اقتصاد رفتاری, اقتصاد سیاسی, برنامههای انجام شده, تیتر اقتصاد رفتاری, حوزه های تخصصی, محصولات, گزارش, یادداشتها
اگر برای تعریف واژههای سیاستگذاری، سیاستگذاری عمومی یا سیاستگذاری اجتماعی به آثار مهم این حوزه نگاهی بیاندازیم، متوجه میشویم که اغلب تعاریف ذیل برای آن ارائه شده است: سیاستگذاری عمومی یعنی «دولت در عمل» (مولر، ۱۳۸۳)؛ سیاستگذاری عمومی دربرگیرنده برنامههای سیاسی برای اجرای طرحهایی باهدف دستیابی به اهداف اجتماعی است (کوران و مالون، ۲۰۰۵)؛ سیاستگذاری عمومی مجموعه فعالیتهای حکومتی است که تأثیر مستقیم یا غیرمستقیمی بر زندگی شهروندان دارد (پیترز، ۲۰۱۲)؛ سیاستگذاری عمومی به فعالیتهای حکومت و مقاصدی که برانگیزنده این فعالیتهاست، اشاره میکند (بریکلند، ۲۰۱۴) و در معنایی دقیقتر، نظامی از قوانین، اصول، اولویتهای مالی، دستورالعملها و مداخلات است که توسط یک شخص، گروه یا حکومت برای تغییر، حفظ یا ایجاد شرایط زندگی که به رفاه انسانها منجر میشود، گرفته میشود (شفیر، ۲۰۱۲). لذا این قوانین، اصول و مداخلات سعی دارند تا جامعه را به شیوهای مطلوب شکل دهند تا به رفتارهایی بیانجامد که پیامد آن رفاه انسانی است. بنابراین یک سیاستگذاری موفق باید با درک صحیحی از رفتار انسان همراه باشد. چه چیزی به انسانها انگیزه میدهد که از یک قانون تبعیت کنند و دیگری را نقض کنند؟ عملی را انجام دهند یا در انجام عملی دیگر شکست بخورند؟ به موضوعی اهمیت دهند و دیگری را نادیده بگیرند؟ و چگونه گزینههای در دسترس را ادراک میکنند؟ اینها سؤالاتی هستند که باید برای طراحی و پیادهسازی سیاستها موردتوجه قرار گیرند تا به موفقیت دست یابند.
یافتههای بهدستآمده از علوم رفتاری یک دید نسبتاً جدید از عامل اقتصادی ارائه میدهد. در این رویکرد سعی شده تا با در نظر گرفتن علم روانشناسی، درک دقیقتری از رفتار انسان ایجاد شود. بهطوریکه نشان داده شده است، بسیاری از جنبههای تصمیمگیری که در تحلیلهای هنجاری بیاهمیت فرض شدهاند (همچون چگونگی افشای اطلاعات)، تأثیرات متفاوتی بر رفتار میگذارند (همان).
در گزارش حاضر ابتدا به معرفی علوم و اقتصاد رفتاری و بنیانهای روانشناختی آن میپردازیم و سپس ابزارهای متداولی که در سیاستگذاری عمومی مورد بحث قرار میگیرند را با طرح یک چارچوب مفهومی در قالب مسئلهٔ شکست بازار معرفی میکنیم. همتراز با این مسئله، بهضرورت توجه به تغییر رفتار شهروندان توسط حکومتها اشاره و بار دیگر با تأکید بر محدودیتهای شناختی انسان، بر مداخله حکومتها در راستای تغییر رفتار تأکید شده است. علاوهبرآن، ساختار اصلی سیاستگذاری رفتاری بهمنظور تبیین مدلی برای ارزیابی مداخلات مورد بررسی قرار گرفته و سپس ابزارهای رفتاری که تحت عنوان «تلنگر» شناخته میشوند، و مراکز اصلی که عهدهدار اصلی مداخلات رفتاری هستند، معرفی شده است.
با توجه به ملاحظات و تعهدات حرفهای اندیشکده در انتشار محصولات، در صورت تمایل جهت حضور در اندیشکده و مطالعه نسخه چاپشده گزارش با دفتر اندیشکده تماس حاصل فرمایید.