکردهای تعریف شده، سه دستور کار زیر را برای کمپین درنظر گرفتند:

  • تمرکز بر افراد غیرمعتاد: به‎منظور حداکثر نمودن اثربخشی اقدامات کمپین، هدف‌گذاری کمپین تنها بر دو دسته از افراد صورت گرفت:
    • الف) افرادی که تاکنون سابقه مصرف نداشته و فقط به مصرف این مواد (برای اولین بار) فکر کرده‎اند؛
    • ب) افرادی که به‎صورت تفننی (و نه دائمی) به مواد روی آورده‎اند.
  • اولویت‎های مداخله‎ای کمپین در نوجوانان گروه سنی ۱۴-۱۱ سال:‌ یافته‎های تحقیقات نشان می‎داد این افراد به‏طور چشمگیری از همسالان خود تأثیر می‎پذیرند و از این‌رو در هنگام تصمیم‎گیری، به‎دنبال الگوبرداری رفتاری از همسالان و گروه‎های اجتماعی خودشان هستند. همچنین بیشترین ماده مصرفی در این گروه سنی، حشیش است. لذا دو اولویت مداخله‎ای کمپین برای این افراد بدین صورت است:
    • پیام‎های کمپین باید در راستای ترغیب این گروه سنی به ارتباط‎گیری با مشاوران متخصص کمپین (به‎جای شنیدن مشورت دوستان و همسالان) باشد.
    • در تبلیغات کمپین (برای این افراد)، باید بر جلوگیری از مصرف حشیش تمرکز نمود.
  • اولویت‏های مداخله‎ای کمپین در جوانان بالاتر از ۱۵ سال: افراد این گروه سنی نسبت به گروه قبلی، در رابطه با خطرات و آسیب‎های مواد مخدر منطقی‎تر فکر می‎کنند و تجرییات بیشتری از مواد مخدر دارند؛ لذا این گروه، علاوه بر اینکه در تصمیمات از همسالان و گروه‎های اجتماعی‎شان تأثیر می‎پذیرند، از احساس و ادراکشان (نسبت به آسیب‎های مواد مخدر) نیز برای تصمیم‎گیری بهره شایانی می‎گیرند. همچنین مواد مصرفی رایج در این افراد، کوکائین است. بنابراین دو اولویت مداخله‎ای کمپین برای این گروه سنی به‎صورت زیر است:
    • کمپین باید میزان اطمینان و اعتماد جوانان از فعالیت‎های خود را بالا ببرد.
    • در تبلیغات کمپین (برای این افراد)، باید بر جلوگیری از مصرف کوکائین تمرکز شود.

    ارزیابی کمپین:

    کمپین به‎منظور ارزیابی عملکرد خود، شاخص‎های کلیدی عملکرد (KPI) را مبتنی بر کارکردهای مستخرج از تئوری دومسیره طراحی نمود. این شاخص‏ها عبارتند از:

    • تعداد جوانان و نوجوانانی که با کمپین ارتباط برقرار کرده‎اند.
    • میزان افزایش آگاهی‎های افراد از آسیب‎ها و خطرات مصرف مواد
    • تقویت مقاومت افراد در مقابل مصرف مواد
    • ارتقای ادراکات منفی افراد نسبت به مصرف‌کنندگان مواد

    برخی از نتایج ارزیابی در سالهای ۲۰۰۹-۲۰۰۶ بدین شرح است:

    •  
      • میزان آگاهی‎های عمومی افراد نسبت به اقدامات کمپین حدود ۹۰ درصد رشد داشت.
      • کمپین مذکور به‎عنوان مورد اطمینان‎ترین منبع اطلاعاتی مواد مخدر و ارائه مشاوره به جوانان محسوب شد:
        • ۸۱ درصد از مخاطبان هدف، اذعان داشتند که نسبت به صحت اطلاعات کمپین، اعتماد دارند.
        • ۵۹ درصد از افراد اعلام کردند که برای کسب اطلاعات مواد مخدر به کمپین رجوع می‎کنند (در مقایسه با آمار ۴۴ درصدی سال‎های گذشته)
      • میزان ادراکات نوجوانان ۱۴-۱۱ سال از آسیب‎های حشیش و جوانان بالاتر از ۱۵ سال نسبت به خطرات کوکائین:
      • ۶۳ درصد از نوجوانان ۱۴-۱۱ سال اقرار داشتند که حشیش، آسیب درخورتوجهی به مغز وارد می‎کند (در مقایسه با آمار ۴۵ درصدی سال‎های گذشته)
      • ۷۴ درصد از نوجوانان ۱۴-۱۱ سال بیان کردند که بعد از آغاز تبلیغات درخصوص سوء مصرف حشیش (سال ۲۰۰۹)، فهمیده‎اند خطرات حشیش بیش از آن چیزی بود که فکر می‎کردند.
      • ۶۷ درصد از جوانان بالای ۱۵ سال اظهار نمودند که بعد از آغاز تبلیغات درخصوص سوء مصرف کوکائین (سال ۲۰۰۹)، فهمیده‎اند آسیب‎های کوکائین بیش از آن چیزی بود که فکر می‎کردند.

    نتایج ارزیابی میزان ادراکات منفی افراد نسبت به مصرف‌کنندگان حشیش و کوکائین در طول سال‎های اجرای اقدامات کمپین به‎صورت جدول زیر است:

    • مهارت‎های مقاومتی نوجوانان و جوانان در مقابل مصرف مواد مخدر، بدین‎گونه بهبود یافت:
      • ۷۳ درصد از نوجوانان ۱۴-۱۱ سال اذعان داشتند که بعد از مشاهده تبلیغات سوء مصرف حشیش (سال ۲۰۰۹)، تمایل کمتری به مصرف این ماده در آینده دارند.
      • ۷۳ درصد از جوانان بالای ۱۵ سال بیان کردند که بعد از مشاهده تبلیغات سوء مصرف کوکائین (سال ۲۰۰۹)، تمایل کمتری به مصرف آن در آینده دارند.

    پرسش‌هایی برای بحث:

    ۱- همان‌طور که در این مثال مشهود است، شاخص‎ها با وجود تعداد اندک، ناظر به عملیات و کارکردهای اصلی کمپین تعریف شده است. به نظر شما آیا این شاخص‎ها می‎تواند تحقق کلیه اهداف کمپین را ارزیابی کند؟

    ۲- نحوه کاربست تئوری و بخش‌بندی را در فرایند ارزیابی کمپین تحلیل کنید.

     

    آیا شما در مورد مطالب این یادداشت، تجربه سیاستی دیگری (در داخل یا خارج از کشور) را سراغ دارید؟ درصورت تمایل، این تجربه‎ها را در قسمت دیدگاه‎ با ما در میان بگذارید تا با نام خودتان منتشر شود.

    [۱] قبلاً در مورد شاخص‌های فرایندی و نتیجه‌ای بحث کردیم.

    [۲] Contextual

    [۳] Outputs

    [۴] Impacts

    [۵] منبع:

    UK Women’s Business Council (WBC). (2014). Maximising women’s contribution to future economic growth One year on—June 2014. London: Government Equalities Office. Retrieved from : https://goo.gl/RDqoVB
    [۶] Women’s Business Council (WBC)

    [۷] champion best practice

    [۸] Starting Out

    [۹] Getting On

    [۱۰] Staying On

    [۱۱] Men as Change Agents

    [۱۲] Output

    [۱۳] Outcome

    [۱۴] Impact

    [۱۵] در سند اصلی، برای برخی از این شاخص‌ها، مقادیر مطلوب نیز نشان داده شده است.

    [۱۶] STEM مخفف Science, Technology, Engineering, Mathematics، یک برنامه آموزشی همه‌جانبه است.

    [۱۷] Monitoring data

    [۱۸] Business champion؛ فردی که به‌صورت داوطلبانه برای جانداختن یک ایده جدید در مقابل مقاومت افراد تلاش می‌کند.

    [۱۹] The fund builds sustainability by embedding the campaign into the community.

    [۲۰] Community study

    [۲۱] Mass media tracking

    [۲۲] Māori or Pacific

    [۲۳] تحقیقات اولیه کمپین نشان می‎داد خشونت خانوادگی در این قومیت بیشتر رواج دارد.

    [۲۴] Media audits

    [۲۵] myths

    [۲۶] منبع:

    UK Government Communication Network(GCN). (2009). Communications and behaviour change. London: Central Office of Information (COI). Retrieved from https://goo.gl/6KgrMv

    [۲۷]  Gibbons and Gerrard’s Dual Path Theory

    effective way of addressin

    [۲۸] behavioural willingness

    [۲۹] subjective norms

    [۳۰] personal vulnerability

    [۳۱] risk images

    [۳۲] منبع:

    NSMC. (2016, March 1). thensmc showcase. Retrieved from It’s not OK The NSMC – The National Social Marketing Centre. Retrieved from https://goo.gl/xdFsGL