اقتصاد سیاسی, برنامههای در حال انجام, حوزه های تخصصی, خلاصه سیاستی, محصولات, پولی بانکی
مقدمهنرخ بالای سود بانکی در سالهای اخیر علاوهبر افزایش بدهیهای شبکه بانکی، منجر به تعمیق رکود در بخش واقعی اقتصاد شده و تلاشهای بانک مرکزی نیز در کاهش این نرخ مؤثر نبوده است. در هفتههای پایانی سال ۹۶ نیز که بانک مرکزی سقف نرخ سود سپردهها را از ۱۵% به ۲۰% افزایش داد، بانکها در رقابت برای جذب سپردهها – یا ممانعت از خروج سپردهها – در حالی نرخ سود سپردهها را به ۲۰% افزایش دادند که برای بسیاری از آنها پرداخت این سود منجر به زیانده شدن بانک میشد. در ادامه ابتدا به بررسی عوامل اصلی به وجود آمدن این وضعیت در شبکه بانکی کشور پرداخته میشود و سپس محورهای اصلی راهکار مواجهه با این مشکل بررسی میگردد.
علل رقابت بانکها بر اعطای نرخ سود بالانگارنده بر این باور است که در شرایط کنونی تقاضای زیاد بانکها برای دریافت ذخایر و عرضه انحصاری آن با نرخ بالا توسط بانک مرکزی میتواند توضیحدهنده بخشی از مسئله نرخ سود در شبکه بانکی کشور باشد.
الف) سمت تقاضا؛ ناتوانی ترازنامهای مؤسسات اعتبارییکی از معضلاتی که بسیاری از بانکهای کشور با آن مواجهاند سطح بالای مطالبات غیر جاری در ترازنامه آنها است. اگرچه طبق آمارهای اعلامشده، حجم این مطالبات حدود ۷/۱۱ درصد کل مطالبات شبکه بانکی از دریافتکنندگان تسهیلات است، اما ازآنجاییکه بانکها به دلیل مطالبات غیر جاری خود نیازمند افزایش ذخایرشان نزد بانک مرکزی (به تعبیری نیازمند ذخیرهگیری) هستند، علاقهمند کاهش این نوع از داراییها در ترازنامه خود میباشند. در این راستا بانکها اقدام به استمهال مطالبات غیر جاری مینمایند؛ درواقع بانکها با اعطای تسهیلات جدید به بدهکاران بانکی، امکان بازپرداخت مطالبات سررسید گذشته را برای آنها فراهم میسازند و با این روش مطالبات غیر جاری را به مطالبات جاری تبدیل میکنند. به همین دلیل به نظر میرسد آمارهای موجود بیانگر حجم واقعی مطالبات غیر جاری نیستند و مقدار واقعی این داراییها بیش از مقدار گزارش شده است. افزایش مطالبات غیر جاری (در کنار عواملی چون رکود بخش مسکن بهعنوان بخش مهمی از داراییهای بانکی) منجر به کاهش درآمد و سودآوری در شبکه بانکی شده و درنتیجه بانکها در سالهای اخیر نتوانستهاند متناسب با بدهیهای خود درآمدزایی کرده و از این حیث دچار ناتوانی ترازنامهای شدهاند (البته دلایل دیگری برای مشکلات ترازنامهای بانکها وجود دارد که موضوع این نوشتار نیست). ازآنجاییکه ناتوانی ترازنامهای بانکها را در معرض چالشهایی چون کسری نقدینگی قرار داده است، مدیران آنها یا باید به سراغ منابع بانک مرکزی رفته و یا در شبکه بانکی برای جذب نقدینگی بیشتر رقابت نمایند. ازآنجاییکه راهکار اول – بنا بر توضیحات بخش بعد – در شرایط فعلی مقرونبهصرفه نیست، در عمل بانکها با اتخاذ رویکرد دوم با رقابت در نرخ سود به دنبال ممانعت از انتقال سپردههای خود به سایر بانکها و بهصورت همزمان جذب منابع بیشتر در شبکه بانکی بودهاند. در این میان آن دسته از بانکها بیشترین سود را بر سپردهها پیشنهاد میدهند که بیش از همه در معرض خطر قرار دارند. این سودهای بالا منجر به متورم شدن روزافزون سپردههای بانکی (فرایند پول خلق توسط بانکها) شده که یکی از دلایل اصلی رشد بالای نقدینگی در کشور نیز بوده است. از سوی دیگر رکود در بخش حقیقی و عدم وجود فرصتهای سودآور در آن بخش منجر به تمایل مردم به حفظ سپردههای خود در بانکهای و بدهکار شدن بیشازپیش نظام بانکی به دلیل سودهای بالای اعطایی بر این سپردهها شده است.
ب) نرخ جریمه برداشت از ذخایربر اساس توضیحات فوق، در شرایط موجود بانکها در بازار پول بهشدت عطش دریافت منابع از شبکه بانکی و بانک مرکزی را دارند و بانک مرکزی نیز بهعنوان عرضهکنندهای دارای قدرت انحصار در این بازار حضور دارد. بر اساس روندهای جاری، عملاً تأمین منابع از بانک مرکزی از طریق اضافه برداشت از ذخایر امکانپذیر است که از مدتها پیش نرخ جریمهای برابر ۳۴ درصد برای آن در نظر گرفته شده است. هرچند بانک مرکزی در برهههایی باهدف کاهش نرخ سود در بازار بینبانکی اعطای تسهیلات با نرخهای پایینتر را در دستور کار خود قرار داد، اما درنهایت عملاً نرخ اضافه برداشت کماکان در همین سطح باقی مانده است. بهطور مثال در سال گذشته بانک مرکزی در برههای اقدام به سپردهگذاری در بازار بینبانکی با نرخی کمتر از ۲۰ درصد نمود، اما به نظر میرسد به دلیل عطش بالای بانکها به جذب منابع و از آنجایی این فرایند که میتوانست منجر به تزریق حجم بالایی از نقدینگی به شبکه بانکی گردد، به همان برهه محدود گردید.
درمجموع عوامل فوق منجر به شرایطی شده است که بانکها به دلیل ضعف ترازنامه و باهدف ممانعت از مواجهه با کسری نقدینگی در حفظ و جذب منابع به رقابت پرداختهاند. سازوکار اصلی این رقابت نیز افزایش سود سپردهها با هر نرخی تا سقف ۳۴ درصد – هزینه استفاده از منابع بانک مرکزی – بوده است. متأسفانه این رقابت منجر به متورم شدن بیشازپیش بدهیها (سپردهها) در شبکه بانکی و ناتوانی بیشتر ترازنامه آنها گردید؛ درواقع در سالهای اخیر چرخه افزایش نرخ سود و ناتوانی ترازنامهای روز بروز در حال تشدید شدن بوده است. نکته مهم آن است که در این فرایند حتی بانکهایی که دچار مشکل ترازنامهای نیستند نیز ناچارند که نرخ سود خود را افزایش دهند، زیرا در غیر این صورت عملاً با مشکل خروج منابع مواجه خواهند شد.
درمجموع میتوان اینگونه جمعبندی نمود که بازار پول کشور با تقاضای شدید بخش بانکی – ناشی از ناتوانی ترازنامهای – و عرضه انحصاری بانک مرکزی با جریمه بالای ۳۴ درصدی عملاً در تعادلی با نرخ سود بالا گرفتار شده است.
محورهای اصلی خروج از تعادل موجوداقدامات ازآنجاییکه بر اساس تجربه سال گذشته، کاهش جریمه اضافه برداشت توسط بانک مرکزی نیز نتوانسته است کمکی شایانی به کنترل بازار نماید، اقدامات زیر در خروج از این تعادل نامطلوب ضروری به نظر میرسد.
الف) خارج کردن بانکهای ورشکسته از شبکه بانکیهمانطور که عنوان شد یکی از دلایل رقبت بانکها در اعطای نرخ سد بالا ممانعت از خروج سپردهها و همچنین جذب ذخایر (سپردهها) از سایر بانکها برای ممانعت از بروز یافتن ورشکستگی خود است. دراینبین بانکهایی که بهخودیخود علاقهای به افزایش نرخ سود ندارند نیز برای حفظ سپردههای خود مجبور به حضور در این رقابت خواهند بود که نتیجه آن اعطای سود بالا در این بانکها و سوق دادن آنها به سمت ورشکستگی است. زیرا تا زمانی که این بانکها حضورداشته باشند، اولاً رقابت بر اعطای سودهای بالا ادامه خواهد یافت و ثانیاً اگر بانک مرکزی بخواهد سقف سود را کاهش دهد، با کسری نقدینگی و هجوم مردم در این بانکها مواجه خواهد شد. ازاینرو یکی از اقدامات محوری خارج کردن بانکهای ورشکسته از عرصه بانکداری کشور است. پیشنهاد میشود در این بانکها مدیریت سپردهها از طریق وضع الزامات ویژه و یا نصب مدیر موقت (آغاز فرایند گزیر) در اختیار بانک مرکزی قرار گیرد.
ب) اتخاذ راهکارهای هدایت نقدینگیبا خارج کردن بانکهای ورشکسته، کاهش نرخ سود بدون ایجاد بحران بانکی ممکن خواهد شد. بااینوجود کاهش نرخ سود بانکی کماکان ممکن است تبعات تورمی قابلتوجهی به همراه داشته باشد. بهطور خاص دودسته از اقدامات زیر ضروری به نظر میرسد:
ب-۱) کنترل سفتهبازی
یکی از علل ایجاد نوسانات و یا افزایش قیمت در برخی از بازارها پس از کاهش نرخ سود بانکی، وجود سفتهبازی در این بازارها است. در این میان بازار ارز، بازار طلا و بازار مسکن از عمده بازارهای هدف فعالیتهای سفتهبازی در سالهای گذشته بوده است. در مورد بازار ارز و طلا کنترل فعالیت سفتهبازی بسیار دشوارتر از بازار مسکن است. از سوی دیگر اثر نوسانات در بخش ارز و مسکن بیشتر از بازار طلا است. در این راستا بههرحال بخشی از اثرات کاهش نرخ سود بانک بر این بخشها از کانال سفتهبازی غیرقابلکنترل است، دولت و بانک مرکزی باید فضای روانی جامعه را به نسبت تغییراتی در این بخشها آماده نماید. با این بهمنظور کنترل تنظیم سفتهبازی در بازار ارز و مسکن موارد زیر میتواند اثربخش باشد:
ایجاد بازار آتی ارز از دو طریق میتواند در عواقب سفتهبازی در بازار ارز (و همچنین طلا) را کنترل نماید. از یکسو ازآنجاییکه نوسانات بازار ارز بهصورت مستقیم میتواند صادرکنندگان و علیالخصوص واردکنندگان را تحت تأثیر قرار دهد، این بازار میتواند ابزار پوشش ریسک را برای این بخش از تاجران فراهم سازد. از سوی دیگر مشکل کنونی بانک مرکزی در بازار ارز، عدم دسترسی کافی به اسکناس دلاری است که از قضا دارایی مورد تقاضای سفتهبازان نیز هست. بازار آتی با منفک کردن تقاضای سفتهبازان از اسکناس ارزی، و انتقال آن به ابزارهای این بازار، این امکان را به بانک مرکزی میدهد که هزینه سفتهبازی را بهصورت ریالی پرداخت نماید. درنهایت تنظیم گری در این بازار سهلتر از بازار فعلی ارز خواهد بود. در مورد بازار طلا لازم به ذکر است که هماکنون بازار آتی برای سکه وجود دارد و بخشی از سفتهبازی طلا به این بازار منتقل شده است. بااینوجود ازآنجاییکه تأثیر نوسانات قیمت طلا بر فعالیتهای بخش حقیقی رفاه جامعه بسیار کمتر است، بیش از هر چیز کنترل تبعات روانی ناشی از افزایش قیمت طلا باید موردتوجه قرار گیرد.
ایجاد سپردههای ارزی و اعطای تسهیلات ارزی به پروژههای ملی نیز میتواند بخشی از تقاضای ارز توسط افرادی که بهمنظور حفظ ارزش داراییهای خود متقاضی ارز هستند را کنترل نماید. لازم به ذکر است که یکی از مشکلات سپردههای ارزی که در گذشته وجود داشته و موجب عدم استقبال مردم از این نوع حسابها بوده است، عدم تعهد بانکها به بازپرداخت معادل ریالی ارز به قیمت بازار آزاد بوده است. در صورت رفع این مشکل سپردههای ارزی میتواند از جذابیت کافی برای این قبیل از متقاضیان را برخوردار شود. در کنار این سپردههای ارزی میتواند در قالب بهصورت تسهیلات ارزی ارائه شود که در فضای رسانهای بدان پرداخته شده است.
تصویب قانون مالیات بر ارزشافزوده علیه سفتهبازی: که بهطور خاص در بخش مسکن قابلاجرا است. از کارکردهای مهم این قانون کنترل سفتهبازی در این بخش است. لازم به ذکر است که یکی از موانع تصویب این قانون تا به امروز این باور بوده است که تصویب آن میتواند منجر به افزایش قیمت مسکن شود، زیرا درنهایت هزینههای مربوط به مالیات در قیمت مسکن ملحوظ خواهد شد. در پاسخ به این ادعا لازم به توجه است که هزینههای مربوط به این قانون زمانی در قیمت مسکن اثرگذار خواهد بود که پس از اجرای آن کماکان سفتهبازی در این بخش وجود داشته باشد. بنابراین درصورتیکه این قانون بخش مسکن را برای فعالیتهای سفتهبازی غیر جذاب نماید، اساساً مبادلات مسکن بین عرضهکنندگان و متقاضیان تحت مالیاتهای موضوع این قانون قرار نخواهد گرفت. ضمن آنکه دو عامل کلیدی در قیمت مسکن میزان عرضه و تقاضای آن است. ازاینرو در شرایطی که بستر فعالیتهای سفتهبازی در بازار وجود دارد، اجرای این قانون در صورت میتواند از طریق کاهش تقاضای سفتهبازی مسکن منجر به کاهش تقاضا و درنتیجه کاهش قیمت آن گردد. همزمان با این سیاست، با اعمال معافیت بر درآمد ناشی از فعالیتهای تولیدی در این بخش هدایت نقدینگی بخش مسکن به سمت تولید را تسهیل نمود.
ب-۲) هدایت نقدینگی به بخشهای مولد
این مسئله نیز بهتفصیل در سایر نوشتههای اقتصادی موردبررسی قرار گرفته است.
ج) کاهش سقف سود بانکیکاهش سقف سود بانکی در سالهای اخیر همواره موردتوجه بانک مرکزی قرار داشته است. اما بدون اتخاذ اقدامات فوق کاهش دستوری نرخ بانکی تبعاتی ازجمله ورشکستگی بانکی و افزایش قیمت را به همراه خواهد داشت. انتظار میرود با اخذ تصمیمات فوق امکان کاهش سقف نرخ سود بانکی فراهم خواهد شد. متناسب با اخذ اقدامات فوق بهصورت گامبهگام، سقف نرخ سود بانکی باید در یک فرایند تدریجی و چندمرحلهای کاهش یابد تا به سطحی برسد که محاسبه سود سپردهها توسط بانکها صرفاً باهدف به تعویق انداختن ورشکستگی نبوده بلکه بر مبنای حفظ توأم حقوق سپردهگذاران و سهامداران باشد. هرچند حدود این نرخ سود بهراحتی قابل پیشبینی نیست، اما بهعنوان یک شاخص میتوان انتظار داشت در این شرایط نرخ سود حقیقی عددی منفی باشد.
نکته: ازآنجاییکه هماکنون بسیاری از بانکها ازنظر ترازنامهای در شرایط بسیار نامناسبی قرار دارند، احتمال میرود که با کاهش نرخ سود بانکی و کاهش انگیزه سپردهگذاران به حفظ سپردههای خود، تعدادی از بانکها با مشکل کسری نقدینگی مواجه شوند. ازاینرو ممکن است بانک مرکزی ملزم به تزریق حجم قابلتوجهی پول پرقدرت به شبکه بانکی گردد.